آغاز هفته دفاع مقدس ، دلایل جنگ تا پذیرش قطع نامه
ـ ما در جنگ، ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب را شکستیم
ما در جنگ، ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب را شکستیم روایت هشت سال جنگ نابرابر در برابر رژیم بعث عراق و متحدان جهانی و منطقه ای آن دنیا، وارونه است و این توفان انقلاب است که باید جهان را بالا و پایین و زیر و رو کند و آن گاه، دولت پایدار عدالت برقرار شود. دنیا وارونه است و دیوانه ها و قداره بندها بر آن حاکمیت دارند، اما چه غم که صالحین و مستضعفین، وارث زمین خواهند بود و طلیعه آن، از هم اکنون در انقلاب اسلامی ایران ظهور یافته است.
انقلاب اسلامی ایران، جنت قدسی است که از آن، این نسیم حیات بخش، وزیدن گرفته است. شیطان از دریا و آسمان و زمین، بر ما تاخته و آنان که انقلاب کردند، خود، حراست و پاسداری از آن را بر عهده گرفته اند.
... آری، قسم به عصر! قسم به زمان! که انسان در خسران دایمی است؛ مگر آنان که ایمان آورده اند و از صالحین هستند. تاریخ به آن عصر موعود نزدیک و نزدیک تر می شود و طلیعه آن اکنون، از افق جبهه های کربلایی ما ظاهر است.[سید مرتضی آوینی، گنجینه آسمانی، صص 158و159]
در شامگاه روز بیست و ششم شهریور سال 1359، صدام، نمایندگان مجلس ملی عراق را برای تشکیل جلسسه ای فوق العاده دعوت کرد. پس از تشکیل جلسه، وی پشت تریبون رفت و در سخنرانی مفصلی گفت: «من در برابر شما اعلام می کنم که ما موافقت نامه ششم مارس الجزیره را به طور کامل ملغی می دانیم».[اصغر جعفری ولدانی، بررسی تاریخی اختلافات مرزی ایران و عراق]
پنج روز پس از لغو این قرارداد؛ یعنی در ساعت یک و سی دقیقه بعد از ظهر روز سی و یکم شهریور سال 1359، 192 هواپیمای جنگنده نیروی هوایی عراق، به خاک ایران حمله کردند، فرودگاه ها و پایگاه های دوازده شهر بزرگ ایران را هدف قرار دادند و جنگ در زمین، هوا و دریا آغاز شد. در آن روز، صدام به مرکز فرماندهی ارتش آمد تا در اتاق عملیات، از نزدیک در جریان جزئیات نخستین روز جنگ با ایران قرار گیرد؛ روزی که آن را «یوم الرعد»؛ روز صاعقه نامیده بود.[مرتضی سرهنگی، حرف ما، ص14]
در آن روز، صدام در حالی که چفیه قرمزرنگی به سر داشت و نوار فشنگی به دور کمرش بسته بود، وارد اتاق اصلی عملیات شد. عدنان خیرالله، وزیر دفاع عراق به او گفت: «سرورم! جوانان ما بیست دقیقه پیش به پرواز درآمدند.» صدام در پاسخ او گفت: «نیم ساعت دیگر، کمر ایران را خواهند شکست».[وثیق السامرایی، ویرانه دروازه شرقی]
پیش بینی صدام برای جنگ کوتاه مدت علیه ایران، درست نبود و جنگی را که او آغاز کرد، 2887 روز و در جبهه ای به طول 1200 و به عمق 80 کیلومتر در امتداد مرزهای دو کشور ادامه یافت.
پیشنهادی ویژه: ویژه نامه حدیث حماسه
وضعیت داخلی جمهوری اسلامی ایران در آستانه جنگ تحمیلی
جمعیت ایران در سال 1359، حدود 37 میلیون نفر برآورد شده بود. با افزایش انتظارات عمومی ناشی از پیروزی انقلاب اسلامی، مهاجرت از روستاها به شهرها برای بهره مندی از امکانات رفاهی بهتر، بیشتر شد، چنان که در سال 1359، از کل جمعیت کشور، 19 میلیون نفر در شهرها و 18 میلیون نفر در روستاها زندگی می کردند.[مرکز آماری ایران، سال نامه آماری 1359، ص62]
کل درآمدهای دولت در سال 1359 با 22 درصد کاهش در مقایسه با سال پیش، فقط 9/1325 میلیارد ریال بود. همچنین دریافت ها و درآمدهای ارزی کشور در این سال، حدود 38 درصد کاهش یافت و از 7/22 میلیارد دلار به حدود 9/13 میلیارد دلار رسید.[گزارش اقتصادی سال های 1357 و 1358 و 1359، بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران، به نقل از: آمار بازرگانی خارجی ایران] دلیل کاهش درآمد ارزی کشور، تغییر سیاست کلی اقتصاد کشور مبنی بر کاهش صادرات نفت و کاهش تقاضای کشورهای غربی برای خرید نفت، در پی تحریم اقتصادی و وقوع جنگ تحمیلی بود.
در سال 1359، دولت با کسری بودجه بسیاری روبه رو بود که تورم فراوانی در پی داشت. کاهش نسبی رشد اعتبارات بخش خصوصی و در نتیجه، کاهش سرمایه گذاری در این بخش، فشارهایی را از جانب بازار تقاضا بر سطح قیمت ها وارد می کرد. همچنین ادامه تحریم اقتصادی، صنایع وابسته کشور را با مشکلات بسیاری روبه رو کرد و از نظر تولید برخی کالاهای صنعتی، کمبودهایی به وجود آورد. این عوامل همراه با احتکار و سودجویی بسیاری از سرمایه داران و همچنین اختلال های موجود در توزیع کالاها، به ادامه تورم و افزایش قیمت ها در سال 1359 انجامید.[فرهاد درویشی و دیگر نویسندگان، ریشه های تهاجم، تجزیه و تحلیل جنگ ایران و عراق، صص 80 ـ 98]
اهداف سیاسی عراق از جنگ با ایران
سال ها پس از جنگ تحمیلی، انتشار برخی اخبار درباره نشست های محرمانه سران دولت بعث عراق، تا حدودی، اهداف آنها را آشکار کرد. جلسه های محرمانه میان سران حزب بعث، به صدور بخش نامه ای انجامید که این بخش نامه، به دست محافل خبری در بیروت افتاد. روزنامه کریستین ساینس مانیتور، بر اساس اطلاعات به دست آمده از این جلسه های محرمانه می نویسد: «با فرو ریختن نظام شاهنشاهی و در هم پاشیدن ارتش و تأسیسات اصلی آن، ایران به اجرای نقشی که تاکنون به عهده داشت، قادر نخواهد بود. بنابراین، تنها کشوری که می تواند با استفاده از این موقعیت، خلأ ایجاد شده را پر کند و در مورد مسائل امنیت خلیج (فارس) نقش اساسی ایفا کند، عراق است و این کار باید با برنامه ریزی، دقت، سرعت و مداومت کامل انجام گیرد».
این روزنامه در گزارش خود درباره حل مشکل ژئوپلیتیک عراق می نویسد: «به عقیده حزب بعث، برای ایجاد یک موقعیت ژئوپلیتیک جدید به وسیله عراق، زمینه از هر جهت فراهم است. لذا به منظور (تأمین) این موقعیت جدید توسط دنیای غرب، حمله نظامی علیه ایران، با وارد آمدن یک ضربه مؤثر که بنا به ارزیابی آنها به شکست ایران منتهی شود، لازم است».[وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، تحلیلی بر جنگ تحمیلی رژیم عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، ص78]
طارق عزیز نیز چهار ماه پیش از آغاز تهاجم عراق به ایران، در مقاله ای که در روزنامه کویتی الوطن به چاپ رسید، وضعیت حاکم بر ایران را چنین ترسیم کرد:
«1. تشتت نیروهای نظامی؛ 2. تعدد مراکز تصمیم گیری و وجود اختلاف میان رهبران سیاسی و مذهبی که هر کدام به یکدیگر اتهاماتی نسبت می دهند؛ 3. کشمکش هایی میان اقلیت ها و رهبران حاکم و ناتوانی در حل مشکلات آنها؛ 4. وجود هرج و مرج و ناامنی؛ 5. توقف فعالیت کارخانه های تولیدی، تزلزل اقتصادی، افزایش افراد بی کار و نبود بسیاری از مواد غذایی در بازار؛ 6. آشفتگی سیاست خارجی ایران در روابط خود با کشورهای منطقه و جهان».[محمد درودیان، از خونین شهر تا خرمشهر، ص23]
موضع عراقی ها در این مقطع از جنگ، به دلیل شرایط منطقه ای و بین المللی و اوضاع سیاسی ـ نظامی حاکم بر ایران، به دو مرحله کلی تقسیم می شود:
در مرحله نخست (فروردین 1359)، هم زمان با تشدید درگیری های سیاسی در داخل کشور و همچنین تشدید دشمنی میان ایران و آمریکا و اعلام قطع رابطه آمریکا با ایران، صدام بر آمادگی عراق برای حل تمام اختلاف های خود با ایران، با استفاده از زور تأکید کرد.[همان، مصاحبه صدام حسین با خبرگزاری ها، ص20] عراقی ها همچنین با تأکید بر خروج ایران از جزایر سه گانه (تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی) و عربی بودن آنها، با مسلح کردن عناصر ضد انقلاب در خوزستان، مسئله تجزیه خوزستان را مطرح کردند. در این مرحله، به نظر می رسید دولت عراق، بیشتر در پی کسب موافقت و حمایت آمریکا و ارتجاع منطقه برای تجاوز به ایران بود؛ چنان که در همین روند، عراقی ها در کودتای نوژه مشارکت کردند.
