واقعه غدیر خم
پیامبر اکرم بنا بر امر الهی، در سال دهم هجرت تصمیم به زیارت خانه خدا و بجا آوردن حج نمودند؛ لذا مردم را از این امر مطلع کردند(29) و حتی برای آگاه نمودن اهالی مناطق مختلف، قاصدانی را به آن شهرها گسیل داشتند. فرستادگان حضرت نیز همانگونه که وجود مقدس رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)خود اعلام نموده بودند، این پیام را به مردم رساندند که این آخرین حج رسول خداست و این سفر دارای اهمیت فراوانی است. هر کس که توانایی و استطاعت آن را دارد، بر او لازم است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را در این سفر همراهی نماید. گرچه رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با همراهی عده ای از اصحاب خویش پیش از این، اعمال عمره مفرده را انجام داده بودند،(30) اما این نخستین بار و تنها مرتبه ای در طول حیات طیبه پیامبر اسلام بود که بنا بر امر الهی، حضرت تصمیم به بجای آوردن و تعلیم مناسک حج گرفتند. پس از این اعلام، جمعیت کثیری در مدینه جهت همراهی با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و بجای آوردن اعمال حج، مجتمع گشتند. مورخان و صاحب نظران از این سفر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با عنوان حجة الوداع(31)،حجةالاسلام، حجة البلاغ(32)، حجة الکمال وحجة التمام(33)یاد می نمایند.
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با پای پیاده و در حالی که غسل نموده بودند، در روز شنبه 24 یا 25 ذیقعده به همراه همراهان خود و اهل بیت گرامی شان و عامه مهاجرین و انصار و جمعیت کثیری که گرداگرد حضرت اجتماع کرده بودند، به قصد بجای آوردن مناسک حج از مدینه خارج گشتند. تعداد جمعیتی که به همراه حضرت از مدینه خارج شده بودند را بین 70000تا 120000(و حتی برخی بیشتر از 120000)نقل نموده اند؛(34) اما افراد بسیاری به غیر از این عده، نظیر اشخاصی که در مکه مقیم بودند و یا اشخاصی که از شهرهای دیگر خود به مکه آمده و در آنجا به حضرت ملحق شدند، به همراه پیامبر و با اقتدای به ایشان مناسک حج را در این سفر بجای آورده و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را همراهی نمودند. امام علی ، پیش از تصمیم پیامبر برای بجای آوردن مناسک حج، از طرف ایشان برای تبلیغ اسلام و نشر معارف الهی به یمن فرستاده شده بودند؛ اما هنگامی که از تصمیم پیامبر برای سفر حج و لزوم همراهی سایر مسلمین با آن حضرت در این سفر، آگاه گشتند، به همراه عده ای از یمن به سمت مکه حرکت نمودند و در آنجا پیش از آغاز مناسک، به رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ملحق شدند.(35)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و همراهیان آن حضرت، در میقات مسجد شجره مُحرم گشتند و بدین ترتیب اعمال حج را آغاز نمودند. گرچه اصول و کلیات مناسک حج قبلاً و به هنگام نزول آیات مربوطه، توسط رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)توضیح داده شده بود، اما در این سفر، پیامبر این اعمال را به طور عَملی برای مردم آموزش داده و جزئیات را برای آنان تبین نمودند و در مواقف گوناگون، با ایراد خطابه، مردم را نسبت به سایر تکالیف الهی و وظایف شرعیشان آگاهی بخشیدند.
سرانجام اعمال حج، پایان یافت و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به همراه جمعیت کثیری که ایشان را همراهی می نمودند، شهر مکه را ترک نمودند و رهسپار مدینه شدند که در بین راه به محل غدیر خم رسیدند.
