حکم نهج البلاغه

حکم 10

  بسم الله الرحمن الرحیم
                          از حِکمت های نورانی حضرت امیرمومنان صلوات الله و سلامه علیه
                                در محضر آیت الله استاد محمد شجاعی (مد ظله العالی) 

                                                " اَحمَـقُ الحُمـقِ  اَلاِغتِـرار" 
                                                     غرر الحکم ج2 ص 238

عقل که از کار افتاد، انسان فریب می خورد؛ با نوار، کتاب، ماهواره و ... همه جا را شیاطین پر کرده که انسانها را به اضلال بکشاند؛ و کسانی را که مقید به عبادات و بندگی و...هستند، افسانه می دانند؛ در صورتی که خودشان افسانه هستند. در جاهای متعددی در قرآن آمده که کفار و مشرکین می گفتند:
ان هذا الا اساطیر الاولین؛ قرآن و کتابهای دیگر اساطیر هستند.
«...اذ جاءُوک یجادلونک یقول الذین کفروا ان هذا الا اساطیر الاولین » (سوره انعام آیه 25)
وقتی جاهلان کافر، پیش تو می آیند، با تو به مجادله می پردازند و می گویند، این که تو آورده ایی، نیست، مگر افسانه های گذشتگان.
مولوی می گوید، نه تنها فکرشان افسانه است، اصلا سر تا پای وجودشان افسانه شده است.

            خندمیـن تر از تو هیچ افسانه نیست                 برلبِ گــورِ خــرابِ خـود بـــایست
خنده دارتر از خود تو، افسانه ای نیست، حال که مرده ای، سر قبر خودت بایست، سر قبر کس دیگر نمی خواهد، بایستی.
این چیز تازه ای نیست، این از اول بوده که به رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم می گفتند اینکه تو آورده ای همه افسانه است؛ الان هم هست، اینها عقلشان از کار افتاده، لکن باید انسان عقل و فهم داشته باشد. کسی که می خواهد بداند که عقلش خوب کار می کند، ببیند، ملتزمِ حق هست، اگر بود، عقل دارد.

                                              " ثَمَـرَةُ العَقلِ لُــزُومُ الحَــقّ " 
                                                    غررالحکم ج2 ص 148  

هر چیز ثمره ای دارد.اگر می خواهید بدانید عقل ثمــره دارد، ببینید انسان ملتزم حــق هست، پس عقل دارد؛ اگر ملتزم نبود، عقل ندارد.
            عقل کاذب، خود  بُود  معکوس  بین                    زندگــی را  مرگ  پنـــدارد  یقیــــن

عقل کاذب حق را مرده می پندارد و آن یکی را زندگی می داند. و در این صورت که عقل، کاذب باشد و از طرفی نفس، محکم و آماده، نتیجه ای جز، غلبه نفس و مغلوب بودن عقل، و خسران در نقل و قول عقل، نخواهد بود.

Share

حکم 11

 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم
                               از حِکم نورانی حضرت امیرمؤمنان صلوات الله و سلامه علیه
                                  در محضر آیت الله استاد محمد شجاعی مدظلّه العالی

                                          " طاعَـةُ الجَهُولِ تَدُلُّ علی الجَـهلِ " 
                                                     غررالحکم ج1 ص209       

کسی سخن جاهل را گوش کند، خودش دلالت بر جهل انسان می کند. انســان نباید سخــن جاهل که خودش نمی داند، جاهل است بلکه  فکــر می کـند، دانـا، عالــم و فیلسوف است، را حق بداند؛ این فکـر آنهاست و حقیـقت چیز دیگری است ... راهی که جاهلان نشان می دهند توأم با غلفــت و امید بیجـا، توأم با خیالات است؛ مراقب باشید که حرف و سخن آنها، شما را هم گول نزند و در خواب بیشتر فرو نبرد؛ و حـالا شما ببینید این همه جاهلان، که حرفها می زنند و این همه، مستمع دارند...

پس ببینید که در برابر خدای متعال چقدر صـادق هستید؟ و گرنه به حضرت رسول (ص) می فرمود، یک دعــا کن و همه را نجـات بده؛ البته حضرت دعا می کنند و مستجاب است اما، ما باید مجـاهدت و دعـا و توسـل کنیم، آنگاه مـا را پیش می برند و سختی های راه، ما را سست نمی کند و از میدان بدر نمی برد و خـــدا دست انســان را می گیرد؛ و گرنه اگر خدا دست نگیرد، نظر حضرات اولیــــاء صلوات الله علیهم نباشد، مـا در همـان اول راه می مانیم.

