روش امام حسین(ع) در مواجهه با طاغوت

موضوع نوشتار: 
آن چه کربلا به ما می آموزد
عاشورا

حرکت تاریخی امام حسین  درس قیام لِله و مبارزه در مقابل طاغوت است. چرا و چه زمانی باید در مقابل طاغوت قیام کرد؟ چگونه باید مبارزه کرد؟  امام حسین در مقابل انحراف بزرگی که اصل اسلام را در خطر قرار داده بود به پا خاست. هر یک از اجزای این حرکت حقّ او ،که برای همیشه تاریخ روشنگر است، یک درس و الگوست. یکی از مهمترینِ این درسها، نوع مواجهه حضرت سیدالشهداء با طاغوت بود.  «حرکت و قیام حسینی، یک قیام زباندار است... با دوستان خود، با دشمنان خود، با بی تفاوتها، با متعصبها، با همراهان، با متخلفین، با همه، امام حسین صحبت کرد و حرف زد و مطالب خودش را بیان کرد... اینها تشریح کننده ی حادثه عاشوراست. 20 /7 /63»

1. هنگامی که حضرت به کربلا رسیده بودند و عمربن سعد در روز سوم محرم ظاهراً وارد کربلا شد، یک مدت، چند روزی بین امام حسین و عُمرِسعد مدام گفتگو میشد. چند بار عُمرِسعد بلند شد، آمد در خیمه امام حسین، نشستند باهم صحبت کردند. در یکی از این صحبتها، خطاب به عُمرِسعد جمله حضرت، جملة طلبکارانه است. حالا اینجا، شما تصور وضع را بکنید. امام حسین کسی است که قیام کرده و حالا آمده در این بیابان، به حسبِ ظاهر گیر افتاده و محاصره شده. ظاهر قضیه این بود. حضرت با یک مشت زن و بچه، با پنجاه، شصت نفر، چهل، پنجاه نفر، آن روز شاید هنوز هفتاد نفر هم نبودند، با چهل، پنجاه نفر مرد، جوان، پیر، همه جوری در این بیابان مانده اند.اطرافشان هم، چندهزار مرد مسلحی که پول گرفته اند، آمده اند اینجا آدم بکشند؛ حیوانهای وحشی، همان «عَسَلانُ الفَلَواة» که خودِ حضرت در مکه فرمودند: «کَاَنّی بِاَوصالی یَتَقَطَّعُها عَسَلانُ الفَلَواة بَینَ‏ النَّواویسِ‏ وَ کَربَلا»، همان گرگهای درندة گرسنة صحرایی؛ شمشیرها دستشان، نیزه ها دستشان و دهانهای بازشان را منتظر طعمه های امیر عُبیدا... قرار داده اند.یک عده اینطوری امام حسین را محاصره کرده اند. خب، ظاهر قضیه این است که حسین بن علی اینجا گیر افتاده. در یک چنین وضعی، شما ببینید لحن یک آدم چگونه خواهد بود. حالا هم، فرمانده همان لشکری که علی الظاهر پیروز است، آمده داخل خیمه امام حسین. صحبتی که بین اینها خواهد گذشت چگونه است؟ قاعدتاً این صحبت این خواهد بود که او ملامت کند: آقا چرا آمدی؟ حضرت هم بگویند دیگر حالا شده، یک کاری بکنیم. میبینیم درست به عکس است.وقتی می آید داخل خیمه امام حسین، امام حسین سؤال میکنند یابن سعد! تو چرا حاضر نیستی که با ما حرکت کنی، قیام کنی؟ او میگوید که من بچه هایم در آنجایند و گیر می افتند. حضرت میگویند برو، پس نجنگ با ما، از فرمان عبیدا... سر باز بزن. میگوید نمیتوانم، میترسم، به من حمله میکنند، مالم را میگیرند.یعنی حضرت او را در موضع انفعال  قرار میدهند. به او اعتراض میکنند و او در صدد عذرخواهی از امام حسین برمی آید. یک چنین روحیه ی قوی و محکمی است. 8 /4 /61»

2. همچنین در منزل دوم یا سوم بود که آنجا حضرت یک سخنرانی کردند، در آن سخنرانی اینطوری گفتند: «ای مردم! پیغمبر خدا فرمود که هرکسی ببیند قدرتی، سلطانی در جامعه وجود دارد که حرام خدا را حلال کرده و حلال خدا را حرام کرده، عهد خدا را و پیمان الهی را شکسته، در میان بندگان خدا با ظلم و با جور و با دشمنی و با کینه ورزی حرکت میکند و عمل میکند؛ یعنی محبت مردم در دلش نیست، علاقه ای به مردم ندارد، مصالح مردم برایش مهم نیست، مصالح خودش برایش مهم است، هرکس این وضعیت را ببیند و علیه این وضعیت، به زبان یا عمل اقدامی نکند، «کانَ حَقیقاً عَلَی ا...ِ اَن یُدخِلَهُ مَدخَلَه» یعنی بر خدای متعال فرض است و حق است که این آدمِ بی تفاوت را هم ببرد همانجایی که آن جائر را می برد در قیامت، این را هم به عذاب او مبتلا بکند؛ برای خاطر این بی تفاوتیها در مقابل ستم و در مقابل فساد و در مقابل انحراف. کسانی که بی تفاوت هستند، درحقیقت نیروی خودشان را از دسترس پروردگار عالم، از دسترس قدرت الهی، از دسترس آن جریانی که باید آن جریان، حق را به کرسی بنشاند و احکام الهی را به اجرا در بیاورد، از دسترس یک چنین جریانی دور نگه داشتند؛ نیروی خودشان را احتکار کردند که این نیرو باید در راه خدا مصرف میشده و مصرف نشده. لذاست که در حکم همانها هستند، درحقیقت مؤید آنها هستند. 8 /4 /61»

از بیانات مقام معظم رهبری؛

خط حزب الله

Share