جایگاه فرهنگ کار در اسلام / بخش اول

موضوع نوشتار: 
فرهنگ کار
یکی از پرسش های بسیار مهم و مطرح شده در این پست این است:« فرهنگ کار در اسلام چه جایگاهی در مبانی دینی و اعتقادی ما دارد؟ »

جایگاه فرهنگ کار در اسلام

یکی از پرسش های بسیار مهم و مطرح شده در این پست این است:« فرهنگ کار در اسلام چه جایگاهی در مبانی دینی و اعتقادی ما دارد؟ »

جایگاه فرهنگ کار در اسلام

در عالم هستی و در میان مخلوقات الهی، پیوند و ارتباط انسان با کار آن قدر شدید و اساسی است که می توان گفت انسان و کار دو قلوهایی به هم چسبیده اند و به تعبیر دیگر ناف انسان را با کار بریدند. کار ضرورت و لازمه ی زندگی انسان است و حیات او در جامعه با کار عجین شده است. جانداران دیگر، زندگی خود را مدیون مواهب طبیعت و غرایز خویشند و بدون تفکّر و تلاش ویژه و با استفاده ی مستقیم از مواهب طبیعت زندگی می کنند؛ اما انسان، فقط در دوران کوتاه از تاریخ در وضعیّت صرفاً طبیعی زیسته و به رفع گرسنگی قناعت کرده است. بشر از همان سپیده دم تاریخ، با به کارگیری هوش و آگاهی و فعالیّت های پیچیده ی مغزی خویش به ابزارسازی پرداخته و ماده و طبیعت را به خدمت خود درآورده است. او به آنچه مستقیم در دسترس داشته اکتفا نکرده، بلکه همواره در تلاش و تکاپو و جستجو بوده است تا به آنچه در دسترس ندارد؛ اما نیاز به آن را احساس می کند، دست یابد[1] تمام آنچه را که ما مصرف می کنیم، در حقیقت مخلوق کار انسانی است، حتی آن چیزهایی را که به طور کلّی بیش از همه طبیعی می دانیم؛ مانند گندم، سیب زمینی یا میوه ها. گندم محصولی است که انسان آن را از میان غلّات جدا و به تدریج تربیت کرده است و آن قدر هم گندم در طبیعی بودن ضعیف است که اگر آن را به رقابت با گیاهان وحشی بسپاریم، به زودی نابود می شود و از بین می رود. و به همین ترتیب تمام آنچه را که بشر کشت می کند در بر خواهد گرفت و همه درختان میوه و حیوانات اهلی ما نابود خواهند شد[2] از سوی دیگر، زندگی اجتماعی مستلزم همکاری و همیاری و برآوردن نیازهای متقابل است، این امر منجر به تقسیم کار و توسعه ی تخصص ها و مهارت های مختلف شده و بر پیشرفت کمّی و کیفی کار و آثار و نتایج آن افزوده است. کار انسان نه فقط با تجربه و دانش او درآمیخته، بلکه به صورت یک امر فرهنگی و ارزشی جلوه گر شده است و بدین سان بین اندیشه، کار و روابط اجتماعی پیوندی ناگسستنی پدید آمده و تمدّن و فرهنگ بشری در گرو این سه ویژگی است. به عبارت دیگر انسان با اندیشه و عمل به پیش می رود و هیچ یک از این دو به تنهایی کارساز نیست.[3]

بنابراین اگر بگوییم، وجود انسان بدون کار و تلاش معنا ندارد و قابل تصوّر نیست، سخنی به گزاف نگفته ایم؛ زیرا چه برای زندگی دنیوی و چه برای حیات طیبه ی اخروی، انسان ناچار از کار و تلاش است و بدون آن هستی او در هر دو جهان بر فناست. از این رو در تمام ادیان الهی و مکاتب بشری و حتی داستان های اساطیری، از کار و کوشش تمجید و ستایش شده است؛ اگرچه تفاوت هایی در شیوه ی نگرش و قضاوت آنها نسبت به کار وجود دارد. علاوه بر این تلاش و تکاپوی انسان در طول تاریخ گواه عینی و عملی بر اثبات این امر است و ما هیچ قوم و ملّتی را سراغ نداریم که مشوّق تنبلی و بیکاری بوده باشند یا با بیکاری و تنبلی به پیشرفت و سعادت رسیده باشد.

