تحلیل طوفانالاقصی در جمهوری آذربایجان؛ کار ماسون، ردپای موساد
باسمهتعالی
تحلیل طوفانالاقصی در جمهوری آذربایجان؛ کار ماسون، ردپای موساد!!
مقاله سامیر ساری در ینیمساوات در خصوص "تحلیلهای" تحلیلگران جمهوری آذربایجان درباره عملیات تاریخی "طوفانالاقصی"!!
سامیر ساری، از مقالهنویسان ینیمساوات در مقالهای که در ابتدا با طنز وضعیت تحلیل و ارزیابی سیاسی تحلیلگران و در کل، جامعه جمهوری آذربایجان را بیان کرده، تحلیلهای موجود درباره غافلگیری یا اطلاع قبلی موساد از عملیات فلسطینیها را بررسی کرده است! (فضای غالب در سپهر رسانهای جمهوری آذربایجان، ناباوری به غافلگیرشدن سازمان اطلاعاتی رژیم صهیونیستی از عملیات تاریخساز طوفانالاقصی است! زیرا، تاکنون رسانهها و مقامات باکو موساد و رژیم صهیونیستی و در کل یهود را عاقلترین، مطلعترین و پیروزمندترین سازمان و دولت و جامعه انسانی معرفی کردهاند و مشاهده انجام عملیات طوفانالاقصی با غافلگیری کامل و شکست و ضربهپذیری رژیم صهیونیستی در سپهر رسانهای جمهوری آذربایجان موضوعی تعجبآور است!!)
ترجمه مقاله سامیر ساری ازاینقرار است: (مطالعه این مقاله هم برای اطلاع از کیفیت تحلیل سیاسی در جمهوری آذربایجان و هم برای شناخت نوعی از کار رسانهای به نفع اسرائیل و توجیه ضعف اطلاعاتی آن و نیز نوعی همدردی با رژیم صهیونیستی در رسانههای باکو میتواند مفید باشد)
عنوان مقاله: کار ماسون، ردپای موساد!! (ماسون ایشی، موساد ایزی!)
آیا اصلاً ممکن است رویدادی در مقیاس جهانی اتفاق بیفتد، اما جزئیات پشت پرده، جزئیات و لحظات مخفیانه و مشکوک داشته باشد و ما بهرغم فاصله هزاران کیلومتری با محل واقعه، علت و جزئیات آن را دقیقتر و سریعتر از دیگران متوجه نشویم!
من در ۳۰ سال گذشته چنین چیزی ندیدهام!! هر اتفاقی که در هر جای دنیا بیفتد، ما اولین کسانی هستیم که آن را میبینیم. قبل از همه، ما میدانیم که همه چیز آن واقعه همانطور که در ظاهر دیده میشود، نیست!! و مساله لایه زیرین هم دارد که دیده نمیشود (اما تحلیلگران جمهوری آذربایجان آن را میبینند!) شاید وحی از آسمان میرسد، یا ما زیاد درس خواندهایم یا تفکر تحلیلی ما خیلی تیزبین است، به هر دلیل که باشد، اولین تشخیص و ارزیابی دست از این وقایع مهم جهانی همان ارزیابی و تحلیل ماست!!
اگر جملاتی که تا به اینجا آمده به نظر شما طنز و طعنهآمیز به نظر میرسد، واقعاً هم طنز است! اما ناگهان به یاد اتفاقی افتادم که در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ رخ داد. همانطور که میدانید تروریستهایی در آن روز هواپیما ربودند و به برجهای دوقلو در نیویورک و ساختمان پنتاگون در واشنگتن حمله کردند. حوالی ساعت ۵ عصر آن روز بود، در اتاق خبر نشسته بودیم و شبکههای تلویزیونی را تماشا میکردیم که آتشسوزی بزرگ ناشی از برخورد هواپیماها به برجهای دوقلو را پخش میکردند. به عبارت دقیقتر، یکی از هواپیماها به یکی از آن آسمانخراشها برخورد کرده بود و برخورد دوم هنوز رخ نداده بود. بحث داغی در اتاق خبر ما درگرفت. ناگهان یکی از همکاران گفت که این، کار بنلادن است! اکثر افراد حاضر در اتاق خبر در آن زمان بنلادن را نمیشناختند. حتی یک نفر برگشت و به او گفت تو از کجا میدانی؟ بنلادن کیست؟ همکار ما گفت که ۳ سال پیش افراد بنلادن سفارتخانههای آمریکا در نایروبی و دارالسلام را با کامیونهای پر از مواد منفجره منفجر کردند و بیش از ۲۰۰ نفر را کشتند که به نظر میرسد دست خط او در این حمله هم باشد!!
