بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین...
اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن...
گفتم که بی قرار تو باشم ولی نشد تنها در انتظار تو باشم ولی نشد
گفتم به دل که جلب رضایت کند نکرد گفتم که جان نثار تو باشم ولی نشد
گفتم میان جذر و مد اشک و آه شب در گردش مدار تو باشم ولی نشد
گفتم که می رسی تو و من هم دعا کنم در دولت تو یار تو باشم ولی نشد
گفتم که تا اجل نرسیده ست لحظه ای در خیمه ات کنار تو باشم ولی نشد
گفتم که خاک پای تو را تاج سر کنم چون خاک رهگذر تو باشم ولی نشد
گفتم به قدر آه دل دلشکستگان در عهد و روزگار تو باشم ولی نشد
گفتم دعا کنم که بیایی ببینمت مانند مهزیار تو باشم ولی نشد
یک تشرف:.
سید میرعلاّم تفرشى که از شاگردان فاضل مقدس اردبیلى است، مى گوید:
شبى در صحن مقدس امیرالمؤمنین علیه السلام راه مى رفتم؛ پاسى از شب گذشته بود ؛ ناگاه شخصى را دیدم که به سمت حرم مطهر مى آید. من نیز به سمت او رفتم ؛ وقتى نزدیک شدم، دیدم استاد ما ملاّاحمد اردبیلى است. خود را از او مخفى کردم تا آنکه نزدیک در حرم رسید و با اینکه در بسته بود، باز شد و مقدس اردبیلى داخل حرم گردید. دیدم مثل اینکه با کسى صحبت مى کند. بعد از آن بیرون آمد و در حرم بسته شد. به دنبال او به راه افتادم ؛ به طورى که مرا نمى دید تا آنکه از نجف اشرف بیرون آمد و به سمت کوفه رفت. وارد مسجد جامع کوفه شد و در محرابى که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام شربت شهادت نوشیده اند، قرار گرفت؛ دیدم راجع به مسئله اى با شخصى صحبت مى کند و زمان زیادى هم طول کشید. بعد از مدتى از مسجد بیرون آمد و به سمت نجف اشرف روانه شد. من نیز من به دنبالش مى رفتم تا نزدیک مسجد حنانه رسیدم. در آنجا سرفه ام گرفت ؛ به طورى که نتوانستم خودم را نگه دارم. همین که صداى سرفه مرا شنید، متوجه من شد و فرمود: آیا تو میرعلاّم هستى؟ عرض کردم: بلى. فرمود: اینجا چه کار مى کنى؟ گفتم: از وقتى که داخل حرم مطهر شده اید تا الان با شما بودم ؛ شما را به حق صاحب این قبر (امیرالمؤمنین علیه السلام) قسم مى دهم اتفاقى را که امشب پیش آمد، براى من بگویید. فرمود: مى گویم، به شرط آنکه تا زنده ام آن را به کسى نگویى. من هم قبول کردم و با ایشان عهد و میثاق بستم ؛ وقتى مطمئن شد، فرمود: بعضى از مسائل بر من مشکل شد و در آنها متحیر ماندم و در فکر بودم که ناگاه به دلم افتاد به خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام بروم و آنها را از حضرتش بپرسم ؛ وقتى که به حرم مطهر آن حضرت رسیدم، همان طورى که مشاهده کردى، در بر روى من گشوده و داخل شدم ؛ در آنجا به درگاه الهى تضرع نمودم تا آن حضرت جواب سوالاتم را بدهند؛ در آن حال صدایى از قبر شنیدم که فرمود: به مسجد کوفه برو و مسائلت را از قائم بپرس ؛ زیرا او امام زمان تو است. به نزد محراب مسجد کوفه آمده و آنها را از حضرت حجت علیه السلام سوال نمودم ؛ ایشان جواب عنایت کردند و الان هم بر مى گردم.
یکی از اسامی حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) محدثه است؛ یعنی ملائکه با ایشان سخن می گویند.
