سیره بزرگان و علما در زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها
عالمان، عارفان، فقیهان، مراجع بزرگ تقلید و... متواضعانه و عاشقانه به زیارت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها، این ذریّه پاک پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم پرداخته و از آن بهره ها برده اند. در این نوشتار به سیره بزرگان و علما در زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها می پردازیم، با ما همراه باشید.
انس و علاقه بزرگان دین و معرفت به ساحت حضرت معصومه علیها السلام و تقیّد به زیارت مداوم و عارفانه آن حضرت، درسهای زیبا از حبّ و تولاّی اهل بیت علیهم السلام توسّل به نسل پاک رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم ارزش گذاری به یادگاران و عزیزان پیامبر و رسیدن به پاداش ها و ثواب های زیاد است. تعظیم و بزرگداشت ذریّه پاک رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم قطعاً مورد عنایت و خواست آن پیامبر گرامی و امامان معصوم علیهم السلام بوده است.
البته، در مورد حضرت معصومه علیها السلام تأکید بیشتری شده است. نوشته اند: «یکی از بزرگان به کربلا و خراسان برای زیارت مشرف می شود و در موقع بازگشت به زیارت حضرت معصومه علیها السلام نمی رود و به همدان که وطنش بوده، مراجعت می کند. در عالم رؤیا حضرت رضا علیه السلام از او گله می کند که چرا به زیارت خواهرم حضرت معصومه علیها السلام در قم مشرّف نشدی»؟ [مجموعه علمی فلسفی» ج ۲، ص ۱۹۵؛ «مردان علم در میدان عمل» ج۲، ص ۲۹۱]
امّا برخی از علما و عرفایی که به زیارت حضرت معصومه علیها السلام شتافته اند، عبارت اند از:
امام خمینی قدّس سرّه، زائری عارف
این شخصیت بزرگ اسلام، نسبت به زیارت حضرت معصومه علیها السلام علاقه و تقیّد زیادی داشتند و احترام فراوانی برای آن حضرت قائل بودند. یکی از اساتید اخلاق حوزه علمیه قم گفته است: «مکرّر مشاهده کردم که آیة الله بروجردی رحمت الله و امام خمینی رحمت الله هنگام خروج از حرم مطّهر حضرت معصومه علیها السلام عقب عقب می آمدند و برای رعایت ادب، پشت به ضریح مقدس نمی کردند».[«سیمای فرزانگان» ص ۲۷۴] امام خمینی رحمت الله نسبت به ساحت نورانی حضرت معصومه علیها السلام علاقه وافری داشت. آن مرد بزرگ تاریخ، کنار ضریح مطهر فاطمه معصومه علیها السلام می آمد و با کمال تواضع و خضوع ضریح را می بوسید و … ایشان در مجالس و محافلی که در حرم مطهر حضرت معصومه علیها السلام برقرار می شد، شرکت می کرد و حتّی نخست، فلسفه را در یکی از حجره های صحن بزرگ حضرت معصومه علیها السلام درس می گفتند.[«سرگذشت های ویژه از زندگی امام خمینی» ج ۶، ص ۴۶] یکی از نویسندگان معاصر می گوید: «بارها می دیدم که در مسجد بالاسر حضرت معصومه علیها السلام در مجلس روضه می نشستند … همین که لحظه ذکر مصیبت اهل بیت علیهم السلام فرا می رسید، امام دستمال از جیب در می آوردند و بی اختیار می گریستند و اشک می ریختند».[«سیمای فرزانگان»، ص ۷۱]
یکی از یاران امام خمینی رحمه الله می گوید: «از همان اوایل که من در خدمتشان بودم و حتی چند سال قبل از آن، هر وقت که به مراکز اجتماعی یا دینی می رفتند؛ مثلاً وقتی به حرم حضرت معصومه علیها السلام مشرف می شدند و یا در تشییع جنازه ها و روضه خوانی ها شرکت می کردند، برای خودشان حریم قائل نبودند و اصلاً به این موضوع اهمیت نمی دادند که پشت سر کسی ایستاده اند و یا اینکه جلوی ایشان برو و بیا می شود. یکی از روزها که حرم حضرت معصومه علیها السلام شلوغ بود و امام می خواستند به آنجا مشرف شوند، تنها من در خدمتشان بودم. وقتی خواستم به عده ای که در جلوی ایشان بودند، بگویم که «راه را باز کنید! امام می خواهند به حرم مشرف شوند»، آقا نگاه تندی به من انداختند و فرمودند: کارشان نداشته باشید. بعد هم همان طور در میان جمعیت به زیارت پرداختند. بطور کلی، در مقایسه با مردم هیچ امتیازی برای خود قائل نبودند. در یک روز هم موج جمعیت ایشان را از این طرف به آن طرف می برد. بالاخره پس از گذشت مدتی طولانی، ایشان خود را به حرم حضرت معصومه علیها السلام رساندند و مشغول خواندن زیارت نامه شدند».[«پا به پای آفتاب» ج ۴، ص ۱۵۴]
