روحیه بخشى
در مسافرت ها و نیز در حوادث تلخ، آن چه بیش از هر چیز براى انسان لازم است، روحیه و دلگرمى است. اگر انسان براى انجام کارهاى مهم و حساس روحیه نداشته باشد، آن کار با موفقیت انجام نشده و به نتیجه نخواهد رسید و چه بسا با شکست نیز مواجه شود. یکى از بارزترین اوصاف زینب علیهاالسلام روحیه بخشى اوست. او بعد از شهادت مادر، روحیه بخش پدر و برادران بود، در شهادت برادرش امام حسن علیه السلام نقش مهمى را براى تسلاى بازماندگان ایفا کرد. پس از شهادت امام حسین علیه السلام و در طول دوران اسارت، این صفت نیکوى زینب بیشتر ظهور کرد. او پیوسته یاور غمدیدگان و پناه اسیران بود، از گودى قتلگاه تا کوچه هاى تنگ و تاریک کوفه، از مجلس ابن زیاد تا ستمکده یزید، در همه جا فرشته نجات اسرا بود.
نه تنها زینب از دین یاورى کرد
به همت کاروان را رهبرى کرد
بــه دوران اســارت با یتیــمــان
نوازشـ ها به مهــر مــادرى کرد
او حتى تسلى بخش دل امام سجاد علیه السلام بود، آن جا که مى گفت:«لا یجزعنک ما ترى، فوالله ان ذلک لعهد من رسول الله الى جدک وابیک وعمک (22)؛ [اى پسر برادر!] آن چه مى بینى (شهادت پدر) تو را بى تاب نسازد. به خدا سوگند! این عهد رسول خدا با جد، پدر و عمویت است.»
صبر
یکى از بارزترین اوصاف انسان هاى کامل، صبر و بردبارى در فراز و نشیب هاى روزگار و تلخى هاى دوران است. قرآن کریم در آیات متعددى به صابران بشارت داده (23) و پاداش هاى فراوان آن ها را یادآورى نموده است. زینب علیهاالسلام از این جهت در اوج کمال قرار دارد. در زیارتنامه آن حضرت مى خوانیم:« لقد عجبت من صبرک ملائکه السماء؛ ملائکه آسمان از صبر تو به شگفت آمدند.» مخصوصا در ماجراى کربلا آن چنان صبر و رضا و تسلیم از خود نشان داد، که صبر از روى او خجل است.
خــدا در مکتـب صبـر على پرداخت زینب را
بــــــراى کربـــــــلا با شیــــــر زهرا ســــاخت زینب را
بســان لیله القدرى که مخفى ماند قدر او
کسى غیر از حسین بن على نشناخت زینب را ...
سلام بر تو اى کسى که صبر شد حقیر تو
نــــدیـــده بـــعـــد فاطــمــه جـــهـــان زنــى نـظیر تو
در مجلس ابن زیاد؛ آن گاه که آن ملعون با نیش زبانش نمک به زخم زینب مى پاشد و براى آزردن او مى گوید:«کیف رایت صنع الله باخیک واهل بیتک(24)؛ کار خدا را با برادر و خانواده ات چگونه یافتى؟» او در واقع با تعریض مى خواهد بگوید که دیدى خدا چه بلایى به سرتان آورد؟ زینب علیهاالسلام در پاسخ درنگ نمى کند، با آرامشى که از صبر و رضاى قلبى او حکایت داشت فرمود:« ما رایت الا جمیلا(25) جز زیبایى ندیدم.» ابن زیاد از پاسخ یک زن اسیر در شگفت مى ماند، و ا ز این همه صبر و استقامت و تسلیم او در مقابل مصیبت ها متعجب مى شود و قدرت محاجه را از دست مى دهد.
اى زینبى که محنت عالم کشیـده اى
غیر از بلا و درد به عالم چه دیده اى؟
یارب زنى و این همه استوارى و علو
چــون زینــب صبــور مگــر آفریـده اى؟
ایثار
یکى دیگر از صفات حسنه انسان هاى برتر، مقدم داشتن دیگران بر خود است. امام على علیه السلام فرمود:«الایثار اعلى الایمان(26)؛ ایثار، بالاترین درجه ایمان است.» و فرمود:«الایثار اعلى الاحسان(27)؛ ایثار برترین احسان است.»