یکی از ویژگی هایی که در مورد حضرت زهرا(سلام الله علیها) مطرح است صفت "رابطه با منبع وحی" است که صفت "محدثه" از این باب به ایشان اطلاق می شود. محدِثه در لغت به معنای کسی است که حدیث نقل می کند و در اصطلاح احادیث، محدِثه کسی می باشد که نه پیغمبر است و نه امام، ولی با ملائکه صحبت می کند و ملائکه نیز با او سخن می گویند. بکاربردن این صفت برای حضرتش بیانگراین مطلب بود که با فرشتگان سخن و گفتگو می نموده اند که این مهم در اخبار و روایات فراوانی ذکر شده است.
چهار بانوى بزرگ در تاریخ انبیاء بودند که پیامبر نبودند و درعین حال فرشتگان با آنان سخن مى گفتند
الف) ساره، همسر حضرت ابراهیم علیه السلام
ب) همسر عمران و مادر حضرت موسى
ج) مریم، مادر حضرت عیسى علیه السلام
د) فاطمه زهرا سلام الله علیها
فرق فاطمه با دیگران از حیث نزول ملائکه بر آنان:
1-بر دیگران ملائکه غیر از مقربین (جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل) نازل می شد اما بر فاطمه ملائکه مقرب نازل می شد چنانچه در بحث روایاتش ملاحظه می فرمایید.
2- ملائکه فقط نازل می شدند و با آنان سخن می گفتند اما بر فاطمه علیهاالسلام مقربین از ملائکه نازل می شدند و وحی نازل می کردند که در همین بحث به آن پرداخته شده.
3- نزول ملائکه بر دیگران فقط برای حل شدن مشکلات شان بوده اما بر فاطمه وحی نازل شده و اخبار آینده را در قالب مصحف فاطمه بر او نازل کردند که روایات آنرا ملاحظه خواهید فرمود.
سابقه سخن گفتن جبرئیل و ملائکه با ساره و یوکابد و مریم:
1-ساره با ملائکه سخن مى گوید
ساره هر چند از نظر فضیلت و کمالات انسانى نسبت به حضرت مریم در رتبه بعدى است، قرآن مجید از او به عنوان زن ابراهیم در چندین آیه ذکرى به میان آورده و در سوره ى هود و ذاریات ارتباط و سخن گفتن وى را با ملائکه نقل کرده و از جمله در سوره هود آمده است:
چون جبرئیل و چند نفر از ملائکه به همراه او براى تخریب و هلاکت قوم لوط به حضور ابراهیم علیه السلام رسیدند، آن حضرت خواستند از میهمانان خود پذیرایى کنند، ولى ملائکه که به صورت بشر آمده بودند، دست به طعام نزدند و ابراهیم را به تولد پسرش در آینده مژده دادند ساره از شنیدن این سخنان و دیدن ملائکه خنده کرد و متقابلا گفت: آیا ما بچه دار مى شویم در حالى که من پیرزن نازا و شوهرم خیلى پیر شده است؟! آنان در جواب گفتند: از امر خدا و موهبت او تعجب مى کنید...؟!
[و لقد جات رسلنا ابراهیم بالبشرى... و امراته قائمه فضحکت فبشرناها باسحق و من رواه اسحق یعقوب. قالت یا ویلتى الدوانا عجوز و هذا بعلى شیخا ان هذا لشى عجیب. قالوا اتعجبین من امراللَّه، رحمت اللَّه و برکاته علیکم اهل البیت...] هود/ 69 تا 75.
و در سوره ى ذاریات از آیه ى بیست و چهارم به بعد نیز در همین زمینه مى خوانیم:
چندین نفر از ملائکه به عنوان سفیر الهى به حضور ابراهیم رسیده و او را از ماموریت خویش و تولد پسرش در آینده ى نزدیک خبر دادند. زن ابراهیم از شنیدن این خبر غیبى از شادمانى به صورت خود زد و گفت:
من بچه به دنیا مى آورم که عقیم و نازا هستم؟! ملائکه گفتند: خداوند حکیم و دانا است و این مساله واقع مى شود...
[هل اتیک حدیث ضیف ابراهیم المکرمین... و بشروه بغلام علیم. فاقبلت امراته فى صره فصکت وجه ها و قالت عجوز عقیم. قالوا کذلک قال ربک، انه هو الحکیم العلیم.]
قابل توجه است که ساره زن حضرت ابراهیم، هم سخنان ملائکه را شنیده و هم خود با آنان سخن گفته، در حالى که پیامبر نبوده است.