غدیر در لغت به معنای آبریز و مسیل،(36) و غدیر خم در جغرافیا، نام محلی است که به خاطر وجود برکه ای در این محل، که در آن آب باران جمع می شده است، به این نام (غدیر خم) شهرت یافته است. غدیر در 3 - 4 کیلومتری جُحفه واقع شده و جحفه در 64 کیلومتری مکه قرار دارد که یکی از میقات های پنجگانه می باشد. در جحفه راه اهالی مصر، مدینه، عراق و شام از یکدیگر جدا می شود.(37) غدیر خم به علت وجود مقداری آب و چندین درخت کهنسال، محل توقف و استراحت کاروانیان واقع می شد اما دارای گرمایی طاقت فرسا و شدید بود.(38)
هنگامی که رسول اکرم در روز 5 شنبه 18ذی الحجه به وادی غدیر خم رسیدند و پیش از جدایی اهالی شام، مصر و عراق از میان جمعیت، جبرئیل امین از جانب خداوند بر ایشان نازل گردید و آیه: «یا أیها الرّسول بلّغ ما أنزل الیک من ربّک فان لم تفعل فما بلّغت رسالته و الله یعصمک من النّاس »(39) را نازل نمود و از جانب حق تعالی، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را امر نمود تا حکم آنچه را که در قبل بر پیامبر درباره امام علی نازل گشته بود، به مردم ابلاغ نمایند. در این هنگام، پیشتازان کاروان و افرادی که جلوتر حرکت می نمودند، حوالی جحفه رسیده بودند. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از نزول آیه، دستور توقف کاروانیان را صادر نمودند و امر فرمودند تا آنانی که پیشاپیش حرکت می نمودند، به محل غدیر بازگردند و افرادی که در پس قافله، عقب مانده بودند، سریعتر به کاروان در این وادی، ملحق شوند.(40) همچنین به چند تن از صحابه دستور دادند تا فضای زیر چند درخت کهنسال را که در آن محل قرار داشتند، آماده نمایند؛ خارها را از زمین برکنند و سنگهای ناهموار موجود در زیر آن درختان را جمع آوری نمایند. در این هنگام، زمان به جای آوردن نماز ظهر فرا رسید و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فریضه ظهر را در گرمای شدید،(41)(42) به همراه جمعیت کثیر حاضر، ادا نمودند. شدت گرما در وادی غدیر به حدی بود که اشخاص، گوشه ای از ردا و لباس خویش را برای در امان بودن از شدت تابش آفتاب، بر سر می افکندند و مقداری از آنرا برای کاستن از شدت گرمای شنها و سنگها، در زیر پای خویش می گستردند.(43) برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز پارچه ای بر روی شاخسار آن درختان کهن افکندند تا مانعی در برابر حرارت موجود و تابش خورشید، ایجاد نمایند. هنگامی که حضرت از نماز فارغ گشت، از جهاز شتران، در همان محلی که به فرمان رسول خدا توسط صحابه آماده شده بود، منبری ساختند و وجود مقدس پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بر فراز آن در آمدند و شروع به ایراد خطبه، با صدایی بلند و رسا نمودند؛ در حالی که جمعیت فراوان همراه پیامبر، بر گرداگرد حضرت جمع گشته بودند و به سخنان نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)گوش فرا می دادند و برخی از افراد نیز برای آنکه همگان از کلام رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مطلع گردند، سخنان آن حضرت را با صدایی بلند برای افرادی که دورتر قرار داشتند، تکرار می نمودند.
خطابه حضرت در میان جمعیت بدین گونه ایراد گردید:
«حمد و ستایش مخصوص خداوند است و از او یاری می خواهیم و به او ایمان داریم و از شرور نفسهایمان و زشتیهای کردارمان، به او پناه میبریم؛ خداوندی که هدایتگری وجود ندارد برای کسانی که گمراهشان نماید و گمراه کننده ای وجود ندارد برای اشخاصی که او هدایتشان نماید و شهادت می دهم که جز خدا، معبودی نیست و محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) بنده و فرستاده اوست و اما بعد؛ ای مردم، خداوند لطیف و خبیر (دارای لطف فراوان و بسیار آگاه) مرا خبر داد که من به زودی (به سوی او) فرا خوانده می شوم و (دعوت او را) اجابت خواهم نمود.(44) من مسئول هستم و شما نیز مسئولید. پس (درباره دعوت و مسئولیت من) چه می گویید؟ »
حاضران در پاسخ گفتند: « شهادت می دهیم که دعوت خویش را ابلاغ نمودی و نصیحت کردی و کوشش نمودی، پس خداوند شما را جزای خیر دهد.»(45)
سپس رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: « آیا شهادت نمی دهید که معبودی جز خدا نیست و محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) بنده و فرستاده اوست؟ و (آیا شهادت نمی دهید که) بهشت و دوزخ خداوند، حق است و مرگ، حق است و قیامت می آید و در آن شکی نیست و خداوند کسانی را که در قبرها هستند مبعوث می گرداند؟»
حاضران گفتند: « بله ای رسول خدا، شهادت می دهیم.»
