پیام امام حسین(علیه السلام) به مردم کوفه
دومین روز محرم و دومین روز این جلسه نورانی است، که به نام و یاد حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام) تشکیل شده است. قبلاً وعده کردم که در این ایام درباره نامه های امام حسین(علیه السلام) و مطالبی که امام حسین(علیه السلام) به افراد مختلف نوشته است صحبت کنم، درباره نامه به مردم بصره مطالبی را عرض کردم، اکنون درباره نامه ای که امام حسین(علیه السلام) به مردم کوفه نوشته صحبت می کنم. شما می دانید پس از آن که دعوت های زیادی از امام حسین(علیه السلام) به عمل آمد، آن حضرت مسلم بن عقیل را با نامه ای به کوفه فرستادند، امام حسین(علیه السلام) در این نامه چهار مطلب را بیان کرد که در این بخش به آن چهار مطلب می پردازیم.
این قدر که برای ما روضه مسلم را می خوانند و مي گویند: او به کوفه رفت و در آنجا چنان اتفاقی افتاد، برای چه بود و مسلم بن عقیل چه چیزی برای مردم کوفه برده بود؟ همچنین پیام امام حسین(علیه السلام) برای مردم کوفه چه بود؟ شما می دانید در زمان بنی امیه، معاویه و حاکمان زمان برای اینکه به دین لطمه بزنند چهار کار مهم انجام دادند:
امامت ستیزی و ولایت ستیزی
اول سعی کردند امام و حجت خدا را کنار بزنند، که این جریان از سقیفه شروع شد و در پی آن حق امیرالمؤمنین(علیه السلام) غصب شد. بعد هم صلح با امام حسن(علیه السلام) و کنار زدن ایشان، و سپس جریان کربلا اتفاق افتاد. قریب پنجاه سال از رحلت پیغمبر((صلی الله علیه وآله وسلم)) نگذشته بود که مردم این گونه با ولایت و امامت در افتادند و با آن ستیز کردند. امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید: وقتی این آیه نازل شد:«أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُون»؛ (مردم! شما فکر می کنید همین که گفتید ایمان آوردیم کافی است؟ فکر می کنید شما امتحان نمی شوید؟) من پیش پیغمبرخدا(صلی الله علیه وآله وسلم) رفتم، گفتم: یا رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم)! اینکه در قرآن می گوید: مردم آزمایش می شوند، یعنی چه؟«وَهُمْ لَا يُفْتَنُون» پیغمبرخدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: علی جان! بعد از رحلت من مردم در آزمایش های سختی قرار مي گیرند و خیلی ها مردود می شوند، بسیاری خوب امتحان پس نمي دهند. این کلام امیرالمؤمنین(علیه السلام) است که مي گوید: پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) به من فرمود:«السُّحْتَ بِالهَدیهِ»اسم رشوه را هدیه می گذارند«وَ الرِّبا بالبَیع» اسم ربا را بیع و معامله می گذارند، علی جان!«سَیفتَنونَ بِأموالِهِم»مال حرام در زندگی آن ها وارد می شود و آنان بعد از من به تو و خاندان و عترت تو ظلم ها می کنند.[1] امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: از روزی که پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) از دنیا رفت من مظلوم بودم تا روزی که به شهادت می رسم. آری! او مظلوم بود، و حق او غصب شد. یکی از کارهایی که در آن زمان صورت گرفت مبارزه با ولایت و امامت بود. توجه کنید در نامه ای که امام حسین(علیه السلام)برای مردم کوفه نوشت چهار مطلب مطرح شده است:
نامه امام حسین(علیه السلام) به مردم کوفه
اولین مطلب امام شناسی است؛ امام نوشت « من الحسین بن علی (علیه السلام) إلی المَلإ من المؤمنین و المسلمین.... فَلَعَمری ما الإمامُ إلا الحاکمُ بالکتابِ» مردم کوفه! اگر می خواهید با من بیعت کنید بدانید حرف اول من این است که باید امام شناس شوید، برای دنیا و مال دنیا به دنبال من نیایید «الإمامُ إلا الحاکمُ بالکتابِ» امام کسی است که بر اساس قرآن در جامعه حکم می کند و تصمیم می گیرد. می دانید که امامت اساس دین ماست «بِنا فَتَحَ اللهُ وَ بِنَا یخْتِمُ وَ بِنَا یمْحُوا اللهُ ما یشاءُ وَ یثْبِت»[2]
امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: خدا را از طریق ما بشناسید و خدا را از طریق ما عبادت کنید. ما شیعیان معتقدیم، اگر فقط دو نفر روی زمین باشند یکی از آن ها امام و حجت خداست. ما شیعیان معتقدیم درست است گرچه وقتی پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) از دنیا رفتند و وحی تمام شد، اما امام معصوم(علیه السلام) همیشه در جامعه است و با خدا و فرشتگان ارتباط خاص دارد، علم غیب دارد، ولایت تکوینی دارد، عصمت دارد، محدَّثه است؛ یعنی با ملائکه صحبت می کند. امام دین را تفسیر می کند و مبانی را تبیین مي نماید. اما آن ها کاری که کردند این بود که امامت و ولایت را از جامعه قیچی کردند و بریدند.
محمد بن اشعث، انسان بسیار پلیدی است؛ او همان کسی است که مسلم بن عقیل را در کوفه دستگیر کرد. او همان کسی است که خواهرش امام حسن مجتبی(علیه السلام) را به شهادت رساند. این ها بچه های اشعث بن غیث هستند که هم پدرشان انسان بدی بود و هم بچه های او. این ها در زمان حضرت علی(علیه السلام) خانواده ای پر آسیب بودند. محمد بن اشعث در روز عاشورا مقابل امام حسین(علیه السلام) آمد و گفت: حسین(علیه السلام)! تو چه ارتباطی با پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) داری؟ مسیر تو از پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) جداست، تو نوه پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) هستی، اما راه پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) را نرفتی.
به عبارت دیگر، می خواست بگوید –العیاذ بالله- مسلمان نیستی. بعد گفت: حسین(علیه السلام)! این کارهایی که تو می کنی آتش جهنم را به دنبال دارد. داشت امام حسین(علیه السلام) را نصیحت مي کرد، و قرابت امام حسین(علیه السلام) را با پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) انکار می نمود. قلب امام شکست، دست هایش را بالا آورد و فرمود: خدایا، حرمت و مقام ما را به او نشان بده تا بفهمد که ما چقدر نزد تو مقام داریم، چقدر نزد تو ارزش داریم. می گویند: محمد بن اشعث در همان صبح عاشورا برای قضای حاجت به جایی رفت، عقرب پایش را گزید و او نتوانست تا آخر روز عاشورا بجنگد و در اثر آن پایش عفونت کرد و در آخر هم با همین درد به درک واصل شد و از دنیا رفت. البته برخی ها این ها را دیدند که صبح عاشورا چگونه معجزه از امام آشکار شد، و چگونه امام عظمت و ابهتش را نشان داد، ولی متأسفانه کور بودند و ایمان نیاوردند.
در صبح عاشورا «عبدالله حوزه» به کنار خیمه های امام حسین(علیه السلام) آمد –امام حسین(علیه السلام) در پشت خیمه ها گودال کنده بود و در آن آتش ریخته بود، برای اینکه دشمن نتواند از پشت حمله کند- گفت: حسین! قبل از اینکه ما تو را به آتش ناب بفرستیم؛ یعنی به آتش جهنم-تعبیر این شخص بی دین را عرض مي کنم– خودت برای خودت در این دنیا آتش درست کردی؟ صبر کن، چرا عجله کردی؟ امام فرمود: نامت چیست؟ گفت: عبدالله حوزه، امام فرمود:«اللَّهم حُزهُ الی النّار فاضطربت به فرسه فی جدول فوقع»؛ خدایا در همین دنیا حرارت آتش را به او بچشان که بفهمد چه کسی به جهنم می رود. اسبش رم کرد و او را در همان گودال آتش انداخت.[3] تاریخ نقل کرده یکی از کسانی که صبح عاشورا به درک واصل شد، عبدالله حوزه است. اما عجیب است که بعضی ها خیلی چیزها را می بینند و خیلی مسائل را شاهدند اما عبرت و درس نمی گیرند و فرصت یاب نیستند.