2-مادر موسى و ملائکه
پروردگار عالم در قرآن مجید در دو سوره سخن از مادر موسى (یوکابد) ذکرى به میان آورده و مى فرماید:
«ما به وى وحى کردیم که پسرت موسى را در صندوقى بیفکن و آن صندوق را به دریا بینداز، تا دریا آنرابه ساحل افکند و دشمن من و دشمن او، آن را برگیرد و من محبتى از خودم بر دل تو افکندم تا در برابر دیدگان (علم) من ساخته و پرورش یابى...» اى مادر موسى! نگران مباش، ما او را سرانجام بر آغوش تو برمى گردانیم و وى را از پیامبران خویش قرار مى دهیم...»
این مضامین که ترجمه مختصرى از آیات سى و هشت و سى و نه سوره ى طه و آیه ى هفت سوره ى قصص است، نشان مى دهد که مادر موسى از طریق وحى و دیدار با ملائکه به چنین ماموریتى موظف گردیده و با سفیران و فرشتگان الهى سخن گفته است.
بویژه احادیثى، از جمله حدیث شریفى که از امام صادق علیه السلام در این فصل نقل کردیم، مادر موسى را محدثه معرفى مى کند. که نتیجه اش همان برداشتى است که ما از آیات استفاده مى کنیم.
3-مریم :
نام مبارک مریم، در قرآن مجید، حداقل در دوازده سوره و در سی و چهار مورد ذکر شده و سخن گفتن او با ملائکه در سوره های آل عمران و مریم به طور مفصل آمده است.
در سوره ی آل عمران از آیه ی چهل و دوم تا چهل و هفتم،
در این زمینه می خوانیم.
و اذقالت الملائکه یا مریم ان اللَّه اصطفیک و طهرک و اصطفیک علی نسا العالمین، یا مریم اقنتی لربک و اسجدی و ارکعی مع الراکعین... اذ قالت الملائکه یا مریم ان اللَّه یبشرک بکلمه منه اسمه المسیح عیسی بن مریم وجیها فی الدنیا و الاخره...
قالت رب انی یکون لی ولد و لم یمسسنی بشر، قالت کذلک اللَّه یخلق ما یشا اذا قضی امرا فانما یقول له کن فیکون...
ملائکه به مریم مژده می دهند که خداوند او را برگزیده و بر تمام زنان عالمش برتری داده است، آنگاه او را به سجود و رکوع وخضوع و خشوع در پیشگاه الهی، مامور می سازند و سپس وی را به تولد مسیح مژده می دهند و مریم نیز متقابلا تعجب خویش را توام با ناراحتی اعلان می دارد و از پاکدامنی خویش سخن می گوید و اضافه می کند که من با کسی زوجیت نداشته و ندارم. ملائکه از جانب خدا جواب می دهند: این مساله از اراده ی خدا سرچشمه گرفته است.
و در سوره ی مریم از آیه ی شانزدهم تا آیه ی بیست و نهم آمده است:
«خداوند ملکی را به نام روح که بزرگ ملائکه است، به خدمت مریم می فرستند. او به صورت بشر با مریم به گفتگو پرداخته و خود را سفیر الهی می خواند و ازتولد عیسی خبر می دهد و مریم باز با تعجب می گوید: من که با کسی مزاوجت نکرده ام؟! ولی جواب همان بود که در سوره ی آل عمران آمده بود.
و اذکر فی الکتاب مریم اذ انتبذت من اهلها مکانا شرقیا نفاتخذت من دونهم حجابا فارسلنا الیها روحنا فتمثل لها بشرا سویا. قال انی اعوذ بالرحمن منک ان کنت تقیا. قال انما انا رسول ربک لاهب لک غلاما زکیا. قالت انی یکون لی غلام و لم یمسسنی بشر و لم اک بغیا...
تا اینکه درد زایمان شروع می شود و مریم مامور می گردد زیر درخت خرما برود و از آن درخت که خشکیده بود میوه بچیند.» (و سخنان و مصاحبه های دیگر، که باید نتیجه گرفت با ملک سخن گفته و مصاحبه کرده است).