سپس در ادامه، رسول اکرم خداوند را بر این امر شاهد گرفتند و از مردم پرسیدند: « آیا (کلام مرا) می شنوید؟»
حاضرین گفتند: « بله یا رسول الله.»(46)
پس حضرت فرمودند: « من پیش از شما در کنار حوض (کوثر) حاضر می گردم و شما در کنار آن بر من وارد می گردید و عرض آن به اندازه فاصله مابین بُصری (شهری در حوالی شام) و صَنعا (شهری در یمن) می باشد. در آن قدح هایی به تعداد ستارگان، از جنس نقره است؛ پس بنگرید که پس از من چگونه درباره ثقلین (دو شئ گرانبها) رفتار می نمایید.»
در این هنگام فردی ندا داد که « ثقلین چه هستند ای رسول خدا؟»
رسول اکرم فرمودند: « ثقل اکبر کتاب خداست. جانبی از آن به دست خداوند و جانب دیگر آن در دستان شماست. پس به آن متمسک شوید. (آنرا گرفته و از هدایت آن بهره برید.) که اگر به آن تمسک جویید، گمراه نمی شوید و ثقل دیگر و کوچکتر، عترت من هستند. خداوند لطیف خبیر مرا خبر داد که این دو ثقل تا هنگامی که در کنار حوض بر من وارد شوند، از یکدیگر جدا نمی گردند(47) و من این را از پروردگارم مسئلت نموده ام. پس، از این دو پیشی نگیرید که هلاک می گردید و از این دو، باز نمانید که هلاک می شوید.(48)»
سپس رسول خدا، دست امام علی را بلند نمود تا همه مردم، ایشان را در کنار رسول خدا مشاهده نمودند.(49) در این هنگام رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از حاضرین پرسیدند: « ای مردم، آیا من از خود شما، بر شما اولی و مقدم تر نیستم؟»(50)(51)
مردم پاسخ دادند: « بله، ای رسول خدا.»(52)
حضرت در ادامه فرمودند: «خداوند ولی من است و من ولی مؤمنین هستم و من نسبت به آنان از خودشان اولی و مقدم می باشم.»(53)
آنگاه فرمودند: « پس هر کس که من مولای او هستم، علی مولای اوست.»(54)، رسول خدا 3(صلی الله علیه و آله و سلم) بار این جمله را تکرار نمودند(55) و فرمودند: «خداوندا، دوست بدار و سرپرستی کن، هر کسی که علی را دوست و سرپرست خود بداند و دشمن بدار هر کسی که او را دشمن می دارد(56) و یاری نما هر کسی که او را یاری می نماید و به حال خود رها کن، هر کس که او را وا می گذارد.(57)»
سپس خطاب به مردم فرمودند: «ای مردم، حاضرین به غایبین (این پیام را) برسانند.»(58)
هنوز جمعیت متفرق نگشته بودند که بار دیگر جبرائیل نازل شد و از جانب خداوند، آیه: « ألیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الإسلام دیناً»(59) را بر پیامبر فرو فرستاد. هنگامی که این آیه نازل گردید، نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «الله اکبر بر کامل شدن دین و تمام گشتن نعمت و رضایت پروردگار به رسالت من و ولایت علی پس از من.»(60)
در این موقع، مردم به امیرمؤمنان، امام علی (علیه السلام) تهنیت گفتند. از جمله کسانی که پیشاپیش سایر صحابه، به امام علی تهنیت گفتند، ابوبکر و عمر بودند. عمر پیوسته خطاب به امیر مؤمنان می گفت: « بر تو گوارا باد ای پسر ابی طالب، تو مولای من و مولای هر مرد و زن با ایمان گشتی.»(61)
در این هنگام، حسّان بن ثابت که از شعرای زبردست بود از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اجازه خواست تا آنچه را که در این موقف درباره امام علی (علیه السلام) از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده است، در ضمن ابیاتی بسراید. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «به برکت الهی، بگو.» حسّان، خطاب به بزرگان قریش گفت: « ای بزرگان قریش، سخن مرا به گواهی و امضای پیامبر گوش کنید.» و این چنین سرود:
«در روز غدیر پیامبرشان با بانگ بلند ندایشان در داد، غدیری که در سرزمین خم قرار داشت و ای کاش مردم جهان بودند و رسول خدا را در حال ندا می دیدند که می فرمود: آیا من سرپرست و ولی شما نیستم؟
مردم در پاسخ او بدون هیچ پرده پوشی گفتند: معبود تو، مولای ما و تو ولی ما هستی؛ و تو ای خواننده شعر، اگر در آنجا بودی، حتی یک نفر هم مخالف نمی یافتی.