در مرحله دوم (زمستان 1360)؛ درگیری های سیاسی در داخل ایران تشدید شد. ریاست جمهوری بنی صدر، حضور فعال منافقین و چپ های آمریکایی که به درگیری نظامی همراه با انفجار مراکز حساس و ترور شخصیت های برجسته انقلاب و نیز آغاز روند آزادسازی مناطق اشغالی با اجرای عملیات ثامن الائمه علیه السلام و عملیات طریق القدس انجامید، از دلایل این درگیری ها و اختلاف ها بود. هم زمان با تشدید این درگیری ها، عراقی ها با نگرانی نسبت به روند جدید، به بهانه حمایت از خلق عرب و خلق بلوچ، بر تجزیه ایران به پنج منطقه، تأکید و آمادگی خود را برای پشتیبانی از گروهک های سیاسی و دادن پناهندگی به آنها اعلام کردند.[محمد درودیان، جنگ، بازیابی ثبات، صص 19و20]
با توجه به آنچه گفته شد، می توان نتیجه گرفت با پیروزی انقلاب اسلامی، پایه های استراتژی آمریکا که بر دو ستون ایران و عربستان بنا شده بود، فرو ریخت. پی آمدهای فروپاشی این استراتژی برای آمریکا و غرب، زیان آور و برای کشورهای منطقه موجب نگرانی و وحشت بود.
عراق از این فرصت مناسب استفاده کرد تا با تشدید خصومت علیه ایران، فراهم کردن زمینه برای نابودی انقلاب اسلامی و سرنگونی نظام جمهوری اسلامی، افزون بر تأمین منافع آمریکا، غرب و ارتجاع منطقه، مشکل ژئوپلیتیک خود را از راه توسعه سواحل دریایی در شمال خلیج فارس حل کند. عراق با موفقیت در این مرحله می توانست خلأ قدرت را در منطقه پر کند و با توجه به تسلط به ذخایر نفت منطقه و موقعیت برتر نظامی، رهبری جهان عرب را به دست گیرد.[مهدی انصاری، محمد درودیان و هادی نخعی، خرمشهر در جنگ طولانی، صص 87 ـ 100]
می توان گفت دولت عراق در اولویت نخست، به اشغال بخشی از خوزستان به ویژه مناطق نفت خیز آن و نیز لغو قرارداد 1975 میلادی الجزایر می اندیشید. رهبران عراق می پنداشتند با تجزیه استان خوزستان، براندازی نظام نوپای جمهوری اسلامی آسان خواهد شد. بنا بر شواهد موجود، عراق در آغاز سال 1359 (13 ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی) آمادگی لازم برای حمله به ایران و تأمین مقاصد سیاسی خود را داشت، ولی برای این کار به موافقت آمریکا نیاز بود که هنوز تأمین نشده بود.
اجرای عملیات هوایی آمریکا یی ها در صحرای طبس به قصد آزادی گروگان های سفارت خانه، عراقی ها را درباره تشدید دشمنی آمریکا با ایران و احتمال اقدام نظامی علیه آن، به نتیجه رساند. شکست کودتای نوژه در تیر 1359 نیز انگیزه دیگری بود تا شمارش معکوس برای آغاز تهاجم عراق به ایران آغاز شود. گزارش نشریه فیگارو از دیدار برژینسکی و صدام برای توضیح میزان هم سویی آمریکا و عراق و نقش آمریکایی ها در حمایت و تشویق عراق برای تجاوز به ایران، در این زمینه بسیار گویاست. در این گزارش آمده است: «جریان جنگ ایران و عراق در واقع، از ژوئن گذشته (تیر 1359)، زمانی آغاز شد که برژینسکی به اردن سفر کرد و در مرز دو کشور اردن و عراق با شخص صدام ملاقات نمود و قول داد که از صدام حسین، کاملاً حمایت نماید و این امر را تفهیم نمود که آمریکا با آرزوی عراق در مورد شط العرب (اروند رود) و احتمالاً برقراری یک جمهوری عربستان در این منطقه، مخالفتی نخواهد کرد و بالاخره کلیه اقدامات، به کشاندن عراق به جنگ علیه ایران منجر شد. پیش بینی ها چنین بود که اگر بغداد پیروز شود، ایران بی ثبات می شود و رژیم جمهوری اسلامی از میان می رود و یک دولت طرفدار غرب، جای آن به قدرت می رسد و در صورتی که عراق با شکست مواجه گردد، آمریکا می تواند خود را به عنوان حامی و مدافع ایران قلمداد نماید».[روزنامه انقلاب اسلامی، 17/9/1359]
استراتژی نظامی عراق
اوضاع بین المللی و منطقه خاورمیانه پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در پی سقوط شاه ـ و درکی که عراقی ها از وضعیت سیاسی ـ نظامی و اجتماعی ایران داشتند، همراه با اعتقاد عراقی ها به توان مندی نظامی خود در برابر ایران سبب شد استراتژی عراق با هدف کسب پیروزی سریع بر پایه «جنگ محدود و برق آسا» طرح ریزی شود. عراقی ها تمایل چندانی برای جنگ گسترده نداشتند؛ چرا که پیش بینی می کردند پس از آغاز تهاجم، به سرعت تحولات سیاسی عمیقی در تهران رخ خواهد داد. این پیش بینی بر اساس اطلاعات به دست آمده از آمریکایی ها و عناصر فراری از ایران به ویژه نظامی ها بود. اوضاع داخلی ایران و رفتار آمریکایی ها در برابر ایران، برای عراق به این معنا بود که آمریکایی ها در پی براندازی نظامی جمهوری اسلامی هستند و لازمه تحقق این امر، وارد کردن یک شوک نظامی است که با حمله عراق صورت می گرفت. عراقی ها می پنداشتند با «حمله غافل گیرانه» به ایران می توانند مناطق نفت خیز و شهرهای مهم خوزستان را تصرف و زمینه تشدید بی ثباتی در داخل ایران و براندازی نظام را فراهم کنند یا دست کم با شکست نیروهای نظامی و تشدید بی ثباتی در ایران فرصت یابند خواسته های ارضی خود را تأمین کنند.
کوشش گسترده منافقین برای سازمان دهی تظاهرات در نخستین روز بازگشایی مدارس در سال 1359 و همچنین فعالیت عراق در تجهیز عناصر ضدانقلاب در خوزستان و تشدید درگیری های مسلحانه در غرب، به ویژه استان خوزستان، این امیدواری و انتظار را در عراقی ها به وجود آورده بود که تهاجم غافل گیرانه و سراسری و در عین حال محدود آنها، به براندازی جمهوری اسلامی خواهد انجامید.
اهداف نظامی عراق در منطقه جنوب عبارت بود از:
1. اشغال شهرهای مرزی ـ که برخی از آنها عرب زبان بودند ـ به منظور ایجاد تحرک قومی و فراهم کردن اوضاع مناسب برای تجزیه استان خوزستان؛
2. تصرف و اشغال اهواز برای مختل کردن سیستم اداری و اقتصادی منطقه جنوب و تجزیه استان؛
3. قطع جاده مواصلاتی اهواز ـ اندیمشک از شمال به جنوب، با هدف فراهم کردن وضعیت مناسب برای تصرف و اشغال بخشی از شهرها و مناطق استان خوزستان؛
4. تسلط بر آبادان برای تسهیل تسلط عراق بر رودخانه اروند پس از لغو قرارداد 1975 الجزایر؛
5. با حمله عراق، برخی شهرها و مناطق حیاتی، از جمله پایگاه هوایی دزفول، مناطق مهم نفتی اهواز و بندر امام خمینی در برد آتش توپ خانه عراق قرار می گرفت.
جبهه میانی، شامل منطقه دهلران تا شمال تنگه باویسی در مرز استان ایلام و کرمانشاه بود. اهداف عراق در این جبهه عبارت بود از:
1. پشتیبانی از عملیات در جبهه جنوب؛
2. توسعه پدافند از بغداد و تعمیق مرزهای شرقی با دور کردن نیروهای ایران از مقابل بغداد.
در منطقه شمال غرب، عراق با نگرانی از معابر وصولی مریوان ـ پنجوین و نوسود ـ حلبچه، لشکری برای تأمین کرکوک و کنترل مخالفان عراقی آماده کرده بود. حکومت صدام با اتکا به نیروهای ضد انقلاب، دو هدف را در این منطقه دنبال می کرد:
1. پشتیبانی از عملیات در جبهه جنوب با درگیر نگه داشتن بخشی از نیروهای ایران؛
2. فراهم کردن زمینه های لازم برای تجزیه کردستان با حمایت از نیروهای ضد انقلاب.[جنگ، بازیابی ثبات، صص 24و25]
آغاز جنگ، از خونین شهر تا خرمشهر
ارتش ایران با مشکلاتی اساسی که بسیاری از آنها در ساختار، هویت، آموزش، فرماندهی و کنترل ریشه داشت، برای انتقال از ارتشی طاغوتی به ارتشی اسلامی دست و پنجه نرم می کرد. این روند ادامه یافت و حتی جریان ضد انقلاب در درون ارتش، برای مهار انقلاب و بازگشت به وضع پیشین، کودتای نوژه را سازمان دهی کرد.