ائمه(علیه السلام)؛ جَنب الله
به آیه 56 سوره زمر دقت کنید، قرآن می گوید: وقتی برخی به صحرای محشر وارد می شوند«أَن تَقُولَ نَفْسٌ يَا حَسْرَتَى علَى مَا فَرَّطتُ فِي جَنبِ اللَّهِ»[4] - «ما معنا جَنبِ الله» «جَنب الله» یعنی چه؟ می گویند ما درباره جنب الله کوتاهی کردیم. امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: «أنَا الهادِی وَ أنَا المُهْتَدی....وَ أنَا جَنْبُ اللهِ الَّذی یقُولُ أنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسرَتی عَلی ما فَرَّطْتُ فِی جَنبِ اللهِ»[5] فرمود: جَنب الله من هستم که خدا در این آیه می فرماید: وقتی بعضی ها به صحرای محشر یا عالم برزخ مي آیند، می گویند: ما درباره جَنب الله کوتاهی کردیم. امام حجت خداست.
انسان اول باید ولایت و امامتش را درست کند، این کاری بود که معاویه کرد؟ معاویه چه کرد؟ شخصی به نام عبدالله بن هانی، نزد حجّاج آمد، حجّاج بن یوسف ثقفی، آن خبیث، آن انسان پلیدی که عمربن عبدالعزیز می گوید: اگر همه انسان های خبیث دنیا را جمع کنند و آن ها را در یک طرف بگذارند و ما هم حجّاج را طرف دیگر بگذاریم، او آن قدر خبیث است که بر همه خبیث های دنیا غالب می شود؛ یعنی آن کفه ترازو سنگین تر می شود. این آدم پست و بی دین قاتل کمیل است، قاتل قنبر است، قاتل سعید بن جبیر است. عبدالله بن هانی از قبیله ای است که ضد علی(علیه السلام) بودند. معاویه در شام روی آن ها کار کرده بود، او را نزد حجّاج آوردند، گفت: حجّاج! ما قبیله ای هستیم که چند ویژگی داریم. حجّاج گفت: خصوصیات شما چیست؟ گفت: اولین خصوصیت ما این است که در صفین همه مردان و جوانان ما در سپاه معاویه با علی(علیه السلام) جنگیدند. حجاج گفت: «والله هذه منقبه» به خدا این منقبت بزرگی است. دوم اینکه زنان ما نذر کرده بودند -آن هایی که وضعشان خوب بود- اگر حسین بن علی(علیه السلام) به شهادت رسید هر کدام ده شتر به شکرانه اش قربانی کنند. سوم این که وقتی معاویه بخشنامه کرد که امیرالمؤمنین(علیه السلام) را سب کنید و نسبت به امیرالمؤمنین(علیه السلام) بدگویی کنید و به او ناسزا بگویید، مردان و زنان قبیله ما حسنین(علیهم االسلام) و حضرت زهرا(علیه االسلام) را هم به آن ضمیمه کردند، ما چنین خانواده ای هستیم.