در این هنگام رو به علی بن ابیطالب کرد و فرمود: یا علی، برخیز که من تو را برای امامت و هدایت خلق بعد از خود (و از جانب خداوند) شایسته دیدم.»(62)(63)
آنچه ذکر شد، خلاصه جریان غدیر بود و همانگونه که در پاورقی ها، با تفصیل ذکر گردید، علمای بزرگ اهل تسنن و تشیع، آنرا نقل نموده اند. به یاری و توفیق الهی در ادامه و در مقالهای مجزا، به بررسی مفاد حدیث غدیر و دقت هرچه بیشتر در آن خواهیم پرداخت.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی حجت الاسلام و المسلمین محمد علی جاودان
----------------------------------------
پانوشتها:
29- مدارک اهل تسنن: تاریخ اسلام ذهبی، بخش مغازی، صفحه 701 – المنتظم، جلد 4، صفحه 5 – سیره حلبیه، جلد 3، صفحه 308.
مدارک شیعه: ارشاد، صفحه 91 – إعلام الوری، صفحه 137.
30- یکی از این سفرها، یک سال پس از صلح حدیبیه – که میان مسلمین و مشرکان مکه روی داد – واقع شد.
31- نامگذاری این سفر به حجة الوداع، از آن جهت است که این سفر حج، آخرین سفر حج رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در طول عمر پربرکتشان بوده است و همان گونه که پیامبر خود نیز اعلام نموده بودند، پس از این سفر (حدود 2 ماه و نیم بعد)، روح والای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از جسم خاکی مفارقت نمود و در اعلی علیین مأوا گرفت.
32- ظاهراً این نامگذاری به علت نزول آیه تبلیغ (آیه 67سوره مائده) در پایان این سفر و در جریان واقعه غدیر خم بوده است.
33- اینگونه به نظر می آید که تناسب این نامگذاری به جهت مفاد آن فراز از آیه 3 سوره مائده می باشد که در انتهای این سفر و در محل غدیر خم، بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل گردید.
34- مدارک اهل تسنن:تذکرة خواص الأمّة، صفحه 30 – سیره حلبیه، جلد 3، صفحه 308 – سیره احمد زینی دحلان، جلد 3، صفحه 3.
مدارک شیعه: احتجاج طبرسی، جلد 1، صفحه 56 (طبرسی تعداد همراهان رسول خدا را 000'70 یا بیشتر ذکر می نماید).
35- مدارک اهل تسنن: صحیح بخاری، جلد 2، باب 81، حدیث 2، صفحه 159 و جلد 3، کتاب العمرة، باب عمرة التنعیم، صفحه 4 – صحیح مسلم، جلد 4، باب اهلال النبی و هدیه، حدیث اول، صفحه 59 – البدایة و النهایة، جلد 5، صفحه 227 – سیره حلبیه، جلد 3، صفحات 318 و 319 و 336.
مدارک شیعه: ارشاد، صفحه 92 – إعلام الوری، صفحه 138.
36- لسان العرب، ریشه غدر، ذیل کلمه الغدیر.
37- معجم البلدان، ذیل کلمه جحفه.
38- ابن خلکان در وفیات الاعیان (جلد 5، صفحه 231) از حازمی نقل می نماید: "و هذا الوادی موصوف بکثرة الوخامة و شدة الحر"
"این وادی، به هیچ وجه قابل سکونت نبوده و هوای آن شدیدا گرم می باشد."