از آیات فوق نتیجه می گیریم که حضرت مریم پیامبر نبوده، ولی چنانچه حضرت امام صادق علیه السلام اشاره کرده اند، به تفصیل با ملائکه سخن گفته و ثابت کرده است که یک زن از نظر کمال یابی به جایی می رسد که ملائکه به خدمت او می آیند.
4-جبرئیل در حضور فاطمه
حضرت فاطمه علیهاالسلام که برترین زن جهان خلقت از اولین و آخرین است، بارها با ملائک و از جمله پیک وحى سخن گفت و با وى انس گرفت.
حضرت امام صادق علیه السلام در این باره مى فرمایند:
ان فاطمه مکثت بعد رسول اللَّه صلى اللَّه علیه و آله خمسه و سبعین یوما و کان دخلها حزن شدید على ابیها و کان یاتیها جبرئیل فیحسن عزاها على ابیها و یطیب نفسها و یخبرها عن ابیها و مکانه، و یخبرها بما یکون بعدها فى ذریتها و کان على یکتب ذلک. [اصول کافى، ج 1، ص 458، ح 1.]
حضرت فاطمه علیهاالسلام پس از رسول خدا هفتاد و پنج روز زندگى نمودند و در طول این ایام فوق العاده در حزن و اندوه بسر مى بردند و جبرئیل به حضور وى رسیده و آن حضرت را در عزاى پدرش تسلى مى داد و با وى شریک غم مى گشت و از وضع رسول خدا و جایگاه عظیم او در پیش خدا سخن مى گفت و همچنین از سرنوشت تک تک فرزندانش بعد از شهادت فاطمه علیهاالسلام او را در جریان مى گذاشت و على علیه السلام نیز همه ى اینها را مى نوشت.
از عبارت «کان» در این حدیث استفاده مى شود که رفت و آمد جبرئیل به حضور فاطمه و سخن گفتنش با وى محدود نبود، بلکه این ارتباطها ادامه داشت و جبرئیل با فاطمه علیهاالسلام انس گرفته بود.
و در حدیث دیگر داریم که هنگام وفات فاطمه و قبض روح ملک الموت از آن حضرت، جناب جبرئیل در حضور زهرا بود و حضرت زهرا خطاب به هر دو آنان فرمود: سلام بر جبرئیل، سلام بر ملک الموت. (حتى حضور سایر ملائکه نیز در کنار فاطمه علیهاالسلام محسوس بود.) [بحار، ج 43، ص 2000:
ان فاطمه لما احتضرت سلمت على جبرئیل و على النبى وسلمت على ملک الموت و سمعوا حس الملائکه و وجدوا رائحه طیبه کاطیب مایکون مى الطیب.]
جبرئیل حامل سلام خدا به فاطمه
عن ابى جعفر علیه السلام:
لما اراد اللَّه تعالى ان ینزل علیها «مصحف» امر جبرئیل و میکائیل و اسرافیل ان یحملوه فینزل به علیها و ذلک فى لیله الجمعه من الثلث الثانى من الیل فهبطوا به و هى قائمه تصلى و سلموا علیها و قالوا: السلام یقرئک السلام و وضعوا المصحف فى حجرها. فقالت: للَّه السلام و منه السلام و الیه السلام و علیکم یا رسل اللَّه السلام. [عوالم، ج 11، ص 1900.]
امام باقر علیه السلام مى فرمایند:
چون خداوند اراده کرد که مصحف فاطمه را به آن حضرت بفرستد، به جبرئیل، میکائیل و اسرافیل دستور داد آن را به فاطمه علیهاالسلام برسانند و این قضیه در نیمه ى شب جمعه اتفاق افتاد، آنان در حالى فرود آمدند که آن بانو مشغول عبادت الهى بود. پس از عرض سلام به او گفتند: (خدا) بر تو سلام مى فرستد، آنگاه مصحف را به وى تحویل دادند.
فاطمه علیهاالسلام پس از تحویل مصحف گفت: بر خدا باد سلام و از او سلام و براى او سلام و براى شما سفیران پروردگارم سلام.
قابل توجه است جبرئیل، میکائیل و اسرافیل، که هر سه از بزرگان ملائکه به حساب مى آیند، حامل سلام خدا به فاطمه علیهاالسلام بوده اند و مصحف فاطمه را به صاحب اصلى مى رسانند و با وى به گفتگو مى پردازند.
