5 نکته درباره مفهوم اقتصاد مقاومتی در بیانات نوروزی رهبر معظم انقلاب
اعمال تحریم های یک جانبه و محدودیت های مالی و تجاری، همواره یکی از ابزارهای غیرقانونی نظام سلطه برای وارد آوردن فشار به نظام جمهوری اسلامی ایران در طول سی و دو سال گذشته بوده و مرتباً بر حجم این تحریم ها افزوده است. این وضعیت با اجرای تحریم خرید نفت، بانک مرکزی، کشتیرانی، بیمه و... از سوی نظام سلطه به اوج خود رسید.
شاید بیراه نباشد که بیان شود تحریم بانک مرکزی یک کشور در واقع به معنای شلیک نخستین موشک به کشور مقابل برای شروع جنگ اقتصادی است. در مقابل اتخاذ چنین رویکردی از سوی غرب، مقام معظم رهبری بحث اقتصاد مقاومتی را مطرح و آن را یک روش مهم در تغییر مسیر حرکت اقتصادی کشور عنوان کردند. تعریف اقتصاد مقاومتی به عنوان تشخیص حوزه های فشار و متعاقباً تلاش برای کنترل و بی اثر کردن آن ها و در شرایط آرمانی تلاش برای تبدیل این فشارها به فرصت است.
اقتصاد مقاومتی در راستای کاهش وابستگی ها و تأکید روی مزیت های تولید داخل و تلاش بر خوداتکایی است.این موضوع البته در شرایط پسابرجام هم به قوت خود باقی است و ایشان بارها در مقاطع مختلف به اهمیت آن اشاره کرده اند. علت این مسئله هم کاملاً روشن است: وضعیت بیمار اقتصادی کشور. نگاهی به آمارهای اقتصاد کلان و خرد نشان می دهد که اقتصاد ایران با مشکلات عمیق و ساختاری روبرو است که با رویکرد کنونی حاکم بر فضای کشور حل شدنی نیست، اگرچه بتوان برای دوره کوتاهی با مسکن های کوتاه مدت آن را آرام کرد.
مروری بر برخی متغیرهای اقتصادی خود نشانگر این موضوع است. بر اساس گزارش اخیر مرکز پژوهش های اقتصادی مجلس، متوسط رشد اقتصادی کشور از سال 1387 تاکنون 1.06 درصد بوده است. همچنین متوسط درآمد حقیقی ناخالص سالانه خانوارهای شهری و روستایی از سال 1386 تا 1393 روند نزولی داشته است. متوسط رشد تشکیل سرمایه ثابت از سال 1388 تا انتهای 1393 %2.8- بوده است. صادرات غیرنفتی نیز نسبت به سال گذشته کاهش یافته است. رشد بخش خدمات هم که بیش از نیمی از تولید ناخالص داخلی را تشکیل می دهد در سال 94 ، %2- را نشان می دهد. همچنین بخش صنعت هم رشد منفی 3% را نشان می دهد.
همچنین رشد اقتصادی در سال 1394 قطعاً منفی خواهد بود که البته آمار دقیق آن به صورت مختلف بیان می شود. این آمارها و واقعیت های درون جامعه نشان می دهد که کشور علیرغم پیشرفته ای بسیار خوب اقتصادی، البته با مشکلاتی روبروست که بیشتر به ساختار اقتصادی کشور بستگی دارد. نویسنده اعتقاد دارد که مهم ترین اقدامی که مجموعه قوای سه گانه و بخصوص دولت باید برای عملی شدن اقتصاد مقاومتی انجام دهند، مردمی کردن اقتصاد است که موضوع محوری اقتصاد مقاومتی به شمار می رود. اما در راستای عملیاتی شدن اقتصاد مقاومتی به چند نکته اشاره می شود:
1- برای آنکه یک نظریه یا یک گفتمان در عرصه عملیاتی به منصه ظهور برسد باید چند مرحله را طی کند. اولین مرحله تشخیص مسئله است. این کار توسط امام خامنه ای مدظله العالی انجام شد. درست است که اولین بار واژه اقتصاد مقاومتی در سال 1389 توسط ایشان بیان شد، اما بیان حقائق جنگ اقتصادی در سال 1386 زمانی که شرایط اقتصادی و سیاسی کشور در شرایط مناسبی قرار داشت به عنوان یکی از مسائل اساسی کشور بیان می گردد. به هرحال اعمال تحریم های گسترده و بی سابقه خود نشان از تشخیص صحیح و به موقع است.
2- بعد از تشخیص که به درستی انجام شد نوبت به تبیین مسئله می رسد.کاری که باید توسط اصحاب دانشگاه، حوزه و خود شخص نظریه پرداز صورت بگیرد. متأسفانه در این حوزه تنها خود امام خامنه ای مدظله العالی به این امر مبادرت ورزیدند.