آیت الله هاشمی رفسنجانی در تشریح وضعیت نظامی ایران در آغاز جنگ می گوید: «... ما هنوز مشغول تصفیه ارتش بودیم و افراد ارتش فرار کرده و بسیاری از آنها محبوس بودند و جای کارشناسان آمریکایی را که از ایران رفته بودند، کسی نگرفته بود. تعداد بسیاری از قراردادهای تسلیحاتی که مکمل قدرت ارتش بود، در همان روزهای قبل از انقلاب، توسط بختیار لغو شده بود و بسیاری از امکانات ما بدون پشتیبانی مانده و نیروی نظامی دیگری نیز هنوز در ایران شکل نگرفته بود».
در چنین شرایطی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز در داخل کشور، برای برقراری امنیت و خنثی سازی توطئه های داخلی می کوشید. در حقیقت، این وضعیت نظامی ایران نشان دهنده کاهش توان دفاعی کشور بود. این وضعیت سبب از میان رفتن قدرت بازدارندگی ایران شده بود؛ قدرتی که از مهم ترین عوامل اثرگذار در تصمیم گیری دشمنان هر کشوری است. عراق نیز از وضعیت نظامی ایران به خوبی آگاه بود.
ضعف ایران در توان نظامی به همین موارد ختم نشد، بلکه مشکلات بسیار دیگری نیز وجود داشت که به تضعیف بازوی دفاعی ایران، یعنی ارتش می انجامید. از مهم ترین این مشکلات، حضور لیبرال ها در رأس هرم سیاسی کشور بود که عوارضی جبران ناپذیر در وضعیت نظامی ایران بر جا گذاشته بود. لیبرال ها به دلیل بینش و تفکر و درک نکردن ماهیت و مبانی انقلاب، قادر به حل معضلات انقلاب نبودند. بنی صدر از اسفند 1358 تا شهریور 1359، افزون بر ریاست جمهوری، فرماندهی کل قوا را نیز بر عهده داشت. وی نه تنها نیروهای انقلابی را منزوی کرد، بلکه در به کارگیری ارتش برای بازدارندگی در برابر عراق نیز ناتوان بود.
وضعیت نامطلوب نظامی ایران در مقابل توان بالای نظامی ارتش عراق موجب شد تجاوزگران به سرعت، بخش های مهمی از نواحی جنوبی ایران را اشغال کنند. این اشغال با مقاومت بی مانند مردم منطقه در برابر ارتش متجاوز همراه بود. با این حال، نابرابری مشهود میان متجاوزان و مردم که از داشتن حداقل وسایل دفاعی نیز محروم بودند، به ارتش عراق اجازه داد به سرعت در داخل مرزهای جنوبی کشور پیشروی کند. سرعت اشغال به گونه ای بود که لشکر های 1 مکانیزه و 10 زرهی ارتش عراق، فاصله 80 کیلومتری مرز تا رودخانه کرخه را در چهار روز پیمودند. در محور بستان ـ سوسنگرد، لشکر 9 زرهی عراق در همان یورش نخست، بستان را اشغال و سوسنگرد و حمیدیه را محاصره کرد و به نزدیکی اهواز رسید. در محور شلمچه، لشکر 3 زرهی و تیپ 33 نیروی مخصوص، برای اشغال خرمشهر و آبادان وارد عمل شدند که بر اثر مقاومت مردم، بسیج و سپاه در خرمشهر، تا چهارم آبان دشمن نتوانست این شهر را تصرف کند.
نیروهای لشکر 3 در 19 مهر 1359 در منطقه ای که هیچ گونه مواضع دفاعی وجود نداشت، از رودخانه کارون عبور کردند و شهر آبادان را به محاصره درآوردند. به این ترتیب، ارتش متجاوز عراق در مدت زمانی اندک، بیش از 15 هزار کیلومتر مربع از اراضی ایران را اشغال کرد و در آن مستقر شد.
در حالی که فرماندهی کل قوا به عهده بنی صدر بود، ارتش ایران چهار عملیات را برای آزادسازی مناطق اشغالی انجام داد:
1. عملیات نیروهای ارتش در 23 مهر 1359، در منطقه غرب رودخانه کرخه که با هدف آزادسازی این منطقه صورت گرفت و پیش از ظهر همین روز، به دلیل ناکامی، به پایان رسید و نیروها به مواضع خود عقب نشینی کردند.
2. در سوم آبان 1359، در پی محاصره آبادان، نیروهای ارتش برای شکستن محاصره این شهر، عملیاتی اجرا کردند، ولی به دلایلی از جمله نداشتن اطلاعات کافی و حتی اطلاعات کاذب، با شکست روبه رو شدند.
3. در پانزدهم دی، عملیات «نصر» که بعدها به عملیات «هویزه» مشهور شد، در منطقه غرب رودخانه کارون، با هدف آزادسازی خرمشهر به اجرا در آمد. این عملیات با وجود موفقیت اولیه، به شکست انجامید.
4. در بیستم دی، عملیات «توکل» با هدف شکستن محاصره آبادان و آزادسازی خرمشهر صورت گرفت که نتیجه ای مانند عملیات های پیشین داشت.
ناکامی های به وجود آمده موجب شد تفکر «تهاجم گسترده» کنار گذاشته شود. با توجه به فرماندهی جنگ با تدابیر بنی صدر، پیدایش این وضعیت، طبیعی می نمود. بنی صدر که با دیدن ناکامی های نظامی پی در پی، وضعیت سیاسی خود را در خطر می دید، به سوی هم فکران و یاران خود دست دراز کرد. وی از گروه هایی چون سازمان مجاهدین خلق و دیگر گروه های مخالف و معارض با انقلاب یاری خواست که نتیجه آن، غایله 14 اسفند 1359 در دانشگاه تهران بود.
عراقی ها با دیدن بن بست نظامی در جبهه ها و بحران سیاسی در ایران، بر درستی ارزیابی و تحلیل خود از ناتوانی نظامی و اوضاع داخلی ایران، پافشاری می کردند، چنان که اندیشه عملیات آفندی، دوباره در آنها قوّت گرفت. این در حالی بود که عزل بنی صدر از ریاست جمهوری بر تمهیدات سران حزب بعث اثر گذاشت.
پس از عزل بنی صدر، استراتژی جنگ تغییری اساسی یافت. از مدت ها پیش برخی فرماندهان سپاه خواستار اجرای این تغییرات بودند، ولی بنی صدر، مانع اجرای آن بود. در حقیقت، روشی که در زمان فرماندهی بنی صدر در جنگ به کار گرفته می شد، حاصل ترجمه آیین نامه های ارتش آمریکا بود. در روش منطبق بر آیین نامه های ارتش، مواضع دفاعی دشمن باید با اتکا به آتش و نیرو های زرهی در هم می شکست و سپس پیشروی در عمق صورت می گرفت. در مقابل، در استراتژی جدید که ابتکار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود، برای غافل گیری دشمن و جبران کمبود امکانات، عملیات در شب و با تکیه بر نیروی پیاده برخوردار از روحیه شهادت طلبی طرح ریزی می شد.
در نخستین عملیات محدود با شیوه جدید، هم ضعف های دشمن نمایان و قابلیت نیروهای انقلابی آشکار شد و هم درستی استراتژی جدید تأیید گردید. همچنین اندیشه های دفاعی سپاه به تدریج شکل گرفت و زمینه های طرح ریزی عملیات های گسترده و آزادسازی مناطق اشغالی فراهم آمد.
با تغییرات صورت گرفته و تمهیداتی که برای آزادسازی مناطق اشغالی اندیشده شد، سرانجام عملیات «ثامن الائمه» با هدف شکست حصر آبادان، در تاریخ پنجم مهر 1360، در شرق رودخانه کارون آغاز شد. در این عملیات، پس از 48 ساعت نبرد، همه مواضع دشمن در هم کوبیده و همه اهداف عملیات تأمین شد. نخستین نتیجه کلی و برجسته عملیات «ثامن الائمه» عبارت بود از در هم شکستن استراتژی دشمن در نقطه اصلی آن؛ بدین معنا که دشمن، پس از ناکامی اولیه در آغاز جنگ، با هدف برخورداری از برگ برنده برای مذاکرات صلح، توان اصلی خود را روی اشغال خرمشهر و آبادان متمرکز کرد. تداوم مقاومت در خرمشهر، به حفظ آبادان انجامید. با این حال، دشمن در فرصت های متعدد، درصدد اشغال آبادان برآمد، ولی موفق نشد. بنابراین، در منطقه ای که دشمن بر اساس استراتژی خود برای اشغال آبادان می کوشید، شکستن محاصره آبادان به معنای عقیم گذاشتن برنامه های دشمن بود.
عملیات مهم بعدی که نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بسیج، با سازمان دهی منسجم تری آن را اجرا کردند، عملیات «طریق القدس» بود. این عملیات با هدف قطع ارتباط دشمن از شمال به جنوب، با تصرف تنگه چزابه و همچنین آزادسازی شهر بستان و 70 روستای دیگر آن، در هشتم آذر سال 1360 آغاز شد. در این عملیات، دشمن به شدت غافل گیر و شکست سختی متحمل شد.
پس از موفقیت در عملیات «طریق القدس»، تلاش های رزمندگان ایران در منطقه عمومی غرب کرخه با هدف اجرای عملیات «فتح المبین» متمرکز شد. آزادسازی منطقه غرب رودخانه کرخه می توانست افزون بر انهدام نیروهای دشمن، شهرهای شوش، اندیمشک، دزفول و پایگاه چهارم شکاری را از برد آتش توپ خانه دشمن خارج کند. همچنین با موفقیت در این عملیات، مناطق و تأسیسات مهم منطقه شامل سایت و رادار، جاده اندیمشک ـ اهواز و چاه های نفتی ابوغریب از برد توپ خانه یا اشغال نیرو های دشمن خارج می شد.