حضرت امام صادق در مورد نزول ملائکه به حضور فاطمه علیهاالسلام و سخن گفتنشان با آن حضرت مى فرمایند:
انما سمیت فاطمه محدثه لان الملائکه کانت تهبط من السما فتنادیها کما تنادى مریم بنت عمران... فتحدثهم و یحدثونها...[جلاالعیون شبر، ج 1، ص 150 - بحارالانوار، ج 43، ص 78، ح 655.]
فاطمه علیهاالسلام را از این جهت محدثه خواندند که ملائکه به حضورش شتافته و با وى مصاحبه مى کردند و سخن مى گفتند، همان طورى که با مریم دختر عمران چنین بودند.
صفوف ملائکه در حضور فاطمه
دیدار ملائکه با فاطمه علیهاالسلام در این چند جایى که ذکر شد محدود نبوده، بلکه خداوند آنها را براى خدمت به فاطمه علیهاالسلام مامور و موظف ساخته بود و پیوسته در رفت و آمد به خانه و حضور زهرا بودند.
ملائکه گاهى حسنین را مراقبت و مواظبت مى کردند و گاهى براى آنان و خود فاطمه علیهاالسلام لباسهاى بهشتى مى آوردند و حتى در دستاس و آرد کردن جو و گندم یاور فاطمه علیهاالسلام بودند، و براى هرگونه خدمتگزارى صف کشیده و از هم سبقت مى گرفتند...
روزى پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله به معرفى دخترش فاطمه علیهاالسلام پرداخت و او را برترین زن جهان از اولین و آخرین خواند، آنگاه اضافه کرد:
انها لتقوم فى محرابها فیسلم علیها سبعون الف ملک من الملائکه المقربین.
او هنگامى که در محراب عبادت مى ایستد، هفتاد هزار نفر از ملائکه براى او سلام و درود مى فرستند... [عوالم، ج 11، ص 99.]
در این رابطه روایات متعددی داریم و حتی امام خمینی (ره) می فرماید:
یکی از بالاترین فضائلی که برای حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) در روایات آمده، این است که جبرئیل امین بعد از رحلت نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) برای أحدی نازل نشد، جز برای حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها).
حتی برای امیرالمؤمنین (علیه السلام) و امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) و دیگر ائمه (علیهم السلام) هم جبرئیل نازل نشده است و فقط بر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) نازل می شد و حقایق را با او در میان می گذاشت.
روایت اول:
مرحوم شیخ کلینی (ره) که شیخ المحدثین است، روایتی را در کافی، جلد 1، صفحه 241 با سند صحیح نقل می کند:
عن أبی عبیدة قال: سأل أبا عبد الله علیه السلام ... قال: ... إن فاطمة مکثت بعد رسول الله (صلی الله علیه و آله) خمسة و سبعین یوما و کان دخلها حزن شدید علی أبیها و کان جبرئیل علیه السلام یأتیها، فیحسن عزاءها علی أبیها و یطیب نفسها و یخبرها عن أبیها و مکانه و یخبرها بما یکون بعدها فی ذریتها و کان علی علیه السلام یکتب ذلک، فهذا مصحف فاطمة علیها السلام.
زیاد أبی عبیده حذاء از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که آن حضرت می فرماید:
همانا فاطمه بعد از رسول الله (صلی الله علیه و آله) 75 روز در دنیا بود و از فراق پدر اندوه بسیاری داشت و جبرئیل (علیه السلام) می آمد و او را در مرگ پدر تسلیت می گفت و خوش دل می ساخت و از احوال و مقام پدرش خبر می داد و سرگذشت اولادش را پس از او برایش می گفت و علی (علیه السلام) هم اینها را می نوشت؛ مصحف فاطمه (علیها السلام) همین است.
بعد از رحلت حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها)، شاید حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) 5 ساله بودند و گریه می کردند و اطراف پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می چرخیدند و عرضه می داشتند:
أین أمی؟ مادرم کجاست؟
تا این که جبرئیل آمد و سلام خدا را بر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) ابلاغ کرد و فرمود:
یا رسول الله! به فاطمه بگو: مادرت در بهشت است در کنار حضرت حوّاء و مریم و ساره و آسیه (علیهن السلام).