نخبگان دانشگاهی و حوزوی بسیار اندک و کم رمق در این عرصه ورود پیدا کردند که جای بحث تفصیلی آن در این مقال نمی گنجد. برخی از مؤلفه های اساسی که ایشان در مقاطع مختلف بدان اشاره کرده اند کارآفرینی، حرکت در چارچوب برنامه بلندمدت، اجرای طرح هایی در جهت کاهش اسراف و وابستگی به خارج، مدیریت مصرف، کاهش وابستگی به نفت، مردمی سازی و توجه به بخش خصوصی، توجه به شرکت های دانش بنیان، حرکت در چارچوب جهاد اقتصادی و موارد متعدد دیگری است که در سخنرانی های مختلف در جمع اقشار مختلف بدان اشاره فرموده اند.
بیان دقیق هریک از این اهداف و مؤلفه ها خود نیازمند مشارکت همگانی نخبگان علمی است که متأسفانه نه ورود پیداکرده اند و نه شرایط مناسبی برای طرح و ارزیابی هرکدام در دانشگاه ها توسط نهادهای بالادستی تولید علم صورت گرفته است. اما با مجموع شرایطی که گفته شد می توان گفت که تبیین اقتصاد مقاومتی انجام شده است و یا حداقل به میزانی که برای پیشرفت میان مدت در امر اقتصادی نیاز است این کار صورت گرفته است.
3- تبلیغ مرحله بعدی در جهت عملیاتی شدن سیاست و مؤلفه های تبیین شده است. باید نهادهای فرهنگی، رسانه ای و مکتوب و مجازی در جهت به فعلیت رساندن ظرفیت های بالقوه کشور به امر اطلاع رسانی، شفاف سازی و مهندسی فرهنگی در امر اقتصاد مقاومتی بپردازند.
رصد اقتصاد مقاومتی و بیان مسائل و مشکلات اساسی پیش روی آن هم از دیگر وظایف این قسمت است. به عبارت دیگر رساندن و مفهوم سازی عام اقتصاد مقاومتی و پایش و نظارت عمومی بر آن به صورت دوطرفه از کارهای مهمی است که باید در این بخش صورت بپذیرد. پرواضح است که نقش رسانه های جمعی، صداوسیما، فضای مجازی و نهادهای فرهنگی دولتی و غیردولتی در این حوزه بسیار پررنگ است. برنامه ریزی دقیق صداوسیما با همکاری نهادهای دولتی برای پررنگ کردن نقش مردم در اقتصاد و برجسته سازی مفهوم «تربیت اقتصادی» از مهم ترین اقداماتی است که باید در این حوزه انجام بپذیرد.
گلایه های گاه وبیگاه صداوسیما از عدم تخصیص بودجه دولت که منجر به مسائل اساسی شده است یکی از مصادیق عدم همکاری در این حوزه است. خود این کار باعث شده است که صداوسیما به تبلیغات برندهای خارجی روی بیاورد که قطعاً باسیاست های تبلیغ مصرف کالای داخل که پشتوانه شرعی و عقلی دارد در تناقض باشد.
4- تثبیت گام بعدی در اجرایی شدن سیاست های نظریه اقتصاد مقاومتی است. مهم ترین نکته در فهم تثبیت نظریه اقتصاد مقاومتی کلمه «باور» است. تثبیت به این معناست که باید همه ارکان نظام از دولت و ملت به این باور رسیده باشند که تنها اقتصاد مقاومتی و تکیه به ظرفیت های درونی است که می تواند برگه برنده ملت ایران در آینده انقلاب اسلامی باشد و نه چیز دیگری. این موضوع از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است و اتفاقاً به نظر می رسد پاشنه آشیل دولت و نخبگان دانشگاهی و حوزوی کشور همین مسئله است.
شاید کمتر کسی در کشور وجود داشته باشد که به وجود مسائل و مشکلات اقتصادی در کشور اذعان نکند. اما مسئله آنجایی است که نسخه مورد نظر حل مسائل اقتصادی باید پیچیده شود. به نظر می رسد مشکل دولت و نمایندگان اقتصادی آن در عدم دانش اقتصادی یا عدم توجه به حل مسائل اقتصادی کشور نیست، دیدگاه و باور به چگونگی حل مسائل است که تغییر را ایجاد می کند.
رئیس محترم جمهور در آخرین سخنرانی خود در هیئت دولت به عنوان یکی از مؤلفه های رونق اقتصادی به مسئله افزایش فروش نفت اشاره کردند. همچنین ورود تجار و بازرگانان کشورهای مختلف، افزایش واردات و غیره همه نشانگر یک دیدگاه خاص است: تکیه به توان بیرونی برای رشد اقتصادی. باور به ظرفیت های اقتصادی کشور و وجود توان جامع ومانع داخلی برای پیروزی در جنگ اقتصادی در بدنه دولت و وزرای محترم آن دیده نمی شود. این موضوع در بیانات امام خامنه ای مدظله العالی بارها و بارها به طرق مختلف بیان شده است. نباید این گونه تصور کرد که بدنه اقتصادی دولت در صدد حل مشکل اقتصادی کشور نیست یا اینکه دانش کافی را ندارند، بلکه مسئله اساسی این است که باید ابتدا پذیرفت که ما می توانیم و سپس به فکر برنامه ریزی بود.
دم از اقتصاد مقاومتی زدن و عدم حمایت از تولیدکنندگان داخلی تناقض ذاتی اقتصادی به همراه دارد. رونق اقتصادی در سال 95 و همزمان نرخ سود بالای بانکی و کاهش رشد صادرات غیر نفتی و واردات بی رویه کالاهای اساسی یکی به نعل و یکی به میخ زدن است که نتیجه ای جز اتلاف زمان دولت و افزایش مشکلات اقتصادی در پی ندارد. هرچند که ممکن است در کوتاه مدت اثرات اندکی داشته باشد. مسئولان باور داشته باشند که اقتصاد مقاومتی تنها نسخه است و سپس برنامه ریزی کنند، در غیر این صورت درخواست می شود که نام اقدامات اقتصادی خود را اقتصاد مقاومتی نگذارند و نسخه موردنظر خود را عملیاتی کنند.
5- تعمیق به عنوان آخرین مرحله در عملیاتی شدن اقتصاد مقاومتی باید صورت بپذیرد. عملیات در اقتصاد مقاومتی زمانی رخ می دهد که از مرحله باور گذشته و مجموعه نهادهای مردمی و حکومتی در کشور با اعتقاد راسخ به اهمیت آن پای به عرصه عملیات بگذارند. در این مرحله همه ارکان کشور و ساختارهای مردمی و حکومتی باید عملیات خود بشناسند و آن را به نحو صحیح انجام دهند.
نگاهی به عملکرد دولت در این دو سال و نیم نشان می دهد که حرکت خاصی در جهت عملیاتی شدن اقتصاد مقاومتی صورت نگرفته است. طرح توزیع شکست خورده سبد کالا، خالی کردن انبارهای خودروسازان بدون اندک توجهی به افزایش سطح کیفیت آنان، رکود بی سابقه، فضای نا اطمینانی سرمایه گذاری و حال زار اقتصادی کشور خود گواه این مطلب است.
درنهایت به دولت به عنوان مهم ترین کنشگر اقتصادی کشور و محور اصلی چرخیدن چرخ زندگی مردم پیشنهاد می گردد که برای اقدام و عمل در عرصه عملیاتی اقتصاد مقاومتی تکلیف خود را با مراحل 2 تا 5 روشن کند. دولت باید برای هر یک از این مراحل برنامه ریزی دقیق و زمان بندی شده داشته باشد و اهداف دست یافتنی و عملیاتی طراحی کند. هنوز دولت حتی یک سند اقتصاد مقاومتی ناقص نیز طراحی نکرده است. شاید به همان دلیل باور نداشتن به اصل موضوع باشد. کتابی به عنوان برنامه اقتصاد مقاومتی در هیئت وزیران در سال 93 به چاپ رسید که بعدها خود دولتی ها هم آن را به انبارها فرستادند.
به عنوان مثال عملیاتی به دولت پیشنهاد می گردد که مشخص کند که حدود 500 هزار میلیارد تومان نقدینگی که در دو سال و نیم با شیب بسیار عجیبی افزایش پیدا کرده است در کجاست و چه استفاده ای از آن می شود؟ اگر به گفته برخی از مسئولان در بانک های کشور است و بلااستفاده مانده پس چرا ایجادشده است؟ شفاف بیان شود که این حجم عجیب نقدینگی در اختیار چند هزار نفر قرار دارد؟ به نظر می رسد که اگر دولت همین یک اقدام را در سال 95 انجام دهد و این حجم نقدینگی را با نظارت دقیق به سمت تولید جهت دهی کند بسیار از مشکلات اساسی کشور ازجمله رکود و تورم و کمبود تقاضای مؤثر در کشور حل می شود.
همچنین توجه به مؤلفه مردمی کردن اقتصاد و بخش خصوصی، کاهش وابستگی به دلارهای نفتی، بیکاری و تلاطم های بازار ارز کاهش پیدا می کند. به نظر می رسد دولت محترم در حدود سه سال اخیر آن قدر مشغول انجام امور مربوط به سیاست خارجه خود بوده است که هنوز فرصت تفکر در مورد اقتصاد را نداشته است. البته حل کردن مشکلات اقتصادی با نسخه سیاست خارجه هم در همان اعتقاد بنیادین اقتصاددانان دولت نشئت می گیرد. آنچه در حال حاضر بسیار حائز اهمیت است این حقیقت است که مردم همچنان منتظر حل مسائل اقتصادی کشور هستند و این کار میسر نیست مگر با اقدامات عملیاتی در حوزه نظریه اقتصاد مقاومتی.