عملیات «فتح المبین» در تاریخ 12/1/1361 آغاز شد و در یک هفته، مواضع دشمن، منهدم و منطقه به طور کامل پاک سازی شد. در این عملیات، 17 هزار نفر از نیرو های دشمن اسیر شدند و غنایم بسیاری از جمله 165 قبضه توپ و 220 دستگاه تانک و نفربر دشمن به دست رزمندگان افتاد.
پیروزی های به دست آمده برای رزمندگان ایران، دستاوردهای بسیاری داشت و بر اندام دشمن بعثی و حامیان وی لرزه انداخت، ولی هنوز خرمشهر در اشغال بود و حلاوت پیروز ی ها آنچنان که باید، کام رزمندگان را شیرین نمی کرد. ازاین رو، عملیاتی ویژه برای آزادسازی خرمشهر طرح ریزی و اجرا شد که عملیات «بیت المقدس» نام داشت. عملیات «بیت المقدس»، در شرایطی کاملاً حساس و ویژه طرح ریزی شد. تدبیر فرماندهان سپاه این بود که تلاش اصلی این عملیات باید در عبور از رودخانه کارون و تصرف سر پلی بزرگ متمرکز شود، در حالی که فرماندهان ارتش بر اساس تفکر کلاسیک معتقد بودند تلاش اصلی باید با اتکا به جاده اهواز ـ خرمشهر صورت گیرد. در پی این بحث ها و بررسی های طولانی، سرانجام بر اساس نظر سپاه، عملیات در ساعت 3 بامداد، دهم اردی بهشت 1361 آغاز و در چهار مرحله اجرا شد و به پیروزی رسید. بدین ترتیب، خرمشهر پس از مدت ها اشغال، در سوم خرداد 1361 آزاد شد. آزادسازی خرمشهر، حماسه ای بزرگ در تاریخ جنگ به شمار می رفت که بازتاب ها و پی آمد های بسیار مهم سیاسی و نظامی در پی داشت. سرعت عمل قوای نظامی ایران با تکیه بر تاکتیک ویژه عملیات عبور از رودخانه کارون و سقوط مواضع عراق و آزادسازی زودهنگام خرمشهر، نه تنها تمام امیدهای حامیان عراق را بر باد داد، بلکه به نگرانی و اضطراب آنها درباره سرنوشت سیاسی رژیم صدام و آینده منطقه افزود.
گفتنی است خرمشهر در روند تحولات جنگ تحمیلی، نماد و مظهر مقاومت به شمار می رفت و سرنوشت آن در سرنوشت سیاسی و نظامی جنگ، نقش مستقیم داشت. خرمشهر برای رژیم صدام، برگ برنده ای بود که می توانست در جریان مذاکرات، از آن به خوبی بهره برداری کند، ولی پیروزی عملیات «بیت المقدس» و آزادسازی خرمشهر، تمام نقشه های صدام و حامیانش را نقش بر آب و خیال آنها را آشفته کرد.[حجت الله کریمی، روزنامه رسالت، 4/3/1390؛ نک: جنگ، بازیابی ثبات؛ از خونین شهر تا خرمشهر]
دلایل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر
پس از فتح خرمشهر، برای نخستین بار در جلسه مسئولان و فرماندهان با امام، مسئله پایان گرفتن یا ادامه جنگ بررسی شد. دو دیدگاه متفاوت در این باره وجود داشت. بر اساس دیدگاه نخست، با شکست عراق و آزادسازی مناطق اشغالی، ادامه جنگ ضرورتی نداشت. در دیدگاه دوم، چنین استدلال می شد که ایران باید منطقه ای مهم از خاک عراق را در اختیار بگیرد تا از موضع برتر، عراق و حامیانش را برای تأمین خواسته ایران متقاعد کند.
رفتار عراق و آمریکا پس از پیروزی انقلاب و شروع جنگ، ذهنیت و تصوراتی را در مردم و مسئولان به وجود آورده بود. این رفتار در چگونگی مقاومت در برابر تجاوز عراق و پس از آن، آزادسازی مناطق اشغالی و سپس در تصمیم گیری پس از فتح خرمشهر نقش بسیاری داشت. در حالی که موجودیت نظام و انقلاب اسلامی ایران بر اثر جنگ تهدید شده بود، سازمان ملل در واکنش به تجاوز عراق، از این کشور حمایت کرد و همین امر موجب سلب اعتماد ایرانیان از این سازمان شد. پس از فتح خرمشهر این باور و اعتماد وجود نداشت که حقوق ایران تأمین شود؛ حقوقی که شامل محکوم کردن صدام به عنوان متجاوز، پرداخت غرامت و عقب نشینی کامل عراق بود. افزون بر این، نگرانی آمریکا از پیروزی ایران و سقوط عراق سبب شد حمایت و کمک های اطلاعاتی به عراق آغاز شود. این تحول، بیان کننده این حقیقت بود که آمریکا و دیگر قدرت ها، موقعیت برتر ایران و شکست عراق را نخواهند پذیرفت و در نتیجه، تمهیداتی علیه ایران به کار خواهند گرفت.
دو مسئله، فضای ذهنی تصمیم گیرندگان را درگیر ساخته بود: نخست پیروزی های ایران بر عراق پی آمدهای احتمالی داشت که از جمله، سقوط صدام بود و دیگری، اهداف و ماهیت سیاست آمریکا و مجامع بین المللی در برابر پیروزی ایران بود. در نتیجه، هنگام تصمیم گیری، این نگرانی وجود داشت که خواسته های ایران نادیده گرفته شود. با این برداشت، این نظریه شکل گرفت که با توجه به برتری ایران بر عراق، منطقه ای مهم از خاک عراق تصرف شود تا با تکیه بر آنآن، خواسته های ایران از موضع برتر تأمین گردد. بر این اساس، امام خمینی رحمه الله پرسش هایی را طرح کرد که سرانجام با ارائه دلایل نظامی و سیاسی، بر تصرف منطقه شرق بصره توافق و اجماع لازم صورت گرفت.[محمد درودیان، پرسش های اساسی جنگ، صص 203و204]
از آزادسازی خرمشهر تا پایان جنگ تحمیلی
این مقطع زمانی، از تابستان 1361 تا پایان جنگ تحمیلی را دربرمی گیرد. این دوره با عملیات «رمضان» آغاز شد و با پیروزی در عملیات مرصاد پایان یافت. در این دوره که حساس ترین دوران جنگ به شمار می آید، تنوع استراتژی عملیاتی، تاکتیک ها، انتخاب مناطق عملیاتی دیده می شود که بر اساس آن، شکل های گوناگون عملیات تحقق یافته است. موضوع اصلی این دوره که بر تمام مقاطع آن سایه افکنده است، بحث تنبیه متجاوز و موازنه نظامی است. در حقیقت، هدف تمام فعالیت های نظامی ایران و عراق و تغییر در استراتژی عملیاتی دو طرف، کسب برتری در این زمینه بود. به طور کلی، در دوره پس از عملیات رمضان (1361) و تا پیش از عملیات «خیبر» (1362)، عراق با تلاش مضاعف که با پشتیبانی همه جانبه متحدان جهانی و منطقه ای همراه بود، توانست موازنه را برقرار کند. در پی این اوضاع، ایران با عملیات «خیبر» و «بدر»، کوشید موازنه را بار دیگر به سود خود تغییر دهد. با این حال، نبوغ نظامی و ابتکار عمل بدیع سپاه پاسداران در طرح ریزی عملیات خیبر، فقط جنگ را از بن بست بیرون آورد و برتری چشم گیری به همراه نداشت.
با پیروزی رزمندگان اسلام در عملیات «والفجر8» (1364) و «کربلای5» (1365)، یک بار دیگر موازنه نظامی و سیاسی به سود ایران تغییر کرد، ولی به دلیل عقب ماندگی های نیروهای خودی از نظر تسلیحات، پشتیبانی و لجستیک و توسعه سازمان رزم، دست یابی به برتری مطلق ممکن نشد.
تعارض نظام انقلابی با قدرت های برتر، تهیه جنگ افزار از منابع گوناگون را دچار مشکل کرده بود. از دیگر سو، بسیج توانایی های کشور در حمایت از جنگ، با هدف اجرای عملیاتی موفق برای زیر فشار قرار دادن شورای امنیت سازمان ملل متحد به منظور دست یابی به صلح، مانع از ایجاد آمادگی لازم برای برداشتن گام های اساسی جهت سقوط ارتش عراق در صحنه نبرد بود. به این دلیل، در اوج برتری نظامی ایران که در عملیات «کربلای 5» به دست آمد، وارد کردن ضربه های نهایی بر پیکر ارتش عراق امکان پذیر نشد. همچنین قدرت بسیار زیاد نظامی عراق، استحکامات بسیار پیچیده و دشوار دشمن در جبهه جنوب و نیز ضعف توان نظامی ایران برای ادامه جنگ در این جبهه، ادامه جنگ را با مشکل روبه رو کرد. بنابراین، پس از عملیات «کربلای 5»، استراتژی عملیاتی ایران از جنوب به شمال غرب تغییر کرد و پیروزی های دیگری نیز در جبهه شمال غرب به دست آمد و همچنان موازنه نظامی به سود ایران حفظ شد. این وضع تا پیش از حمله عراق به فاو و بازپس گیری آن ادامه یافت.[حسین اردستانی و دیگر نویسندگان، تنبیه متجاوز، صص 19و20]
با فتح فاو، توازن نظامی به سود ایران تغییر کرد، ولی قدرت تهاجمی عراق در هوا و دریا به افزایش فشار برای خنثی سازی پیروزی ایران انجامید تا هزینه هر پیروزی، بیشتر از دستاوردهای آن باشد. آنچه در فاو حاصل شد، اگر بلافاصله پس از فتح خرمشهر به دست آمده بود، بی شک، سرنوشت جنگ را تغییر می داد، ولی تأخیر در دست یابی به این پیروزی و برتری عراق در زمینه های مختلف، مانع از تحولی جدّی در جنگ شد.
