نيكى به ديگران

نيكى به ديگران

 نیکی به دیگران، یعنی اهتمام ورزیدن به امور مردم، خوش برخوردی با آنان و مهرورزی و حل مشکلات آن ها.
خدای حکیم، انسان ها را به گونه ای خلق فرموده که با یکدیگر مرتبط بوده و پیوند محکمی بین آن ها برقرار باشد.
حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) می فرمایند: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) سؤال شد: محبوب ترین مردم نزد خدا کیست؟ فرمود: سودمندترین مردم برای مردم [1]
آن قدر سفارش اکید و ثواب کثیر در برآوردن حوایج مردم وارد شده است که انسان تعجب می کند که چقدر راه سعادت باز است لکن استفاده کنندهٔ از این فرصت ها کمند!
اما به راستی چه چیز مانع از آن است تا برخی از افراد (وجود داشتن قدرت و امکانات) به یاری دیگران و نیکی به آنان نمی شتابند؟
به نظر می رسد مهم ترین عامل، همان دل بستگی به دنیای پرزرق وبرق و دوست داشتن خود (حب ذات) است که از محبت به دنیا به عنوان منشأ همهٔ خطاها نام برده شده و می توان سرمنشأ حب به دنیا را در حب ذات جستجو کرد.
آری، حرص به این دنیای فانی و غرورانگیز، انسان را از خیر رساندن به دیگران منع می کند. قرآن کریم می فرماید:
«ان الانسان خلق هلوعاً، اذا مشّه الشر جزوعاً و اذا مسه الخیر منوعاً؛ به یقین انسان، حریص و کم طاقت آفریده شده است، هنگامی که به او بدی برسد بی تابی می کند و هنگامی که خوبی به و رسد مانع دیگران می شود.»[2]

نیکی به دیگران درآیات و روایات 
خدای متعال در قرآن کریم می فرماید:
«فَوَجَدَا فی ها جِدَارًا یرِیدُ أَنْ ینقَضَّ فَأَقَامَهُ؛ (با این که مردم شهر، خضر و موسی علیهماالسلام را طعام ندادند) دیدند دیواری (از دو طفل یتیم) در حال خراب شدن است پس به تعمیر و استحکام آن مشغول شدند و درست کردند.»[3]
امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمودند: «من لم یهتم بأمور المسلمین فلیس بمسلم؛ هر که اهتمام به امور مسلمین ندارد مسلمان نیست.» [4]
پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) در حدیثی پر محتوا و در عین حال تکان دهنده می فرماید: «من اصبح و لا یهتمّ بامور المسلمین فلیس منهم و من سمع رجلاً ینادی یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم؛ هر که صبح کند و اهتمامی به امور مسلمانان نداشته باشد از مسلمانان نیست و هر که بشنود مردی به مسلمانان استغاثه کند واز آن ها فریادرسی خواهد و او را پاسخ نگوید و به داد او نرسد، مسلمان نیست!» [5]
از امام جعفر صادق (علیه السلام) روایت شده که در تفسیر قول خداوند عزوجل: «و مرا مبارک ساخته هر جا باشم» فرمود: یعنی بسیار سودمند ساخته.»[6]
چه بسیارند افرادی که در دنیای پرهیاهو ادعای مسلمانی دارند، اما وقتی صدای نالهٔ مظلومی را می شنوند، خود را به بی خبری زده و بدون توجه از کنار آن می گذرند!
آری مسلمانان ظاهری زیادند ولی وقتی پای عمل به میان می آید، اسلام خود را به فراموشی می سپارند.
امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمودند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: خلق خدا عیال خدایند و محبوب ترین مردم نزد خدا کسی است که به عیال خدا سود دهد و برای خاندانی سرور و شادی فراهم آورد.» [7]
امام زین العابدین (علیه السلام) فرمودند:
«رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: هر کس از مسلمانی ضرر هجوم (آبی) یا آتشی را بگرداند دفع کند بهشت بر او واجب است.«[8]

*  حکایت
از طواف سنگ تا طواف دل
ابان بن تغلب می گوید: به همراه امام صادق (علیه السلام) مشغول طواف کعبه بودم، هنگام طواف یکی از دوستانم از من خواست که با او به کناری بروم و به حرفش گوش بدهم، من دلم نمی خواست که از امام (علیه السلام) جدا شوم، به همین خاطر به او توجه نکردم، در دور بعدی طواف، آن شخص به من اشاره کرد که به طرف او بروم. این بار امام (علیه السلام) اشاره او را دیدند و به من فرمودند: «ابان آیا او با توکاری دارد؟» گفتم: آری. فرمودند: «او کیست؟» عرض کردم: از دوستانم است. فرمودند: «او هم مؤمن و شیعه است؟» گفتم: آری. فرمودند: «پس برو و کارش را انجام بده.» عرض کردم: آیا طواف را قطع کنم؟ فرمودند: «آری». گفتم: اگر طواف واجب هم باشد، می توانی آن را به خاطر برآوردن حاجت مؤمن نیمه کاره رها کرد؟! فرمودند: «آری».
من طواف را قطع کردم و پیش آن شخص رفتم. سپس نزد امام آمد و از حضرت خواستم حق مؤمن بر مؤمن را بیان فرماید... . [9]