این باعث آرامش قلب حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) شد.
مصیبت دومی که باعث رنجش حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) شد، رحلت پدرش بود و جبرئیل مستقیم می آمد نزد حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) و به او تسلیت می گفت و او را آرامش می داد.
این که بعضی از وهابیون می گویند شما شیعیان معتقد هستید حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) یک قرآن مخصوصی غیر از این قرآن دارد، کاملاً در اشتباه هستند و مراد از مصحف حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها)، همین مطالبی است که جبرئیل امین به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) خبر می داد و او هم بر امیرالمؤمنین (علیه السلام) إملاء می کرد و امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم می نوشت و در نزد امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود و بعد از ایشان در نزد امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) بود و الآن هم در نزد آقا حضرت ولی عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) است.
روایت دوم:
هم چنین مرحوم شیخ صدوق (ره) نقل می کند از امام صادق (علیه السلام) که می فرماید:
إنما سمیت فاطمة علیها السلام محدثة، لأن الملائکة کانت تهبط من السماء فتنادیها کما تنادی مریم بنت عمران فتقول: یا فاطمة! الله اصطفاک و طهرک و اصطفاک علی نساء العالمین، یا فاطمة! إقنتی لربک و اسجدی و ارکعی مع الراکعین، فتحدثهم و یحدثونها، فقالت لهم ذات لیلة: ألیست المفضلة علی نساء العالمین مریم بنت عمران؟ فقالوا: إن مریم کانت سیدة نساء عالمها و ان الله عز وجل جعلک سیدة نساء عالمک و عالمها و سیدة نساء الأولین و الآخرین.
فاطمه (سلام الله علیها) را به خاطر این محدّثه نامیدند که فرشتگان از آسمان فرود می آمدند و آن حضرت را صدا می کردند همان طوری که مریم دختر عمران را صدا می زدند. فرشتگان می گفتند: ای فاطمه! خدا تو را برگزید و پاکیزه ات نمود و بر تمام زنان عالم برگزید. ای فاطمه! پروردگارت را بخوان و سجده اش نما و با رکوع کنندگان رکوع کن. بدین ترتیب حضرتش با آنها سخن می گفت و آنها نیز با آن حضرت حدیث و سخن می گفتند. شبی فاطمه (سلام الله علیها) به فرشتگان فرمود: مگر مریم بنت عمران بر تمام زنان عالم برتری ندارد؟ فرشتگان گفتند: مریم بانو و سرور زنان عالم خودش بود و خداوند عزّوجلّ تو را بانو و سرور زنان عالمِ خودت و عالمِ مریم قرار داده و تو سرور تمام زنان عالم هستی از اوّلین تا آخرین .
علل الشرائع للشیخ الصدوق، ج 1، ص 182 ـ دلائل الامامة لمحمد بن جریر الطبری الشیعی، ص 80 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسی، ج 14، ص 206
پذیرفتن وجود انسانهایی مورد خطاب فرشتگان به معنای نبوّت و پیامبری نیست.
حمران ابن اعین می گوید: امام باقر علیه السلام به من فرمود که علی علیه السلام محدث بود. من آن را برای یاران خویش نقل کردم. آنان پرسیدند: چه کسی با او گفتگو می کرد؟ پاسخی نداشتم. به سوی امام باقر علیه السلام برگشتم و پرسش را به وی عرضه داشتم.
حضرت فرمود: فرشته با او سخن می گفت. گفتم: منظورتان این است که پیامبر بود؟ حضرت دست خود را حرکت داد و فرمود: خیر، آنان همانند کسانی اند که همراه حضرت سلیمان و حضرت موسی بودند و یا مثل ذوالقرنین شمرده می شوند. اصول کافی، ج 11، ص 2711.
در اصول کافی، در باب فرق بین رسول و نبی و محدّث، نیز به این مطلب تصریح شده است. امام باقر و امام صادق علیهما السلام پس از بیان اینکه امام "محدَّث" و مورد گفتگو و خطاب فرشتگان است، می فرماید:"لقد ختم اللّه بکتابکم و ختم بنبیّکم الانبیاء." با قرآن کتابهای آسمانی پایان یافت و با حضرت محمد صلی الله علیه و آله پیامبری به آخر رسید. الکافی، ج 1، ص 1777.