تلاش برای تعیین سرنوشت جنگ با اجرای عملیات کربلای 4 و ادامه آن با اجرای عملیات کربلای 5، تمام توان نظامی ایران را صرف کرد و هم زمان با تحلیل قوای نظامی ایران، توان نظامی عراق افزایش یافت. در سال 1366، استراتژی نظامی ایران در جنوب، به بن بست رسید و در همین سال، گسترش جنگ در خلیج فارس به درگیری ایران و آمریکا انجامید. این تحولات، فرصت مناسبی را در اختیار عراق قرار داد تا افزون بر بازسازی ارتش عراق، استراتژی این کشور را از پدافند به آفند تغییر دهد. تحولات نظامی در سال 1367 در حقیقت، از این رخدادها و تحولات سرچشمه گرفت که نتیجه سرمایه گذاری عراق در سال های گذشته به ویژه سال 1366 و تغییر استراتژی این کشور با کمک مستشاری روس ها بود.[محدود درودیان، پایان جنگ]
پذیرش قطعنامه 598 و واکنش مردم
قطعنامه 598، فقط یک روز پیش از نخستین اقدام آمریکا در حفاظت از نفت کش های کویت در 30 تیر 1366 تصویب شد و حضور نظامی آمریکا در منطقه، هیچ معنایی جز افزایش فشار به ایران به منظور پذیرفتن قطعنامه 598 نداشت. قطع نامه در شرایطی تصویب شد که ایران، به دلیل در اختیار داشتن مناطق حساس در خاک عراق، از برتری ویژه ای برخوردار بود. با این حال، روح قطع نامه برای نجات عراق بود و به گونه ای محسوس، فقط نیم نگاهی به ایران داشت.
بر اساس تمهیدات، پیش بینی شده بود که طرف امتناع کننده از پذیرش قطع نامه، با تحریم تسلیحاتی، تنبیه و زیر فشار قرار گیرد. جمهوری اسلامی ایران بر پایه تدابیری، قطع نامه را رد نکرد و به مذاکره با دبیرکل سازمان ملل متحد تمایل نشان داد. این بدان معنا بود که ایران، راه دیپلماتیک را برگزیده است.
ایران ضمن پذیرش مشروط قطعنامه 598، با ادامه گفت وگو با دبیرکل سازمان ملل متحد، تمهیداتی را برای تغییر ترتیب برخی بندهای قطع نامه پی گیری کرد. فعالیت های ایران نتیجه بخش بود و دبیرکل، طرحی را تهیه کرد که به طرح اجرایی دبیرکل مشهور شد. دبیرکل، رئوس کلی این طرح را در نامه 15 اکتبر 1987 میلادی ( 23 مهر 1366 ) اعلام کرد.
پس از سفر دبیرکل به تهران، شورای امنیت سازمان ملل متحد به دبیرکل مأموریت داد طرحی در زمینه اجرای قطعنامه 598 تهیه کند. طرح اجرایی دبیرکل برای قطعنامه 598 با جابه جا کردن برخی بندهای مستخرج از خود قطع نامه بود که خواسته های ایران را تا حدودی تأمین می کرد؛ زیرا گام نخست در اجرای این طرح، تشکیل کمیته ای برای تعیین متجاوز بود.
عراقی ها که با این اقدام مخالف بودند، در موضع گیری صریح، مخالفت خود را با هرگونه تفکیک و جابه جایی در بندهای قطع نامه اعلام کردند. صدام افزون بر موضع گیری، در دیدار با وزیر خارجه ژاپن گفت: «موضع ایران را که عراق باید متجاوز شناخته و مجازات شود، نخواهد پذیرفت».
در نیمه آذر 1366، دبیرکل سازمان ملل در پی مذاکره با نمایندگان ایران و عراق، در چکیده گزارش خود به شورای امنیت اعلام کرد، مذاکرات در عمل به بن بست رسیده است. در این گزارش درباره علل بن بست در مذاکرات آمده است: « جمهوری اسلامی ایران، به خاطر طرح مسئله غرامت و مرتبط کردن آن با مسئله عقب نشینی، از چهارچوب قطعنامه 598 خارج شده است و عراق به دلیل اعلام لزوم اجرای متوالی و بی وقفه آتش بس، عقب نشینی و مبادله کامل اسرا یا لااقل، انفکاک پذیر نبودن آتش بس و عقب نشینی، از طرح اجرایی دبیرکل فاصله گرفته است».
بنابراین گزارش، ایران و عراق هر یک به نوعی در ایجاد بن بست در روند مذاکرات مقصر بودند. این در شرایطی است که عراق با فرض اینکه ایران با قطعنامه 598 مخالفت خواهد کرد، برای دست یابی به موضع بهتر سیاسی، پذیرش قطع نامه را اعلام کرده بود، ولی در عمل، با وجود اینکه موضع ضعیف تری در صحنه نظامی داشت، به این دلیل که تمام تمهیدات بین المللی و منطقه ای برای نجات آن سازمان دهی شده بود، به مخالفت خود ادامه می داد. در همان حال، اگرچه جمهوری اسلامی ایران قطع نامه را به طور رسمی نپذیرفته بود، ولی با رد نکردن کامل آن و پذیرش گفت وگو در چارچوب قطعنامه 598 و بر اساس طرح اجرایی دبیرکل که مصوب شورای امنیت بود، در عمل برای گشایش در روند صلح با هدف تأمین منافع ایران می کوشید. آنچه موضع ایران را تقویت می کرد، برتری نظامی بر عراق با استقرار در بخشی محدود، ولی حساس در خاک عراق بود. بی گمان، اعلام آتش بس و عقب نشینی به مرزهای بین المللی، به منزله بیرون آوردن برگ برنده از دست ایران برای مذاکرات بود؛ بی آنکه هیچ تضمینی برای تأمین خواسته های ایران مبنی بر اعلام عراق به عنوان متجاوز و پرداخت غرامت وجود داشته باشد. مواضع یک سویه سازمان ملل در پشتیبانی از عراق همچون هفت سال گذشته تا تصویب قطعنامه 598 و بی اعتمادی ایران به عملکرد و مواضع این سازمان و همچنین موقعیت برتر نظامی ایران موجب شد جمهوری اسلامی ایران بر شرایط خود برای پایان بخشیدن به جنگ تأکید کند. بی تردید، اگر جمهوری اسلامی در چنان وضعیتی، بدون هیچ تضمینی، شرایط سازمان ملل را می پذیرفت، اکنون مهم ترین پرسشی که مطرح می شد، علل تأخیر در پذیرش قطع نامه نبود، بلکه این بود که چرا جمهوری اسلامی در شرایط برتر نظامی، قطع نامه ای را پذیرفت که نه تنها خواسته های ایران را تضمین نمی کرد، بلکه منافع طرف متجاوز را تأمین می کرد؟
پس از عقب نشینی ایران از برخی مناطق چون حلبچه در 22 تیر 1367، ادامه حمله های عراق و تشدید فشار بین المللی به ایران، سلسله جلساتی در داخل کشور با هدف تصمیم گیری نهایی درباره جنگ تشکیل شد. در نشست مشترک رؤسای سه قوه، مجلس خبرگان و شورای نگهبان، شرایط سیاسی نظامی کشور بررسی شد. امام خمینی رحمه الله نیز در روز پنج شنبه و جمعه، 23 و 24 تیر، به صورت جداگانه با برخی افراد مشورت کرد. سرانجام، نشست اصلی بر اساس دستور امام و با حضور چهل نفر از شخصیت های مهم کشور، در روز شنبه 25 تیر 1367 تشکیل شد. امام در پیامی به این جلسه که مرحوم حاج سید احمد خمینی قرائت کرد، ضمن بیان نظرهای خود، تصمیم گیری در مورد آینده جنگ را به جلسه واگذار کرد. چند روز پس از آن، آقای هاشمی در این باره گفت: « طی دو سه روز گذشته، جلسات متعددی با حضور سران کشور تشکیل شده و جمع بندی تمام این جلسات، به حضور امام رسیده است. طی بحث هایی که صورت گرفت، مجموعه شرایط، جمهوری اسلامی را به این نتیجه رساند که برای مصلحت انقلاب، قطعنامه 598 پذیرفته شود.... ایران تا به حال خواستار آن بود که ابتدا کمیته تعیین متجاوز تعیین شود، ولی فعلاً با توجه به شرایط جدیدی که پیش آمده است، از آن شرط خود صرف نظر کرده ایم.... وقتی به ما اطمینان دادند که ترکیب کمیته تعیین متجاوز به گونه ای خواهد بود که واقعاً به حق رسیدگی می کند، ما از شرط قبلی خود صرف نظر کردیم».
