آیا ولایت فقیه یک مسئله عقلانی است؟
در این بخش از ضیاءالصالحین، به مسئله ولایت فقیه از منظر عقل می پردازیم. در ادامه این بحث با ما همراه باشید.
اگر ولایت فقیه، مسئله ای عقلانی است، پس چرا هنوز برخی ها آن را رد می کنند؟
در پاسخ لازم است به چند نکته کلیدی و مهم اشاره شود:
عقلانیت دینی
آنچه که در ادله «ولایت فقیه» بعنوان «ادله عقلی» استفاده میشود، بر اساس «عقلانیت دینی» است؛ نه «عقلانیت سکولار». بین این دو تفاوتهای بسیار زیادی وجود دارد و مبنا قرار دادن هر کدام، دارای نتایج مختلفی است. عقلانیت سکولار، اساساً دخالت خدا و دین در زندگی انسان را نفی میکند و انسان را خرد بسنده میداند. این نگرش را در اصطلاح راسیونالیسم (Rationalism) یا خرد بسندگی می نامند.
در چنین نگرشی، نقش دین در مدیریت اجتماعی نفی میشود و نه تنها ولایت فقیه؛ که ولایت معصومان و پیامبر و خدا نیز منتفی اعلام میشود. از طرف دیگر اساس عقلانیت سکولار، خرد ابزاری (Instrumental Reason) است که قادر به کشف حقیقت و در جستوجوی آن نیست و اعتبار نظری ندارد؛ بلکه در پی ساماندهی عملی امور بر وفق مراد و پسند انسان و رساندن آدمی به خواسته های دنیایی اش میباشد.
در برابر این انگاره اندیشه های الهی و فلسفه های توحیدی مدعی وجود مرتبه متعالیتری از عقل هستند که تنها عمل و عنایت آن، شکل دادن به جهان آن چنان که آدمی خوش میدارد و می پسندد نیست؛ بلکه میتواند در کشف جنبه هایی از حقیقت نیز به کار آید. از طرفی عقل عملی بنابر تصریح نصوص دینی علاوه بر تدبیرگری در امر معاش؛ کارکردی عمده تر و ماناتر نیز دارد و آن راهیابی به حوزه ارزشها، اخلاقیات و تدبیر برای سعادت فرجامین و زندگی ابدی (معاد) است. در نگاه دینی حتی همه فعالیتهای قسم اول (معاش) نیز در این راستا قرار میگیرد و هویّت و معنا می یابد.
عقلانیت ابزاری
مشکل اساسی «عقل ابزاری» در بی التفاتی به غایتشناسی و نادیده انگاشتن جهت حرکت و در سو گمکردگی آن است. یکی از ویژگیهای «عقلانیت ابزاری» این است که در انتخاب هدف و برنامه ریزی، تنها و تنها بر «عملی بودن» و «کارآمدی» تأکید دارد. عملی بودن مفهومی فراختر از امکان داشتن است و حامل مفاهیمی چون: آسان بودن، کم خرج بودن و سودمندی مادی و این جهانی نیز میباشد.
به این ترتیب مفاهیمی مثل «وظیفه» و «تکلیف» بدون منظور کردن نتایج عاجل در نظام واژگانی این عقل جایی نخواهد داشت. اما از نگاه شریعتهای دینی، مفهوم «عقل و عقلانیت»، صرفاً در مفاهیمی مانند «کارآمدی»، خلاصه و منحصر نمیشود. گاهی مفهوم وظیفه، بر کل مفهوم کارآمدی، سودمندی عاجل و مانند آن حکومت میکند؛ یعنی، چه بسیار که رفتار و موضعی در مقیاس و قاموس «عقل مدرن»، رفتاری غیرکارآمد و غلط قلمداد؛ اما از منظر انجام وظیفه، درست باشد.
بنابراین کسانی که از منظر عقلانیت ابزاری و سکولار، به مسائل اجتماعی و سیاسی مینگرند، ضرورت تشکیل حکومت اسلامی و ولایت فقیه جامع شرایط را که در حیطه مؤلفه های عقلانیت سکولار نیست بر نمیتابند.
مقدمات احکام عقلی
از آنجا که احکام عقلی، مبتنی بر تصوّر و درک صحیح موضوع و مقدّمات است؛ جهل و یا فهم و تصوّر ناصحیح مقدّمات، مانعی در شناخت عقل محسوب میشود. بر این اساس، کسانی که درک و شناخت صحیحی از آموزه های سیاسی اجتماعی دین مبین اسلام ندارند یا تنها راه شناخت را حسّ و تجربه میدانند؛ از دیدگاهی مادی به جهان مینگرند و برای انسان تنها غایاتی مادی و این جهانی باور دارند و برای وحی و شریعت جایگاهی قائل نیستند. حال اینان چگونه میتوانند به ضرورت «ولایت فقیه» برای اداره و رهبری جامعه اسلامی در عصر غیبت پی ببرند؟!
بر این اساس درک ولایت فقیه از طریق عقل، در گرو توجه به مسائل یاد شده است. امام خمینی(ره) میفرماید: «قضیه ولایت فقیه، بعد از تصور اطراف، موضوع، محمول و مورد آن، به گونهای روشن است که از مسائل نظری شمرده نمیشود و احتیاجی به بحث و دلیل ندارد».کتاب البیع، ج 2، ص 467. لیکن فهم و درک این امر بدیهی، مبتنی بر جهان بینی دینی، عقلانیت اسلامی و شناخت ماهیت و قلمرو اجتماعی آن است.
جهت مطالعه بیشتر ر.ک:
✓ اندیشه های فقهی - سیاسی امام خمینی؛
✓ جمعی از نویسندگان، فرهنگ واژه ها، ص 558؛
✓ خسروپناه، عبدالحسین، کلام جدید، ص 63.