حضرت امام صادق علیه السلام می فرماید: "فاطمةُ بنت رسول اللّه صلی الله علیه و آله کانت محدّثة و لم تکن نبیّة"
فاطمه دختر رسول خدا، محدّثه بود نه پیامبر.
سپس در ادامه توضیح می دهد که فاطمه را از این جهت محدّثه نامیده اند که فرشتگان از آسمان بر او نازل می شدند و همان گونه که با مریم دختر عمران گفتگو داشتند، با او چنین سخن می گفتند: "یافاطمه، خدای متعال تو را پاک گردانید و از میان تمام زنان عالم برگزید."
شبی حضرت صدّیقه علیها السلام به فرشتگان فرمود: آیا آن زن که از جمیع زنان عالم برتر است، مریم دختر عمران نیست؟ جواب دادند: نه، مریم فقط سیّده زنان عالم در زمان خویش بود؛ ولی خدای تعالی تو را بزرگ بانوان جهان در تمام زمانها از اوّلین و آخرین قرار داده است . بحارالانوار، ج 43، ص 78 و 79.
پس از جهت ارتباط با جبرئیل و ملائکه مقامش به شأن و منزلت نبوّت ارتباط ندارد؛
زیرا در قرآن کریم از حضرت مریم و سخن گفتن جبرئیل با او یاد می کند. با اینکه آن حضرت، پیامبر نبود. امام خمینی در این زمینه می نویسد: در قرآن کریم آیاتی هست که دلالت می کند بر آنکه اشخاصی که پیغمبر نبودند، ملائکه؛ بلکه جبرئیل را دیدند و با او سخن گفتند. ما نمونه ای از آن را اینجا یاد می کنیم:
"و اذ قالتِ الملائکة یا مریمُ انّ اللّه اصطفیکِ و طهّرکِ وَاصطفیکِ علی نساء العالمین"(سوره آل عمران، آیه 42)
یعنی چون ملائکه گفتند به مریم که خدا تو را برگزیده و پاکیزه کرده و فضیلت داد بر زنهای جهان، پس از آن خدای تعالی حکایت مریم را نقل می کند از "آیه 44" بسیاری از حالات عیسی مسیح و معجزات او را ملائکه برای مریم نقل می کنند و از غیب به او اخبار می دهند؛
و در سوره مریم (آیه 17) می گوید: "فارسلناالیها روحنافتمثّل لها بشراً سویّاً"؛
و قضیّه مراوده ملائکه و جبرئیل با مریم در بسیاری از آیات قرآن مذکور است و خبرهایی که از غیب به او دادند، خداوند نقل می کند.
آمدن جبرئیل نزد حضرت صدّیقه از عظمت و تعالی روحی و اوج معنوی آن بزرگوار حکایت می کند؛
زیرا درباره کیفیّت ایجاد رابطه جبرئیل و فرشتگان با انسان دو نظریّه است.
نظریه اول :
نظریه ای که فلاسفه برآن تأکید دارند، این است که می گویند:
انسان تا در طبیعت و مادهّ است، در حجاب است و نمی تواند به ملأ اعلی دست یابد. همین که خود را از معاصی و لذّات و تعلّقات نفسانی آزاد ساخت، نور معرفت و ایمان به خدا و ملکوت اعلی در قلبش تجلّی می کند. این نور در بالاترین مرتبه خویش همان جوهر قدسی است که در اصطلاح فلاسفه عقل فعّال و در زبان شریعت نبوی روح قدسی نامیده می شود. با ظهور این نور، آنچه در آسمانها و زمینهاست برایش روشن می گردد. و حقایق اشیا را می بیند، همان گونه که نور مادّی را در صورتی که حجاب نباشد، مشاهده می کند. تا ظرفیت معنوی و تناسب روحی کامل بین ولیّ الهی و فرشته نباشد، این نزول ممکن نخواهد شد.
در این زمینه به آیاتی نیز استشهاد شده است؛ برای نمونه خداوند می فرماید:
"و طبع علی قلوبهم فهم لایفقهون ( توبه، آیه 78.) بر دلهای آنها مهر زده شده، پس آنان چیزی نمی فهمند.