بدین ترتیب، در جلسه ای که به ریاست رئیس جمهوری وقت، آیت الله خامنه ای و با حضور مسئولان عالی رتبه کشور در 26 تیر 1367 تشکیل شد، پایان جنگ با پذیرش قطعنامه 598 به تصویب رسید. امام خمینی نیز این قطع نامه را تأیید کرد و پذیرفت که پذیرش قطع نامه، به صلاح نظام و انقلاب است. در پی این تصمیم، رئیس جمهوری، آیت الله خامنه ای، در نامه ای به دبیرکل سازمان ملل نوشت: « ایران تصمیم گرفته است رسماً قطعنامه 598 شورای امنیت را به خاطر اهمیتی که برای حفظ جان انسان ها، برقراری عدالت و صلح و امنیت منطقه و بین المللی قائل است، بپذیرد ».
خاویر پرز دکوئیار، دبیرکل سازمان ملل نیز روز دوشنبه اعلام کرد ایران قطعنامه 598 را به طور رسمی و بدون قید و شرط پذیرفته است. وی بلافاصله از رئیس شورای امنیت خواست اعضای شورای امنیت را برای مشورت گرد هم آورد. همچنین اظهار امیدواری کرد در طول یک هفته تا ده روز دیگر آتش بس برقرار شود.
واحد پخش خبر رادیو، در ساعت 2 بعدازظهر 27 تیر 1367 بدون هیچ مقدمه ای اعلام کرد که جمهوری اسلامی ایران، قطعنامه 598 شورای امنیت را پذیرفته است. مردم به ویژه رزمندگان و افراد انقلابی و متدین و تمام افرادی که در داخل و خارج کشور به نظام جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی تعلق خاطر داشتند، با انتشار این خبر، شگفت زده و غافل گیر شدند و موجی از نگرانی در میان مردم ایجاد شد. برابر گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی، در نخستین ساعات، حتی برای بسیاری از مردم، پذیرش قطع نامه قبول نبود و قطرات اشک و چهره های برافروخته آنها حکایت از نارضایتی از این مسئله داشت. همچنین کسانی که خبر نیم روزی رادیو را نشنیده بودند، بیانیه جمهوری اسلامی را شایعه ای بی اساس و دور از سیاست مسئولان خواندند. حتی شایعه شده بود که به دلیل فوت امام، قطع نامه پذیرفته شده است.
واکنش اولیه مردم در داخل کشور نشان دهنده اهمیت موضوع و احساس ناباوری درباره آن بود. پیش از این نیز پس از سقوط فاو و بازپس گیری برخی مناطق تصرف شده به دست ارتش عراق، نوعی ابهام و ناباوری در میان مردم دیده می شد که با اعلام موافقت ایران با قطعنامه 598 این ناباوری در ابعاد گسترده تری آشکار شد. باورهای مردم درباره جنگ که نتیجه تبلیغات موجود مبنی بر برتری قوای خودی و ضعف دشمن بود، به تدریج، میان درک مردم و حقیقت های صحنه جنگ، شکاف نسبتاً عمیقی به وجود آورد که در نتیجه، برتری نظامی عراق در ماه های پایانی و قبول قطعنامه 598 به وسیله ایران قابل فهم و هضم نبود.
با توجه به اهمیت تبیین پذیرش قطعنامه 598 برای مردم، رهبر فقید انقلاب اسلامی، امام خمینی رحمه الله در پیام استقامت که به مناسبت فرارسیدن ایام حج تنظیم شده بود، توضیحاتی فرمود که بی شک، موجب توجیه و التیام دل مردم، به ویژه رزمندگان اسلام شد که در غیر این صورت، امکان مهار اوضاع در داخل کشور و جبهه های جنگ بسیار دشوار می شد.[علی رضا سجادی فر، «نگاهی به شروع جنگ تحمیلی و قطعنامه 598 از تصویب تا اجرا»، پایگاه اینترنتی باشگاه اندیشه] امام رحمه الله در این پیام درباره علت پذیرش قطع نامه فرمود: « قبول قطع نامه که حقیقتاً مسئله بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصاً برای من بود، این است که من تا چند روز قبل، معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن می دیدم، ولی به واسطه حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلاً خودداری می کنم و به امید خداوند، در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی ـ نظامی سطح بالای کشور که من به تعهد و دل سوزی و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطع نامه و آتش بس موافقت نمودم و در مقطع کنونی، آن را به مصلحت انقلاب و نظام می دانم ».
امام در این پیام، علل پذیرش قطع نامه را تغییر شرایط بیان کرد، ولی به دلیل مصالحی از بیان آن شرایط خودداری و اظهار امیدواری کرد در آینده روشن شود. امام در آن وضعیت ملتهب و دشوار، برای جلوگیری از تفرقه و تشدید چند دستگی و بحران در کشور، بهترین روش را انتخاب و از بیان مسائلی که بخشی از آنها در گذشته ریشه داشت، خودداری کرد. هدف امام این بود که جمهوری اسلامی ایران بتواند استراتژی جدید خود را که از وضعیت سیاسی نظامی جدید ناشی شده بود، به خوبی پی گیری کند و به موفقیت برساند که این هدف جز با وحدت و انسجام داخلی دست یافتنی نبود.
امام در بخش دیگری از پیام خود، با توجه به ضرورت پشت سر نهادن این مرحله حساس، فرمود: « در این روزها ممکن است بسیاری از افراد، به خاطر احساسات و عواطف خود، صحبت از چراها و بایدها و نبایدها کنند که هر چند این مسئله به خودی خود یک ارزش بسیار زیباست، اما اکنون وقت پرداختن به آن نیست.» امام بار دیگر با تعبیر دیگری درباره تلخی پذیرش قطع نامه فرمود: « قبول این مسئله (قطع نامه)، برای من از زهر کشنده تر است، ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او این جرعه را نوشیدم. » سپس امام اظهار امیدواری کرد تلخی این روزها با شیرینی فرج حضرت بقیه الله (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) و رسیدن به لقای حق جبران شود.[صحیفه امام، ج21، صص 74 ـ 100]
عملیات مرصاد و نابودی منافقین
با موافقت امام خمینی، در 27 تیر 1367، ایران قطعنامه 598 را پذیرفت. با وجود پذیرش قطع نامه ارتش صدام در تیر سال 67 به خاک ایران حمله و از منطقه جنوب به سمت خرمشهر و اهواز پیشروی کرد. پس از ضد حمله های موفق ایران، ارتش عراق در جبهه های میانی و غرب کشور به عملیات نظامی دست زد که این عملیات نیز با بسیج مجدد نیروهای مردمی و نظامی جمهوری اسلامی، ناموفق بود. در نتیجه، نیروهای عراقی عقب نشینی کردند و رژیم عراق در اول و سوم مرداد، به طور رسمی عقب نشینی خود را از جبهه های جنوب و میانی و غرب کشور اعلام کرد، ولی هم زمان، عملیات مشترک عراق و سازمان مجاهدین خلق (منافقین) آغاز شد.
تحلیل مسعود رجوی، سرکرده منافقین درباره نتیجه جنگ این بود که ایران، به دلیل بسته بودن تمامی راه های بازگشت به صلح با عراق، ناچار به ادامه جنگ خواهد بود. به عقیده وی، هر چه جنگ به طول می انجامید، از یک سو توان نظامی و اقتصادی ایران بیشتر تحلیل می رفت و از دیگر سو، بازگشت به سمت آتش بس و صلح غیرممکن بود و این جنگ تا شکست ایران ادامه می یافت.
با اعلام پذیرش قطع نامه از سوی ایران، نقشه ها و طرح های قبلی سازمان مجاهدین خلق با بن بست روبه رو شد. در آن شرایط، منافقین در کنار امیدواری به داشتن پشتوانه خرده عملیات های مرزی، حمایت نمایندگان کنگره و سنای آمریکا را نیز یدک می کشیدند.
نخستین واکنش منافقین درباره پذیرش قطع نامه از سوی ایران، برگزاری نشست رجوی با اعضا بود. ساعت 23:30 جمعه 31/4/67 مسعود و مریم رجوی در سالنی عمومی برای اعضای اردوگاه های مختلف منافقین سخنرانی کردند و مسعود رجوی طرح عملیات «فروغ جاویدان» را که به اعتقاد او به فتح تهران و سقوط نظام منجر می شد، برای حضار شرح داد.
سازمان در 3/5/67 ساعت 3 بعدازظهر، عملیات خود را موسوم به «فروغ جاویدان» آغاز کرد. عراق پیشاپیش حملات گسترده ای را در جبهه غرب و جنوب آغاز کرده و عملیاتی هوایی برای ایجاد رعب و وحشت علیه مردم غرب کشور انجام داده بود. هم زمان با شروع عملیات «فروغ جاویدان»، ارتش عراق، با تظاهر به قصد تصرف خرمشهر به حمله ای گسترده در منطقه جنوب اقدام کرد. هدف این حمله در حقیقت، زمین گیر کردن قوی ترین لشکرها و تیپ های رزمی جمهوری اسلامی بود. برای تکمیل شدن رفع موانع، نیروی هوایی عراق، روزهای پیش از آغاز عملیات منافقین، به دفعات، مناطق تجمع نیرو در اطراف کرند و اسلام آباد را نیز بمباران کرد.
نیروهای سازمان پس از شروع عملیات در ساعت 4 بعدازظهر از مرزهای بین المللی عبور کردند و وارد خاک جمهوری اسلامی شدند. از آنجا که رژیم عراق تجاوز خود را تا شهرهای قصرشیرین و سر پل ذهاب گسترش داده بود، نیروهای منافقین، بدون درگیری و عبور از موانع و خطر، وارد شهرهای قصرشیرین و سر پل ذهاب شدند و پس از عبور از کرند، به سمت اسلام آباد پیشروی کردند و حدود ساعت 9:30 شب به اسلام آباد رسیدند و شهر را تصرف کردند.