این مطلب را ابن ابی الحدید نقل می کند، ببینید چگونه کار کرده بودند! این گونه امام زدایی کرده بودند، این گونه امام ستیزی کرده بودند؛ لذا، امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا مکرر می فرمود:«لِمَ تُقاتِلوننی؟»آخر چرا با من می جنگید؟ آیا سنت پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) را زیر پا گذاشته ام؟ آیا دین را تغییر داده ام؟ آیا می دانید جایگاه من نسبت به پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) کجاست؟ در نامه ای که امام حسین(علیه السلام) برای مردم کوفه نوشت چهار مطلب عنوان کرد:
امام شناسی
امام کسی است که در جامعه بر اساس قرآن حکم می کند؛«فَلَعَمری ما الإمامُ إلا الحاکمُ بالکتابِ»باید امام را بشناسیم، ولایت ما باید قوی باشد. امام باقر(علیه السلام) فرمود:«لا تَنالُ وَلَایتُنا إلا بِالعَمَلِ وَ الوَرَعِ»[6]ولایت، عمل و تقوی می خواهد. امام صادق(علیه السلام) فرمود:«امْتَحنوا شِیعَتَنَا عِندّ ثلاثٍ» شیعه های ما را سه جا امتحان کنید:1- «عِندَ مواقیتِ الصلاه کیفَ مُحَافَظَتُهُمْ عَلَیها»؛ یکی نماز اول وقت، ببینید چقدر به نماز اهمیت می دهند. 2-«وَعِندَ أسرارِهِمْ کیفَ حِفَُْهُمْ لَهَا عِنْدَ عَدُوّنا»؛ یکی در رازداری آن ها نزد دشمن 3-«وَ إلَی أموالِهِمْ کیفَ مُواسَاتُهُمْ لإخوانِهِمْ فِیها»؛[7] مواسات و برادری آن ها و کمک کردن به دیگران.
امام شناسی با حرف نمی شود، امام شناسی با بیان نمی شود بلکه با عمل ثابت می شود، امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: من از دنیای شما به حداقل آن اکتفا کردم، شما هم نمی توانید که مثل من زندگی کنید، از شما هم نمی خواهم مثل من زندگی کنید«وَلَکنْ أعینُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهاد»[8] اما مرا با تقوا و کوششتان یاری کنید.
امام حسین به مردم کوفه نوشت: مردم! من حسین(علیه السلام) برای شما چهار حرف دارم: اول اینکه بروید امامتان را بشناسید، برای دنیا دنبال من نیایید. چرا عبیدالله حر جوفی دنبال امام حسین(علیه السلام) نیامد؟ تاریخ نقل می کند: امام حسین(علیه السلام) آمد جلو خیمه عبیدالله حرّ جوفی و گفت: عبیدالله! «انّ لَک ذُنوباً کثیره»؛ تو گناهان زیادی داری، سابقه خوبی نداری، در صفین با پدرم علی جنگیدی، اما اکنون بیا به من بپیوند، اگر به دنبال من بیایی نجات پیدا مي کنی، و گذشته ات را جبران می کنی. اما چقدر بعضي ها کم توفیق اند! او دعوت امام را قبول نکرد. پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: «إنّ لِرّبکم فِی أیامِ دَهرِکم نَفَحاتٍ ألا فَتَعَرَّضوا لَهَا»[9] گاهی در زندگی انسان بادهای رحمتی می وزد، لطف های خاصی شامل انسان می شود؛ گاهی می بینید انسان بی اختیار قبل از اذان صبح بیدار می شود، خدا دوست داشته، کاری کرده که بیدار شوی. روایت داریم قبل از اذان صبح فرشته ها مؤمن را صدا می زنند، منتها بعضی ها این صداها را نمی شنوند و اصلاً برنمی خیزند، بعضی می شنوند و بیدار می شوند اما دوباره می خوابند، اگر انسان به این نفحات، به این لطف ها و این توفیقات جواب بدهد، عوض می شود و تغییر می کند.
