خانواده در چهار سطح
خانواده در چهار سطح
خانواده خشک و سخت گیر ( والدین سختگیر و مستبد )
خانواده سهل گیر و آسان گیر
خانواده گسسته ( خانواده پریشان )
خانواده سالم
ویژگی های خانواده خشک و سخت گیر
روابط خانواده حقوقی است تا حقیقی !
پدر و مادر با بچه ها همان طور رفتار می کنند که والدین خودشان رفتار کرده اند !
مدیریت خانواده به معنای دیکتاتوری است !
مدیر خانواده خود را مالک خانواده می داند !
جاده زندگی در این نوع خانواده یک طرفه است !
مدیر خانواده مقرراتی است و نه اختیار دهنده !
برای عقاید و تصمیات دیگران حتی اگر معقول و مستند باشد ، احترام قائل نیست !
اعضای خانواده حق هیچ گونه ابراز عقیده ای را ندارند ! ( حتی در مواردی که می تواند مانع از بروز بعضی مشکلات در خانواده گردد ! )
اعضای خانواده جرأت سؤال کردن در مورد انجام دادن یا انجام ندادن کارها را ندارند !
مدیر خانواده بر رفتار و کارهای اعضای خانواده کنترل شدید دارد و همه تصمیمات را شخصا اتخاذ می کند !
انضباط و کنترل فیزیکی به جای تربیت نشسته است !
مدیر خانواده دچار خودخواهی ، خود بزرگ بینی و تکبر است !
مدیر خانواده اهل استدلال و بحث آزاد نیست !
دلیلی برای دستوراتی که صادر می کند ارائه نمی دهد و خواستار اطاعت بدون چون و چرا است !
نسبت به رعایت نظم و انضباط ارزشی افراطی قائل است و توانایی تحمل هیچ گونه بی نظمی را ندارد !
شنونده خوب و فعالی نیست و به سخنان دیگران گوش نمی دهد و اگر هم سخنی را بشنود برای آن است که با آن مخالفتی نشان دهد !
پیوسته سن ، تجربه ، دانش و هوش خود را به رُخ دیگران می کشد ، لذا اجازه دخالت در همه کارها حتی در خصوصی ترین کارهای خانواده را به خود می دهد !
برخورد پدر و مادر با فرزندان خود احترام آمیز نیست ، و حتی از تحقیر فرزندان خود در حضور دیگران باکی ندارند !
نیازهای عاطفی اعضای خانواده ( هوش عاطفی ) ارضاء نمی شود !
گاهی یکی از والدین با فرزندان ائتلاف می کند ؛ در چنین حالتی ارزش و مقبولیت هر دو ( پدر و مادر ) کاهش می یابد ! ( الدلیلان اذا تعارضا تساقطا )
فرزندان این نوع خانواده معمولا جذب گروه های بیرون از خانواده شده و با عزت نفس پایینی که دارند دچار بزهکاری می شوند !
بسیاری از این والدین به خاطر کمال گرایی که دارند ، فرزندان خود را تحت فشار قرار می دهند و از آن ها بالاترین انتظارات را دارند و پیوسته بر آن ها سخت گیری کرده و برنامه های سخت و فشرده برایشان تدارک می بینند !
زمینه دروغ گویی و ریاکاری در خانواده به خاطر ترس از تنبیه و سرزنش افزایش می یابد !
چون علائق و نیازهای فرزندان پیوسته سرکوب می شود و همیشه دیگران برای آن ها تصمیم می گیرند ، خلاقیت خود را از دست می دهند ، گر چه ممکن است به علت سخت گیری والدین در آموزش بعضی از مهارت ها پیشرفتی دیده شود !
اضطراب ، افسردگی ، همچنین وسواس و کمال گرایی و آرمان گرایی مطلق ، نا امیدی و بسیاری از مشکلات روانی ممکن است دامنگیر فرزندان گردد !
غالبا والدین سخت گیر ، خود را منطقی تصور می کنند و برای هر کارشان دلیل تراشی می کنند ؛ ولی به خاطر سختگیری آنهاست که فرزندان فرمانشان را اجرا می کنند نه منطق شان !
ویژگی های خانواده سهل گیر و آسان گیر
پدر و مادر به دنبال نیازهای ارضاء نشده خودشان هستند ، دنبال جوانی ، نوجوانی و دل مشغولی های خود هستند !