زینب مجلله دراین صفت نیز گوى سبقت را از دیگران ربوده است. او براى حفظ جان دیگران، خطر را به جان مى خرد و در تمام صحنه ها، دیگران را بر خود مقدم مى دارد.
او در ماجراى کربلا حتى از سهمیه آب خویش استفاده نمى کرد و آن را نیز به کودکان مى داد. در بین راه کوفه و شام، با این که خود گرسنه و تشنه بود، ایثار را به بند کشیده و آن را شرمنده ساخت. امام زین العابدین علیه السلام مى فرماید:«انها کانت تقسم ما یصیبها من الطعام على الاطفال لان القوم کانوا یدفعون لکل واحد منا رغیفاً من الخبز فى الیوم واللیله (28)؛ عمه ام زینب[در مدت اسارت]، غذایى را که به عنوان سهمیه و جیره مى دادند، بین بچه ها تقسیم مى کرد، چون در هر شبانه روز به هر یک از ما یک قرص نان مى دادند.»
او سختى ها و تازیانه ها را به جان خود مى خرید و نمى گذاشت بر بازوى کودکان اصابت کند.
براى حفظ جان کودکانت در بر دشمن
به پیش تازیانه بازوى خود را سپر کردم
شجاعت و شهامت
از صفات بارز پروا پیشگان این است که خدا در نظر آنان بزرگ و غیر او در نظرشان کوچک، حقیر و فاقد اثر مى باشد. امام على علیه السلام مى فرماید:«عظم الخالق فى انفسهم فصغر ما دونه فى اعینهم (29)؛ خالق در جان آنان بزرگ است، پس غیر او در چشمشان کوچک مى باشد.»
سّر شجاعت اولیاى الهى نیز در همین است. زینب که خود چنین دیدى دارد، و در خانواده شجاع تربیت شده است، از شجاعت حیدرى بهره مند است. او به« لبوه الهاشمیه (30)؛ شیر زن هاشمى » لقب گرفته است و چون مردان بر سر دشمن فریاد مى زند، توبیخشان مى کند، تحقیرشان مى کند، و از کسى هراسى به دل ندارد. او از برق شمشیر خون چکان آدمکشان واهمه ندارد، در آن روز فراموش نشدنى، در میان آن همه شمشیر و آن همه کشته فریاد مى زند که آیا در میان شما یک مسلمان نیست؟ در مجلس ابن زیاد، بدون توجه به قدرت ظاهرى او گوشه اى مى نشیند و با بى اعتنایى به سؤالات او تحقیرش مى کند، او را «فاسق » و«فاجر» معرفى مى کند و مى گوید:
«الحمدلله الذى اکرمنا بنبیه محمد صلى الله علیه وآله وطهرنا من الرجس تطهیراً وانما یفتضح الفاسق ویکذب الفاجر وهو غیرنا (31)؛ سپاس خداى را که ما را با نبوت حضرت محمد صلى الله علیه وآله گرامى داشت، و از پلیدى ها پاک نمود. همانا فقط فاسق رسوا مى شود، و بدکار دروغ مى گوید، و او غیر ما مى باشد.»
و همچنین در مقابل یزید و دهن کجى ها و بد زبانى هاى او، شجاعت حیدرى را به نمایش گذارده، چنین مى گوید: «لئن جرت على الدواهى مخاطبتک انى لاستصغر قدرک واستعظم تقریعک واستکبر توبیخک (32)؛ اگر فشارهاى روزگار مرا به سخن گفتن با تو واداشته[بدان که] قدر و ارزش تو در نزد من ناچیز است، ولیکن سرزنش تو را بزرگ شمرده و توبیخ کردن تو را بزرگ مى دانم.»