چقدر عبیدالله حر جوفی کم توفیق است که امام حسین(علیه السلام) آمد جلوی خیمه اش و او را دعوت کرد اما او گفت: یا اباعبدالله! من شمشیری و اسبی دارم، این ها را به شما می دهم اما خودم نمی آیم. امام فرمود:«لا حاجَه لَنَا فِیک وَلَا فِی فَرَسِک»[10] ما شمشیر و اسب نمی خواهیم ما انسان می خواهیم، ما مجاهد می خواهیم، ما از جان گذشته می خواهیم؛ اما او امام حسین(علیه السلام) را یاری نکرد. عبدالله حرّ جوفی بعد از شهادت امام حسین(علیه السلام) به کربلا آمد، نگاهی به کشته و بدن ها کرد، ظاهراً هنوز دفن نشده بودند، گفت:
فیا لَک حسره ما دمت حیاتردد بین حلقی و التراقی[11]
ای عبیدالله حرّ جوفی! تا زنده ای تأسف بخور که حسین(علیه السلام) را یاری نکردی و ماندی. اما کسی هم پیدا می شود مثل زهیر، یک کسی مثل حرّ بن یزید ریاحی، چگونه توفیق شهادت و حضور در کنار امام حسین(علیه السلام) را پیدا می کنند.
دین شناسی
«الدَّائنُ بِدینِ الْحَق»؛ مردم، بروید دین شناس شوید، بدانید امام کسی است که می خواهد دین را برپا کند، امام می خواهد جلوی دین ستیزی را بگیرد، می خواهد دین مردم حفظ شود. این هم هدف دوم امام حسین(علیه السلام)؛ اما متأسفانه خود امام حسین(علیه السلام) خطاب به آن مردم فرمود: «النَّاسُ عَبیدُ الدّنیا و الدينُ لَعِقٌ عَلی ألْسِنَتِهِمْ یحُوطونَه ما دَرّتْ مَعایشُهُم فإذا مُحِّصوا بالبَلاءِ قلَّ الدّیانون»[12] بعضی از مردم دین لقلقه زبانشان است فقط حرف می زنند، اما به مقام عمل که می رسند، بنده دنیا و بنده هوی و هوس و مال هستند، بنده آخرت و خدا نیستند. حفظ دین در رأس همه امور است، وقتی برای امام صادق(علیه السلام) مصیبتی پیش می آمد، مثلاً بچه ای مریض می شد، یا پولی گم می شد و یا حادثه ای پیش می آمد عرضه می داشت: «الحَمدُالله الذّیلم یجعَل مُصیبَتی فِی دینی»[13] خدا را شکر که مصیبت در دینم پیش نیامد.
بینی و بین الله، اگر یک روز ما برای نماز صبح خواب بمانیم، بیشتر ناراحت می شویم یا هزار تومان پول گم کنیم؟ کدام یک بیشتر روی ما تأثیر می گذارد؟ اگر معدل فرزندمان دو نمره پایین آمد ناراحت می شویم یا اگر فرزند ما دروغ گفت و یا به نمازش اهمیت نداد؟
پیغمبر خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) می فرماید:«ویلٌ لِاولادِ آخِرِالزمان من آبائِهِم»[14] وای بر آن پدرهایی که در دوره آخرالزمان به دین فرزندانشان اهمیت نمي دهند؛ به دنیایشان اهمیت می دهند؛ لباس عروسی اش، لباس عیدش، کفشش، کتابش، درسش، معدلش...، باید هم اهمیت داده شود، اما از اهمیت دادن به دین خبری نیست، البته دنیا با دین منافاتی ندارد. به قول ملای رومی که خیلی قشنگ می گوید: اگر آب داخل کشتی برود خطر دارد؛ چون کشتی فرو می رود، اما آبی که زیر کشتی است اگر نباشد بد است؛ چون کشتی حرکت نمی کند. می گوید دنیا مثل آب زیر کشتی است، اگر دنیا مثل آب زیر کشتی بود و دین هم مثل کشتی و آن آب این کشتی را حرکت داد این خوب است، پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: «الدنیا مزرعه الاخره»[15] اما اگر این آب بلند شد آمد داخل کشتی، هم کشتی را فرو می برد و هم اهلش را می برد. چقدر زیبا تشبیه کرده است.