منافقین در سر راه خود، بسیاری از مردم بی دفاع را به شهادت رساندند. اوج این فجایع در شهر اسلام آباد رخ داد. منافقین در بیمارستان اسلام آباد همه نیروهای پاسدار و بسیجی را که در بیمارستان بستری بودند، سر بریدند و 13 نفر از بچه های جهاد سازندگی را نیز تیرباران و اعدام کردند.
منافقین پس از اسلام آباد راهی کرمانشاه شدند که در 30 کیلومتری کرمانشاه در گردنه چارزبر که بعدها به «تنگه مرصاد» معروف شد، با مقاومت رزمندگان روبه رو و متفرق شدند. آنها با دادن 1500 کشته در گردنه مرصاد، زمین گیر شدند و تصمیم به فرار گرفتند.
تجهیزات منهدم شده منافقین در مجموع نبردهای عملیات فروغ جاویدان، 612 خودرو از انواع مختلف، 72 تانک و زره پوش، 21 توپ 122 میلیمتری و 51 تفنگ 106 میلیمتری برآورد شده است. آمار غنایم نیز حدود 500 دستگاه انواع خودرو، مقادیر زیادی تجهیزات انفرادی و جمعی بوده است. منافقین تعداد 1304 کشته خود را تأیید کردند. تعداد مجروحین نیز بیش از 1500 نفر بود. از مجموع 51 نفر هیئت اجرایی منافقین، حدود 33 نفر در صحنه عملیات حضور داشتند که 16 نفر از آنان کشته شدند. بر این اساس، حجم ضربه به بدنه منافقین، 50 تا 60 درصد بود که به کادر مرکزی آنها حدود 30 درصد ضربه وارد شد.[جمعی از پژوهشگران، سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام، ج3، صص 301 ـ 329]
جنایت جنگی عراق و استفاده از سلاح های شیمیایی
وقتی اواخر دی سال 1359، نخستین گلوله های شیمیایی در منطقه عمومی میمک و در محورهای «هلاله» و «نی خزر» بر سر نیروهای ایرانی فرود آمد، کسی گمان نمی کرد این سلاح مرگ بار و ممنوعه، روزی به عنوان سلاحی معمولی و متعارف، در جبهه های جنگ علیه نیروها و مردم عادی شهرها و روستاهای مرزی ایران به کار گرفته شود.
عراق که از نتایج حمله های شیمیایی راضی به نظر می رسید، در سال 1361 مدیریت رسته جنگ های شیمیایی را به طور رسمی، به سازمان رزم ارتش خود افزود. عراق برای استفاده از سلاح های شیمیایی، هر روز مصمم تر می شد و هیچ مجمع جهانی و قانونی، اعتراضی به این کشتارهای باورنکردنی نداشت. از دیگر سو، کارخانه ها و آزمایشگاه های مجهز و مدرن برای کشتار، با کمک قدرت های بزرگ به ویژه آلمان و انگلیس، در شهرهای عراق رو به گسترش بود.
به دلیل حساسیت روند جنگ و پایین آمدن منحنی پیروزی های عراق در نمودار میدان های نبرد، نیاز این کشور به سلاح شیمیایی، به نیازی روزانه تبدیل شد. عراق به عنوان آخرین عامل بازدارنده هجوم نیروهای ایرانی، به کاربرد این سلاح پناه برد. در برخی عملیات ها، حجم استفاده از گلوله های شیمیایی چنان گسترده و اشباع کننده بود که حتی پرندگان، حیوانات صحرایی و ماهی های رودخانه ها از سم کشنده این سلاح، دسته دسته هلاک می شدند و هورها از بین می رفتند.
اعتراف بی شرمانه سران سیاسی و نظامی عراق در استفاده از سلاح شیمیایی در جنگ هشت ساله با ایران، با واکنش سازمان های جهانی و حقوقی تناسب نداشت. اگر این مجامع، در محکومیت کاربرد سلاح شیمیایی بیانیه ای صادر می کردند، نام هر دو کشور ایران و عراق یکسان برده می شد. عراق از همین روزنه حمایت، دست خود را برای پراکندن پودرها و گازهای مرگ زا باز می دید. در سال های اولیه جنگ به ویژه در اسفند سال 1362، عراق به شکل حیرت آوری با سلاح شیمیایی اعم از گازهای خردل، تاول زا، فسفر، اعصاب و ناتوان کننده ها به جزایر مجنون حمله کرد. با این حال، هیچ یک از مجامع جهانی که مطمئن بودند عراق از این سلاح استفاده می کند، برای استقرار یک هیئت کارشناسی دایمی سلاح های شیمیایی در ایران، موافقت نکردند.
اوج بهره مندی عراق از سلاح شیمیایی، در شهر حلبچه بود. این شهر کردنشین مرزی و کوچک، تصویر جنایت بزرگ حزب بعث را در برابر دیدگان و وجدان جهانیان قرار داد. در حقیقت، مردم حلبچه و رزمندگان ایرانی، پیش از آنکه قربانی سلاح های شیمیایی باشند، قربانی چشمان بسته مجامع حقوقی و قانونی جهان هستند.
کنفرانس خلع سلاح شیمیایی دی ماه 1367 در پاریس برگزار شد. ایران در این کنفرانس، اسنادی ارائه کرد که تعداد حمله های شیمیایی عراق را از دی 1359 تا اسفند 1366، 242 مورد حمله با 44 هزار نفر قربانی نشان می داد. با همه این تلاش ها و ارائه سندهای محکم و قوی، این کنفرانس، فقط در بیانیه ای شش ماده ای، بدون ذکر نام عراق، از کاربرد سلاح های شیمیایی اظهار نگرانی کرد.[حرف ما، صص 21 ـ25]
ویژگی های جنگ ایران و عراق
جنگ ایران و عراق، تأثیری بسیار ژرف بر شکل گیری هویت تاریخی ایران گذاشته است. این هویت و تجربه تاریخی می تواند بر اندیشه و اراده و عزم ملت ایران برای غلبه کردن بر حوادث آینده، چون جنگ و دیگر بحران های سیاسی اجتماعی، نقش تعیین کننده ای داشته باشد. بر این اساس، بررسی ماهیت این جنگ اهمیت بسیاری دارد. ازاین رو، اگر این واقعه تاریخی، در چارچوبی به جز مفاهیم و ریشه های حقیقی آن تحلیل شود، تأثیر و هویت تاریخی خود را از دست خواهد داد و دچار بی ریشگی خواهد شد. این اتفاق، هم دلی نسل های آینده را از بین می برد و موجب بروز شکافی تاریخی در فهم و تحلیل این واقعه بزرگ خواهد شد.
بیشتر پژوهشگران غربی، برای دوری از آشکار شدن ماهیت اصلی جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و آشکار شدن اتحاد قدرت های جهانی برای مقابله با تأثیرات داخلی و خارجی انقلاب اسلامی ایران، می کوشند جنگ ایران و عراق را پایه اختلاف های مرزی یا شخصی صدام با مسئولان جمهوری اسلامی نشان دهند. شهرام چوبین، از پژوهشگران در زمینه جنگ ایران و عراق، به تفاوت جنگ ایران و عراق با جنگ های مشابه اشاره می کند و می نویسد: «در میان منازعات کشورهای جهان سوم، جنگ ایران و عراق از چندین دیدگاه غیر معمول است. آنچه معمولاً در این باره در غرب گفته می شود، تعداد کثیر تلفات انسانی، زیان های سنگین اقتصادی وارد شده و طول کشیدن آن است. آنچه کمتر به آن پرداخته می شود، نوع درگیری است که با الگوی رایج در مناطق غیرصنعتی جهان تفاوت دارد؛ چرا که در این مناطق، تمایل به سمت جنگ های درون مرزی یا غیر نظامی است؛ در حالی که نمونه ای نسبتاً نادر در درگیری بین دولت ها بود؛ جنگی که در قالبی کلاسیک جای می گرفت و منازعه ای صرف بر سر آب و خاک نبود، بلکه با قدرت طلبی و گسترش عقاید فکری نیز همراه بود».[«آخر جنگ» (قسمت اول)، روزنامه اخبار اقتصادی، ترجمه: جعفر خیرخواهان، 1/7/1378، ص7]
وقوع جنگ پس از بیست ماه از آغاز انقلاب، بیان کننده رابطه جنگ با انقلاب است. سقوط رژیم شاه، منافع آمریکا و غرب را به خطر افکند و به ویژه ماهیت دینی و مردمی بودن انقلاب، گسترش آن را در سطح منطقه ممکن ساخت. این ارزیابی و پیش بینی درباره گسترش انقلاب اسلامی در سطح منطقه، نوعی نگرانی بین المللی به وجود آورد که کوشش برای بازگرداندن نظم پیشین با توافق بیان نشده بین المللی برای دفاع از نظام پیشین، مسیر وقوع جنگ را هموار ساخت. با این توضیح، باید آلودگی اندیشه دینی اسلام را شناسایی کرد؛ اندیشه ای که شامل جهاد و مبارزه با تکیه بر شهادت طلبی و فراخواندن مردم به صحنه سیاسی ـ اجتماعی در دوره انقلاب و سپس دعوت مردم به مقاومت در برابر تجاوز عراق و تحولات بین المللی معاصر است. با بررسی این اندیشه، ماهیت جنگ ایران و عراق و تحولات آن، تحلیل و تبیین می شود. بر اساس این تحلیل، از یک سو، انقلاب دینی به حضور مردم در صحنه های انقلاب و جنگ انجامید و از دیگر سو، بر شکل گیری رفتار و تصمیم رهبران، مسئولان، فرماندهان و مردم اثر گذاشت. در مقابل بر اساس درکی که نظام بین المللی، از ماهیت انقلاب و تهدیدی که برای منافع غرب داشت، برای مهار انقلاب از روش های گوناگون مختلف استفاده کرد و سرانجام، عراق را برای حمله به ایران تشویق کرد.