صداى زنده على به صوت دلپذیر تو
اسیر شام بودى و یزید شد اسیر تو
فصاحت و بلاغت
هر خطیبى بخواهد فصیح و بلیغ سخن بگوید، علاوه بر استعداد ذاتى، باید بارها تمرین عملى انجام دهد، همچنین در حین خطابه لازم است از نظر روانى و جسمانى کاملا آماده باشد تا بتواند خطبه اى فصیح و بلیغ ادا کند. و مستمعین باید با او هماهنگ باشند والا یاراى سخن گفتن نخواهد داشت تا چه رسد به این که فصیح و بلیغ بگوید.
زینب بدون آن که دوره دیده و یا تمرین خطابه کرده باشد و در حال تشنگى، گرسنگى، خستگى اسارت، و از نظر روانى داغ دار، آواره و تحقیر شده با کسانى سخن مى گوید که نه تنها با او هماهنگ نیستند بلکه حتى سنگ و خاکروبه بر سر او ریخته اند، با این حال صداى زینب بلند مى شود که:«اى مردم کوفه! اى نیرنگ بازان و بى وفایان . . .» سخنان زینب علیهاالسلام چنان بود که وجدان خفته مردم را بیدار کرد و صداى گریه از زن و مرد و پیر و جوان و خردسال بلند شد.
خزیم اسدى مى گوید: متوجه زینب شدم، به خدا سوگند زنى را که سر تا پا شرم و حیا باشد، سخنران تر از او ندیدم، گویى زینب از زبان على علیه السلام سخن مى گفت.
و همو مى گوید: پیر مردى را در کنار خود دیدم که بر اثر گریه محاسنش غرق اشک شده بود و مى گفت: پدر و مادرم فداى شما باد، پیرمردان شما بهترین پیرمردها، جوانان شما برترین جوان ها و زنان شما نیکوترین زنان هستند. نسل شما بهترین نسلى است که نه خوار مى گردد و نه شکست مى پذیرد. (33)
شیخ جعفر نقدى (ره ) مى نویسد:
"مى گویم : و این حذلم بن کثیر (راوى این خبر) از فصحاء و سخنوران و نیکو گفتاران عرب است که که از فصاحت و زبان آورى و نیکو گفتارى و از بلاغت و رسایى سخن و مطابق اقتضاى مقام و مناسب حال مخاطب سخن گفتن زینب تعجب نموده و به شگفت آمده ، و از براعت و برترى فضل و کمال و علم و دانش و شجاعت ادبیه و دلاورى پسندیده آن مخدره ، حیرت و سرگردانى او را فرا گرفته ، به طورى که نتواسته او را (به کسى ) تشبیه و مانند نماید، مگر به پدرش سید و مهتر هر بلیغ و فصیحى .
پس (از این رو) گفته : "کانها تفرع عن لسان امیرالمؤ منین" ؛ یعنى گویا علیا حضرت زینب (سلام الله علیها ) (سخنانش را در کوفه ) از زبان امیرالمؤ منین (علیه السلام) قصد و آهنگ مى نمود، و هر که درباره کربلا و در احوال و سرگذشت هاى حسین (علیه السلام) کتابى نوشته ، این خطبه و سخنرانى را نقل نموده است .
و جاحظ در کتاب خود "البیان و التبیین" آن را از خزیمه الاسدى روایت نموده که خزیمه گفته : "زنان کوفه را در آن روز دیدم به پا ایستاده (برکشته شدگان در کربلا) ندبه و زارى و شیون مى نمودند، در حالى که گریبان ها (شان را) مى دریدند.
جود و سخاوت زینب (سلام الله علیها )
روزى میهمانى براى امیرالمؤ منین (سلام الله علیها ) رسید. آن حضرت به خانه آمده و فرمود: اى فاطمه ، آیا طعامى براى میهمان خدمت شما مى باشد؟ عرض کرد: فقط قرض نانى موجود است که آن هم سهم دخترم زینب مى باشد.
زینب (سلام الله علیها ) بیدار بود، عرض کرد: اى مادر، نان مرا براى میهمان ببرید، من صبر مى کنم . طفلى که در آن وقت، که چهار یا پنج سال بیشتر نداشته این جود و کرم او باشد، دیگر چگونه کسى مى تواند به عظمت آن بانوى عظمى پى ببرد؟
زنى که هستى خود را در راه خدا بذل بنماید، و فرزندان از جان عزیزتر خود را در راه خداوند متعال انفاق بنماید و از آنها بگذرد بایستى در نهایت جود بوده باشد.
