گلچین متن روضه اربعین حسینی از مداحان معروف
اربعین روز بازگشت دلهای عاشق به سرزمین عاشقان است. چهل روز از مصیبت بزرگ عاشورا گذشت و دلها بی قرار سید الشهداست. آه که در این چهل روز چه بر آل الله گذشت. به همین مناسبت، با مجموعه گلچین شده ای از متن روضه اربعین حسینی از مداحان مشهور کشورمان با همراه ما باشید.
متن روضه اربعین حسینی
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداًما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ…
مثل اونایی که الان رسیدن کربلا، مثل زائرایی که با پاهای آبله زده الان رسیدن روبرو حرمش، مثل جابر که اومد کربلا سلام کرد؛ مثل زینب که هر طرف رو که نگاه میکنه یاد یه خاطره می افته؛ دستت رو روی سینه بگذار، تو آقای کریمی، درسته من نیومدم کربلا، درسته تقصیر خودمه، بند تعلقات شدم، سفر کربلا رو از دست دادم
“اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ”
آقا رسید قافله ای از غم سفر لبریز
دوباره زنده شد آن خاطرات حزن آمیز
همینجا به گلوی نازک برادرم تیر سه شعبه زدن،همینجا دستای عموم رو جدا کردن
همینجا رسید قافله ای از غم سفر لبریز
دوباره زنده شد آن خاطرات حزن آمیز
یکی یکی همه نیلی و زرد افتادند
شبیه برگ درختان به موسم پاییز
همینجا مادرم صدا زد بنیّ بنیّ، همینجا منِ زینب ایستاده بودم یه وقت آسمان تیره و تار شد
“اعوذ بالله من الشیطان الرجیم،یا ایتها النفس المطمئنه”
شمر مرو به قتلگه، فاطمه میکند نگه
حسین ….
یکی یکی همه نیلی و زرد افتادند
شبیه برگ درختان به موسم پاییز
به بوی پیرُهنی هر کدام میگیرند
یکی بهانه ی یوسف، یکی سراغ عزیز
یا گرگ های تاخته بر یوسف حجاز
ای کاش ماجرای بیابان دروغ بود
این حرف های مرثیه خوانان دروغ بود
یا گرگ های تاخته بر یوسف حجاز
مانند گرگ قصه ی کنعان دروغ بود
خودم دیدم، خودم دیدم، پیراهن یوسف منو بردند،همینجا
صدای شیونی آمد که جان عالم سوخت
صدای شیون خواهر،برادرم بزخیز
حسینم خسته آمدم، مو سفید آمدم، شرمنده آمدم، خرابه ی شام یادگارت رو جا گذاشتم
غریب و خسته به درگاهت آمدم رحمی
که جز ولای توام نیست هیچ دستاویز
چنان شدم که تو میخواستی دم رفتن
ندید اشک مرا این جماعت خونریز
الان دلم میخواد کنار قبرت، های های گریه کنم
چقدر شام وکوفه بچه هات روکتک زدن اما…
من برگشته از رسالت انجام داده ام
کار تو رو تکمیل کردم حالا آمدم کنار مزارت
زبان حیدریم دم به دم قیامت بود
نگاه فاطمی ام شعله های رستاخیز
اگر چه دست مرا بسته بود دشمن تو
اسیر من شدم و او نداشت راه گریز
هراس دشمنت از محکمات قرآن بود
نداشت چاره و برداشت خیزران ز ستیز
یه وقت صدا زد:“یا یزید مهلا مهلا، منتهیا الی سنایا ابی عبدالله” این لب و دندان رو پیامبر میبوسید”
برادرم
توسنگ خورده ای،آری!شکسته ای، من هم
توشعله ور شده ای، داغ دیده ای، من نیز
تو را قسم به نماز نشسته ی مادر
رسیده جان بر لبم آه جان من برخیز
حسینم یادت میاد یه روزی با برادرم، حسنم،وارد خانه شدی صدا زدی اسما مادرمون کجاست؟“یااسما مایُنیمُ امِّنا فی هذه الساعه”مادر ما این وقت روز نمیخوابه،اسما زد “یَاابنَی رسول الله لیست اُمِّکما نائمَه”مادرتون نخوابیده “فقد فارِقَکِ الدنیا”دیگه بی مادر شدید آقازاده،حسینم یادت میاد وارد شدی داخل حجره،حسنم خودش رو روی بدن مطهر مادر انداخت صدا زد” یا اماه کَلِّمینی فانا ابنک الحسن”مادر با من حرف بزن،دارم جون میدم؛حسینم یادت میاد صورت کف پای مادر گذاشتی صدا زدی“یا اماه کلمینی”حسینم بذار یه خاطره دیگه برات بگم؛یادت میاد جلو چشم بابام مادر ما رو میزدن؟
در وسط کوچه تو را میزدند
کاش به جای تو مرا میزدند…
چرا شده گوشه ی چشمت کبود
به من بگو مگر علی مرده بود
وای من و وای من و وای من…
میخ در و سینه ی زهرای من…
یا زهرا … یا زهرا …
در وسط کوچه تو را میزدند…
خدا برای کسی نیاره ببینه مادرش وسط کوچه افتاده،لذا وقتی زینب رسید کنار قبر ابی عبدالله یه جمله گفت-این سفر رو داره گزارش میده-
خبر داری مرا بازار بردند؟
اما مصیبت از این بالاتره،دیگه شما رو کجا بردند بی بی جان؟
خبر داری مرا بازار بردند؟
میان مجلس اغیار …
روضه مدینه ای بود،چرا آمدی کربلا؟
خبر داری که دژخیم زمانه
زده بر خواهرت …..
