سلوک معنوی استاد انصاریان - سخنرانی مکتوب 14
سلوک معنوی استاد انصاریان - سخنرانی مکتوب 14
چهاردهمین جلسه از سری سخنرانی های سلوک معنوی حجت الاسلام والمسلمین شیخ حسین انصاریان در ماه مبارک رمضان سال ۱۳۹۶ه. ش (۱۴۳۸ه. ق) می باشد.
مطالب مرتبط و پیشنهادی : ویژه نامه شب و روز چهاردهم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین الصلاة والسلام علی سید الانبیاء والمرسلین حبیب الهنا وطبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه وعلی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین»
کلام هایی که به تعبیر قرآن و اهل بیت علیهم السلام نور است اگر انسان در قبول و تسلیم شدن به آن کلام ها از خود شایستگی نشان دهد آثار آن علاوه بر دنیا در قیامت نیز در حدی است که قابل شمردن و وصف نمی باشد.
برای نمونه قرآن مجید از نعمتهایی در قیامت نام می برد که قابل شمارش و محاسبه نیست ،یعنی وقتی این نعمت ها شماره ای ندارد هیچ کس هم نمی تواند آن را محاسبه نماید.اگر کسی بگوید این نعمت های بی شمار در قیامت به چه درد انسان می خورد، در واقع او نعمت های قیامت را در ذهن خود با نعمتهای دنیا مقایسه کرده است و می گوید در دنیا نهایتا ما چهار دست لباس، یک یخچال پر، یک مسکن،یک مرکب و یک محل درآمد نیاز داریم که این هم در اختیارمان باشد از آن لذت می بریم.
دو و سه و ده برابر این نعمات چه لذتی برای من دارد، جز اینکه این نعمت ها بر روی انبار شود و من باید یا نگاهشان کنم یا در خیال خودم از آن لذت ببرم، لذت خیالی را که من دارم. این نوع مقایسه کردن غلط است، ما از کیفیت و چگونگی آفرینش بدن در بهشت خبر دقیقی نداریم منظور ما کمیت نیست کمیت که در دنیا هم وجود دارد.امام صادق علیه السلام می فرماید: روح مومن را که قبض می کنند به محض جدا شدن از بدن یک قالبی به آن می دهند همانند همین قالب، وارد بدن هایی می شود که ابدانکم، عینا شکل همین بدن است، اما آن بدن جوهره ی نوری است، یعنی ثقل ندارد، صد در صد مادی نیست، غیرمادی هم نیست، در واقع کیفیت این بدن هم برای ما روشن نیست روایت در کتاب شریف کافی آمده است، حضرت می فرماید این روح در این بدن که قرار می گیرد در برزخ یاکلون و یشربون، در آن تا قیامت نعمت های برزخی هم می خورد و هم می نوشد.
در قیامت روح این بدن و این قالب که همانند جوهره ی نوری رها شده است به او بدن دنیایی را باز می گردانند مانند همین بدن، یک قد متناسب، قیافه زیبا، یک اندام کامل، بصورت یک شخص 25 و 30 سال به او می دهند بطوری که هیچ چیزی در بهشت بر روی این بدن اثر منفی نمی گذارد، چون هیچ عاملی وجود ندارد که اثر منفی روی این بدن بگذارد پس بهشتیان بیمار و پیر و مست و بیهوش نمی شوند بدنشان شکسته نمی شود و این بدن با این سلامت اش زمان دیگر ندارد، در قرآن هم خواندید خالدین فیها ابدا.
اما خبر دقیقی از بهشت نداریم ولی همین انسان بهشتی از نعمتهایی که شماره ای ندارد استفاده می کند در هیچ چیزی معطل نمی ماند، تمام این نعمت های بی شمار آثار همان کلام نوری است که نمی شود آن را حساب کرد،فردی همانند شما طلبه ها که علاقمند به شنیدن کلام نور هستید و به قول امیرالمومنین «وَقَفَوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ»[خطبه 193 نهج البلاغه (خطبه متقین)]، گوش های شان را از اول وقف دانش مفید کردند و گوش خود را وقف دانش چگونه زیستن که قواعدش را پروردگار و انبیا و ائمه بیان کردند نموده اند تفاوت دارند با آن هایی که بیایند حرف منفی و حرف بی ربط و بی معنی بزنند، می گوید برادر زبانت را خاموش کن، ما گوشمان وقف علم نافع است وقف زبان و فکر کوتاه جنابعالی نیست، با محبت هم می گوید که کلامت را ببر.روایت می کنند امام حسین علیه السلام داشتند از جایی رد می شدند دو نفر داشتند حرف بی ربطی درباره کسی می زدند حضرت فرمودند کلامتان را قطع کنید ادامه ندهید بعد فرمودند این حرفهایی که داشتید می زدید در قیامت تبدیل به خوراک سگان دوزخ می شود برای چه یاوه و باطل می گویید؟ مگر حرف خوب کم است؟ این همه حرف خوب در این عالم است، ملائکه حرف دارند خدا در سوره غافر حرفهایشان را بیان کرده است آدم آنها را یاد بگیرد و به کار ببندد.