نبوغ و استعداد حضرت زینب (سلام الله علیها )
در تاریخ آمده که روزى امیرمؤ منان (علیه السلام ) در میان دو فرزند خردسالش عباس و زینب نشسته بود که رو به عباس نموده فرمود: "قل واحد" بگو یک .
عباس آن را گفت .
سپس فرمود: "قل اثنان" بگو دو.
عباس در پاسخ گفت : "استحیى ان اقول باللسان الذى قلت واحد، اثنان"؛ شرم دارم با زبانى که یکى گفته ام، دو بگویم.
آن گاه امیرمؤ منان (علیه السلام ) چشمان عباس (علیه السلام ) را بوسه زد؛ چرا که کلام این فرزند خردسال اشاره به وحدانیت خداى تعالى و توحید او مى کرد.
سپس رو به زینب (سلام الله علیها ) کرد، ولى زینب منتظر سؤ ال پدر نمانده ، خود سؤ الى مطرح کرد و گفت : پدر! ما را دوست دارى ؟
امیرمؤ منان (علیه السلام ) فرمود: آرى دخترم ، فرزندان پاره هاى قلب ما هستند.
زینب (سلام الله علیها ) با این مقدمه ، وارد سؤ ال اصلى شد و پرسید: پدر! دو محبت - محبت خدا و محبت اولاد - در قلب مؤ من جا نمى گیرد. پس اگر باید دوست داشته باشى ، شفقت و مهربانى را نثار ما کن و محبت خالص را تقدیم خداوند.
على (علیه السلام ) که این درک ، و شناخت و استعداد را در این دختر و پسر خردسالش مشاهده نمود، بر علاقه اش نسبت به آنان افزوده شد." زینب (سلام الله علیها ) به دلیل همین نبوغ و استعداد و دیگر کمالاتى که در وجودش بود، از احترام ویژه خانواده پدر برخوردار شد.
صدیقه صغرى
مرحوم علامه مامقانى (ره ) در مجلد سوم کتاب شریف "تنقیح المقال" درباره سیدتنا زینب الکبرى (سلام الله علیها) مى نویسد:
"درباره سیدتنا زینب الکبرى مى گویم : زینب و چیست زینب و چه چیز تو را دانا گردانید (و از کجا درک نموده و دریافتى ) که (شرافت و بزرگى و فضیلت و برترى ) زینب چیست ؟ (پس به طور اختصاص آن هم یک از هزار هزار آن است که ) زینب عقیله یعنى خاتون بزرگوار و گرامى فرزندان هاشم (ابن عبد مناف پدر جد رسول خدا) است ، و محققا صفات حمیده و خوى هاى پسندیده را دارا بود که پس از مادرش ، صدیقه کبرى (سلام الله علیها ) کسى دارا نبوده است ، تا این که حق و سزاوار است گفته شود:
او است صدیقه صغرى ، زینب را در حجاب و پوشش و عفت و پاکدامنى (از دیگران ) زیادت و افزونى است (و آن این است ) که تن او را در زمان پدرش (امیرالمؤ منین ) و دو برادرش (امام حسن و امام حسین ) کسى از مردان ندید تا روز "طف" (کربلا، و این که زمین کربلا را طف مى نامند، براى آن است که طف زمینى بلند و جانب و کنار را گویند، و زمین کربلا کنار فرات است ) و زینب (سلام الله علیها ) در صبر و شیکبایى (از مصایب و اندوه هاى بزرگ ) و ثبات و پایدارى و قیام و ایستادگى (در آشکار ساختن حق و درستى ) و قوت و نیروى ایمان و گرویدن (به عقاید و احکام دین مقدس اسلام ) و تقوا و پرهیزکارى و اطاعت و فرمانبرى (از آنچه خداى تعالى فرموده ) وحیده و یگانه بود (که پس از مادرش علیا حضرت فاطمه (سلام الله علیها ) در دنیا چنین خاتونى که داراى این صفات حمیده و خوى هاى پسندیده بى مانند باشد، سراغ ندارم.)