پاشو ببین منم مثل مادرم شدم …..
حسین….
مداح: حاج میثم مطیعی
«متن روضه اربعین حسینی»
همینجا بود بوسه گرفتم من از رگای حنجرتو
خواستم نشینه روی سینه،اما نشد،اما نشد
تا مادرم زهرا نبینه،اما نشد
خواستم بگیرم خنجرش رو
گفتم نکن جدا نکن سرش رو،اما نشد،اما نشد
غریب مادرم کجایی؟حسین من،حسین من
چهل روز پیش اینجا نشستم رو زمین
گفتی به من برو برو
بریدن سرو نبین …….
چهل روز پیش از سر نیزه خون اومد
از زیر سم اسباشون صدای استخون اومد
چهل روز پیش خورشید من حنایی شد
میون گودال بلا فاطمه کربلایی شد
چهل روز پیش خیمه ها رو آتیش زدن
بوته ها رو آتیش زدن
بچه ها رو آتیش زدن ……
چهل روز پیش وقتی به مقتل رسیدم
صدای زهرا میومد،من شنیدم من شنیدم
نیزه دارا وقتی که از پا افتادن
تیراندازا به همدیگه این نقطه رو نشون دادن
خودم دیدم چقدر شلوغه گودال
خودم دیدم چه جوری رفتی از حال
او می دوید و من می دویدم ……
او سوی مقتل ، من سوی قاتل ……
دوباره برگشت، دوباره برگشت، حسین جان نمیشه من به جات کشته بشم؟نمیشه من سرم بریده بشه؟
او می برید و …….
او می نشست و ……..
همچین با چکمه ها زد، هنوز تیرا تو سینه ست … جای خودش رو تو سینه صاف کرد ….
او مینشست و …. من مینشستم …..
او روی سینه، من در مقابل …
او میکشید و …. من میکشیدم …..
او خنجر از کین من آه از دل …
برو خواهر جون مادر، نبینی بریدن سر ….
دید از جلو نمیبره، صورت رو برگردوند …“ذُبِحَ الحسین من القفا …”
مداح: حاج سعید حدادیان
«متن روضه اربعین حسینی»
صَلَّى اللهُ عَلَیْکَ یا مَظلوم یا اَباعَبْدِاللَّهِ ،وَ عَلَی الاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَلاجَعَلَهُ اللَّه آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
ما هیچ نبودیم ولی قسمت ما کرد
با پای پیاده سفر کرببلا را
”حسین جان…..”میدونی ان شاءالله نتیجه ی این حسین گفتن ها رو کی می بینی؟ درروایت میگه:مادر سادات وقتی میخوان وارد بهشت بشن،توقف می کنند،پشت سرشون رو نگاه می کنند، هر چی میگن:خانم وارد بهشت بشین، بهشت رو برای شما آماده کردن، همه منتظر قدوم شما هستن، بی بی پشت سرش رو نگاه میکنه، میگه: تا بچه هام وارد نشن من وارد نمیشم، تا محبینم وارد نشن من وارد نمیشم، تا گریه کن های حسین وارد نشن من وارد نمیشم. تصور کن این منظره روهمه تون دور فاطمه ی زهرا حلقه می زنید ان شاءالله.
کامل الزیارات مینویسه: وقتی دور فاطمه حلقه زدی، فاطمه ی زهرا شروع میکنه روضه ی حسین رو خواندن. تصور کن توی صحرای محشر شما بشید گریه کن، فاطمه ی زهرا بشه روضه خوان، میدونی روضه خواندن مادرت فاطمه چه طوره؟ یه وقت نگاه میکنی می بینی پیراهن خونی حسین رو روی دست بلند کرده. حسین جان…….