چیست دنیا از خدا غافل شدن نی قماش و نقره و میزان و زن
آب در کشتی هلاک کشتی است آب اندر زیر کشتی پشتی است
آبی که زیر کشتی است نگهبان کشتی است، عامل حرکتی کشتی است. امیرمؤمنان(علیه السلام) می فرماید: «ان جَعَلتَ دینک تبعاً لِدُنیاک، اهلَکتَ دینَک و دنیاک و کنت فی الآخره من الخاسرین»[16] اگر دینت را تابع دنیایت قرار دادی، هم دین و دنیای خود را از بین بردی و در آخرت جزء خاسرین هستی، «و ان جَعَلت دنیاک تبعاً لِدینِک» و اگر دنیا را تابع دینت کردی «احرَزتَ دینَک و دنیاک و کنت فی الاخره من الفائزین»[17] در این صورت رستگاری. اگر آب پشت کشتی افتاد کمک است، دنیای زمینه ساز است. امیرالمؤمنین(علیه السلام) دید کسی دارد به دنیا بد می گوید، فرمود: چرا به دنیا بد می گویی؟ دنیای محل اولیاء خداست، در همین دنیا اهل بیت(علیهم السلام) آمدند، در همین دنیا انبیاء آمدند.
عدالت خواهی
مطلب سوم عدالت خواهی است «القائم بِالقِسط» مردم! دنبال عدالت باشید؛ امام می آید که در جامعه عدالت را پیاده کند. معاویه و آل مروان در جامعه تبعیض و فاصله طبقاتی را رواج دادند. برای عده ای فقر ایجاد کردند و به تعبیر امیرالمؤمنین(علیه السلام) که می فرمایند: خلیفه سوم و یارانش و اطرافیانش مثل شتری که در چراگاه بیفتد و همه چراگاه را خراب کند، با بیت المال برخورد کردند.
ببینید عثمان، خلیفه سوم در عروسی دخترش چه ریخت و پاش هایی کرد! ببینید چقدر به مروان و برادر مروان و فامیل های او پول بخشید و چقدر ریخت و پاش مالی شد! آن قدر که صدای مردم درآمد و انقلاب کردند و او را کشتند. امام حسین(علیه السلام) می فرماید: هدف سوم من اقامه عدالت است.
رضای خداوند
اما مطلب چهارم «الحابِسُ نَفسَهُ عَلَی ذلِک لله»[18] امام برای خدا حرف می زند، من همه چیز را برای خدا مي خواهم. لذا، در روز عاشورا با وجودی که این همه مصیبت دید وقتی سر بر تراب گذاشت، فرمود: «الهی رضاً برِضائِک و صبراً ببَلائِک، تسلیماً لِأمرک» و حضرت زینب(علیها السلام) نیز وقتی به گودی قتلگاه آمد فرمود: «اللّهم تقبّل منّا هذا القلیل القربان» لذا، یاران و اصحاب وقتی که می جنگیدند همواره نام خدا را به زبان داشتند، لذا، شما هیچ وقت از زینب(علیها السلام) و امام حسین(علیه السلام) –العیاذ بالله- یک چهره مصیبت زده نسازید، مصیبت دیدند اما مصیبت زده نشدند.
با همه مصیبت هایی که زینب(علیها السلام) دید، وقتی وارد مجلس ابن زیاد شد، گفت: «مَا رأیتُُ إلّا جَمیلاً» [19] پسر زیاد! هر آنچه که اتفاق افتاد زیبا بود. امام حسین(علیه السلام) در حالی که طفل شش ماهه اش را روی دستش گرفته بود، صدا زد: «الهیهَّونَ لی الامر لإنّه بعَینُک» خدایا! این مصیبت بر من آسان است؛ چون در حضور تو و در مقابل توست.