آیة الله سیدحسین بدلا نقل می کند: «یکی از رفقای ما با توجه به حالت افراد در هر مقطع، آینده آن ها را پیشگویی می کرد در مورد حضرت امام که در آن ایام به او آقا روح الله خمینی می گفتند این گونه می گفت: این شخص فردی است که آینده درخشانی دارد؛ چون هر بار که او را در حرم حضرت معصومه علیها السلام می بینم با خضوع و خشوع عجیبی، مشغول خواندن زیارت نامه است. بعداً هم خود من هنگام تشرف به نجف اشرف، مشاهده می کردم که ایشان در ساعت معیّن [بعد] از اتمام نماز مغرب و عشا … به حرم می آمدند و همان حالت خشوع و خشیت، در ایشان هویدا بود. آن دوست پیشگوی ما می گفت: «اگر این حالات در ایشان استمرار پیدا کند، تحولات چشم گیری را در پی خواهد داشت و ایشان به مقاماتی خواهند رسید».[«هفتاد سال خاطره از آیت الله سیدحسین بدلا» ص ۲۳۴]
مفسر کبیر، علاّمه طباطبایی
آیة الله امینی در شرح حالات مفسّر بزرگ قرآن و عارف گران مایه، علاّمه طباطبایی می گوید: «علاّمه در مراتب عرفان و سیر و سلوک معنوی، مراحلی را پیموده بودند. اهل ذکر و دعا و مناجات بودند، حتی گاهی در بین راه نیز نوافل را انجام می دادند و نماز مستحبی می خواندند. نسبت به اهل بیت علیهم السلام توجّه و عنایت مخصوصی داشتند … مادامی که در قم بودند، هفته ای یک بار یا بیشتر به حرم حضرت معصومه علیها السلام مشرّف می شدند. در ایام تابستان غالباً به زیارت حضرت رضا علیه السلام می شتافتند. شبها به حرم مطّهر مشرّف می شدند و در بالای سر می نشستند و با حال خضوع، به زیارت و دعا می پرداختند …».[«یادنامه علاّمه طباطبایی» ص ۱۳۱؛ «سیمای فرزانگان» ص ۱۶۳؛ «یادها و یادگارها» ص ۹۷] آری، علاّمه طباطبایی با دل و جان، نسبت به اهل بیت علیهم السلام عشق می ورزید و در محبت و دوستی آنان سر از پا نمی شناخت. علاّمه نه تنها در تفسیر، حکمت، فلسفه و عرفان سرآمد دیگران بود، بلکه در ولایت و حبّ آل رسول صلی الله علیه و آله نیز برتر و سرآمدتر از دیگران بود.
یکی از فضلا می گفت: «به مرحوم شهید مطهری عرض کردم: شما فوق العاده از علاّمه طباطبایی تجلیل می کنید. تعبیر «روحی فداه» را در مورد ایشان دارید. این همه تجلیل به خاطر چیست؟ آن مرحوم فرمود: من فیلسوف و عارف بسیار دیده ام و احترام مخصوص من به ایشان نه به خاطر این است که ایشان یک فیلسوف است، بلکه احترام به این جهت است که او عاشق و دلباخته اهل بیت علیهم السلام است.
علاّمه طباطبایی در ماه رمضان روزه خود را با بوسه بر ضریح مقدس حضرت معصومه علیها السلام افطار می کرد. ابتدا پیاده به حرم مطهر مشرف می شد، ضریح مقدس را می بوسید، سپس به خانه می رفت و غذا می خورد. این ویژگی او است که مرا به شدّت شیفته ایشان نموده است».[پیام انقلاب» تاریخ ۱۹ / ۸ /۶۳؛ «یادها و یادگارها» صص ۸۲ ۸۱]
آیت الله العظمی بهجت
عارف گران مایه، آیت الله بهجت با داشتن سن و سال بالا برنامه روزمره خویش را به این صورت آغاز می کردند: هر روز با نهایت ادب به محضر مقدس حضرت معصومه علیها السلام شرفیاب می شدند و با احترام و خضوع و خشوع در مقابل ضریح مطهر می ایستادند و بعد زیارت عاشورای حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام را قرائت می کردند.[«برگی از دفتر آفتاب» ص ۶۹ -۶۸]
آیت الله مصباح می گوید: «بنده از سال ۱۳۳۱ که به قم آمدم، با آیةالله بهجت آشنا شدم. منزل ایشان جنب مدرسه حجّتیه بود، و تقریباً هر روز آقا را هم در راه و هم در حرم زیارت می کردم، چهره نورانی ایشان برای هر بیننده ای جاذبه داشت، و کیفیّت نشست و برخاست و حرکات و سکنات ایشان جلب توجّه می کرد و نشان می داد که ایشان در یک فضای معنوی خاصی زندگی می کند و توجه ایشان به فوق مطالبی است که دیگران به آن توجه دارند. تقیّد ایشان به عبادات و سحرخیزی و زیارت حضرت معصومه علیها السلام و برنامهی های متعددی که هر روز اجرا می کرد، مخصوصاً [برای ] کسانی که دوست داشتند یک الگوی رفتاری برای خودسازی بشناسند و پیروی کنند [بسیار قابل توجه است ]»[«برگی از دفتر آفتاب»، ص ۸۹ ۸۸]