"بل ران علی قلوبهم ماکانوا یکسبون" ( مطفّفین، آیه 14. ) گناهانی که انجام دادند بر دلهای آنان غلبه کرده است.
پس از آنکه فرد از این حجابها دور شد، باطن او معراج معنوی خویش را آغاز می کند؛ سرّ ملکوت بر او آشکار شده، آیات بزرگ خداوند را مشاهده می کند.
چنانکه خداوند می فرماید: "لقد رأی من آیات ربّه الکبری"( نجم، آیه 18.)
سپس همین روح قدسی در روح بشری و دنیایی اش تأثیر می نهد. و حقایقی که شهود کرده، در حواس ظاهری مانند بینایی و شنوایی متمثّل و آشکار می سازد. بدین ترتیب، شخص حقایق ملکوتی را، که در آن عالم حقیقی خارجی و مشخص است، به صورت محسوس مشاهده می کند بر اساس این نظریّه، تکامل و عروج معنوی و روحی انسان سبب ارتباط با حقایق ملکوت می شود.
نظریّه دوم این است که
روح ولیّ یا پیامبر سبب نزول فرشتگان نیست، بلکه خداوند فرشته را مأمور می کند در پیشگاه ولیّ خدا قرار بگیرد و مسایل را بازگوید. ظواهر ادّله نیز بر درستی این نظر گواهی می دهد. بر اساس این نظریه، تا ظرفیت معنوی و تناسب روحی کامل بین ولیّ الهی و فرشته نباشد، این نزول ممکن نخواهد شد.
قرآن کریم در این زمینه می فرماید:
"اللّه اعلم حیث یجعل رسالته" ( انعام، آیه 124.) خداوند آگاه تر است که پیامبری و رسالت خویش را در کدامین جایگاه قرار دهد.
در شأن نزول این آیه می خوانیم که:
ولید ابن مغیره می گفت:
چون ثروتمند هستم و سنّ بیشتری دارم، باید بر من وحی نازل شود.
خداوند متعال می فرماید: شایستگی ها را خداوند می داند. برای این در آیه دیگر صبر و یقین را عامل وصول به مقام امامت معرفی می نماید و می فرماید:
"و جعلنامنهم ائمّةً یهدون بامرنالمّا صبروا و کانوا بآیاتنایوقنون(سجده، آیه 34)
از آنان پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما هدایت می کنند؛ و این بدان سبب است که آنان صبر پیشه کردند و به آیات ما یقین داشتند.
گل، بر من و جوانی من گریه می کند بلبل به خسته جانی من گریه می کند
از بس که هست غم به دلم، جای آه نیست مهمان به میزبانی من گریه می کند
از پا فتاده پا و ز کار اوفتاده دست بازو به ناتوانی من گریه می کند
گل های من هنوز شکوفا نگشته اند شبنم به باغبانی من گریه می کند
در هر قدم نشینم و خیزم میان راه پیری، بر این جوانی من گریه می کند
گردون، که خود کمان شده، با چشم ابرها بر قامت کمانی من گریه می کند
این آبشار نیست که ریزد، که چشم کوه بر چهره ی خزانی من گریه می کند
فردا مدینه نشنود آوای گریه ام بر مرگ ناگهانی من گریه می کند
پیراهنش را می بویید
امیرالمؤمنین علی(علیه السلام ) فرمود: «پیکر مقدس پیامبر را در پیراهنش غسل دادم. فاطمه همان پیراهن را از من خواست تا آن را ببیند، چون مشاهده کرد بی هوش شد، بدین جهت آن را از فاطمه پنهان کردم».بحار، ج43، ص157.
عرض می کنیم بی بی جان ، اینجا شما پیراهن پدر بزرگوارتان را فقط دیدید و بی هوش شدید چه گذشت به سکینه خاتون که چهل منزل هر وقت سر از محمل بیرون میکرد سر بریده پدر را بالای نی می دید.
لاحول ولا قوة الا بالله العلی العظیم
فضائل حضرت زهرا سلام الله علیها محدثه بودن زهرا(بخش سوم)
تاریخ انتشار: 25 می 2017 شماره مطلب: 7292 تعداد بازدید: 2056 نظرات: 0
موضوع نوشتار:
مطالب مرتبط: