روضه/ اوج غم و اندوه در کربلا
اوج غم و اندوه
امام حسین (علیه السلام) در روز دوّم و سوّم و روز و شب عاشورا، به اصحاب و اهل بیت علیهم السلام خود فرموده بود:
من کشته می شوم شما بروید.
در یکی از روزها ( به غیر از عاشورا) ۱ ، علیا جناب سکینه خاتون می فرماید: بعد از آنکه پدر بزرگوارم فرمود:
در نزد ما اهل بیت (علیهم السلام) رسالت مکر و خدعه حرام است. هر کس میل به نصرت و یاری ما ندارد در این شب تار برود و هر کس می خواهد یاری ما بکند به دادن جانش، تا با ما باشد در درجات عالیه جنان.
جدّم به من خبر داد، که فرزندم حسین (علیه السلام) کشته می شود به طفّ کربلا، غریب، تنها، تشنه. هر کس او را یاری کند پس به تحقیق مرا و قائم از ولد او را یاری کرده. و هر کس یاری کند به زبان خودش، در جمع ما خواهد بود در قیامت.
حضرت سکینه سلام الله علیها فرمود:
هنوز پدر بزرگوارم کلام خودش را تمام نکرده بود که مردم ده ده، بیست بیست رفتند. باقی نماند با او مگر کمتر از هشتاد نفر، زیاد از هفتاد.
نگاه به طرف پدر بزرگوارم کردم. دیدم سرش را به زیر انداخته با کمال غم و اندوه. چون آن حال را دیدم، گریه گلویم را گرفت ردش کردم و ساکت شدم. می فرماید:
به خیمه برگشتم، اشکم جاری بود،عمّه ام امّ کلثوم نگاه به من کرد و فرمود:
برای چه گریه می کنی؟
حکایت بی وفایان لشکر را برایش گفتم که به چه قِسم رفتند و پدر بزرگوارم را غریب و تنها گذاشتند.
پس صدا را به گریه و ناله بلند فرمود و عرض کرد:
کاش این دشمنان راضی می شدند که ما را عوض برادرم بکشند. سایر زنها هم از گریه آن مخدّره جمع شدند و شروع به گریه کردند.۲
این کار حضرت بود که اولاد و برادران و اصحاب خود را تکلیف کرد چند مرتبه به رفتن؛ سعادت مندها ماندند و آن غافلان رفتند.
-------------------------
پی نوشتها:
۱. بزرگانی چون شهید مطهری گویند در شب و روز عاشورا کسی امام را ترک نکرده ( حماسه حسینی) و این امر مستند نیست.
۲. مقتل شوشتری ص ۲۰۰به نقل از بحار و معالی السبطین.
افزودن دیدگاه جدید