به امر تربیت و ارضاء نیازهای جسمی و روانی فرزندان نمی پردازند و چون آسان گیر هستند ، برای خاموش کردن صدای اعضای خانواده هر چه بخواهند به آنها می دهند ؛ لذا فرزندان پرتوقع می شوند !
هدف ها و انتظارات برای شان روشن نیست و به همین دلیل در تربیت فرزندان خود از روش ، فلسفه یا دیدگاه خاصی پیروی نمی کنند !
هیچ نوع کنترلی بر رفتار فرزندان خود ندارند و آنان را کاملا آزاد می گذارند تا به هر نحوی که خود مایل هستند شیوه های خاص زندگی خود را انتخاب و به کار گیرند !
هیچ نوع انتظار و توقع خاصی از فرزندان خود ندارند . لذا فرزندان نیز می آموزند که والدین نباید از آنان انتظار خاصی را داشته باشند !
اگر فرزندان از دستورات آنان اطاعت نکنند ناراحت نمی شوند و چنان رفتار می کنند که گویی عدم اطاعت از دستورات والدین امری طبیعی ، عادی و متداول است !
در پاداش دادن ( وقتی از فرزندان رفتار پسندیده ای سر می زند ) یا تنبیه ( هنگامی که خلافی از آنان سر می زند ) اهمال می کنند و بی تفاوت هستند ! ( منظور از تنبیه کردن در معنای روانشناختی آن محروم کردن فرزند از پاداش است و تنبیه بدنی مورد نظر نمی باشد ! )
شیوه های رفتاری والدین چنان است که در فرزندان اعتماد لازم را نسبت به آنان ایجاد نمی کند !
نسبت به تکالیف و نمرات درسی فرزندان خود توجه نشان نمی دهند و علاقه ای نیز به همکاری با معلمان و مدیریت مدرسه محل تحصیل آنان ندارند !
آنچه که فرزندان اراده کنند یا بخواهند برای آنان تهیه می کنند و در این مورد سلیقه خاصی را اعمال نمی کنند !
هیچ گونه تلاش خاصی را در زمینه استقلال فرزندان خود انجام نمی دهند و چنانچه یکی از فرزندان شدیدا به آنان وابسته باشد کار خاصی را در زمینه کاهش این نوع وابستگی که بعدا برای آنان مشکل ساز خواهد بود انجام نمی دهند !
نظم و ترتیب را در محیط خانواده رعایت نمی کنند و از فرزندان خود نیز انتظار خاصی در این زمینه ندارند !
فرزندان خود را برای انجام هر کاری آزاد می گذارند و حتی در مواردی که مداخله آنان لازم به نظر می آید دخالت نمی کنند !
این بچه ها چون در زندگی با موانعی مواجه نشده اند ، لذا وقتی وارد جامعه می شوند به خاطر عدم تجربه کافی زود تسلیم می شوند و شکننده هستند !
ویژگی های خانواده گسسته یا پریشان
در این خانواده ها به علت اختلاف بین والدین معمولا قهر و آشتی زیاد رخ می دهد که تاثیر منفی روی فرزندان دارد !
گاهی فرزندان به عنوان قاضی تلّقی می شوند و گاهی قربانی یکی از طرفین می گردند !
فرزندان علاوه بر این که نیازهای روانی و جسمانی شان ارضاء نمی گردد ، به تدریج الگوهای پرخاشگری را می آموزند ! ( کودکانی که بدون مقدمه بچه های دیگر را می زنند ! )
سطح خودپنداره و عزت نفس ( ارزش و احترامی که هر یک از افراد خانواده برای خود قائلند ) پایین است !
چهره افراد خانواده غالبا عبوس است !
افراد خانواده معمولا غمگین ، گرفته ، افسرده و بی احساس به نظر می آیند !
گوش افراد خانواده برای شنیدن خواسته های هم سنگین است !
صدای آنان یا بلند ، خشن و گوش خراش است و یا به اندازه ای آرام و نجوا مانند است که به سختی قابل شنیدن است !
نشانه دوستی و صمیمت در بین افراد خانواده کم است و در مواردی حتی از وجود یکدیگر نیز بی اطلاع هستند !
شوخی های افراد خانواده با هم در بیشتر اوقات گزنده ، بی رحمانه و مبتنی بر قساوت قلب است !
بزرگ ترهای خانواده به قدری سرگرم امر و نهی و دستور دادن به کوچک تر ها هستند که هرگز نمی فهمند فرزندان شان دارای چه ویژگی های شخصیتی هستند !