آیت الله العظمی گلپایگانی
تقیّد آیت الله العظمی گلپایگانی به زیارت حضرت فاطمه معصومه علیها السلام قابل توجه بود. در سال های اواخر اشتغال شان به تدریس، روز چهارشنبه بعد از فراغ از درس، به حرم شریف مشرّف می شدند و مدتی در بالای سر مبارک حضرت معصومه علیها السلام به زیارت و عبادت می پرداختند که البته، خدام گران قدر حرم شریف در ساعت زیارت ایشان زحمت می کشیدند و قسمت بالای سر مبارک را برای ایشان خلوت می کردند تا هجوم جمعیت به سوی ایشان مانع زیارت و برنامه های لازمشان نشود. در خلال همین زیارت، آداب و سنن اسلامی دیگری انجام می دادند. زیارت قبر استادشان مرحوم آیت الله العظمی حائری رحمه الله جزء برنامه تخلف ناپذیر ایشان بود و نیز کنار قبور بزرگان و مراجع قبلی و دوستان گذشته شان فاتحه می خواندند. چند سال قبل، ایام تابستان بنا بر این بود که به جاسب که اطراف قم است و محیط خوش آب و هوایی است، بروند. کسالت و خستگی ایشان شدید بود، با این حال فرمودند: اول به حرم مشرف می شوم و از آنجا به جاسب می رویم. بعضی از نزدیکان ایشان عرض کردند: حال شما مساعد نیست و همچنان که ماشین از کنار حرم می رود، شما از داخل ماشین سلام بکنید! ولی معظم له نپذیرفتند و بالاخره با همان حالت به حرم رفتند؛ در حالی که بعد از پایان زیارت نتوانستند مسافت کوتاه مابین داخل حرم تا کنار خیابان موزه را راه بیایند؛ لذا برایشان در نزدیکی در خروجی مسجد موزه صندلی گذاشتند و بعد از مختصر استراحتی ایشان را به نزدیک ماشین آوردند و سوار کردند.[«خورشید آسمان فقاهت و مرجعیّت» ص ۱۹۰ ۱۸۹]
آیت الله العظمی بهاءالدینی
عشق و علاقه فراوان به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و شور و شوق بسیار به اهل بیت علیهم السلام از اوان کودکی در وجود فقیه فرزانه حضرت آیت الله بهاءالدینی رحمه الله وجود داشته است. از این رو، چون سخنی از این «کیمیای ملکوتی» به میان می آید، جملات شیرینی از ایشان می شنویم: «در سن سه چهار سالگی بودم که به حرم حضرت معصومه علیها السلام دختر گرامی نبی اکرم صلی الله علیه و آله علاقه داشتم. همراه پدرم به آن جا می رفتم و سعی داشتم به زوار آن حضرت خدمت کنم. در تاریکی شب به آب انبار سی چهل پله ای می رفتم و برای زوار حرم آب می آوردم».[«آیت بصیرت» ص ۸۷ ۸۶]
سیدهاشم حداد
علاّمه طهرانی می نویسد: «عارف معروف سید هاشم حداد، در مراجعت از مشهد مقدس، عازم زیارت حضرت بی بی فاطمه معصومه علیها السلام، بنت موسی بن جعفر علیهم السلام به شهر قم شدند. زیارت ایشان در قم قبر بی بی حضرت معصومه علیها السلام را، بعد از طلوع سپیده صبح انجام می گرفت؛ یعنی، قدری زودتر از طلوع فجر صادق به حرم مطهر مشرف می شدند و پس از چند رکعت نافله و نماز تحیّت و نماز صبح و قدری تفکّر و تأمّل در گوشه رواق، زیارت را در بین الطلوعین انجام می دادند. پس از آن به بعضی از قبرستان ها، مانند: علی بن جعفر یا قبرستان شیخان و … می آمدند. ایشان از قبرستان معروف به شیخان، بسیار مبتهج بودند و می فرمودند: بسیار پر نور و پر برکت است و خدا می داند چه نفوس زکیّه و طیبّه ای در اینجا مدفون اند. پس از قبر مطهر بی بی که فضای قم و اطراف را باز و گسترده و نورانی نموده است و به واسطه برکات آن حضرت است که گویا خستگی از زمین قم و از خاک قم برداشته شده است هیچ مکانی در قم، به اندازه این قبرستان نورانی و با رحمت نیست و سزاوار است طلاّب و سایرین بیشتر از این، به این مکان توجّه داشته باشند و از فضایل و فواضل معنوی و ملکوتی آن بهره مند شوند و نگذارند این آثار محو شود و دستخوش نسیان قرار گیرد…».[«روح مجرد» سید محمد حسین حسینی طهرانی، ص ۲۷۲ ۲۷۰]
عارف کامل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی
«عارف کامل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی رحمه الله بسیار جدیّت داشتند به رفتن زیارت حضرت معصومه علیها السلام با داشتن بیماری قلب، همه روز مشرّف می شدند به حرم … در اواخر عمر، 7 سال از خانه بیرون نیامد، مگر قبل از اذان صبح، در بالای سر حضرت معصومه علیها السلام نماز صبح را به جماعت به جای می آوردند»[«طبیب دلها» صادق حسن زاده، ص ۱۰]
مرحوم حاج میرزا عبدالله شالچی نقل می کند: «یک روز صبح زود به طرف حرم کریمه اهل بیت علیهم السلام، حضرت معصومه علیها السلام در حرکت بودم. چون پشت در صحن رسیدم، دیدم هنوز در را باز نکرده اند. ناگاه جناب حاج میرزا جوادآقا را دیدم که پشت در ایستاده و مثل من انتظار ورود به حرم را می کشد …»[«مردی از ملکوت» احمد لقمانی، ص ۵۸]
زاهد عارف شیخ عبدالله پیاده
زاهد عارف شیخ عبدالله پیاده، هر روز صبح قبل از اذان راهی حرم نورانی حضرت معصومه علیها السلام می شد و هیچ امری نمی توانست به اراده پولادینش خدشه وارد سازد. وی در گرما و سرما برنامه خود را انجام می داد. گاهی نیم متر برف آمده بود، ولی باز به حرم مشرف می شد. جناب آقای سید محمدرضا رسولی می گفت: «شیخ عبدالله می فرمود: حضرت معصومه علیها السلام را با چادر دیدم. گفتم: صورتشان چطور بود؟ گفت: چهره شان را ندیدم. گفته بودند: حجة الاسلام و المسلمین حاج شیخ علیرضا گل محمدی، شیخ عبدالله را در بیداری در حدود بیست روز بعد از فوتش دیده است. بنده به سراغ ایشان رفتم. در صحن مطهر حضرت معصومه علیها السلام در صف اوّل جماعت آیة الله نجفی مرعشی نشسته بود. چون این مطلب را بطور اشاره از ایشان سؤال نمودم، از صف بیرون آمد و روی ایوان اطاق صحن، یعنی چند قدمی مانده به آنجا که آقای نجفی برای جماعت می ایستاد، نشست و چنین اظهار داشت که نزدیک اذان مغرب بود، دیدم ایشان وارد راهرو مسجد موزه شد و با لباس های تمیز به طرف حرم مشرف می شود. در حدود چند دقیقه ای ایشان را دیدم، پیش رفتم تا سؤالی بکنم، به من فهماند که هر شب به زیارت حضرت معصومه علیها السلام مشرف می شود».[«در کوچه عشق»سید صادق حسینی، ص ۱۱۳ ۱۱۲]
زاهد عارف شیخ عبدالله پیاده، معروف بود به اینکه حدود 50 سفر با پای پیاده به زیارت ائمه معصومین علیهم السلام رفته است؛ به این صورت که از نجف و کربلا پیاده به قصد زیارت حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام حرکت می کرد و در طول این مسیر به زیارت امام زادگان مشرّف و سپس وارد شهر مقدّس قم می شد. بعد از چند روزی زیارت حضرت فاطمه علیها السلام دختر موسی بن جعفر علیهم السلام که وارد است «من زارها عارفاً بحقها فله الجنّة» به طرف مشهد الرضا علیه السلام حرکت می کرد. بعد از گذشت مدتی با جانی لبریز از شوق به آن حریم الهی وارد می شد. سپس با توشه چینی از آن منبع فیض الهی به طرف قم مراجعت [می کرد] و پس از چند روز زیارت، به طرف عتبات عالیات حرکت می کرد… این گونه مسافرت هر سال تکرار می شد … بنابراین، سالی دو مرتبه ایشان به قم می آمدند.[«در کوچه عشق»سید صادق حسینی، ص ۲۶ ۲۵]
آیت الله سید محمود مرعشی رحمه الله
علاّمه بزرگوار و دانشمند نسب شناس، آیت الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی رحمه الله، از قول پدر بزرگوارشان آیت الله حاج سید محمود مرعشی می گفت: «مدت ها بود که من در تلاش و کوشش بودم تا راز قبر گمشده مادرم فاطمه علیها السلام دخت پیامبر را کشف کنم و بدانم قبر آن بانوی سرفراز گیتی کجاست. امّا هر چه در این رابطه کتاب های شیعه و سنّی را زیر و رو کردم، به جایی راه نبردم. به ناگزیر دست به توسلات و ختم های گوناگون زدم تا شاید از این راه به هدف خویش دست یابم و به همین جهت بود که در مسجد سهله، مشغول انجام برنامه ای شدم که دوره آن چهل شب بود و گویی شب سی و هفتم بود که در عالم رؤیا امام هفتم یا ششم علیهم السلام را دیدم که خطاب به من فرمود: سید محمود! در گشودن این راز اصرار نورز که باید این راز تا آمدن حضرت بقیة الله عجل الله تعالی فرجه الشریف پوشیده بماند؛ چرا که این وصیّت آن بانوی مظلومه و گران قدر است و راهی است برای آگاهی یافتن حق طلبان از ستم و بی دادی که بر آن بانوی دو سرا و همسر گران قدرش امیرمؤمنان علیه السلام از سوی استبداد رفت. و افزود: خداوند عظمت او را در این سرا به کریمه اهل بیت علیهم السلام عنایت فرموده است. پرسیدم: سرورم! منظور از کریمه اهل بیت علیهم السلام کیست؟ فرمودند: فاطمه معصومه علیها السلام در قم. پدرم افزودند: از خواب بیدار شدم و برای نخستین بار راه ایران را در پیش گرفتم و به قم آمدم و پس از زیارت، به شهر ری رفتم و آنجا بودم که سیل قبر جناب صدوق را تخریب نموده و بدن شریف ظاهر شده بود. ما به همراه گروهی از علمای تهران رفتیم و پس از نهصد سال از رحلت آن مرحوم، پیکر پاکش را دیدم که تر و تازه مانده بود و دست او را بوسیدم». از جمله علمای حاضر در کنار قبر صدوق، عبارت بودند از آقای میرزا ابوالحسن جلوه، آقای حاج ملا محمد اندرمانی، آخوند رستم آبادی، آقا علی حکیم و آقای مدرّس که همگی به زیارت صدوق آمده بودند و بدن شریف او را دیدند.[«کرامات صالحین» ص ۲۶۹]
بر این اساس، فرزند ایشان آیت الله العظمی مرعشی نجفی در قم ماندند و حدود 60 سال در زمستان و تابستان، صبح قبل از اذان برای اقامه جماعت در حرم حضرت معصومه علیها السلام از خانه به طرف حرم می آمدند. در بسیاری از موارد، هنوز درهای حرم باز نشده بود. در پشت در به انتظار می نشستند تا درها باز شود.[«بر ستیغ نور» [شرح حال آیت الله مرعشی نجفی]، ص ۷۱]
آیت الله العظمی مرعشی نجفی رحمه الله
آیت الله مرعشی نجفی علاقه خاصی به اهل بیت علیهم السلام و حضرت معصومه علیها السلام داشت. پیش از انقلاب، هر روز پیش از اذان صبح، به حرم مشرف می شد و پس از زیارت، نماز جماعت را اقامه می کرد. ایشان در طول سالیان مدیدی به اقامه نماز جماعت و تدریس در حرم مطهر حضرت معصومه علیها السلام مشغول بودند. در یکی از یادداشت های وی آمده است: «هنگامی که در قم سکونت کردم، صبح ها در حرم حضرت معصومه علیها السلام اقامه نماز جماعت نمی شد و من تنها کسی بودم که این سنّت را آنجا رواج دادم و از ۶۰ سال پیش به این طرف، صبح زود و پیش از باز شدن درهای حرم مطهر و زودتر از دیگران می رفتم و منتظر می ایستادم. این انتظار گاهی یک ساعت قبل از طلوع فجر بود تا خدام درها را باز کنند، زمستان و تابستان نداشت. در زمستان ها هنگامی که برف همه جا را می پوشاند، بیلچه ای کوچک به دست می گرفتم و راه خود را به طرف صحن باز می کردم تا خود را به حرم مطهر برسانم. در آغاز خود به تنهایی نماز می خواندم تا پس از مدتی یک نفر به من اقتدا کرد و پس از آن کم کم افراد دیگر اقتدا کردند و به این ترتیب، نماز جماعت را در حرم مطهر آغاز کردم و تا امروز که ۶۰ سال از آن تاریخ می گذرد، ادامه دارد. آهسته آهسته، ظهرها و شب ها نیز اضافه شد و از آن پس، روزی سه بار در مسجد بالاسر حضرت معصومه علیها السلام و صحن شریف نماز می خواندم».[«شهاب شریعت» [آیت الله العظمی مرعشی نجفی]، ص ۳۱؛ «گلشن ابرار» ج ۳، صص ۹۴۰ ۹۳۹]
یکی از نویسندگان معاصر، درباره آیت الله مرعشی نجفی رحمه الله می نویسد: «یک بار خودم دیدم که آن بزرگوار، صبح قبل از اذان، عبا را بر سر افکنده بود و پشت در صحن، خود را به در صحن چسبانده بود و با کمال تواضع در انتظار آمدن خدّام برای باز کردن در می نشست و گویی شخص نیازمند و دردمندی، به در خانه حضرت معصومه علیها السلام پناهنده شده است».[«حضرت معصومه فاطمه دوم» ص ۱۴]
ایشان چه زیبا وصیت کرده بود که: «جنازه مرا رو به روی مرقد مطهّر بی بی فاطمه معصومه علیها السلام قرار داده و در این حال، یک سر عمّامه ام را به ضریح مطهّر و سر دیگر را به تابوت بسته، بعنوان دخیل [توسّل]. در این هنگام، مصیبت وداع مولای من حسین مظلوم علیه السلام با اهل بیت طاهرینش را بخوانند».[وصیت نامه آیت الله مرعشی نجفی]
شهید محراب آیت الله اشرفی اصفهانی
ویژگی ها و روحیات معنوی آیت الله اشرفی اصفهانی، به گونه ای بود که هر انسان حق بینی را به خود جلب می کرد. در مدّت اقامتش در قم، معمولاً یک ساعت قبل از اذان صبح، به حرم حضرت معصومه علیها السلام می رفت و به راز و نیاز می پرداخت.