پرسش این است:

1. فرهنگ کار در اسلام چه جایگاهی در مبانی دینی و اعتقادی ما دارد؟
2. آیا دین اسلام ما را به کار و کوشش و تلاش دعوت کرده است یا به تن پروری؟

تعریف کار

از نظر لغوی کار به معنای فعل و عمل و کردار انسان است و در اصطلاح، کار فعالیتی است نسبتا دائمی که به تولید کالا یا خدمات می انجامد و به آن دستمزدی تعلق می گیرد.

به عقیده ی بعضی از صاحب نظران در تعریف کار به نوع خاصی از کار توجه نشده است؛ بلکه کار را در مفهوم عام سرچشمه ی انباشت ثروت و سرمایه و نهایتا رشد و شکوفایی جوامع تلقی کرده اند. پولکس فن (Pollexfen) می گوید:

مردم سر چشمه ثروت های منقول بوده و افزایش ثروت از کار و زحمت آنها ناشی می شود.[4]

از نظر برخی از اقتصاد دانان لیبرال از جمله کلسن کار عبارت است از:

استفاده ای که انسان از نیروهای مادی و معنوی خود در راه تولید ثروت یا ایجاد خدمات می کند.[5]

بر اساس این تعریف فعالیت و کار به طور عمده از طریق هدف ها و ارزش محصولی که تولید شده معین می گردد؛ به عبارت دیگر کار زمینه را برای تولید و افزایش خدمات ایجاد می کند.

به طور کلی کار عبارت است از:

مجموعه عملیاتی که انسان با استفاده از مغز، دست ها، ابزار و ماشین ها برای استفاده ی عملی از ماده روی آن انجام می دهد و این اعمال نیز متقابلا بر انسان اثر می گذارد و او را تغییر می دهد.[6]

بر اساس تعریف مذکور کار دارای سه خصوصیت است:

نخست، کار مبتنی بر فعالیت فکری و بدنی است؛
دوم، از طریق کار، کالایی تولید می شود یا خدمتی عرضه می گردد؛
سوم، در قبال انجام کار، دستمزدی پرداخت می گردد.

جایگاه فرهنگ کار در اسلام

جایگاه فرهنگ کار در اسلام

در میان ادیان الهی، اسلام به عنوان آخرین و کامل ترین دین الهی، توجه ویژه و فراوانی به کار و تلاش دارد، تا جایی که خداوند در قرآن کریم می فرماید: «لیس للانسان الّا ما سعی: بر یا انسان چیزی جز حاصل کار و تلاش او نخواهد بود.»[7] «کل نفس بما کسبت رهینه: هر کس در گروه اعمال خویش است.»[8] و رسول اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) می فرماید: «العباده عشره اجزاء تسعه اجزاء فی طلب الحلال: عبادت ده جزء دارد که نه جزء آن طلب روزی حلال است.»[9] همچنین «الکان لعیاله کالمجاهد فی سبیل الله: کسی که برای کسب هزینه ی خانواده اش زحمت می کشد، مانند مجاهد راه خداست.»[10] و باز از پیامبر اسلام روایت شده که: «بنده هیچ غذایی نخورد که نزد خدای متعال محبوبتر از دسترنج او باشد، هر کس با تنی خسته از کار بخوابد آمرزیده می شود.»[11] علاوه بر این روایات مهم در تبیین ارزش و جایگاه کار و کوشش در نزد خداوند، در سیره ی عملی انبیای الهی و حضرات معصومین علیهم السلام نیز توجه به کار را می بینیم و با مطالعه ی تاریخ زندگانی آنها درمی یابیم که همه ی آنها اهل کار و تلاش بودند و هزینه ی زندگی خود را از دسترنج خود تأمین می کردند. از امام صادق (علیه السلام) روایت شده: «ان الله جعل ارزاق انبیائه فی الزرع و الضرع: خداوند روزی پیامبران خود را در کشاورزی و دامداری قرار داد.»[12] و در حدیثی از پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله و سلم) آمده است که: «داوود پیامبر جز از دسترنج خود نخورد.»[13] و در تواریخ و روایات نقل شده است که سلیمان نبی (علیه السلام) با آن عظمت و شکوه، زنبیل بافی می کرد و از دسترنج خود روزی می خورد. از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که: «امیرالمومنین (علیه السلام) بین می زد و کشاورزی و نهالکاری می کرد. آن حضرت هزار بنده از مال و دسترنج خود خرید و آزاد کرد.»[14] همچنین روایت شده است. مولایمان امیرالمومنین (علیه السلام) وقتی از جهاد فراغت می یافت، به آموزش دادن مردم و داوری میان آنها می پرداخت و هرگاه این کارها را تمام می کرد، در باغی که داشت مشغول کار می شد و در همان حال ذکر خدای جلّ جلاله می گفت.[15]