پیاده روی اربعین وقتی چند کیلومتری راه میری، به پاهات فشار میاد، کف پات تاول میزنه، هر چند تا موکبی یه عده آماده اند زائرها بیان، خستگی ِ زائرها رو در کنند، پذیرایی کنند، مرهم به کف پای این بچه ها بگذارند، حالا تصور کن آدم بزرگ، جوان،نیرومند، این طور تحلیل میره، اما دلا بسوزه برا بچه های حسین، حسین….نمیگذاشتن پا به پای بزرگترها راه برن، زن و بچه رو با طناب به هم بسته بودن، این بچه ها روی زمین می افتادن با تازیانه بچه هارو بلند می کردند، آی بمیرم براتون، کسی نبود این بچه هارو تحویل بگیره، کسی نبود مرهم به پای این بچه ها بذاره، آی حسین….
وقتی جابر رسید کنار قبر مطهر ابی عبدالله، دست رو قبر گذاشت، خودش رو روی قبر انداخت، شروع کرد اشک ریختن و ناله زدن، شروع کرد با حسین در و دل کردن، اینقدر ناله زد بی هوش شد، کنار قبر روی زمین افتاد، آب به صورتش پاشیدن، جابر رو بلند کردن، اما بگم جابر کجا بودی وقتی زینب اومد وارد گودال قتلگاه شد؟ عجب زیارتی کرد از بدن حسین، جابر آب رو صورتت ریختن بلندت کردن،اما کجا بودی بچه های حسین رو با چه وضعیتی از بدن مطهر جدا کردن؟“فَاجْتَمَعَتْ عِدَّهٌ مِنَ الْأَعْرَاب” سکینه رو چه طور از بدن حسین جدا کردن، با تازیانه و کعب نی ،حسین…. گفت: داداش!
گودال پر از خون شد و ما سوی مدینه
رو کرده و گفتیم رسول ِ دو سرا را
“یَا جَدّا، صَلَّى عَلَیْکَ مَلَائِکَهُ السَّمَاءِ هَذَا الْحُسَیْنُ بِالْعَرَاءِ، مَسْلُوبُ الْعِمَامَهِ وَ الرِّدَاءِ وَ بَنَاتُکَ سَبَایَا”داداش این منو داره میکشه
افسوس کمی رحم نکردند و ربودند
پیراهن و عمامه و نعلین و عبا را
جان از تن ما رفت در آن لحظه که دیدیم
چوب و لب و دندان ِ تو و تشت طلا را
این بچه ها همه نشسته بودن یه گوشه ای از مجلس، بچه هایی که رنگ رخسارشون رو آفتاب هم ندیده، این بچه ها پشت مخدّرات، خودشون رو پنهان کرده بودن با این معجر پاره ها سرها رو پوشونده بودن، اما یه وقت دیدن ده ساله ی حسین رو پنجه ی پا بلند شده، یه جا رو داره نشان میده، هی میگه: عمه جان زینب! عمه جان نگاه کن سر بابام حسین ِ، دارن با چوب خیزران به لب و دندان بابام حسین، حسین…
مداح: حاج مهدی سلحشور
«متن روضه اربعین»
پسر فاطمه سلام سلام
خواهرت زینب آمده از شام
من که بی تو سفر نمیکردم
بی تو یک لحظه سر نمیکردم
مانده زخم فِراغ بر جگرم
سر پاک تو گشت همسفرم
بود بهر تَسلیِ دل من
سرِ تو سایه بانِ محمل من
لشگر اشکِ من سپاه تو بود
نفسم شعله هایِ آه تو بود
صوت قرآن تو دلم را بُرد
چشم هایِ تو محملم را بُرد
چتر من سایۀ سر تو
مونسم بود اشکِ دختر تو
ای سرت بر سنان تماشایی
ای لبت خشک و دیده دریایی
تا کنی اشک چشم ما را پاک
دست بیرون بیار از دل خاک
غم ایام را بپرس از من
قصۀ شام را بپرس از من ..
کوه اندوه ریخت بر سر ما
شام شد کربلایِ دیگر ما
صوت قرآن کجا؟.. شراب کجا؟!..
دستِ زینب کجا؟.. طناب کجا!؟..