2 ـ ثمرات نیکی به دیگران
واقدی می گوید: «دریکی از زمان ها تنگدستی به من رو آورد. ناگزیر شدم از یکی از دوستانم (که علوی بود) درخواست قرض کنم، مخصوصاً که ماه رمضان نزدیک شده بود. نامه ای برای وی نوشتم، و او کیسه ای در آن هزار درهم بود برایم فرستاد.
اندکی نگذشت که نامه ای از دوست دیگری به من رسید که تقاضای قرض نمود. من آن کیسه هزار درهمی که قرض گرفته بودم برایش فرستادم تا کمک کارش شود.
روز دیگر، آن دوست علوی و این دوست که کیسهٔ پول را به او دادم، نزدم آمدند. آن علوی پرسید: پول ها را چه کردی؟ گفتم: درراه خیری صرف کردم. او خندید و کیسهٔ پول را نزدم گذاشت؛ بعد گفت: نزدیک ماه رمضان جز این پول نداشتم که برایت فرستادم و از این دوست درخواست پول کردم دیدم همان پول را که برایت فرستادم به من داد که به مهر خودم به کیسهٔ پول زده بودم. حال آمدیم به هم پول ها را قسمت کنیم تا خداوند گشایشی فرماید. پول را سه قسمت کردیم و از یکدیگر جدا شدیم. چند روز از ماه رمضان گذشت، پول ها تمام شد.
 روزی یحیی بن خالد مرا خواست. وقتی پیش او رفتم گفت: در خواب دیدم که تنگدست شده ای، حقیقت حال خود را بیان کن؛ من هم قضایای گذشته خود را نقل کردم، او از این قضایا شگفت زده شد و دستور داد سی هزار درهم به من بدهند و دوست علوی و آن دیگر را هر کدام ده هزار درهم بدهند و همگان به خاطر برآوردن حاجت برادران، گشایشی در کارمان شد. [10]

3 ـ شتاب در یاری رساندن به دیگران 
بن مهران می گوید: نزد امام حسن مجتبی (علیه السلام) نشسته بودم که فردی آمد و گفت: «ای فرزند پیامبر (صلی الله علیه و آله) فلان شخص از من طلبی دارد ولی من پولی ندارم. او می خواهد مرا به خاطر بدهکاری ام به زندان بیندازد.»
امام (علیه السلام) فرمودند: «در حال حاضر مالی ندارم که بدهی تو را بدهم.»
او عرض کرد: «پس شما کاری کنید که مرا زندانی نکند»
امام (علیه السلام) در حالی که در مسجد مشغول انجام اعتکاف بودند، کفش های خود را به پا کردند. من گفتم: «ای فرزند رسول خدا! مگر فراموش کرده اید که در حال اعتکاف هستید و نباید از مسجد خارج شوید؟»
فرمودند: فراموش نکرده ام، اما از پدرم شنیده ام که رسول الله (صلی الله علیه و آله) می فرمودند: «کسی که در برآوردن حاجت برادر مسلمانان خود بکوشد، مانند کسی است که نه هزار سال، روز را روزه دار و شب را به عبادت مشغول بوده است.»[11]
وقتی امامان معصوم(علیهم السلام) در یاری رساندن به دیگران تا این اندازه اهمیت می داده و حتی آن را بر عبادت اعتکاف ترجیح می دادند و آن را به خاطر برآوردن حاجات مؤمنین نیمه کاره رها می نمودند، بر ما شیعیان و پیروان آن امامان همام لازم است که به پیروی از آن بزرگواران سعی فراوان در حل مشکلات دیگران ویاری به آن ها داشته باشیم و نیکی به دیگران را به عنوان عبادتی که می تواند ما را به سرعت به قرب الهی برساند سرلوحهٔ کارهای خود قرار دهیم.

ان شاء الله.

 

پی نوشت:
---------------------------------
[1] ـ اصول کافی: ج 3، ص 252، حدیث 7(باب الاهتمام بأمور المسلمین).
[2] ـ معارج، آیات 19-21.
[3] ـ کهف، آیه 77.
[4] ـ اصول کافی، ص 251، حدیث 4.
[5] ـ اصول کافی، ص 252، حدیث 5.
[6] ـ اصول کافی: ج 3، باب الاهتمام بامور المسلمین، ص 253، حدیث 11.
[7] ـ همان منبع، ح 6.
[8] ـ همان منبع، ح 8، (در بیشتر نسخه ها لفظ (ماء) نیامده است.).
[9] ـ محجة البیضاء: ج 3، ص 356.
[10] ـ یکصد موضوع،500 داستان: ص 452-453.
[11] ـ داستان های پراکنده: ج 2، ص 152.

Share