جایگاه فرهنگ کار در اسلام

جایگاه کارگر

با توجه به اهمیّت و جایگاه فوق العاده ی عنصر کار در اسلام، طبیعی است که مقام کارگر نیز بسیار بزرگ و با اهمیت باشد تا جایی که کارگران همچون مجاهدان راه خدا دانسته شدند یا وقتی با تنی خسته می خوابند، آمرزیده هستند، یا اگر در حین کار از دنیا بروند شهید محسوب می شوند که به برخی از این روایات در بالا اشاره کردم و اکنون به نقل روایتی دیگر در این زمینه می پردازیم:

روی انس بن مالک انّ رسول الله (صلی الله علیه وآله و سلم) لمّا اقبل من غزوه تبوک استقبله سعد الانصاری فصافحه النّبیّ (صلی الله علیه وآله و سلم) ثم قال له: ما هذا الذی اکنب یدیک؟ قال یا رسول الله اضرب بالمر و المسحاه فانفقه علی عیالی فقبل یده رسول الله (صلی الله علیه وآله و سلم) و قال هذه ید لا تمشها النّار:

انس بن مالک گفت: موقعی که رسول اکرم از جنگ تبوک مراجعت می کرد، سعد انصاری به استقبال آمد. حضرت با او مصافحه کرد و دست سعد را زیر و خشن دید. فرمود: چه صدمه ای به دستت رسیده است؟ عرض کرد یا رسول الله من با طناب و بیل کار می کنم و درآمدم را خرج معاش خانواده ام می نمایم. رسول اکرم دست او را بوسید و فرمود: این دستی است که آتش با آن تماس پیدا نمی کند.»[16]

جایگاه فرهنگ کار در اسلام

5. تشویق به کار و نهی از تنبلی

تشویق به کار و تلاش و نهی از تنبلی و کسالت نیز در اسلام فراوان است. علاوه بر قرآن کریم که خداوند در آیات متعددی انسان ها را به کار و عمل صالح سفارش و تشویق نموده و به صالحان اجر و پاداش بزرگ اخروی وعده داده[17] از حضرت معصومین نیز روایات زیادی در این زمینه نقل شده است که به برخی از آنها اشاره می کنم:

امام علی (علیه السلام): العمل شعار المومن؛ کار شعار مومن است.[18]

امام علی (علیه السلام): العمل اکمل خلف؛ کار کاملترین خلف انسان است.[19]

امام علی (علیه السلام): الشرف عند الله سبحانه بحسن الاعمال لا بحسن الاقوال؛ شرافت و بزرگی نزد خدای سبحان به نیکویی کارهاست نه به نیکویی گفتارها[20]

امام علی (علیه السلام): بالعمل یحصل الثواب لا بالکسل؛ با کار است که پاداش به دست می آید نه با تنبلی[21]

امام باقر (علیه السلام): الکسل یضر بالدین و الدنیا ؛ تنبلی به دین و دنیا زیان می زند.[22]

امام باقر (علیه السلام): ایاک و الکسل و الضجر فإنّهما مفتاح کل شرم کسل لم یود حقا و من ضجرلم یصبر علی حق؛ از تنبلی و بی حوصلگی، بپرهیز؛ زیرا این دو، کلید هر بدی می باشند و کسی که تنبل باشد، حقّی را نگذارد و کسی که بی حوصله باشد، بر حق شکیبایی نورزد.[23]

مولانا نیز حدیثی از پیامبر را در تشویق به کار، این گونه به شعر درآورده است.

