فرعون صفتی
اگر انسان با اسماءالله آشنا باشد، می داند از هر اسمی چه زمانی استفاده کند؛ مثل پزشکی است که داروشناس است و دقیقاً می داند اگر فلان بیماری را پیدا کرد، چه دارویی مصرف کند. گاهی فقط با یک قرص، مشکلش را حل می کند؛ ولی همین فرد اگر به دانش پزشکی آگاه نباشد، نمی داند به چه بیماری مبتلا شده است و فقط حدس می زند. علاوه بر این نزد پزشک که می رود، نباید حرفی بزند؛ چون نمی داند برای بیماریش به چه دارویی نیاز دارد. چقدر فرق هست بین رسیدن به اجتهاد و تشخیص، و نرسیدن به اجتهاد؛ حتی در راه خدا.
انسان باید بلندهمّت باشد و دانا شود. ما از خودشناسی خیلی دور هستیم. اگر شکل یک درختی را روی کاغذ بیاورند و یک میلیون شاخه یا بیشتر برای آن ترسیم کنند و بگویند این انسان است، نباید تعجب کنیم.
خداوند متعال، اصل انّیّت را در همه مخلوقات از جمله بشر قرار داد. هیچ وقت بشر، به این شجره و طرق، احاطه پیدا نمی کند، مگر کسی که جهاد اکبر کرده باشد. انسان هر حرکتی که می کند یا هر حرفی که می زند، برخاسته از یکی از آن شاخه ها است. انسان بدون «أَنَا» انسان نیست؛ ولی گاهی یک هوا و فضایی بر این شجره حاکم می شود و خلط می کند؛ لذا «أنَا» را که باید به استخدام حق تعالی دربیاید و زیر پرچم این آیه شریفه ببرد:
إِنِّی أَنَا اللَّه ؛[۱]
به راستى من همان خداوندم .
ولی [زیر این پرچم نمی برد و] به جای آن می گوید
أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى؛ [۲]
من پروردگار بلندمرتبه شما هستم .
این جمله [انا ربکم الاعلی] را به رفیقش می گوید، به مردم می گوید، با زبان می گوید، با دست می گوید، با پا می گوید.
برای سالک بسیار زشت و زننده است که مدعی این انانیّت شود و این یک قاعده است که اگر کسی با «أنَا» و «تفرعُن» بخواهد بزرگ شود، خداوند متعال بر سر او می زند.
قرآن، بزرگ تر از این است که این همه آیاتش فقط درصدد محکوم کردن فرعون باشد. فرعون هم یک شقیّ مثل بقیه اشقیا است. در حقیقت قرآن می خواهد فرعون صفتی و «تفرعن» را محکوم کند، تفرعنی که هر لحظه در هر انسانی نمونه دارد. قرآن، قضیه فرعون را می گوید تا به من بگوید: چرا می گویی «أنَا». می خواهد این انّیت ها و شاخه های تفرعن را از بین ببرد.
خداوند برای نبیّ خودش اسم زیبایی انتخاب کرده است به نام «موسی» که به زبان عبری معنایش «از آب گرفته شده» است. قرآن درس توکّل می دهد و می فرماید: ما بهترین بنده خودمان را در آب انداختیم و به بدترین بنده خود گفتیم: او را بگیر، حقوقی معیّن کن تا مادرش به او شیر بدهد و بزرگش کند تا [این کودک پس از رشد] بیاید آن ها را از بین ببرد. خداوند مسلّط بر دل ها است؛ اوست که پیوندی بین این بچه و دل آن اشقی الاشقیاء ایجاد کرد؛ در حالی که فرعون به خاطر به دنیا نیامدن این بچه، مردم را می کشت.[۳]
بشر همین است. اگر اهل بصیرت و بینش شد و توبه کرد، خداوند او را می بخشد؛ ولی اگر خواست با خداوند دشمنی بورزد، خداوند از راه هایی جلوی او را می گیرد که برای دیگران عبرت است.
پروین اعتصامی در اشعارش داستانی را نقل می کند که البته روایتش را ندیدم، می گوید: وقتی نمرود تازه به دنیا آمده بود، با پدر و مادرش با کشتی به مسافرت می رفتند. کشتی مبتلا به طوفان شد و تمام مسافران از جمله پدر و مادر او غرق شدند. با عنایت خدواند متعال، آن بچه به تخته پاره ای بند شد و به ساحل دریا رسید. گرگی می آمد او را شیر می داد، تا بزرگ شد. و در عاقبت، این بچه شد گرگِ جان مردم و توحید مردم. بعد پروین می گوید:
ما که دشمن را چنین می پروریم دوستان را از نظر چون می بریم؟[۴]
اگر انسان بتواند با یک زاویه دلش دائما با خدا در تماس باشد، آن وقت است که لذت برکات و رحمت الهی را در تمام زندگیش لحظه به لحظه حس می کند.
و ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَ أَبْقى؛ [۵]
و آنچه نزد خدا است بهتر و پایدارتر است.
و لَلْآخِرَهُ أَکْبَرُ دَرَجات؛ [۶
و هرآینه مراتب آخرت نیز بسیار بیش از درجات دنیاست .
برای ما خیلی ابهام هست که چه به سرمان می آید. بعد از مرگ، کجا می رویم؟ چه کار می کنیم؟ لذا می ترسیم؛ چون نمی دانیم آن طرف چه خبر است. اگر کوچک ترین لطمه به ما بخورد، آن را ضرر می پنداریم. چرا؟ چون از زمان بهره نبرده ایم و از امکانات استفاده نکرده ایم.
گاهی یک فردی که ضرر مالی یا ضرری در زندگی به او وارد می شود، این ضرر باعث می شود که او در یک کار خیر وارد شود؛ مثلا حفظ قرآن را شروع می کند و بعد از چند سال، حافظ قرآن می شود. بعد از چند سال که نگاه می کند، می بیند فلان اتفاق، باعث شد که حافظ قرآن شود؛ لذا هیچ وقت به این اتفاق به دید یک ضرر نگاه نمی کند؛ چون بزرگ تر از آن نصیبش شده است که آن را نفع می بیند.
اگر انسان در محدوده وظایف خود، این حس را پیدا کرد و این گونه رشد کرد، آن وقت مانند جریان حضرت زینب علیهاالسلام می شود که فرمود:
ما رأیت الا جمیلا؛[۷]
ندیدم مگر زیبایی.
اتفاق هرقدر هم بزرگ باشد چون او رشد کرده، در این قضیه خسارت ندیده است، رضای خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را به دست آورده است، وفاداری خود را ثابت کرده است. همه این ها امتیاز است و در این وقت است که دنیا در نظر انسان، زیبا می شود.
—————————————————
[۱]. سوره قصص، آیه ۳۰.
[۲]. سوره نازعات، آیه ۲۴.
[۳]. سوره قصص، آیات ۷ تا ۱۳.
[۴]. دیوان پروین اعتصامی.
[۵]. سوره قصص، آیه ۶۰.
[۶]. سوره اسراء، آیه ۲۱.
[۷]. لهوف، ص۱۶۰.
منبع : بنیاد هاد
افزودن دیدگاه جدید