حضرت آیت الله مرعشی رحمه الله می فرمود: «همیشه قبل از اذان صبح که به حرم حضرت معصومه علیها السلام مشرف می شدم یا اولین نفر من بودم یا حاجی آقای اشرفی».[«پاسداران اسلام» ص ۷۰؛ «گلشن ابرار» ج ۲، ص ۹۰۱]
صدر المتألهین شیرازی [ملاصدرا]
فیلسوف شهیر، ملاصدرا، به واسطه گرفتاری های دوران و به دور از وطن خویش شیراز، به یکی از روستاهای قم [کهک] مهاجرت کرد. گاه گاهی که مطلبی بر وی مشکل می شد و در حل آن به بُن بست می رسید، به شهر قم آمده و به حرم حضرت معصومه علیها السلام می شتافت و آن حضرت را زیارت می کرد و با دعا و نماز و زیارت، حلّ مشکل خویش را از خداوند درخواست می کرد. ایشان برای حلّ مشکلات علمی، از روح مقدس حضرت معصومه علیها السلام استمداد می جست و از آن حرم مطهر بر آن حکیم و فیلسوف والا، افاضه فیض می شد.[«فوائدالرضویة» ص ۲۴۱؛ «مردان علم در میدان عمل» ج ۱، ص ۲۰۱] آری ایشان فارغ از قیل و قال و جاه و رفاه شهر و شهرنشینی، در جوار لطف کریمه اهل بیت علیهم السلام و حرم آنان پناه گرفت تا ضمن بهره گیری از دریای علوم آل محمد صلی الله علیه و آله از گزند فتنه ها در امان باشد.
محدّث قمی در «سفینةالبحار» می نویسد: «در هامش اسفار، در فصل «اتحاد عاقل و معقول» به خط شیخ اجل عالم محدث، حاج میرزا محمد قمی، صاحب کتاب «اربعین الحسینیة»، به نقل از ملاصدرا دیدم که نوشته بود: «کنت حین تسویدی هذا المقام بکهک من قری قم، فجئت الی قم زائراً لبنت موسی بن جعفر علیه السلام مستمداً منها، و کان یوم جمعة فانکشف لی هذا الامر، بعون الله تعالی؛ این قسمت کتاب را در هنگام اقامتم در کهک قم نوشتم و روز جمعه برای زیارت قبر دختر موسی بن جعفر علیه السلام به قم آمدم و از او مدد و کمک خواستم، این مطلب به یاری خدا برایم کشف شد».[«سفینةالبحار» ج ۲، ص ۱۷؛ «اتحاد عاقل و معقول ص ۱۰۹]
میرزای قمی رحمه الله
مرحوم محدّث قمی، روزی در بالای منبر فرمود: «در عالم رؤیا مرحوم میرزای قمی رحمه الله را دیدم و از ایشان سؤال کردم: آیا اهل قم را حضرت معصومه علیها السلام شفاعت خواهد کرد؟ دیدم میرزا متوجّه من شده، با تندی به من گفت: چه گفتی؟ من سؤالم را تکرار کردم، باز با تندی فرمود: چه گفتی؟ مرتبه سوم که سخنم را تکرار کردم، عرض نمودم: آیا اهل قم را حضرت معصومه علیها السلام شفاعت خواهد کرد؟ فرمود: ای شیخ! تو چرا چنین سؤالی می کنی؟ شفاعت اهل قم، با من است. حضرت معصومه علیها السلام تمام شیعیان عالم را شفاعت خواهد کرد».[«مردان علم در میدان عمل» ج ۳، ص ۳۶]