باید توجه داشته باشم که خود طرف آمریکایی هنوز نگفته بود که چه کسانی را متهم به این سلسله اقدامات تروریستی میکند! در همین حین هواپیمای دوم از آسمان رسید و به قل دوم آن برجها کوبید و کار تمام شد! کمی صحبت کردیم، پراکنده شدیم و رفتیم. وقتی به خانه رسیدم و دوباره پخش زنده از محل را تماشا میکردم، دیدم که بله اسم متهم را صدا میزنند، میگویند «بنلادن، بنلادن». بعداً اسامی همه کسانی که در حملات تروریستی شرکت داشتند - انتحاریها، فتوا دهندگان و کسانی که عملیات را رهبری کردند - مشخص شد. در زمانی که قاتل شناخته شده بود و مقتول هم مشخص بود، در میان تحلیلهای ما خیلی زود مشخص شد که چیزی در پشتصحنه وجود دارد و بدون آن، اصلاً امکان ندارد! آن پشتصحنه چیست؟ نگو که اقدامات تروریستی توسط خود آمریکا انجام شده است!!
برای آزمایش، امروز دوربین و میکروفون بردارید، به پارک (در باکو) بروید، البته از جوانان امروزی نپرسید، چون آنها نمیدانند، اما از بزرگترهایی که تردد میکنند، بپرسید: «به نظر شما چه کسی مرتکب واقعه تروریستی ۱۱ سپتامبر در ایالات متحده شده است؟!»، حداقل ۷۵ درصد میگویند «خود ایالات متحده». با اطمینان صددرصدی هم میگویند! برخی نیز نقش فراماسونها را نیز میافزایند و میگویند ۳-۴ هزار نفر در آن حادثه جان باختند، اما حتی یک یهودی در بین آنها نبود.
دلیلش این است که نظریهپردازان توطئه در بسیاری از کشورها تلاش تبلیغاتی فشردهای انجام دادهاند و این نیت را در ذهن میلیونها نفر کاشتهاند. حالا تصورش را بکنید که بیچاره سازمان اطلاعات آمریکا چطوری بیش از ۲۰ تروریست عرب را متقاعد کرده که آن هواپیماها را بربایند و به آسمانخراشهای دوقلو بزنند! طور دیگر چگونه میتواند باشد؟!
و اکنون درصورتیکه حماس طی چند ساعت به بیش از ۱۰۰۰ شهروند اسرائیلی حمله کرده و آنها را کشته است، در کشور ما به دنبال "ردپای خود اسرائیل" هستند!! حتی از همان دقایق اول کسانی بودند که «موس - موس» میگفتند و در آخر هم «موساد» گفتند. در حال حاضر آنها این سؤال را مطرح میکنند که چگونه موساد از قبل این را نمیدانست؟ مگر میشود!؟ بالاخره «موساد» است، در دنیا اسمورسم دارد! پس از طرح این سؤال چنین نتیجه منطقی گرفته میشود: «پس این حمله به نفع اسرائیل بوده و آنها خودشان آگاهانه جلوی آن را نگرفتند»!! سپس نتیجه منطقی دیگری به دست میآید: «پس حمله توسط خود اسرائیل انجام شده است»!! این را بگو و رد شو! (این را قطعی بدان!) تصورش را بکنید که وقتی یک یهودی در آنسوی دنیا سیلی میخورد، اسرائیلی که کل جهان را بهخاطر آن بسیج میکند، اکنون بیش از ۱۰۰۰ شهروند خود را قربانی کند تا نوار غزه را نابود کند و از جنوب و شمال به اسرائیل حمله شود و ملت همگی به پناهگاهها بدوند و شهرهای آباد ویران بشوند و غیره و غیره. آیا عقلاً چنین چیزی ممکن است رخ دهد؟ اگر کسانی هستند که میگویند «ممکن است»، پس من دیگر چیزی (در مقابل این بیمنطقی) نمیگویم!
مؤخره: این را هم بگویم که یکی دو روز پس از حادثه ۱۱ سپتامبر، اسامه بنلادن درحالیکه روی متکا لم داده بود، با افتخار اعلام کرد که برجهای دوقلو به دستور او ویران شده است، او گفت: "من به آمریکا حمله کردم، خوب کردم! اما باز هم نظریهپردازان توطئه گفتند که خود بنلادن هم آدم آمریکاست!! به همین علت، حساب واقعه به آن بزرگی همچنان به گردن خود کاخ سفید باقی ماند!!