گفت پیغمبر که بر رزق ای فتی                   در فرو بسته است و بر در قفل ها

جنبش و آمد شد ما و اکتساب                    هست مفتاحی بر آن قفل و حجاب

بی کلید این در گشادن راه نیست               بی طلب نان سنت الله نیست[24]

لزوم پرداختن به کار را حتی در سخت ترین شرایط برای نیفتادن در دام احتیاج به خلق و گدایی از آنها در حدیث زیر می بینیم عن زراره من الصادق (علیه السلام): انّ رجلا اتاه فعّال انّنی لا احسن ان اعمل بیدی و لا أحسن ان اتجر و انا محارف محاج فقال اعمل و احمل علی راسک و استغن عن النّاس.

زواره می گوید مردی به حضور امام صادق (علیه السلام) آمد و عرض کرد: دست سالمی ندارم که با آن کار کنم، سرمایه ندارم تا با آن تجارت نمایم، مرد محروم و مستمندی هستم، چه کنم؟ امام (علیه السلام) فرمود: با سرت باربری کن و خود را از مردم مستغنی و بی نیاز بدار.[25]

البته ناگفته پیداست که تشویق و ترغیب اولیای دین به کار و کوشش، فقط به خاطر شغل های مشروع و کارهای مفید است که خیر و صلاح جامعه در آنهاست نه کارهای ناروا و حرام که نتیجه ی آن کسب لقمه ی حرام است و شدیداً از خوردن آن نهی شده است.

پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم): «من اکل لقمه من حرام لم تقبل له صلاه اربعین لیله»

هر کس یک لقمه ی حرام بخورد، نماز چهل شبش پذیرفته نشود.[26]

پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) «انّ الله عزوّجل حرم الجنه جسدا غدی بحرام». خدای عزوجل بهشت را بر بدین که از مال حرام تغذیه شود حرام کرده است.[27]

البته اثرات لقمه ی حرام (جهل، غفلت، خیانت، تاریکی، حسد و...) در همین دنیا نیز آشکار می شود.

جایگاه فرهنگ کار در اسلام

ادامه دارد...
جایگاه فرهنگ کار در اسلام / بخش دوم

------------------------------
پی نوشت ها :

[1] جامعه شناسی کار و شغل، ص1.
[2] اقتصاد کار، ص 11 و 12.
[3] جامعه شناسی کار و شغل، ص 1 و 2.
[4] میک، 1358، ص 22.
[5] توسلی، 1357، ص 9.
[6] همان، ص 10.
[7] نجم،39.
[8] مدثر/38.
[9] محمدی ری شهری، 1367، ج 5، ص2059. ش 7202.
[10] همان،ش 7203.
[11] محمدی ری شهری، 1367، ج11، ص5177، ش17627.
[12] محمدی ری شهری، 1367، ج 5،ص 2178،ش 7551.
[13] محمدی ری شهری، 1367، ج11، ص5177، ش 17628.
[14] محمدی ری شهری، 1367، ج 5، ص2061،ش 7219.
[15] همان، ش 7220.
[16] ابن اثیر، 1415، ج 2، ص269- فرید، 1367، ج3، ص 21.
[17] نحل/97، قصص/67، طه/75 و...
[18] تمیمی آمدی، 1366، ص151.
[19] همان، ص151.
[20] همان،ص153.
[21] محمدی ری شهری، 1367، ج 9، ص4050، ش 14262.
[22] مجلسی، 1403، ج 57، ص180.
[23] همان، ج 75، ص187.
[24] مثنوی، دفتر پنجم، ابیات 2385- 2387.
[25] فرید، 1367، ج3، ص22.
[26] محمدی ری شهری، 1367، ج3، ص 1124، ش3660.
[27] همان، ش 3661.

Share