بر همین اساس، جنگ و تحولات نظامی با دیگر اجزا پیوستگی عمیقی دارد. بدین معنا که با تعریف امام از جنگ که آن را «جنگ اسلام و کفر» خواند و عراق را در تجاوز به ایران، عامل آمریکا دانست، ماهیت عقیدتی سیاسی جنگ تعریف شد و همین نگرش از یک سو، مبانی جنگ را و از دیگر سو نگرش به صلح را شکل داد. در حقیقت، با تعریف عقیدتی سیاسی جنگ، در حالی که رفتار فردی و اجتماعی در جبهه و پشت آن، بر اساس تکلیف شرعی ترسیم می شد، ماهیت مواضع سیاسی در برابر عراق و حامیانش و نظام بین الملل و پیشنهادهای صلح نیز مشخص می شد.
در سطح نازل تر، ماهیت عقیدتی جنگ بر اهداف، استراتژی عملیاتی و تاکتیک های نظامی تأثیر گذاشت و نیروهایی داوطلب شهادت پدید آورد. ازاین رو، الگوی تفکر سیاسی و نظامی رئیس جمهور وقت، بنی صدر که بر اساس تئوری و روش های برگرفته از آموزه های نظامی ارتش آمریکا ترسیم شده بود، نه تنها هنگام تجاوز عراق، پاسخ گو نبود، بلکه هنگام آزادسازی مناطق اشغالی نیز ناکام ماند و به بن بست نظامی در جنگ انجامید و کشور را بر لبه پرتگاه تجزیه ارضی و بی ثباتی سیاسی قرار داد.
می توان گفت آغاز جنگ، حمله و هجوم علیه انقلاب اسلامی بود و انقلاب، با جنگ، هزینه سنگین رویارویی با منافع آمریکا و غرب را پرداخت. باورها و عقاید دینی و ویژگی انقلابی در سازمان دهی نیروها برای تثبیت نظام سیاسی انقلاب، رویارویی ایران و آمریکا را ناگزیر ساخت و سرانجام، رفتار عراق در چارچوب منافع آمریکا، به جنگ منجر شد. انرژی انقلابی با وقوع جنگ آزاد شد. آمادگی مردم برای حفظ انقلاب و تحقق شعارهای آن؛ استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی، مانند انرژی متراکم، در جامعه وجود داشت، ولی آشکار نبود. تجاوز دشمن خارجی برای براندازی نظام جمهوری اسلامی و از بین بردن انقلاب، به منزله آزمونی بزرگ برای نمایش آمادگی و جان فشانی مردم برای دفاع از انقلاب و حفظ نظام بود و این رویارویی، انرژی متراکم مردم انقلابی را آزاد کرد. همین امر، عنصر تعیین کننده ای در نقش بر آب شدن محاسبات اولیه عراق و ناکامی این کشور در تجاوز به ایران بود.[محمد درودیان، پرسش های اساسی جنگ، صص 26 ـ 30]
دفاع مقدس ، حماسه ماندگار در تاریخ ایران
اگر بپذیریم جنگ، بوته آزمایش ملت هاست، جنگ دفاعی، به مراتب، بوته ای گرم تر و پر حرارت تر دارد. در جنگ دفاعی، همه مردم باید بجنگند؛ با هر وسیله ای که در دست داشته باشند؛ زیرا دفاع از آب و خاک، فراتر از یک ضرورت اجتماعی و حتی ملی است. حضور توده مردم به هر شکلی، برای دشمن متجاوز، ناامیدکننده و شکننده است.
رویارویی سه لشکر مدرن ارتش عراق با توده مردم خرمشهر که حتی از داشتن ابتدایی ترین سلاح محروم بودند، جنگی کاملاً نابرابر بود. این جنگ که بیش از چهل روز به درازا کشید، بی گمان، از وقایع درخشان تاریخ جنگ های مردمی، در مقابله با نیروی ارتشی رسمی است.
نارسایی های سیاسی و نظامی و آشفتگی های طبیعی ماه های اول انقلاب، خرمشهر را به مدت 19 ماه، در دستان ارتش عراق اسیر کرد. با این حال، به اعتراف برخی نظامیان عراقی مستقر در خرمشهر، آنها حتی یک شب خواب راحت نداشته اند و پیوسته از کابوس مقاومت مردمی رنج می بردند و حتی بسیاری از آنها به بیماری های روانی مبتلا شدند. این روحیه دفاعی در همه مردم ساکن در مرزهای ایران و عراق وجود داشت. حتی برخی صاحب نظران معتقدند اگر عراق نتوانست آبادان را به اشغال خود درآورد و فقط به محاصره آن بسنده کرد، به این دلیل بود که از رویارویی دوباره با نیروهای مردمی در آبادان، وحشت داشت. عراق مزه این وحشت را یک بار در خرمشهر چشیده بود و هرگز مایل نبود با این قیمت گزاف، وارد آبادان شود. ازاین رو، بیشتر ترجیح داد از محاصره آبادان، بهره برداری سیاسی کند.
در حقیقت، هم بعثی ها و هم دنیا می دانستند که ایران نمی تواند ضربه های جنگی گسترده و سخت را تحمل کند. ازاین رو، با فرصتی که آشفتگی ماه های اولیه انقلاب در اختیار بعثی ها گذاشت، آنان وارد ایران شدند. بعثی ها با اعراب و غربی ها هم پیمان شدند و یک سال پیش از آغاز، این طرح ها را نه بر اساس ظرفیت موجود ارتش عراق که بر اساس ظرفیت زرادخانه های اعراب و غربی ها طراحی کردند.
عراقی ها در این جنگ هشت ساله، حتی لحظه ای احساس تنهایی نکردند. سرمایه های دنیای عرب از یک سو و تهیه و تدارک پیشرفته ترین تجهیزات نظامی از سوی دنیای غرب از دیگر سو، کمربند فولادینی به دور ارتش عراق کشید که به ظاهر، هیچ قدرت نظامی توان گشودن آن را نداشت.
بررسی های پژوهشگری آمریکایی به نام کنت. آر.تیمرمن نشان می دهد بیش از 445 شرکت غربی، در ساختن ماشین مرگ آفرین صدام شرکت داشتند. این بسیج جهانی، برای از پا درآوردن ملت ایران شکل گرفته بود و تجزیه ایران و انهدام نژادی همان هدف پنهانی بود که بعثی ها در پی آن بودند.
وسعت و عمق تلاش جهان برای از پای درآوردن ملت ما، آن هم به دست یکی از مکارترین و کینه توزترین رهبران منطقه همان اندازه گویاست که پایداری ما. ملت مظلوم ایران، با حداقل امکانات، ولی با تکیه بر ایمان، ایستادگی کرد و اجازه نداد مهر شکست یا تجزیه بر پیشانی این خاک کهن سال حک شود و داغ این هدف پنهان را بر دل صدام و سردمدارانش گذاشت.[سرمقاله، مرتضی سرهنگی، نشریه کمان، 8/10/1377 و 2/5/1380]
منابع:
- «آخر جنگ» (قسمت اول)، روزنامه اخبار اقتصادی، ترجمه: جعفر خیرخواهان، 1/7/1378.
- آوینی، سید مرتضی، گنجینه آسمانی، تهران، نشر ساقی، چاپ اول، 1381.
- اردستانی، حسین و نویسندگان، تنبیه متجاوز، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، چاپ اول، 1379.
- انصاری، مهدی، محمد درودیان و هادی نخعی، خرمشهر در جنگ طولانی، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1375.
- تحلیلی بر جنگ تحمیلی رژیم عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، دفتر حقوقی، بهمن 1361.
- جمعی از پژوهشگران، سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، چاپ دوم، 1385.
- درودیان، محمد، از خونین شهر تا خرمشهر، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، خرداد 1373.
- ـــــــــــــ ، پایان جنگ، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، چاپ اول، 1378.
- ـــــــــــــ ، پرسش های اساسی جنگ، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ تهران، چاپ سوم، 1384.
- ـــــــــــــ ، جنگ، بازیابی ثبات، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، چاپ سوم، 1384.
- درویشی، فرهاد و نویسندگان، ریشه های تهاجم، تجزیه و تحلیل جنگ ایران و عراق، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، چاپ سوم، 1384.
- روزنامه انقلاب اسلامی، 17/9/1359.
- سجادی فر، علی رضا، «نگاهی به شروع جنگ تحمیلی و قطعنامه 598 از تصویب تا اجرا»، سایت باشگاه اندیشه.
- سرهنگی، مرتضی، حرف ما، تهران، سوره مهر، چاپ اول، 1387.
- کریمی، حجت الله، روزنامه رسالت، 4/3/1390.
- گزارش اقتصادی سال های 1357، 1358 و 1359، بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران.
- مرکز آمار ایران، سال نامه آماری 1359.
- موسوی خمینی، سید روح الله، صحیفه امام.
- نشریه کمان، 8/10/1377 و 2/5/1380.
بازنشر از : مجله اشارات پائیز سال 1390 ، شماره 144 - آغاز هفته دفاع مقدس