فرزندان خانواده کم تر از وجود پدر و مادر خود به عنوان دو انسان بالغ ، فهمیده ، باشعور ، اصیل و دوست داشتنی ، بهره مند می شوند !
پدر و مادر برای احتراز و دوری از یکدیگر ، آن چنان خود را مشغول کارهای خارج از محیط خانواده می کنند که گویی تنها وظیفه آنان کار کردن و تامین مایحتاج زندگی است !
افراد خانواده ، احساس تنهایی و بی یاور بودن می کنند و به این باور می رسند که بیچاره و نگون بخت هستند و در واقع نوعی درماندگی را تجربه می کنند !
افراد خانواده غالبا عصبی هستند ، احساس گناه و تقصیر می کنند یا بر عکس ، احساس می کنند مورد ظلم و ستم قرار گرفته اند و برای جبران این احساس گاه با یکدیگر رفتاری بسیار خشونت آمیز و غیر انسانی نشان می دهند !
افراد خانواده برای کنترل امور غیر ممکن تلاش فراوان می کنند و هرگز متوجه نمی شوند که انجام بعضی از خواسته های آنان به وسیله طرف مقابل غیر ممکن است !
افراد خانواده گاه گرفتار مشکل کمال طلبی مطلق می شوند و در این راه ، هم خود متحمل فشارهای روانی زیاد می شوند و هم بر افراد دیگر خانواده فشارهای فزاینده ای را می آورند !
افراد خانواده حالت اصطلاحا نهایت نگری دارند و در نظر آنان همه پدیده های عالم در دو حد یک طیف هستند و هر چیزی :
یا سفید است یا سیاه !
یا خوب است یا بد !
یا زیان آور است یا سودمند !
یا دوست داشتنی است یا غیر دوست داشتنی ؛ و به طور کلی هیچ حد وسطی را در نظر نمی گیرند !
وابستگی افراد خانواده با یکدیگر نا سالم است و در این موارد یا نسبت به احساسات ، خواسته ها و نیازهای خود بی توجه هستند ، یا خود را مرکز و محور عالم به حساب می آورند و خود خواهی آنان در همه رفتارهایشان تجلی پیدا می کند !
افراد خانواده نسبت به هر موضوع یا پدیده ای تعصب بی مورد و شدید نشان می دهند و این ویژگی باعث می شود از استدلال ، منطق ، و عقل سلیم فاصله بسیار داشته باشند !
افراد خانواده و خاصه فرزندان این خانواده ها با یکدیگر به رقابت ناسالم می پردازند و موفقیت یکی از آنان در زمینه خاصی ( مثل موفقیت شغلی ، خرید یک ماشین ، خرید یک لباس و ... ) موجب رنجش ، نگرانی ، اضطراب و حسادت شدید فرد یا افراد دیگر خانواده می شود !
افراد خانواده مسائل و مشکلات خود را انکار می کنند و به همین دلیل نیز مشکلات آنان هرگز حل نمی شود و این مشکلات در همه ابعاد رفتاری آنان تجلی پیدا می کند !
افراد خانواده در مورد خود و دیگران به داوری ها و قضاوت های نادرست می پردازند و یکی از اعتیادهای مضر و در عین حال لذت بخش آنان ، غیبت و بدگوئی از دیگران است !
دروغ گویی در بین اعضای خانواده شایع است و هر یک از افراد خانواده یاد گرفته اند که برای اجتناب از درگیری و مشاجره های پایان ناپذیر بعدی ، به افراد دیگر دروغ بگویند !
افراد خانواده به یکدیگر فحش می دهند !
خشونت های جسمی رایج است !
نگرش هر یک از افراد خانواده بر این استوار است که طرف مقابل آنان فردی خود رای ، نفهم ، خود خواه و ... است و بهترین راه برای به زانو درآوردن او کتک زدن و تحقیر اوست !
نگرش های افراد خانواده در زمینه های مختلف ، تحریف شده است و باورداشت هایی نظیر :
به زن نمی توان اعتماد کرد !
همه آدم ها بد هستند !
هر فرد باید فقط به فکر خودش باشد ، و ... به سادگی تبلیغ می شود !
فرزندان خانواده میل شدیدی را برای مورد تایید قرار گرفتن به وسیله اولیای خود نشان می دهند و با از دست دادن هویت خود و نیز بر خلاف میل و خواسته خویش ، به خواسته های هر چند نادرست پدر و مادر یا بزرگ ترها تن در می دهند !
احساس عدم رضایت از خود یا حالت از خود راضی بودن افراطی در بین افراد خانواده شایع است و آثار این نوع احساس در همه ابعاد رفتاری آنان مشاهده می شود !
احساس تنهایی و بی یار و یاور بودن در بین اعضای خانواده شایع است و در این راه به بن بست روانی یا غم و اندوه و مزمن و افسردگی می رسند !
افراد خانواده از اضطراب دائمی و احساس سردرگمی در رنج هستند و به همین دلیل ، اختلالات شناختی ، هیجانی و نیز اختلالات رفتاری در بین این خانواده ها شایع است !
ویژگی های خانواده سالم
افراد خانواده سرزنده و با محبت هستند !
رفتار و اعمالشان با نوعی اصالت توام است !
افراد خانواده به طور آشکار رنج و ناراحتی و نیز احساس همدری خود را نسبت به افراد دیگر خانواده بیان می کنند !
افراد خانواده از ریسک و خطر کردن معقول و سنجیده نمی هراسند ؛ می دانند که ممکن است با خطر کردن اشتباهاتی نیز داشته باشند ، ولی اشتباهات می توانند خود مقدمه ای برای شناخت اشکالات و زمینه ای برای رشد و کسب تجربه بیشتر باشد !
افراد خانواده برای یکدیگر ارزش و احترام قایل اند !
یکدیگر را دوست دارند و از این احساس خود شادمان هستند !
روابط افراد خانواده با یکدیگر هماهنگ و روان است !
با آهنگی پرمایه و روشن با یکدیگر سخن می گویند !
زمانی که در خانواده سکوت برقرار است سکوتی است آرام بخش و نه سکوتی مبتنی بر ترس یا احتیاط !
وقتی در خانواده سر و صدا هست ، صدای فعالیتی پر معنی است و نه غرشی رعد آسا و برای خفه کردن صدای دیگران !
هر یک از اعضاء خانواده می دانند که حق آن را خواهند داشت که حرف خود را به گوش دیگران برسانند و در این زمینه نیازی به سکوت و تحمل فشار حاصل از آن نمی باشد !
اگر یکی از اعضای خانواده هنوز فرصتی برای صحبت کردن پیدا نکرده است ، به دلیل تنگی وقت بوده است و نه کمی محبت ، کم توجهی یا بی ملاحظه بودن اعضای دیگر خانواده !
اعضای خانواده به راحتی یکدیگر را نوازش می کنند و در آغوش گرفتن فرزندان توسط پدر و مادر امری است عادی و توام با تجربه عشق و محبت خانوادگی !
افراد خانواده صادقانه با هم صحبت می کنند !
با علاقه به سخنان هم گوش می دهند !
با هم رو راست و صادق هستند !
به راحتی علاقه خود را به هم نشان می دهند !
به راحتی و آزادنه با یکدیگر درد دل می کنند !
این حق را دارند که درباره هر موضوعی ، مثل ناکامی ها ، ترس ها ، صدمه هایی که دیده اند ، خشم خود ، انتقاد از دیگری ، خوشی ها یا کامیابی ها ، با یکدیگر سخن بگویند !
افراد خانواده برای کارهای خود برنامه ریزی می کنند !
در اجرای برنامه ها ، اگر مشکلی پیش آمد ، به سادگی خود را با آن تطبیق می دهند و در نتیجه قادر هستند بدون تجربه احساس ترس یا واهمه ، بیشتر مشکلات زندگی خود را حل و فصل کنند !
در این خانواده ، زندگی آدمی و احساسات بشری ، بیش از هر عامل دیگری مورد توجه و احترام است !
در خانواده ، پدر و مادر خود را مدیر و رهبر خانواده می دانند و نه رئیس یا ارباب خانواده !
می دانند که در موقعیت های مختلف چگونه به فرزندان خود بیاموزند تا به مرحله یک انسان واقعی بودن نزدیک شوند !
اعضای خانواده در مورد اشتباهات خود ، در قضاوت ، رفتار ، بروز هیجان ها و ... به همان سهولتی با یکدیگر سخن می گویند که در مورد کردار و گفتار صحیح خود اظهار نظر می کنند !
رفتار اولیای خانواده با آن چه به فرزندان خود می گویند یا توصیه می کنند ، مطابقت کامل دارد و در این راه از خود صداقت بسیار نشان می دهند !
پدر و مادر خانواده مانند هر مدیر یا رهبر موفق ، نسبت به زمان حساس هستند و مترصد آن می باشند تا از هر فرصت مناسب برای سخن گفتن و تعامل با فرزندان خود ، استفاده کنند !
اگر یکی از افراد خانواده مرتکب اشتباهی شد و نادانسته خسارتی ایجاد نمود ، پدر و مادر و بزرگترها در کنار او قرار می گیرند تا از او حمایت کنند ؛ این رفتار باعث خواهد شد تا فرزند بی دقت ، بر احساس ترس یا گناه خود فایق آید و از فرصت آموزشی که پدر و مادر برای او فراهم کرده اند ، بیشترین بهره را بگیرد !
اولیاء خانواده می دانند که فرزندانشان عمدا بدی نمی کنند ؛ به همین دلیل ، اگر متوجه شوند که فرزند آنان در زمینه ای خرابکاری کرده است ؛ به این نتیجه می رسند که یا سوء تفاهمی در کار بوده است و یا احساس ارزش فردی و احترام به خویشتن ، در فرزند آنان کاهش پیدا کرده است و باید برای این مشکل راه حلی را پیدا کرد !
اولیا خانواده می دانند هنگامی فرزند آنان برای یادگیری آمادگی بیشتری خواهد داشت که خود را با ارزش بداند و احساس کند که دیگران نیز برای او ارزش قایل هستند !
اولیاء خانواده می دانند که اگر چه با شرمنده کردن و تنبیه بدنی فرزندان می توان رفتار آنان را تغییر داد ، اما این آگاهی را نیز دارند که آثار این تنبیه ها بر ذهن آنان باقی می ماند و به سادگی و به سرعت قابل ترمیم نمی باشد !
پدر و مادر آموزش فرزند خود را با گوش دادن ، حس کردن ، فهمیدن و در نظر گرفتن زمان و دوره خاص رشد او آغاز می کنند !
پدر و مادر خانواده می دانند که در زندگی هر شخص مشکلاتی پیش خواهد آمد و اجتناب از همه مشکلات زندگی امکان ناپذیر می باشد ؛ گوش به زنگ هستند که برای هر مشکل تازه ، راه حلی پیدا کنند و به فرزندان خود نیز می آموزند تا چگونه در حل مشکلات از خلاقیت و نوآوری بهره گیرند !
اولیای خانواده می دانند که تغییر و تحول از ویژگی های زندگی است ؛ می پذیرند که فرزندانشان به سرعت مراحل مختلف رشد را طی می کنند ؛ و هیچ گاه نباید سد راه رشد و تغییر فرزندان خود شوند !
تعلیم و تربیت
موضوع تعلیم وتربیت انسان است .
تعلیم یعنی یاد دادن .
متعلم فقط فراگیرنده است . ذهن او به منزله انباری است که دانشی چند در آن انباشته شده است !
معلم خوب کسی نیست که اندیشه ها را بیاموزد بلکه آن است که اندیشیدن را بیاموزد !
معلم باید نیروی فکر را پرورش و استقلال دهد و قوه ابتکار فراگیر را بیدار کند !
فرق است میان تنوری که آتشش از بیرون تامین می شود تا داغ گردد با تنوری که خود هیزم و چوب دارد ، فقط آتشگیره آن را از خارج می آوریم !
هنر معلم آتش دادن است !
دانش دو نوع است : دانش سرشتی و دانش فرا گرفته شده ( عقل دو نوع است : عقل سرشتی و عقل فراگرفته شده ) و اگر سرشتی نبود فراگرفته شده سودی نداشت :
الامام علی ( ع ) : العلم علمان : علم مطبوع و علم مسموع ( العقل عقلان : عقل مطبوع و عقل مسموع ) و لا ینفع المسموع اذا لم یکن المطبوع !
( نهج البلاغه / حکمت 331 )
پیشگو و رمالی در دربار شاه جایگاه ویژه ای داشت ، دانش خود را به فرزندش آموخت تا جانشین پدر گردد ، روزی او را به پادشاه معرفی کرد ، شاه درصدد آزمودن پسر تخم مرغی در دست گرفت و گفت : در مشت من چیست ؟ او هر چه رمل انداخت نفهمید ، شاه از سر راهنمایی گفت : میان زرد و پیرامونش سفید است ، پسر درنگی کرده گفت : سنگ آسیایی است که در وسطش هویج ریخته اند ! پادشاه رنجیده شد و به پدرش گفت : خوب به او نیاموخته ای ؟ پدر گفت : من درست به او آموخته ام اما او از اندیشیدن ناتوان است !
یک وقتی کسی از غرب در کرج با یک روستایی روبرو شد ، هر چه از او می پرسید پاسخ های نغز و پخته ای می شنید ، از او پرسید : از کجا آموخته ای ؟ ! روستایی پاسخ داد : ما چون سواد نداریم فکر می کنیم !
معده باید غذا را از بیرون به اندازه بگیرد و با ترشحاتی که خودش روی غذا می ریزد آن را به اصطلاح بسازد.
معده باید جای خالی داشته باشد که به آسانی بتواند غذا را زیرو رو کند. معده ای که غذا به آن تحمیل شود گوارش در آن مختل می شود !
در تعلیم و تربیت باید مجال فکرکردن به فراگیر داده شود !
شیخ انصاری که یکی از مبتکرترین و نوآور ترین فقهاء در دو قرن گذشته است از تمام علمای فعلی کم تر استاد دیده است ! او طلبه ای بود که به نجف رفت ، مختصری استادهای نجف را دید ، بعد به دنبال استادهای متنوع رفت ، به مشهد رفت ، مدتی در مشهد ماند ، خیلی نپسندید ، به تهران آمد ، تهران هم خیلی نماند ، به اصفهان رفت ، اصفهان کمی بیشتر ماند ، آقا سید محمد باقر حجت الاسلام در این شهر معلم « علم رجال » بود ، در فن رجال چیزهایی یاد گرفت بعد رفت کاشان ، سه سال کاشان ماند ، نراقی ها کاشان بودند آن جا از همه جا بیشتر ماند ! درس خواندنش به ده سال نمی رسد . در صورتی که دیگران بیش از بیست سال و یا سی سال ...
ارزش فرزند
پسران نعمت اند و دختران امتیاز ، و خداوند از نعمت ها بازخواست می کند و برای امتیاز پاداش می دهد :
البَنونَ نَعیمٌ و البَناتُ حَسَناتٌ ، و اللَّهُ یَسألُ عَنِ النَّعیمِ و یُثیبُ علَی الحَسَناتِ !
ارزش دختر
دختران را ناخوش ندارید ؛ زیرا آن ها مونس های گران بهایی هستند :
لا تَکرَهوا البَناتَ فإنَّهُنَّ المُؤنِساتُ الغالِیاتُ !
این دخترانند که دلسوز و مددکار و با برکتند :
البَناتُ هُنَّ المُشفِقاتُ الُمجَهَّزاتُ المُبارَکاتُ !
بین فرزندان خود به عدالت رفتار کنیم !
میان فرزندان خود در هدیه و بخشش به عدالت رفتار کنید ، هم چنان که دوست دارید آنان نیز در احترام و محبّت میان شما عادلانه رفتار کنند :
اِعدِلوا بَینَ أولادِکُم فی النُّحْلِ کما تُحِبُّونَ أن یَعدِلوا بَینَکُم فی البِرِّ و اللُّطفِ !
رسول خدا ( ص ) مردی را دید که دو فرزند داشت یکی را بوسید و دیگری را نبوسید ، فرمود : چرا میان آن دو به عدالت رفتار نکردی ؟ !
أبصَرَ رسولُ اللَّهِ رجُلاً لَهُ وَلَدانِ فقَبَّلَ أحَدَهُما و تَرَکَ الآخَرَ ، فقالَ ( ص ) : فَهَلّا واسَیتَ بَینَهُما ؟ !
دل نوجوان مانند زمین خالی است !
الإمامُ علیٌّ ( ع ) - للحسنِ ( ع ) - : إنّما قَلْبُ الحَدَثِ کالأرضِ الخالِیهِ ما اُلقِیَ فیها مِنْ شی ءٍ قَبِلَتْهُ ، فبادَرْتُکَ بالأدبِ قبلَ أن یَقْسُوَ قلبُکَ و یَشتغِلَ لُبّکَ !
امام علی ( ع ) به امام حسن ( ع ) : دل نوجوان همچون زمین خالی است که هر چه در آن افکنده شود می پذیرد ، از این رو من پیش از آن که دلت سخت و ذهنت مشغول شود به تربیت تو پرداختم !
نوجوان به سوی خوبی ها شتاب دارد !
الإمامُ الصّادقُ ( ع ) - للأحوَلِ - : أتَیتَ البَصرهَ ؟ قالَ : نَعَم ! قالَ : کیفَ رَأیتَ مُسارَعَهَ الناسِ فی هذا الأمرِ و دُخُولَهُم فیهِ ؟ فقالَ : و اللَّهِ إنّهُم لَقلیلٌ ، و قد فَعَلُوا و إنّ ذلک لَقلیلٌ ! فقالَ ( ع ) : علَیکَ بِالأحداثِ ؛ فإنّهُم أسرَعُ إلی کُلِّ خَیرٍ !