میرزای قمی، سرزمین مقدس قم را برای سکونت برگزید و از برکت حضرت فاطمه معصومه علیها السلام در مدّت زمانی اندک، رشد و ترقی شایانی کرد و شهرت عالم گیر یافت و ریاست و مرجعیت شیعه به وی رسید. صاحب «قصص العلماء» درباره مرحوم میرزای قمی رحمه الله و کسب فیض و عنایت از حضرت معصومه علیها السلام می نویسد: «بعضی از طلاب به فقه و اصول در نزد آن جناب اشتغال داشتند، لکن چون بلد [احتمالاً اصفهان] خالی از علما و فضلا و مشتغلین بود و امر معاش نیز بر آن جناب مضیّق بود و اهل وادی به جهت عدم ادراک و عدم تمیز میان حسن و قبح، اعتنایی به آن بزرگوار نداشتند، آن جناب به سوی بلده طیبه قم انتقال فرمود و در آنجا از برکت حضرت معصومه علیها السلام، خلاق عالم او را وسعت در روزی و علم و اعتبار و مقبولیت در انظار ابناء روزگار کرامت فرمود».[«قصص العلماء» میرزا محمد تنکابنی، ص ۱۸۵ و نیز ر.ک: «اعیان الشیعة» ج ۲، ص ۴۴]
آیت الله العظمی اراکی
آیت الله اراکی رحمه الله می فرمود: «من دو عارضه داشتم که سخت از آن نگران و ناراحت بودم: اول اینکه هر سال چشم درد می گرفتم؛ به حدیکه از درد فریادم بلند می شد. دوّم اینکه دستم در فصل زمستان ورم می کرد و خشک می شد و ترک بر می داشت و از لابه لای پوست آن خون می آمد؛ بطوری که باید تیمم می کردم. من این دو کسالت را داشتم، اما به زبان نمی آوردم. هر دو کسالت به عنایت و فضل حضرت معصومه علیها السلام و حضرت رضا علیه السلام برطرف شد».[«یادنامه حضرت آیت الله اراکی رحمه الله» ص ۵۸۸.]
آیت الله العظمی اراکی سفارش می فرمود: «هر وقتی از اوقات و در مشاهد مشرّفه و مشهد رضوی صلوات الله علیه و یا مشهد حضرت معصومه علیها السلام بهترین حاجت که بخواهیم، عافیت در دین است که خدا ما را در دین، محفوظ بدارد از شرّ شیطان و نفس امّاره و هوس، و دنیا ما را به سمت خود نکشد».[«آیینه صدق و صفا» ص ۱۳۸]
آیت الله احمدی میانجی
آیت الله احمدی میانجی در صحبت هایش همیشه تأکید می کردند که «قدر قم را بدانید و خوب از محافل و مراکز معنوی و علمی آن استفاده کنید و از اینکه خدا به شما چنین توفیقی داده، از او سپاس گزاری کنید و چه بسا شیطان به سراغ انسان می آید و می گوید: شهر قم هوایش خوب نیست، آب آن شور و مضر است و فلان امکانات را ندارد، یک وقت انسان می بیند سلب توفیق شد و از یک شهری که به ظاهر دارای آب و هوای خوب و امکانات زیاد است، سر در آورد؛ ولی آیا این زندگی با زندگی در کنار حرم مطهر بی بی فاطمه معصومه علیها السلام قابل قیاس است! تنفس در این حرم مطهر عبادت است».[«اسوه پارسایان» ص ۷۱.]
آیت الله تنکابنی
میرزا محمد تنکابنی، صاحب قصص العلماء، می نگارد: «با اهل و عیال به زیارت حضرت فاطمه معصومه علیها السلام به قم آمدیم. فرزند و عیالم طوری مریض شدند که در آستانه ی مرگ قرار گرفتند. به حرم مطهر حضرت معصومه علیها السلام مشرف شدم و عرض نمودم: «ما از راه دور به خانه شما آمده ایم [تا شما را زیارت کنیم و میهمانتان هستیم]؛ لذا انتظار نداریم که ناراحت و آزرده از خدمتتان مراجعت کنیم.