چهار کار عمده در زمان معاویه انجام شده بود؛ 1- امام ستیزی و ولایت ستیزی، 2- دین ستیزی، 3- عدالت ستیزی و 4- تقدّس زدایی. با امامت، دین، عدالت و مقدسات درافتادند، امام حسین(علیه السلام) در نامه ای که به مردم کوفه نوشت روی این چهار مورد دست گذاشت و فرمود: بدانید اگر من بیایم مقابل این چهار انحراف می ایستم؛ در جامعه امامت حاکم می شود، در جامعه دین اصل است، در جامعه عدالت پیاده می شود و مقدسات و آنچه که با ذات اقدس الهی به عنوان تقدس انتساب دارد باید حفظ شود.
چهار آفت و چهار راه حل، رساله و نامه امام حسین(علیه السلام) است که به وسیله مسلم ابن عقیل برای مردم کوفه فرستادند.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
حجة الاسلام والمسلمین رفیعی
منبع: پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام
---------------------------------------------
پی نوشت:
[1]. بحارالانوار، ج 32، ص 241؛ اعلام الدین، ص 104؛ نهج البلاغه، خطبه 156.
[2]. غررالحکم، ح 1948.
[3]. الارشاد، ج 2، ص 102؛ اعلام الوری، ص 243.
[4]. زمر، 56.
[5]. قال امیر أنا الهادی و أنا المهتدی و أنا أبو الیتامی و المساکین و زوج الأرامل و أنا ملجأ کل ضعیف و مأمن کل خائف و أنا قائد المؤمنین إلی الجنه و أنا حبل الله المتین و أنا عروه الله الوثقی و کلمه التقوی و أنا عین الله و لسانه الصادق و یده و أنا جنب الله الذی یقول أن تقول نفس یا حسرتی علی ما فرطت فی جنب الله و أنا یدالله المبسوطه علی عباده بالرحمه و المغفره و أنا باب حطه من عرفنی و عرف حقی فقد عرف ربه لأنی وصی نبیه فی أرضه و حجّته علی خلقه لا ینکر هذا إلا رادّ علی الله و رسوله (بحارالانوار، ج 4، ص 8؛ اختصاص، ص 248؛ معانی الاخبار، ص 17.)
[6]. الامالی للصدوق، ص 625؛ اعتقادات الامامیه و تصحیح الاعتقاد، ج 1، ص 113.
[7]. وسائل الشیعه، ج 4، ص 112؛ بحارالانوار، ج 71، ص 391؛ اعلام الدین، ص 130.
[8]. نهج البلاغه، خطبه 45.
[9]. بحارالانوار، ج 68، ص 221.
[10]. بحارالانوار، ج 44، ص 315؛ الامالی للصدوق، ص 154.
[11]. بحارالانوار، ج 45، ص 354.
[12]. بحارالانوار، ج 44، ص 382؛ تحف العقول، ص 245.
[13]. الکافی، ج 44، ص 262؛ وسائل الشیعه، ج 3، ص 247؛ بحارالانوار، ج 79، ص 133.
[14]. روی عن النبی 9أنه نظر إلی بعض الأطفال فقال ویل لأولاد آخر الزمان من آبائهم فقیل یا رسول الله من آبائهم المشرکین فقال لا من آبائهم المؤمنین لا یعلمونهم شیئا من الفرائض و إذا تعلموا أولادهم منعوهم و رضوا عنهم بعرض یسیر من الدنیا فأنا منهم یریء و هم منی براء (جامع الاخبار، ص 106؛ الحکم الزاهره با ترجمه انصاری، ص 445.
[15]. مجموعه ورام، ج 1، ص 183؛ عوالی الیالی، ج 1، ص 267.
[16]. غررالحکم، ح 2220.
[17]. غررالحکم، ح 1391.
[18]. بحارالانوار، ج 44، ص 334؛ الارشاد، ج 2، ص 39؛ مثیر الاحزان، ص 26.
[19]. بحارالانوار، ج 45، ص 115؛ اللهوف، ص 160؛ مثیر الاحزان، ص 98.