یا اَخا شامیان بدند ، بدند
دختران تو را زدند ، زدند
من که خود بوده ام شریک غمت
من که بودم مدافعت حرمت
حامی نازدانه ها بودم
سپر تازیانه ها بودم
هر چه تو زخم دیدی از دشمن
جای کعبه نی است بر تن من
به تو و باغ لاله ات سوگند
به سفیر سه ساله ات سوگند
به لبت کز عطش ترک خورده
به تن کودک کتک خورده
به همه زخم هایِ سلسله ام
به قنوت نماز نافِله ام
به سِرشک دو دیده ات سوگند
به گلوی بریده ات سوگند
نه فقط زینب است خواهر تو
تو امامی و من پیمبر تو
داداش اگه نامحرم نبود .. بدنمُ نشان میدادم .. میدیدی تازیانه ها با خواهرت چه کردن .. بدنم از بدنِ مادرمون کبودتر شده .. اما داداش اینا درد نداشت بالاترین دردمُ بزار برات بگم : ..
تو رو میون قتل گاه ، غریب گیر آوردنت
رقیتُ تو کوچه ها ، یتیم گیر آوردنش
از جای تازیونه ها ، نشونه بود روی تنش
بچه ها هم میزدنش ، یتیم گیر آوردنش
حسین ….چه خبره الان کربلا … امسال مارو نبردی آقا …. اصلا امروز روضه خوان نداریم .. فقط همینُ بگم : همه از بالا شترها خودشونُ به زمین انداختن … ای حسین …
رأس تو که رو به رویِ خواهر بوده
خورشیدِ امید چند دختر بوده
با دیدنِ حنجر تو میشد فهمید
خنجر که سرت بُریده لب پَر بوده ..
مداح: حاج محمود کریمی
«متن روضه اربعین حسینی»
رسید قافله ای از غم ِ سفر لبریز
دوباره زنده شد آن خاطرات حزن انگیز
یکی یکی همه نیلی و زرد افتادند
شبیه برگ درختان به موسم پاییز
روایت میگه: یکی یکی از بالای شترها افتادند، نذاشتند شتر ها زمین بشینه، تا رسیدن کربلا همه زن و بچه ها خودشون رو پرت کردن روی خاک
به بوی پیروهنی هر کدام می گیرند
یکی بهانه ی یوسف یکی سراغ عزیز
همه دارند گریه می کنند، همه دارن شیون می کنند، دیدی یه جایی پنجاه نفر هم گریه کنند یه صدای گریه مشخص ِ، حالا بین همه ی گریه های فردا:
صدای شیونی آمد که جان عالم سوخت
صدای شیون زینب برادرم برخیز
غریب و خسته به درگاهت آمدم رحمی
که جز ولای تو ام نیست هیچ دست آویز
چونان شدم که تو می خواستی دَم ِ رفتن
ندید اشک مرا این جماعت خون ریز
زبان حیدری ام دم به دم قیامت کرد
نگاه فاطمی ام شعله های رستاخیز
اگر چه دست مرا بسته بود دشمن تو
اسیر من شدم و او نداشت راه گریز
هراس دشمنت از محکمات قرآن بود
نداشت چاره و برداشت خیزران به ستیز
دید حریف ِ زینب نمیشه، دید صدای تو ساکت نمیشه، دید آبروش داره میره، دیدم چوب ِ خیزران رو بلند کرد، حسین..
تو سنگ خورده ای آری، شکسته ای من هم
تو شعله ور شده ای، داغ دیده ای من نیز
زندگی بعد تو عذابه
رو دست من جای طنابه
تموم گلهات و آوردم
اما یکی موند تو خرابه
جای کبودی رو چشامه
سوغاتی ِ کوفه و شامه
چادر خاکیه رقیه
ببین داداش شال سیامه
هر کاری کردم که بمونه اما نشد اما نشد وای
نمیره زیر تازیونه اما نشد اما نشد
خواستم سر تو رو نبینه اما نشد اما نشد
همسفرم شه تا مدینه اما نشد اما نشد
فدای اون زینبی که پنجاه سال همه جا حسینش رو دیده، رسید کربلا دید حسینش زیر ِ خاک ِ، زینب طاقت نیاورد، تا رسید کنار قبر گریبانش رو پاره کرد، تو زیر خاک باشی حسین، ای حسین….
خواندن متن روضه اربعین جهت رهسپار شدن دلها بسوی کرب و بلاست. این روزها که نمی توان پای پیاده به کربلا رفت باید با پای دل در کنج حرم سیدالشهدا جای گرفت.
*التماس دعا*
مداح: سید مهدی میرداماد
جهت مطالعه بیشتر درباره اربعین می توانید «ویژه نامه چله اندوه» را نیز مشاهده نمایید.
منبع: babolharam.net