زینب (سلام الله علیها ) در فصاحت و آشکارا سخن گفتن و زبان آورى و در بلاغت و رسایى سخن و سخن گفتن مطابق اقتضاى مقام و مناسب حال ، گویى از زبان (پدر بزرگوارش ) امیرالمؤ منین (علیه السلام ) قصد و آهنگ مى نمود، چنان که پوشیده نیست بر کسى که در خطبه و سخنرانى او (در مجلس ابن زیاد در کوفه ، و مجلس یزید در شام ) از روى تحقیق و درستى فکر نموده و بیندیشد، و اگر ما (علما و بیان کننده اصول و فروع دین مقدس اسلام ) بگوییم : زینب (سلام الله علیها ) مانند امام (علیه السلام ) داراى مقام عصمت بوده (از گناه بازداشته شده و هیچ گونه گناهى نکرده با این که قدرت و توانایى بر آن داشته و معنى عصمت نزد ما امامیه همین است ) کسى را نمى رسد که (گفتار ما را) انکار کند و نپذیرد.
اگر به احوال و سرگذشت هاى او در طف و کربلا و پس از کربلا (در کوفه و شام ) آشنا باشد، چگونه چنین نباشد؟ و اگر چنین نبود هر آینه امام حسین (علیه السلام ) مقدار و پاره اى از بار سنگین امامت و پیشوایى را روزگارى که امام سجاد(علیه السلام ) بیمار بود بر او حمل و واگذار نمى نمود، و پاره اى از وصایا و سفارشهاى خود را به او وصیت نمى کرد و امام سجاد (علیه السلام) او را در بیان احکام و آنچه که از آثار و نشانه هاى ولایت و امامت است . نایبه به نیابت خاصه و جانشین خود نمى گرداند.
مفسر قرآن
فاضل گرامى سید نورالدین جزایرى در کتاب خود "خصایص الزینبیه" چنین نقل مى کند:
"روزگارى که امیرالمؤ منین (علیه السلام ) در کوفه بود، زینب (سلام الله علیها ) در خانه اش مجلسى داشت که براى زنها قرآن تفسیر و معنى آن را آشکار مى کرد. روزى "کهیعص" را تفسیر مى نمود که ناگاه امیرالمؤ منین (علیه السلام) به خانه او آمد و فرمود: اى نور و روشنى دو چشمانم ! شنیدم براى زن ها "کهیعص" را تفسیر مى نمایى ؟
زینب (سلام الله علیها ) گفت : آرى . امیرالمؤ منین (علیه السلام ) فرمود: این رمز و نشانه اى است براى مصیبت و اندوهى که به شما عترت و فرزندان رسول خدا(صلی الله علیه و آله ) روى مى آورد. پس از آن مصایب و اندوه ها را شرح داد و آشکار ساخت . پس آن گاه زینب گریه کرد، گریه با صدا - صلوات الله علیها.
گفتن مسائل شرعى
شیخ صدوق ، محمد بن بابویه (ره ) مى گوید: حضرت زینب (سلام الله علیها ) نیابت خاصى از طرف امام حسین (علیه السلام ) داشت و مردم در مسائل حلال و حرام به او مراجعه کرده از او مى پرسیدند، تا اینکه حضرت سجاد (علیه السلام ) بهبود یافت .
شیخ طبرسى (ره ) گوید: حضرت زینب (سلام الله علیها ) روایات بسیارى را از قول مادرش حضرت زهرا (سلام الله علیها ) روایت کرده است .
از عماد المحدثین روایت شده است که : حضرت زینب (سلام الله علیها) از مادر و پدر و برادرانش و از ام سلمه و ام هانى و دیگر زنان روایت مى کرد و از جمله کسانى که از او روایت کرده اند، ابن عباس و على بن الحسین (علیهما السلام ) و عبدالله بن جعفر و فاطمه صغرى دختر امام حسین (علیهما السلام ) و دیگرانند.
همچنین ابوالفرج گوید: زینب بانویى عقیله که ابن عباس سخنان حضرت زهرا(سلام الله علیها ) را در مورد فدک از قول او نقل کرده و مى گوید: عقیله ما، زینب دختر على (علیهما السلام ) به من گفت .