39- "ای پیامبر، آنچه را از ناحیه پروردگارت به تو نازل شد، ابلاغ کن (و برسان) و اگر انجام ندهی (نرسانی) اصلاً پیغام پروردگار را نرساندی و خدا تو را از (شر) مردم، نگه می دارد."
40- خصائص نسائی، صفحه 25 (رد من تبعه و لحقه من تخلف).
41- مدارک اهل تسنن: مسند احمد، جلد 4، صفحه 372 – معجم الکبیر جلد 5، صفحه 202 و 203، حدیث 5092 - البدایة و النهایة، جلد 4، صفحه 385.
42- در لفظ عربی حدیث این گونه ذکر گردیده است که: "فصلاها بهجیر". کلمه هجیر بر طبق نقل ابن اثیر در کتاب "النهایة" (جلد 5، صفحه 246)، به معنای شدت یافتن گرما در هنگام ظهر است (الهجیر و الهجارة: اشتداد الحر نصف النهار)، در نتیجه معنای این سخن آن می گردد که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در شرایطی به همراه سایر مسلمانان نماز جماعت بجای آوردند که هوا به شدت گرم بود؛ همچنین حاکم نیشابوری در "مستدرک صحیحین" (جلد 3، صفحه 533) و طبرانی در "معجم الکبیر" (جلد 5، صفحه 171، حدیث 4986)، از قول یکی از راویان حدیث غدیر نقل می نمایند که هیچ روزی از لحاظ گرما، شدیدتر از روز غدیر بر ما نگذشته بود (ما أتی علینا یوماً کان اشدّ حراً منه). همان طور که مشخص گشت، گرمای هوا در سرزمین غدیر و به هنگام توقف مسلمین به امر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بسیار طاقت فرسا و شدید بوده است، بنا بر این یقیناً توقف کاروانیان در چنان شرایط جوی نامناسب، به فرمان الهی و ابلاغ رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، برای ابلاغ امری بسیار حیاتی، حساس و خطیر به مردم صورت گرفته است.
43- مدارک اهل تسنن: ابن مغازلی در مناقب، صفحه 17 – شرح مقاصد تفتازانی، جلد 5، صفحه 273.
مدارک شیعه: ارشاد، صفحه 94 و 93 – اعلام الوری، صفحه 139 (و کان یوماً قائظاً شدید الحرّ...، ان اکثرهم لیلفّ ردائه تحت قدمیه من شدّة الرمضاء) – کشف الغمة، جلد 1، صفحه 48 – کشف الیقین، صفحه 241 (و کان اکثرهم یشدّ الرداء علی قدمیه من شدّة الحرّ).
44- مدارک اهل تسنن: مستدرک صحیحین، جلد 3، صفحه 533 – خصائص نسائی، صفحه 28 (با اندکی اختلاف در لفظ) – کنز العمال، جلد 1، صفحه 187، حدیث 953 و... (کانی قد دعیت فاجبت).
مدارک شیعه: خصال، جلد 1، صفحه 66 – ارشاد، صفحه 94 (با اندکی اختلاف در عبارت) (انّی قد دعیت و یوشک أن أجیب) – إعلام الوری، صفحه 139.
45- مدارک اهل تسنن: صواعق المحرقة، صفحه 43 – سیره حلبیه، جلد 3، صفحه 336 – کنزالعمال، جلد 5، صفحه 289، حدیث 12911.
مدارک شیعه: خصال، جلد 1، صفحه 66 – کشف الغمّة، جلد 1، صفحه 49 و 48 (با اندکی اضافات در عبارت).
46- مدارک اهل تسنن: مجمع الزوائد، جلد 9، صفحه 104 و 163 – ابن طلحه شافعی در مطالب السئول، صفحه 16.
47- مدارک اهل تسنن: مستدرک صحیحین، جلد 3، صفحه 109 (با اندکی اختلاف در لفظ) – خصائص نسائی، صفحه 21 (نقل با اختصار) – صحیح مسلم، جلد 7، باب فضائل علی بن ابیطالب، صفحه 123 و 122 (با اندکی اختلاف در لفظ) – معجم الکبیر، جلد 5، صفحه 167 و 166 (حدیث شماره 4971) – کنزالعمال، جلد 1، صفحه 189 و 188، حدیث 958.