در سوره اعراف ، سوره انبیا، سوره یونس، سوره طه، در سوره مائده، در سوره بقره، خداوند از انبیاء چه حرفهای زیبایی را نقل کرده است،افراد بنشیند آنها را یاد بگیرد همانها را در سخن روزمره اش به کار بگیرد.آن وقت دیگر به اضافه گویی هم نمی افتد، خود پروردگار چقدر حرف در این قرآن دارد، چه حرفهای زیبا و پر معنایی دارد، من یک کتابی را دیدم برای یک هندی است آن را خریدم، شانزده جلد است، هر جلدی هم نزدیک به هفتصد صفحه می باشد، یعنی دو جلدش هزار و چهارصد صفحه می شود دو هزار و هشتصد صفحه خیلی زیاد است شانزده جلد کامل می شود ، حرف اضافی هم در آن نیست صفحه اول را که باز می کنید تا صفحه آخر یعنی تا جلد شانزدهم تمام صفحات قطعه قطعه می گوید قال رسول الله، این همه حرف خوب. چقدر می شود؟ شانزده جلد. شده است.
کتاب اصول کافی که 2جلد است فروع و روضه را نمی دانم چقدر روایت دارد روضه 7جلد است 7جلد 500 صفحه ای است، 35هزار صفحه 7جلد، روضه هم 400 جلد است، اصول هم 1000صفحه می باشد در این مجموعه 16هزار قال رسول الله و قال امیرالمومنین و قال فاطمه قال الحسن، قال الحسین، قال علی ابن الحسین-علیهم السلام- بیشترش قال الباقر و قال الصادق آمده است، این همه حرف خوب گردآوری شده است. خب این همه کتابها را نوشتند و در کتابخانه ها می باشد.یا ما بخریم در قفسه های خانه بگذاریم و سال تا سال هم سراغش نرویم، اینها همه ی تعلیم حرف خوب است، در کل کلام نور است، اگر من به این کلام نور دل بدهم یعنی به قرآن و سخنان انبیاء و سخنان ائمه و عالمان ربانی تاریخ دل بدهم یعنی دل را مقابل این کلام نور بگیرم، کلام نور از طریق گوش ام وارد این دلم شود، تبدیل به عمل شود، آثارش قابل شمردن نیست.
در این زمینه یک روایت ناب 24 عیار طلای خالص، از وجود مبارک صاحب امشب یعنی حضرت مجتبی علیه السلام بشنوید، 50سال بیشتر است هر روز حتی جمعه ها من با احادیث سروکار دارم، گاهی احادیث در بین بقیه احادیث حالت چشم و چراغ احادیث را دارد حالت گل سرسبد احادیث را پیدا می کند قبل از بیان روایت یک مسئله ای که مربوط به دین ماست و کار خوبی محسوب می شود هدیه دادن است، حالا اگر بی خبر هم باشد که چقدر بهتر است، 2 ماه و 3 ماه یک بار آدم یک هدیه ای یک دسته گل زیبایی، یک پارچه خوشرنگ خوش نمایی بگیرد ببرد خانه بدهد دست همسرش چقدر زیبا می باشد، هدیه دادن یک کار اسلامی است، در پایان کتاب اصول کافی و در پایان جلد دوم، ائمه ما اصرار کردند هدیه را برنگردانید، یک کسی با یک ذوق و یک شوقی با یک عشقی رفته و برایتان یک هدیه گرفته است، یک عبا یا یک کفش گرفته و یک پیراهن یا یک کلاه گرفته است، یک خرده بالاتر یک پراید یا یک پژو گرفته، از شما خوشش آمده است، دلش می خواهد به شما هدیه بدهد امیرالمومنین می فرماید هدیه را رد نکنید کسی که هدیه را رد کند مغزش مغز حیوان است، این تعبیر امیرالمومنین است.
اخلاق هدیه دادن اول به پدر، بعد به مادر باشد، این رده بندی هم برای روایات آمده است، بعد به همسر، و سپس به بچه ها، بعد به اقوام و بعد به مردم زیباست، البته مردم ایران چند سال است این عادت هدیه دادن در آنها ریشه دار شده است، آمدند با اجازه یک خیابانی را گرفتند برای 3هزار تا 4هزار نفر افطار سفره می اندازند دلشان می خواهد با پولشان غذا درست کنند و به هر کسی که می آید رد شود هدیه بدهند، این خیلی کار زیبایی است، در این 2هزار نفر هم گاهی 500نفر سر این سفره های خیابانی می آیند می نشینند افرادی هستند که یک ماه است غذای خوبی نخورده اند، در اربعین صبحانه و نهار و شام می دهند 20میلیون نفر هم باشد همین است، بچه من می گفت با خانم ام و دو تا بچه ام خسته پیاده در گرما و در گرد و غبار، نزدیک تاریک شدن هوا بین راه نجف و کربلا رسیدیم ، در فکر بودیم حالا کجا برویم بخوابیم، کدام موکب، تمیز باشد خوب باشد مزاحم نشویم شب را، یک کسی کنار جاده ایستاده بود آمد جلو، گفت کجا می روید؟ کربلا، کجا می خواهید بخوابید امشب با این بچه های کوچک؟ هنوز جایی نداریم گفت من نمی گذارم جایی بروید، یک خرده از جاده باید بیایید کنار، مثلا یک کیلومتر، رفتیم یک خانه نقلی بود ما را برد در اتاق چایی آورد، شام آورد، 4 تا رختخواب انداخت گفت روی این ملحفه ها تا حالا کسی نخوابیده است این تشک ها و پتوها را من از پنج شش ماه پیش خریدم همگی نو است خیالتان راحت باشد، تا صبح. چه استراحت خوبی کردیم، صبح که می خواستیم بیاییم مسیر را ادامه بدهیم گفتم آقا چه کاره هستی؟ گفت سوفور(جارو کردن - تمیز کردن) شهرداری، من یک مقدار از پولهای سوفوری را می گذارم کنار هر سال ملحفه ها و تشک ها را نو می کنم گفت تا حالا ایران آمدی گفت نه، گفت به خرج من بیا ایران من جا هم دارم یک هفته بفرستمت مشهد آمد هدیه به هدیه، این خیلی خوب است، جلب محبت می کند، چقدر این روایت جالب است پیغمبر می فرماید با دست پر که وارد خانه می شوی حالا یک بچه دو تا بچه می دوند اینها را از دستت می گیرند حالا یا میوه خریدی یا شیرینی یا پارچه یا کفش یا اسباب بازی خریدی پیغمبر می فرماید این بچه کوچک ها همسرت اینها را که از دستت می گیرند آنها که می گیرند خدا تمام گناهانت را می ریزد همش اسلام میگوید محبت محبت مهر و مهربانی داشته باشید.
این برای قبل از روایت، یک دهاتی که من امروز روایتش را دقت می کردم می گوید که من اهل القریه، یک دهی مثلا پنجاه شصت تا خانوار بلند شد آمد مدینه خدمت وجود مبارک حضرت مجتبی علیه السلام یک هدیه آورده بود، امام هم پیش خودشان نگفتند آخر این دهاتی خیلی که وضعش خوب نیست حالا بلند شده این هدیه را آورده من هدیه را به خودش ببخشم خب کسل می شود فکر می کند که این هدیه مثلا در آن مالش شبهه است مال حرام است آخر بعضی رد کردن ها خیلی بد است، چون مردم را در هزار جور فکر فرو می برد، پیغمبر می فرماید مهمانی دعوتتان کردند عذری نداشتید بروید شما هم مهمان دعوت کنید، رد نکنید.
امام مجتبی علیه السلام فرمودند این هدیه ای که برای من آوردی دوست داری عوضش را بهت بدهم؟ دلم می خواهد هدیه ات را قبول کنم من هم به تو هدیه بدهم، تو هم قبول کنی، حضرت فرمود این هدیه ات هزار درهم می ارزد، من در عوض این هدیه بیست هزار درهم می خواهم به تو بدهم، این بیست هزار درهم را نقد به تو بدهم یا یک دری از علم به روی تو باز کنم که آن علم را برداری بروی در قریه یک دشمن زرنگ خطرناک با آن مقابله کنی.یا آمده اند در قریه شما دائما دارند در دین مردم شبهه می اندازند مخصوصا این ضعیف الایمان ها که در آنها اثر منفی می گذارد، این در علم را من به رویت باز کنم بروی با آن ناصبی بحث کنی مغلوبش کنی، بشکنی، ورشکسته اش کنی، آبرویش برود مردم محل را رها کند از این منطقه برود کدامش را می خواهی؟ بیست هزار دینار نقد را می خواهی یا باز کردن در این علم را اما بهت بگویم دوست دهاتی من، اگر خوب انتخاب کنی آن با خودت است، اگر خوب انتخاب کنی و من انتخابت را بپسندم، هم بیست هزار دینار را بهت می دهم و هم آن در علم را به رویت باز می کنم.
گفت یابن الرسول الله آن در علم را باز کنید برابر با این بیست برابر هدیه من هست بیست هزار درهم می ارزد آن در علم؟ «کلامکم نور انزلنا الیکم نورا مبینا» حضرت یک عددی را گفت من امروز نشستم محاسبه کردم و جمع و تفریق و ضرب کردم با راهنمایی امام مجتبی علیه السلام حضرت فرمود نه نه این در علم که به رویت باز می کنم بیست هزار دینار نمی ارزد چهار هزار میلیون به مال این جهان می ارزد، اگر بخواهند خرید و فروش کنند یعنی یک استادی بیاید بگوید من این علم را یادت می دهم قیمت متعادلش هم چهار هزار میلیون درهم است، گفت یابن الرسول الله آدم عاقل آن چیزی که قیمتش بیشتر است قبول می کند، باب علم را به روی من باز کنید فرمود باب علم را باز می کنم بیست هزار درهم را هم بهت می دهم چون انتخاب خوبی کردی، یعنی ائمه ما عاشق مردم هستند که خوب انتخاب کنند زن خوب، اولاد خوب، خانه خوب، مرکب خوب، آخوند خوب، پیش نماز خوب، محل خوب، مسجد خوب، کسب خوب را انتخاب کنند چرا برخی از جوان ها به جای انتخاب خوب در پارک ها یا در حیاط مراکز تحصیلی شان نگاه می کنند ببینند کدام دختر موهایش بیشتر بیرون است سر و گردنش بیشتر پیداست آرایشش از همه غلیظ تر است بعد بروند به او بگویند که ازدواج کردی؟ یا نه تلفن میدهی؟ نه، برود التماس کند او هم که می گوید نه دلش می خواهد با یک غریبه دوست شود او هم مثل خود این جوان مریض است، این نه که می گوید دروغ است بعد که می گوید آره حاضرم با تو ازدواج کنم پسر می گوید این شرایط را من دارم می گوید تو من را عقد کن من همه شرایط را عمل می کنم هر روز هم در دادگاه ها هزار هزار نفر به دادگاه می روند برای مهریه سنگین، زن خیابانی، زن پارکی، زن حیاط مرکز تحصیل گرفتار می شوند، می گوید من بی خود به تو گفتم این شرط ها را قبول می کنم من می خواستم عقدم کنی اختلاف از اینجا شروع می شود بعد هم هر دو از هم دلسرد و متنفر می شوند و کار به طلاق می رسد همسر خوب انتخاب کنید این را امامان ما ازشما می خواهند آنهایی که ازدواج نکردند به این مسائل توجه نمایند.
الإمامُ الرِّضا عليه السلام : هُنَّ ثلاثٌ: فامرأةٌ وَلُودٌ وَدُودٌ تُعِينُ زَوجَها على دَهرِهِ لِدُنياهُ و آخِرَتِهِ و لا تُعِينُ الدَّهرَ علَيهِ، و امرَأةٌ عَقيمَةٌ لا ذاتُ جَمالٍ و لا تُعِينُ زَوجَها (على خَيرٍ) و امرأةٌ صَخّابةٌ وَلاّجَةٌ هَمّازَةٌ تَستَقِلُّ الكثيرَ و لا تَقبَلُ الكثيرَ، و إيّاكَ أن تَغتَرَّ بمَن هذهِ صِفَتُها فإنّهُ قالَ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله: إيّاكُم و خَضراءَ الدِّمَنِ، قيلَ: يا رسولَ اللّه ِ و مَن خَضراءُ الدِّمَنِ؟ قالَ: المرأةُ الحَسناءُ في مَنبِتِ السُّوءِ.[بحار الأنوار : 103/234/15]
روی منبر پیغمبر فرمود «إيّاكُم و خَضراءَ الدِّمَنِ»، امت من به شدت از گیاهان سبز خوش نمای روی زباله ها و کودها بپرهیزید، کسی نمی رود روی کود، گیاه سبز دربیاورد و شب در بشقاب بشوید و بخورد. چرا پیغمبر می گوید از گیاه سبز روی مزبله ها روی زباله ها، روی کودها بپرهیزید، اولین بار است مردم می-شنوند یک عربی بلند شد عرض کرد «و مَن خَضراءُ الدِّمَنِ؟» گیاه سبز روی کود و زباله چیست؟ فرمودند «المرأةُ الحَسناءُ في مَنبِتِ السُّوءِ» دختر خوشگلی که در یک خانواده بد بار آمده، با اینها ازدواج نکنید آنها کسانی را دارند مثل خودشان با آنها ازدواج کنند شما دلتان نسوزد در خانه نمی مانند اگر هم ماندند خودشان بیرون می زنند، چون تقوا که ندارند دین که ندارند، مزاحمت می شود به آتش زندگیت را به آتش می کشند، چون دختر زیبایی که در یک خانواده پست و بی دین بزرگ شده به هیچ چیز تعهد ندارد، بی انصاف و بی مروت و بی وفا و سنگدل است، ملت هم تجربه کردند این گفتار پیغمبر را رفتند در آن گرفتار شدند حالا از گفتار پیغمبر خبر ندارند ولی در آن افتادند و آلوده و پشیمان شدند خیلی ها هم وقتی دیدند از دست این گونه دخترها و یا از دست این گونه پسرهای بی ادب خلاص نمی شوند خودکشی کردند، انتخاب خوی و زن خوب، بچه خوب، مدرسه خوب، کشور خوب، رفیق خوب، کتاب خوب، غذای خوب، لباس خوب، مرکب خوب مهم است. این نظر ائمه طاهرین علیهم السلام است.
خیلی کم اتفاق می افتاد پیغمبر سراغ لباس مشکی برود از نوک سر تا نوک پای پارچه سیاه خوشش نمی آمد بیشتر به دنبال رنگ سفید بود کفش اش را روشن انتخاب می کرد اینها در روایات بیان شده است می گفت یک کفشی پایتان کنید که رنگش چشمتان را نوازش بدهد، روزها که از خانه می خواست بیرون برود اول می آمد جلوی آینه همه جای سر و صورتش را می دید یک موی اضافه و یک موی پریشان روی صورت اش نباشد موها را شانه می زد بعد می شست، بعد عطر می زد و لباسش را وارسی می کرد یک لکه کوچک غذا و چربی و آلودگی روی آن نباشد، جوری بیرون می آمد مردم دوست داشتند فرمود اگر خوبش را انتخاب کنی از این دو پیشنهاد من هم هر دو را به تو می دهم.
گفت یابن الرسول الله علمش را بدهید فرمود نه من بهت قول دادم خوبش را انتخاب کنی هر دو را بدهم تو هم خوب را انتخاب کردی چون علم کجا و پول کجا، بیست هزار درهم به او داد علم را هم یادش داد فرمود حالا بلند شو برو. علم دین که آدم همه جا بتواند حرف بزند، شبهات را برطرف کند، تحت تاثیر قرار نگیرد، رفت در ده شان هر جا این ناصبی دشمن اهل بیت علیهم السلام آمد نشست چهار تا جوان را جمع کرد و شروع کرد خوش زبانی کردن این فرد آمد در جلسه حرفهایش را با دلیل رد کرد و نهایتا یک شکست کاملی به او داد و رها کرد مردم را، دیگر سراغ هیچ کس نرفت آبرویش هم رفته بود.
خبر داستان به حضرت مجتبی رسید که آقا آن دهاتی که آن روز آمد پیشتان رفت غوغا کرد، دشمن را زمین گیر کرد، تا بعد از مدتی خود این دهاتی گذرش افتاد به مدینه خدمت حضرت مجتبی علیه السلام آمد، حضرت فرمودند می دانی چی گیر تو آمد چیزی که هیچکس گیرش نیامده می دانی چه کاسبی کردی، کاسبی که دوستانت تا حالا نکرده اند، با این علم که این دشمن را شکست دادی پنج تا چیز گیر تو آمد یک محبوب خدا و پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم شدی، یعنی الان خدا و پیغمبر جدم عاشقت هستند چون برای دین خیلی کار کردی یک قریه را مصونیت دادی، یک قریه را مصونیت دادی. که از بین نروند جوان ها و مردم از میان نرود، یک. محبوب خدا و پیغمبر شدی روایت در کتاب خیلی مهمی است احتجاج از مایه دارترین کتابهایمان است.
دوم اینکه محبوب امیرالمومنین و اهل امیرالمومنین علیه السلام شدی، اینجا توضیح نداده حضرت مجتبی علیه السلام که منظور از اهل فقط صدیقه کبری و امام مجتبی و ابی عبدالله و قمر بنی هاشم و زینب کبری سلام الله علیها است یا اهل امیرالمومنین یعنی شیعیان، که به نظر من این دومی درست است، اگر حضرت می خواست که آنها را اسم میبرد این دو را نام می برد.
سوم محبوب همه فرشتگان خدا شدی، یعنی کل فرشتگان الان تو را می شناسند دوستت دارند، چهار محبوب تمام مومنین شدی، حالا اینها آثارش قیامت آشکار می شود که یک مرتبه آدم از قبر درمی آید می بیند که خدا به او دارد اعلام محبت می کند پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و امیرالمومنین و اهل بیت علیهم السلام اعلام محبت می کنند فرشتگان همه اعلام محبت می کنند پنج به تعداد مومن و کافر خب این تعدادش که روشن نیست اولین مومن آدم بود اولین کافر هم قابیل بود، بعد این مومن و کافر تکثیر نسل کردند، تا حالا که هفت میلیارد جمعیت روی کره زمین است عده ای مومن عده ای کافر هستند آینده هم همین می شود تا قیامت به تعداد هر یک مومن و هر یک کافر خواهد آمد.
بیش از آنچه که 1000برابر همه عالم است گیر تو آمده است. دیگر اینجا پای محاسبه لنگ است، این سود کلام نور است. کلام حضرت مجتبی علیه السلام نور بود از پنجره وجود این دهاتی که گوشش بود تابید رفت در قلب، بلند شد رفت ده، دشمن فرهنگی را به شدت شکست داد و بعد هم این همه چیز گیرش آمد امام مجتبی علیه السلام هم فرمود آن چه گیر تو آمده گوارای تو باد این آخرین حرف حضرت مجتبی علیه السلام است.
دعای پایانی:
خدایا ما را شیعه واقعی اهل بیت علیهم السلام قرار بده. خدایا ما را عالم قرار بده، خدایا علم با منفعت به ما مرحمت فرما، خدایا علمی که بندگانت را با تو آشتی بدهیم به ما عنایت کن، خدایا بقایای داعش را ریشه کن کن، شهدای این ماه مبارک را که با زبان روزه چه مرگی باریک الله حالا خودشان که نمی دانستند که رقم رفتنشان را خدا با روزه قرار داده سفر به آخرت با زبان روزه مهمانی عجیبی است همشان را غریق رحمت فرما.
خدایا دین ما، این کشور ما، این ملت بزرگوار ایران و هر شیعه ای را مرجعیت، رهبری بزرگوار، تک تک مرد و زن این مملکت، محراب، منبر، ماه رمضان، محرم و صفر را برای ما حفظ فرما.
شر هر ذی شری را از سر همه اینهایی که اسم بردیم برطرف کن. خدایا مرگ ما را بهترین مرگ قرار بده، زندگی ما را بهترین زندگی قرار بده. خدایا زن، فرزند، فرزندان، نسل ما را تا قیامت شیعه اصیل قرار بده. مومن واقعی قرار بده، هم اینطور که در سوره رعد و غافر وعده دادی قیامت بین ما پدران و مادران زن و بچه هایمان و نسلمان را در بهشت یک جا جمع کن.
برای دسترسی به سایر جلسات سخنرانی های «سلـوک معنـوی» اینجا کلیک کنید
منبع : دارالعرفان، سلوک معنوی - شب چهاردهم جمعه (19-3-1396ه. ش) - رمضان ۱۴۳۸ - حسینیه همدانی ها.
دیدگاهها
سلام. بابت مطالب زیبایتان متشکرم...اجرتان با خدا
In reply to سلام. بابت مطالب زیبایتان by مهمان
10:07 - 2021/05/27علیکم السلام
تشکر از حسن توجه و نظرتان .... موفق باشید
افزودن دیدگاه جدید