پس از بیان این جمله، فوراً هر دو مریض شفا یافتند».[«قصص العلماء» ص ۷۴؛ همان، مقدمه، ص ۳۴]
آیت الله صالحی مازندرانی
همه ی کسانی که با فقیه صالح آیت الله صالحی مازندرانی ارتباط داشتند، بر این نکته اتفاق نظر دارند که عشق و علاقه وافر به اهل بیت علیهم السلام یکی از خصوصیات بارز اخلاقی ایشان بوده است. ارادت ایشان به حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام، حضرت زینب علیها السلام و فاطمه معصومه علیها السلام بر کسی پوشیده نبود. ایشان در مورد کریمه اهل بیت علیها السلام فرمودند: «گاهی که مقابل حرم مقدّس و طیّب و طاهر حضرت معصومه علیها السلام قرار می گیرم، عرض می کنم: خانم! من مهاجر هستم، یک پرنده هستم، ناچیز هستم. سال هاست که از وطن پرواز کردم و آمدم اینجا که توشه ای بگیرم. مرا از نظر دور نیاور! گاهی زمزمه می کنم و می گویم: من هم مثل این کبوترهایی که از اطرافت پر می زنند، هستم. خانم! بی بی! تو را به برادرت قسم! به آن برادرزاده ات، جوادالائمة علیه السلام قسم! من یک پرنده ای هستم که از دیارم هجرت کردم. من مهاجرم، چهل پنجاه سال است که وطن را رها کردم و آمدم کنار قبرت، من مهمان تو هستم. به قبر و بارگاه تو پناه آوردم، مرا دریاب! «أنا ضیفک، أنا ضیف أخیک، أکرمی ضیفک، أکرمی ضیف أخیک»[«فقیه صالح» ص ۱۷۰ ۱۶۹].
حجة الاسلام و المسلمین امینی
حجة الاسلام و المسلمین آقای دکتر محمد هادی امینی، فرزند برومند مرحوم آیت الله علاّمه امینی، صاحب کتاب شریف الغدیر، می گوید: «بعد از ترک اجباری عراق و اقامت چند ساله در ایران،… در بعضی از ایام مرتباً هفته ای یک یا دو مرتبه به آستان بوسیِ حضرت فاطمه معصومه علیها السلام در قم شرف یاب می شدم. تا اینکه ضمن تشرفاتم، مطالبی را که مقداری از آنها دنیوی و مقداری اخروی بود، از بی بی تقاضا نموده و به ایشان عرض کردم که تا حوایج مرا ندهید، دیگر به آستان بوسی شما نخواهم آمد. مهم ترین حاجتی که از ایشان داشتم، این بود که مرا بعنوان نوکر خودشان بپذیرند. به این جهت، متجاوز از چهار سال مرتباً به قم سفر می کردم، ولی به زیارت بی بی نمی رفتم و با ایشان قهر کرده بودم. به قول مرحوم پدرم علاّمه امینی، باید حوایج را با زور هم که هست، از این خاندان گرفت. آنان صاحب احسان و فضل و جُود می باشند و خواسته های افراد را برآورده می سازند.
پس از مدّتی به منزل آقای حاج میرزا جعفر مجتهدی رفتم. ایشان با دقّت خاصی به من نگاه کردند و گفتند: شما چرا از حضرت فاطمه معصومه علیها السلام قهر کرده اید؟ گفتم: آقا این چه فرمایشی است؟ من چه کسی هستم که بخواهم با حضرت قهر کنم؟… وی گفتند: نه بی بی فرموده اند: «به امینی بگویید: به حرم بیا، ما دوستش داریم؛ از ما دوری نکند! مطالبی که از ما خواسته مقداری از آن به دست ما است که انجام می دهیم؛ ولی مقداری از آن ها به دست خداوند است باید از او بخواهد».
بعد از آنکه مقداری با ایشان صحبت کردم، به دستور ایشان از همان جا به طرف حرم بی بی حضرت معصومه علیها السلام رفتم و به بی بی سلام نموده و عرض کردم: خانم! من همان امینی هستم که متجاوز از چهار سال است قهر کرده ام… اگر قول می دهید، مطالبی که خواسته ام تحقّق پیدا کند، به حرم می آیم و الّا دیگر نخواهم آمد.
چند روز بعد از این واقعه، خدمت مرحوم آیةالله مرعشی نجفی رسیدم. بعد از سلام و احوال پرسی، یک مرتبه ایشان گفتند: آقای امینی! چرا با حضرت معصومه علیها السلام قهر کرده اید؟ گفتم: چطور شده، آقا جان؟ مگر من چه کسی هستم که قهر کنم؟ ایشان گفتند: حضرت بی بی علیها السلام فرمودند: به امینی بگویید ما تو را دوست داریم، به حرم ما بیا! .
پس از آن به دستور خود آن حضرت، کتابی درباره زندگی حضرت معصومه علیها السلام نوشتم سپس به حرم بی بی مشرف شده و یک نسخه از آن را، داخل ضریح مقدّس انداختم. بعد از چاپ این کتاب، موفقیت هایی نصیب من گشت که یقین داشتم در اثر توجّهات حضرت معصومه علیها السلام است. به این ترتیب، دوستی من با بی بی مجدداً برقرار شد و از آن به بعد تاکنون مرتباً روزهای دوشنبه به مسجد جمکران مشرف می شوم و به پابوسی حضرت معصومه علیها السلام موفق می باشم»[«لاله ای از ملکوت» ص ۱۷۱ ۱۶۵]
برای مطاله بیشتر روی لینک زیر کلیک کنید:
وفات حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها - ویژه نامه بانوی ملکوت