از ظاهر فرمایش فاضل دربندى و دیگر عالمان چنین به دست مى آید که حضرت زینب کبرى (سلام الله علیها ) علم منایا و بلایا (خوابها و حوادث آینده ) را همچون بسیارى از یاران حضرت على (علیه السلام )، مانند میثم تمار و رشید هجرى و برخى دیگر مى دانسته و بلکه در ضمن اسرارى که بیان کرده ، به طور قطع و مسلم آن حضرت را از مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم و دیگر زنان با فضیلت برتر دانسته است .
وى در ضمن فرمایش حضرت سجاد (علیه السلام ) که به آن حضرت فرموده بود: "اى عمه تو بحمدالله دانشمند بدون آموزگار و فهمیده بدون آموزنده هستى ." ، گوید: این فرمایش خود دلیل و حجت بر آن است که زینب دختر حضرت امیرالمؤ منین (علیه السلام ) محدثه بوده یعنى به او الهام مى شده است و عمل او از علم لدنى و آثار باطنى مى باشد.
آینه تمام نماى مقام رسالت و امامت
محمد غالب شافعى ، یکى از نویسندگان مصرى گفته است :
"یکى از بزرگترین زنان اهل بیت از نظر حسب و نسب و از بهترین بانوان طاهر، که داراى روحى بزرگ و مقام تقوا و آیینه تمام نماى مقام رسالت و ولایت بوده ، حضرت سیده زینب ، دختر على بن ابى طالب - کرم الله وجهه - است که به نحو کامل او را تربیت کرده بودند و از پستان علم و دانش خاندان نبوت سیراب گشته بود، به حدى که در فصاحت و بلاغت یکى از آیات بزرگ الهى گردید و در حلم و کرم و بینایى و بصیرت در تدبیر کارها در میان خاندان بنى هاشم و بلکه عرب مشهور شد و میان جمال و جلال و سیرت و صورت و اخلاق و فضیلت جمع کرده بود.
آنچه خوبان همگى داشتند، او به تنهایى دارا بود. شبها در حال عبادت بود و روزها را روزه داشت و به تقوا و پرهیزکارى معروف بود..."
ایراد خطبه در کودکى
از عجایب اینکه زینب (سلام الله علیها ) در حدود شش سالگى ، خطبه غرا و طولانى مادرش حضرت زهرا (سلام الله علیها ) را که در مسجد النبى ، پیرامون فدک و رهبرى امام على (علیه السلام ) ایراد کرد، حفظ نموده بود، براى آیندگان روایت مى کرد، با اینکه آن خطبه هم مشروح و طولانى است و هم واژه ها و جمله هاى دشوار و پر معنى و بسیار در سطح بالا دارد و این از عجایب روزگار است و دیگران آن خطبه را از زینب (سلام الله علیها ) نقل نموده اند.
تلاوت قرآن
روایت شده : که روزى زینب (سلام الله علیها ) آیات قرآن را تلاوت مى کرد، حضرت على (علیه السلام ) نزد او آمد، ضمن پرسشهایى ، با اشاره و کنایه ، گوشه هایى از مصایب زینب (سلام الله علیها ) را که در آینده رخ مى داده ، به آگاهى او رسانید.
زینب (سلام الله علیها ) عرض کرد: "من قبلا این حوادث را که برایم رخ مى دهد، از مادرم شنیده بودم" .
شباهت زینب (سلام الله علیها ) به خدیجه
جالب اینکه شباهت حضرت زینب (سلام الله علیها ) به حضرت خدیجه (سلام الله علیها) از امیرمؤ منان على (علیه السلام ) نیز نقل شده است ، چنان که در روایت آمده است :
وقتى که اشعث بن قیس از حضرت زینب (سلام الله علیها) خواستگارى کرد، حضرت على (علیه السلام) بسیار دگرگون و خشمگین شد، و با تندى به اشعث فرمود:
"این جراءت را از کجا پیدا کرده اى که زینب (سلام الله علیها ) را از من خواستگارى مى کنى ؟! زینب (سلام الله علیها ) شبیه خدیجه (سلام الله علیها )، پروریده دامان عصمت است ، شیر از دامان عصمت خورده ، تو لیاقت همتایى از او را ندارى ، سوگند به خداوندى که جان على در دست او است ، اگر بار دیگر این موضوع را تکرار کنى ، با شمشیر جوابت را مى دهم ، تو کجا که با یادگار حضرت زهرا (سلام الله علیها ) همسر و همسخن شوى ؟!"