مدارک شیعه: خصال، جلد 1، صفحه67 و 66 (با اندکی اختلاف در عبارت) – کشف الغمّة، جلد 1، صفحه 50 و 49 (با اندکی اختلاف در عبارت)
48- مدارک اهل تسنن: مجمع الزوائد، جلد 9، صفحه 162 و 163 – معجم الکبیر جلد 5، صفحه 167 (حدیث شماره 4971).
49- مدارک اهل تسنن: شواهد التنزیل، جلد 1، صفحه 190 (حتی رئی بیاض ابطیه) – خصائص نسائی، صفحه 21 (انه ما کان فی الدوحات احد الّا رآه بعینه و سمعه باذنه) – معجم الکبیر، جلد 5، صفحه 166 (حدیث شماره 4969)، (ما کان فی الدوحات احد الّا قد رآه بعینه و سمعه باذنه) – کنز العمال، جلد 13، صفحه 104، حدیث 36340: (ما کان فی الدوحات احد الا قد رآه بعینه و سمعه باذنه).
مدارک شیعه: ارشاد، صفحه 94 (پیامبر دو دست امیر المؤمنین را بلند نمود) – إعلام الوری، صفحه 139 – امالی شیخ طوسی، صفحه 247 – خصال، جلد 1، صفحه 311.
50- مفهوم این گفتار نبوی اشاره به آیه 6 سوره احزاب دارد که در آن خداوند می فرماید:
"النّبی أولی بالمؤمنین من انفسهم..."
"پیامبر نسبت به مؤمنین، از خودشان سزاوارتر و مقدم تر است." معنای اولویت پیامبر بر مؤمنین نسبت به جانهای آنان را می توان بر اساس قرآن کریم و تعالیم معصومین به خوبی دریافت. پروردگار متعال در قرآن مجید آیه 36 سوره احزاب می فرماید:
"ما کان لمؤمن و لا مؤمنة اذا قضی الله و رسوله أمرا ان یکون لهم الخیرة..."
"هیچ مرد و زن با ایمانى حق ندارد هنگامى که خدا و پیامبرش امرى را لازم بدانند، اختیارى (در برابر فرمان خدا) داشته باشد." بنابراین، چون اوامر الهی و احکام و دستورات نبوی، مبری از هرگونه انحراف و نادرستی است (به علت کمال محض ذات خداوند و مقام عصمت رسول خدا)، و حق محض می باشد، لذا نه تنها مؤمنین مأمور به اطاعت همه جانبه از آن می باشند، بلکه در برابر آن حتی نباید فکر مخالفت بکنند و یا از حکم خدا و رسول احساس ناخشنودی نمایند؛ بدان معنا که وقتی خداوند و رسول اکرم درباره چیزی، حکمی نمودند، دیگر در آن زمینه، اراده مؤمنین، خواستهها، علائق و تمایلات نفسانی آنان جایی برای بروز و ظهور نخواهد داشت و حکم الهی و فرامین نبوی، نسبت به اراده، خواستهها و تمایلات درونی آدمی، مقدم تر و برای اجرا گشتن، سزاوارتر می باشد؛ چرا که قطعاً و به طور یقین آدمی را به صراط مستقیم و حق مطلق راهنمایی می سازد و از پیمودن مسیر باطل باز می دارد. مفهوم اولویت خداوند و رسول او بر مؤمنین نسبت به جانهایشان نیز همین است.
51- مدارک اهل تسنن: صحیح ابن ماجه، باب فضائل اصحاب رسول خدا، باب فضائل علی بن ابیطالب، جلد 1، صفحه 43، حدیث 116 – مسند احمد، جلد 4، صفحه 281 (ألستم تعلمون أّنی أولی بالمؤمنین من أنفسهم) –مستدرک صحیحین، جلد 3، صفحه 110 – ذهبی در تاریخ الاسلام، قسمت عهد خلفا، صفحات 628 و 631 و 632 (با اندکی اختلاف در لفظ) – البدایة و النهایة، جلد 7، صفحه 386 – مجمع الزوائد، جلد 9، صفحه 104.
مدارک شیعه: ارشاد، صفحه 94 (با اندکی اختلاف در عبارت) (ألست أولی بکم منکم بأنفسکم) – إعلام الوری، صفحه 139 (با اندکی اختلاف در عبارت) – خصال، جلد 1، صفحه 311 – تلخیص الشافی، جلد 2، صفحه 167 (ألست أولی بکم منکم بأنفسکم) – أمالی شیخ طوسی، صفحه 247 (ألست أولی بالمؤمنین من أنفسهم).
52- مدارک اهل تسنن: صحیح ابن ماجه، باب فضائل اصحاب رسول خدا، باب فضائل علی بن ابیطالب، جلد 1، صفحه 43، (حدیث شماره 116) – مسند احمد، جلد 4، صفحه 281 و... – تاریخ اسلام ذهبی، قسمت عهد خلفا، صفحه 632 – البدایة و النهایة، جلد 7، صفحه 386 – فرائد السمطین، باب 13 – خطیب بغدادی در تاریخش، جلد 8، صفحه 290 (ألست ولیّ المؤمنین؟ قالوا بلی) – مناقب خوارزمی، صفحه 94.
مدارک شیعه: ارشاد، صفحه 94 – خصال، جلد 1، صفحه 311 – تلخیص الشافی، جلد 2، صفحه 167 – امالی شیخ طوسی، صفحه 247.
53- مدارک اهل تسنن: مستدرک صحیحین، جلد 3، صفحه 109 (إنّ الله عزّوجلّ مولای و أنا مولی کلّ مؤمن) – البدایة و النهایة، جلد 7، صفحه 386.
مدارک شیعه: کمال الدین، جلد 1، صفحه 276 (با اندکی اختلاف در سیاق عبارت) – غیبة نعمانی، صفحه 69 – کشف الغمه، جلد 1، صفحه 318 (أن الله مولای و أنا مولی المؤمنین).
54- مدارک اهل تسنن: صحیح ترمذی جلد 5، باب 20 (باب مناقب علی بن ابیطالب)، صفحه 633، حدیث شماره 3713 – صحیح ابن ماجه، باب فضائل اصحاب رسول خدا، باب فضائل علی بن ابیطالب، جلد 1، صفحه 43، (حدیث شماره 116) (فهذا ولیّ من أنا مولاه) و جلد 1 صفحه 45 (حدیث شماره 121) – مسند احمد، جلد 4، صفحه 372 و 281 و... – مستدرک صحیحین، جلد 3، صفحه 110 و 109 – خصائص نسائی، صفحه 22 – ابن اثیر در کتاب نهایه، جلد 5، صفحه 228 – تاریخ ابن کثیر، جلد 12، صفحه 219 – صواعق المحرقه، باب 9، حدیث 4، صفحه 122 – بخاری در تاریخ الکبیر، جلد 1، قسم 1، صفحه 375 – التنبیه و الإشراف، صفحه 221 (با این اختلاف که مسعودی واقعه غدیر را پس از بازگشت از صلح حدیبیه نقل می کند.)
مدارک شیعه: اصول کافی، جلد 1، صفحه 295 و 294 و جلد 8، صفحه 27 – ارشاد، صفحه 94 – وسائل الشیعه، جلد 5، صفحه 58 – إعلام الوری، صفحه 139 – تلخیص الشافی، جلد 2، صفحه 167– أمالی شیخ طوسی، صفحه 227 و 247 و...
55- مدارک اهل تسنن: تاریخ مدینة دمشق، جلد 42، صفحه 229 و 228 - تذکرة خواص الامة، صفحه 29.
مدارک شیعه: اصول کافی، جلد 1 صفحه 295 و 294 – أمالی شیخ طوسی، صفحه 247 – کشف الغمّه، جلد 1، صفحه 50.
56- مدارک اهل تسنن: صحیح ابن ماجه، باب فضائل اصحاب رسول خدا، باب فضائل علی بن ابیطالب، جلد 1، صفحه 43، (حدیث شماره 116) – مستدرک صحیحین، جلد 3، صفحه 109 – مسند احمد، جلد 1، صفحه 148و 149 – مسند احمد، جلد 4، صفحه 281 و 372 و 373 و... – البدایة و النهایة، جلد 7، صفحه 386، صواعق المحرقة، باب 9، صفحه 122 (حدیث شماره 4) – خصائص نسائی، صفحه 21 و 23 و...
مدارک شیعه: اصول کافی، جلد 1، صفحه 295 و 294 – ارشاد، صفحه 94 – أمالی شیخ طوسی، صفحه 254 و 332 – تلخیص الشافی، جلد 2، صفحه 167.
57- مدارک اهل تسنن: مسند احمد، جلد 1، صفحه 118 و 119 – شواهد التنزیل، جلد 1، صفحه 157 – مجمع الزوائد، جلد 9، صفحه 105.
مدارک شیعه: ارشاد، صفحه 94 – خصال، جلد 1، صفحه 66 و جلد 2، صفحه 479 – تلخیص الشافی، جلد 2، صفحه 167.
58- مدارک شیعه: اصول کافی، جلد 1، صفحه 289 – کشف الغمّه، جلد 1، صفحه 50.
59- قسمتی از آیه 3 سوره مائده: "... امروزست که دین شما را کامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و دین اسلام را برای شما پسندیدم..."، به غیر از مفسّرینی که نام برخی از آنان در پاورقی شماره 21 ذکر شد و شأن نزول این فراز از آیه را واقعه غدیر دانسته اند، مورخین و محدثین گوناگونی نیز شأن نزول این فراز آیه 3 سوره مائده را واقعه غدیر برشمرده اند که به عنوان نمونه در میان مورخین و محدثین اهل سنت می توان به ابن عساکر در کتاب تاریخ مدینه دمشق اشاره نمود. تاریخ مدینه دمشق، جلد 42، صفحه 234 و 233(3 حدیث از ابوهریره) و صفحه237 (1حدیث از ابو سعید خدری).
60- مدارک اهل تسنن: شواهد التنزیل، جلد 1، صفحه 158 و 157 – مناقب خوارزمی، صفحه 80.
مدارک شیعه: کمال الدین، جلد 1، صفحه 277 (الله اکبر بتمام النّعمة و کمال نبوّتی و دین الله عزّ و جلّ و ولایة علی بعدی).
61- مدارک اهل تسنن: مسند احمد، جلد 4، صفحه 281 – تاریخ اسلام ذهبی، قسمت عهد خلفا، صفحه 633 (أصبحت و أمسیت مولی کلّ مؤمن و مؤمنة) – ابن اثیر در نهایة، جلد 5، صفحه 228 – تاریخ بغداد، جلد 8، صفحه 290 (بخ بخ یا بن ابیطالب، أصبحت مولای و مولا کلّ مسلم) – البدایة و النهایة، جلد 7، صفحه 386 (هنیئاً لک یابن ابیطالب، أصبحت الیوم ولیّ کلّ مؤمن) – خطیب خوارزمی در مناقب، صفحه 94 – کنزالعمال، جلد 13، صفحه 134 (هنیئاً لک یابن ابیطالب، أصبحت و أمسیت مولی کلّ مؤمن و مؤمنة).
مدارک شیعه: ارشاد، صفحه 94 – إعلام الوری، صفحه 139 – کشف الیقین، صفحه 250.
62- ینادیهم یـوم الغدیـر نبیّهم بـخـم فأسـمـع بالـرسول منادیـاً
و قال من مولاکم و ولیّکم؟ فقالوا و لم یبدوا هناک الـتعادیـا
إلهـک مـولانـا و انـت ولیّنا و لن تجدنّ منا لک الیوم عاصیاً
فقال له قم یا علی فإنّنی رضیتک من بعدی اماماً و هادیا
63- مدارک اهل تسنن: تذکرة خواص الامة، صفحه 33 – مناقب خوارزمی صفحه 81 و 80 – فرائد السمطین، جلد 1، سمط 1، باب 12، حدیث 40 و 39، صفحه 75 و 74 و 73 – کفایة الطالب، صفحه 64.
مدارک شیعه: ارشاد، صفحه 95 و 94 – إعلام الوری، صفحه 140 و 139 – أمالی صدوق، صفحه 460 (مجلس 84) – خصائص الائمة، صفحه 42.