              قسّـام بهشت و دوزخ و عقـده گشای                  هرگـز نمی گذارد که در آییـم ز پـای

حکم 12

 

بسم الله الرحمن الرحیم
                                       از حکمت های نورانی حضرت امیرمومنان صلوات الله علیه
                                         در محضر آیت الله استاد محمد شجاعی مدظله العالی
            
                                                           " اَکیَسُــکُم اَورَعُــــکُم "

                                                               غررالحکم ج2 ص532   

زیرکتــرین شما، با ورع تــرین شماست. چه کسی زیرک است؟ آنکه مال و ثروت و ماشین و ... زیاد دارد؟! اینها زیرک نیستند، بلکه آنــــکه ورع او بیشتر است زیرک است. مسئله آن ســو، آن چنان مهــم، دقیــق، حســاب شده و سخت است که هر که ورعــش بیشتر، او زیرکی کرده است و این از سختـــی و دقـت قضیه خبــر می دهد.

البته اینکه می گوئیم سخت است، بله ولـی لذتــی دارد که وقتی شـــروع کردید آنـــوقت می فهمید، آنها که از شدت خــوف و ترس، چیــزها برایشان پیش می آیــد که نمی شــود گفت؛ همین آدم های معمــولی که به آنجا رسیده اند، در دورانــی که هنوز شروع نکرده بودند و در عالـــم هـوی و هـوس بودند، یک لحظه لــذت آن را، به تمــــــام دنیا و هوس و اینها نمی دهند ...

آنها که گریه بیشتر و ترسشان بیشتر، هر چه پیش می روند، مجاهدت آنها بیشتر می شود.

               مرو به خاک که   حافظ   به  بارگاه  قبول               ز درد نیمه شب و درس  صبحگاه  رسید

               هرگنـج سعادت که  خـدا  به  حافظ  داد               از یُمن دعــای شب و ورد   سحـــری بود

               غلام  همت  آنم  که  زیر  چـــرخ   کبــود               ز هر چه رنــگ  تعلــق پـذیرد  آزاد  است

حکم 13

 

بسم الله الرحمن الرحیم
از حکمت های نورانی حضرت امیرمومنان صلوات الله علیه
در محضر آیت الله استاد محمد شجاعی مدظله العالی

«سُـرورُ المُؤمنِ بطاعَةِ رَبّـهِ وَ حُزنهُ عَلی ذَنبِـهِ »
غرر و دُرر ج1 ص 516

... ما شاد و خوشحال می شویم که فلان کار، فلان معامله و امثال اینها درست شد و محزون می شویم که فلان مساله و آن خرید درست نشد؛ اینها مال مؤمـن نیست، یعنی وصف مومن نیست. اگر مومـن واقعی باشد، سرور و شادیش فقـط به این است که پروردگارش را اطــاعت کرده است و خوشحال می شود، اگر به گناه مبتلا شد، محزون می شود.

این طاعتی که ما می کنیم و می گوییم، سبحــان الله، یعنی اینها مناسب حــق نیست، درنتیجــه عجب به سراغ انسان نمی آید؛ اینـــکه در تسبیــح خـدای متعــال می گوییـم سبحــــان الله، یعنی از این طـاعت من، خدا منــزه است؛ از همه چـیز منـزه است. خدا این عالـم و آسمـان و زمین را خلــق کرده که حتی یک برگ کوچک هم حساب دارد، آنوقت این چیـزها چگونه مناسبش خواهد بود...

الحمــد لله یعنی حمد مخصوص خداست، هر چه خوب است خدا خواسته خوب شود، پس مــال خداست؛ خـدا بنا باشد کسی را به جــوار خودش راه بدهد، این نه بـرای این است که عملش منـاسب بوده، بلکه به فضــلش این کار را می کند.

این بیان، هم ازحضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، هست و هم از حضرت امیرمومنان صلوات الله علیه: ما عبـدناک حـق عبـادتک و ما عــرفناک حــق معرفتک؛ ما آنکه حــق عبــادت توست بجـا نیـاوردیم و آنـچه که حـق معــرفت توست، نشنـاختیم تــو را. با این وصف دیگر چه عُجبــی؟!

آن تسبیح که می گوییم الله اکبـــر، یعنی خدا بزرگــتر است، یعنی بزرگتر از این است که توصیـف شود؛ الحمــد لله یعنی هر چه حمــد و ستایش برای هر چه بکنید، این حمـد، مال خداست و بـرای اوست؛ متوجه باشیم کهاین عمل زمینه ساز می شود که فضـــل خدای متعال، شامــل حـال بشود.

حکم 14

بسم الله الرحمن الرحیم
از حِکم نورانی حضرت امیر مؤمنان صلوات الله و سلامه علیه
در محضر آیت الله استاد محمد شجاعی مدظله العالی

« اِجعَـل هَمَّکَ لِمَعـادِکَ تُصلِـــح »
همّت را مخصوص معادت قرار بده تا صالح باشی، تا در صلاح باشی.
غررالحکم ج1 ص36

مجموعــا به وجــود خودتــــان خوب دقــت کنید که هــمّ شما بـر چیست؟ هـــمّو غــــمّ شما در 24 سـاعت چیسـت؟

اگر همّو غمّتان آخــرت است، امیـد هست و اگر نیست، امیدی نیست. خوب بررسی کنید و سعـی کنید اشتبـاه نکنید، نفسِ شما با کیــد خفــی شیطان خودتــان، شما را فریب ندهد.

هــمّو غــمّ شما به چه مصروف است؟ ناراحتی تـان از چیست؟ غصه هاتــان از چیست؟ اگر دیدید معــاد است، آخرت است، در راه صلاح و اصــلاح هستید. اما آن چیزی که برای آن شب و روز سعی می کنید، بود و نبود آن شمــا را ناراحت می کند، غیر خــدا، غیر آخـــرت است ولو برای آخـرت قدمهـایی بر می دارید، حتمـا راه صلاح نیست، شما در راه نجات نیستید.

اگر یک وقتــی به راه افتادید، واضـح و روشــن شد همّ و غمّ شمــا آن ســو است، حاکــم بر وجود شما چــیز دیگر است، گذشتــه شما، شما را محــزون کرده که چــه کرده اید و جبـــران می کنید، وقتی اینطــور بود بدانید راه امیــدی هست؛ اینجور آدمها به دنیــا هـم می پردازند، شبیـه کسـی است که به کــاری در حاشیــه می پردازد.

درسوره مبارکه « ص » آیه 26 از حضرت داود علیه السلام ذکــری می فرماید؛ می فرماید: بنده اَوّاب مــن بود، ای داود تــو را در زمین خلیفــه قرار دادیم، بین مــردم با حــق حکم کــن؛ از هــوی تبعیّـت نکــن که تـو را از راه حــق منحــرف می کند.

به اندازه ای که انســان از هـوی تبعیـت کرد اگر چه کـم، از راه گمـراه شده است، هر چـه بیشتر باشد به همـان اندازه از راه حـق منحرف شده است. ایـن خیلی تکـان دهنده است اگر انســان دقت بکند و اگر تشریح بشود، تفسیر بشود، بیشتر می فهمد؛ اگر مـا به خودمان تطبیـق بکنیم که چقـدر تبعیت از هوی است، می شود سخت نگران نباشد؟ پیر نشود؟ می شود خوش باشد؟!

دنبالش می فرماید: حقیقت ایـن است آنها که از راه خـدا گمراه می شوند، برای آنها عـذاب شدید است چون یوم حســاب را فراموش کرده اند. آنحرفهای عوام را بیــاد بیاورید و این آیـه را نیـز دقت کنید؛ عوام آن است که قــرآن را خوب نمی فهمد. آیا می شود این آیـه را طور دیگری معنی کرد؟ آیـا می شود گفت، آنها که از راه خــدا منحرف شدند، خدا ارحم الراحمین است؟

شنیده اید کرکس، بانگ مرغان را در می آورد تا مرغها را جمع کند؛ این را مولوی می گوید:

            معرفتهـــای تــو چــون بانگ سفیــــر                       بانـگ  مرغــاناست  اما    مــرغ گیــر
            صـد  هزاران  مـرغ  آن  ره زده است                       مـرغ غَـــــرّه کــاشنایی  آمــدهاست
            در هـــوا چــو نبشنود بانـگ  سفیـــر                       از هـــوا آیــد شــود اینجــــا اسیــــــر

در اصول کافــی باب فضـــل قرآن، امام باقــر علیه السلام از حضرت رسـول اکـرم صلی الله علیه و آله و سلّم، روایتی را نقــل می فرمایند: إنـی لَاَعجبُ کیـفَ لا اَشیبُ اذا قَـرأتُ القران؛ برای من تعجــب آور است که چگونه می شود مـن پیــر نشوم وقتی قـــرآن می خوانم. و در روایت دیگر هست که سوره هــود و واقعــه ... مرا پیر کرد.

انسان اگر در حدّ خودش قرآن را بفهمد فریـــادش بلنــد می شود، اگر خودش را با آن تطبیق بکند کمــا اینکه اهلــش ایــن چنیـن هستند.