همچنین از پاره اى روایت فهمیده مى شود که به خاطر شباهتى که حضرت زینب (سلام الله علیها ) به خاله پیامبر (صلی الله علیه و آله ) به نام ام کلثوم داشت ، پیامبر(صلی الله علیه و آله ) کنیه او را "ام کلثوم" گذاشت .
شباهت زینب (سلام الله علیها ) به پدر بزرگوار خود
مرحوم سید نورالدین جزایرى (ره ) در مورد شباهت حضرت زینب (سلام الله علیها ) به پدر بزرگوار خود چنین نوشته است :
غالبا کلیه پسر شباهت به پدر، و دختر شباهت به مادر پیدا مى کند، به جز حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها ):
"کانت مشیتها مشیه ابیها رسول الله و منطقها کمنطقه" . و نیز حضرت زینب (س ) که "منطقها کمنطق ابیها امیرالمؤ منین علیه السلام" بود.
نسبت مردانگى به حضرت زینب (سلام الله علیها )
روایت شیخ بزرگوار صدوق را در کتاب "اکمال الدین" و شیخ طوسى را در کتاب "غیبت" مورد مطالعه قرار دهید! این دو تن به صورت مسند از احمد بن ابراهیم روایت مى کنند که گفت :
"در سال 282 بر حکیمه دختر حضرت جواد الائمه امام محمد تقى (علیه السلام ) وارد شدم و از پس پرده با او صحبت کرده از دین و آیین او پرسیدم و او نام امام خود را برده گفت : فلانى پسر حسن . به او عرض کردم : فدایت شوم ، آیا آن حضرت را به چشم خود دیده اید یا اینکه از روى اخبار و آثار مى گویید؟ گفت :
از روى روایتى که از حضرت عسکرى (علیه السلام ) به مادرش نوشته شده است . گفتم : آن مولود کجاست ؟ گفت : پنهان است . گفتم : پس شیعه چه کنند و نزد چه کسى مشکلات خویش را بازگو نمایند؟
گفت : به جده ، مادر حضرت عسکرى . گفتم : آیا به کسى اقتدا کنم که زنى وصایت او را بر عهده دارد؟ گفت : به حسین بن على (علیه السلام ) اقتدا کن که در ظاهر به خواهرش زینب (سلام الله علیها ) وصیت کرد و هر گونه دانشى که از حضرت سجاد (علیه السلام ) بروز مى کرد، به حضرت زینب (سلام الله علیها ) نسبت داده مى شد تا بدین گونه جان حضرت سجاد (علیه السلام ) محفوظ بماند...
زینب ، چشمه علم لدنى
در مقام علم و یقین ، چنان که علم امام لدنى است ، نه کتابى و تحصیلى رشته علمى که خداى عالم به قلب خاتم الانبیاء و دودمانش انداخت که در قرآن مى فرماید: "از نزد خود به او علم دادیم" به على (علیه السلام ) و حسن و حسین داد به زینب هم عنایت فرمود.
مجلله زینب (سلام الله علیها ) از همان ابتدایى که خداوند او را آفرید، روح لطیفش را چشمه علمى از همان علم لدنى قرار داد. اینها کوچک و بزرگ ندارند.
----------------------------------------------
پى نوشت:
22- همان، ج 45، ص 179.
23- مثل بقره/155 و . . .
24- بحارالانوار، ج 45، صص 115- 116.
25- همان، ص 116.
26- میزان الحکمه، ج 1، ص 4.
27- همان.
28- ریاحین الشریعه، ج 3، ص 62.
29- نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 182.
30- زیارت نامه حضرت زینب علیهاالسلام .
31- بحارالانوار، ج 45، صص 154- 115.
32- همان، ص 134.
33- همان، ج 45، صص 108 و110 .