امام صادق ( ع ) - خطاب به اَحْوَل - : به بصره رفتی ؟ عرض کرد : آری . فرمود : شوق مردم به این امر ( ولایت و امامت ما ) و پذیرش آنها را چگونه دیدی ؟ عرض کرد : به خدا قسم اندکند ، کارهایی کرده اند ، امّا کم است . حضرت فرمود : بر تو باد به نوجوانان ؛ زیرا این گروه در پذیرش هر نوع خوبی شتاب بیشتری نشان می دهند !
به فهم فرزندان خود احترام بگذاریم !
عنه ( ع ) : الجاهِلُ صَغیرٌ و إن کانَ شَیخاً ، و العالِمُ کَبیرٌ و إن کانَ حَدَثاً !
امام علی ( ع ) : نادان بچّه است اگر چه پیر باشد ، و دانا بزرگ است اگر چه نوجوان باشد !
مواظب باشیم ناتوی فرهنگی نسل نو را به انحراف نکشد !
الإمامُ الصّادقُ ( ع ) : اِحذَرُوا علی شَبابِکُمُ الغُلاهَ لایُفسِدُونَهُم ؛ فإنَّ الغُلاهَ شَرُّ خَلقِ اللَّهِ ، یُصَغِّرُونَ عَظَمَهَ اللَّهِ ، و یَدَّعُونَ الرُّبوبِیَّهَ لِعِبادِ اللَّهِ ، و اللَّهِ إنَّ الغُلاهَ شَرٌّ مِن الیَهودِ و النَّصاری و الَمجوسِ و الذینَ أشرَکُوا ، ثُمّ قالَ : إلَینا یَرجِعُ الغالی فلا نَقبَلُهُ ، و بنا یَلحَقُ المُقَصِّرُ فَنَقبَلُهُ ، فقیلَ لَهُ : کیفَ ذلکَ یا بنَ رسولِ اللَّهِ ؟ قالَ : لأنَّ الغالِیَ قدِ اعتادَ تَرکَ الصَّلاهِ و الزکاهِ و الصیامِ و الحَجِّ فلا یَقدِرُ علی تَرکِ عادَتِهِ و علَی الرُّجوعِ إلی طاعَهِ اللَّهِ ( عزّوجل ) أبَداً ، و إنّ المُقَصِّرَ إذا عَرَفَ عَمِلَ و أطاعَ !
امام صادق ( ع ) : به هوش باشید که غُلات ( افراطی ها در محبت اهل بیت ) جوانان شما را فاسد نکنند زیرا غُلات بدترین خَلق خدا هستند . عظمت خدا را پایین می آورند و برای بندگان خدا ادعای ربوبیّت و پروردگاری می کنند ! به خدا قسم که غُلات از یهود و نصارا و مجوس و مشرکان بدترند ! حضرت سپس فرمود : غالی و افراط کننده به سوی ما برمی گردد ، ولی ما او را نمی پذیریم ، و تفریط کننده ( کسی که به اهل بیت اعتقاد ندارد ) به ما می پیوندد و ما او را می پذیریم . عرض شد : علّت چیست ای پسر فرستاده خداوند ؟ ! فرمود : چون فرد غلو کننده به ترک نماز و زکات و روزه و حجّ عادت کرده و هرگز قادر نیست از عادت خود دست بردارد و به طاعت خداوند ( عزّوجل ) روی آورد ، امّا تفریط کننده وقتی حقیقت را بشناسد ، به عبادات عمل می کند و از خدا فرمان می برد !
چرا فرزندان ما نماز نمی خوانند ؟
خانواده ی خود را به نماز و طاعت خدا فرمان ده و خود نیز بر نماز و ذکر حق صبور باش و در آن کار پای بفشار ، ما از تو روزی کسی را نمی طلبیم ، بلکه ما به تو و دیگران روزی می دهیم ، و عاقبت نیکو ویژه و مخصوص اهل پرهیزکاری و تقواست :
وَ أْمُرْ أَهْلَک بِالصلَوهِ وَ اصطبرْ عَلَیهَا لا نَسئَلُک رِزْقاً نحْنُ نَرْزُقُک وَ الْعَقِبَهُ لِلتَّقْوَی !
طه/132
هنگامی که این آیه بر پیامبر گرامی اسلام نازل شد روزی پنج نوبت به درِ خانه علی و زهرا می رفت و می فرمود :
نماز نماز خداوند شما را رحمت کند !
الصَّلاهَ ، الصَّلاهَ ، یَرْحمُکُمُ اللّهُ !
نکته ها
وقتی پدر و مادر خود بر نماز و روح نماز ( نه فقط قالب نماز ) پافشاری و صبوری کنند ، آنگاه امر به نماز اثر گذار خواهد بود !
آزمندی ، حرص و طمع در دنیا و دنیاگرایی موجب خواهد شد ارزش پدر و مادر کاسته شود و امرشان اطاعت نشود ! ( تربیت مذهبی با تعارض همراه خواهد شد ! )
باور به رازقیت پروردگار تاثیر کلام را در فرزندان می افزاید !
وقتی فرزندان « خودکنترلی » یا همان تقوای حقیقی را در پدر و مادر خود ببینند ، مطیع و فرمانبردار خواهند شد !
خودشکوفایی
خود شکوفایی ( self – actualization ) در مفهوم عمده و کلاسیک خود نخستین بار توسط « کورت گلداشتاین » روانپزشک آلمانی ( 1965 1878 ) مورد بحث و بررسی قرار گرفت .
او خود شکوفایی را به صورت تواناییِ نیرومند ذاتیِ موجود در هر فرد که موجب شکوفا شدن استعدادهای مثبت او می شود تعریف نمود ! ( شکوفا کردن فطرت نیک درونی ) او معتقد بود برای آن که انسان به موفقیت های بزرگ دست یابد ، باید با محیط اطراف و زندگی خود به بهترین شکل ممکن کنار بیاید ، و چنان چه محیط و زندگی هر روز ضربه سنگین تری بر پیکره انسان وارد کردند ( مثلا موجب بیماری انسان شدند ) انسان باید سعی در بهبود روش رویارویی خود با مشکلات کند تا بدین ترتیب به مرزهای « خودشکوفایی » ( درک و فعال نمودن همگی استعدادهای خود ) نزدیک شود !
روانشناس دیگری به نام « کارل راجرز » (1987 1902) بر آن است که : انسان هایی که توانایی فرمان دادن به خود ( self – direction ) را پیدا کنند ، و در حقیقت بر کنترل کامل افکار و افعال خود موفق شوند به خود شکوفایی که والاترین درجه انسانیت است نائل خواهند شد !
از دیگر معتقدان به نظریه خود شکوفایی که آن را با مفاهیم عالی عجین کرد و به اوج قدرت رسانید « آبراهام مزلو » روانشناس آمریکایی ( 1970 1908 ) است .
تحقیقات گسترده و مطالعات ژرف « مزلو » پیرامون این قبیل مقولات سبب تکوین شاخه ای قدرتمند و پویا در روانشناسی امروز موسوم به « روانشناسی انسان گرا » گردید .
« مزلو » خود شکوفایی را بالاترین و برترین نیاز انسان می دانست که پس از ارضای سلسله مراتب نیازهای پایین تر انسان از جمله نیازهای جسمی ( مثل غذا و مسکن ) ، نیازهای ایمنی ، تعلق و محبت ، نیاز به احترام ، نیاز به دانستن و فهمیدن ( که بعدا اضافه کرد ) مطرح می شود .
او خود شکوفائی ( نیاز به تحقق خود ) را در مورد 49 نفر از اشخاص سرشناس جهان ( زنده و مرده ) از جمله : انیشتن ، آبراهام لینکلن ، باروخ ایپسنوزا ، بندیکت و .. مورد توجیه و بررسی قرار داد !
مزلو : در افراد معمولی انگیزش در پی جبران کمبود یعنی کمبودهای ارگانیزم ( چه جسمانی و چه روانی ) است . یعنی آن ها در صدد ارضای نیازهای پایین ترند ولی افراد عالی ( خود شکوفاها ) خواستارمتحقق ساختن استعدادهای درونی و بالقوه خود و شناخت و فهم دنیای پیرامونشان هستند !
او نیازهای عالی افراد خود شکوفا را فهرست می کند و آن ها را « فرا نیاز » نام می نهد . از جمله این فرا نیازها می توان به : حقیقت ، قاطعیت ، یگانگی و تمامیت ، فرار از دوگانگی ، سرزندگی و شادابی ، یکتایی ، کمال ، نظم ، عدالت ، سادگی ، استغناء و جامعیت و ... اشاره نمود .