مقدمه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ وَ الثنا لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ و الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى سَيِّدنَا مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ علی آلِهِ الطیبین الطاهرین، سِيَّمَا بَقِيَّةُ اللَّهِ فِي الْأَرَضِين وَ اللَّعْنَه الدَّائِمَه الأبديه عَلِيِّ أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِينَ، مِن الآن الی قِيَامِ يَوْمِ الدِّين.
با توجه به تلاش های بی وقفه اساتید علم طب در راستای معرفی این علم فراموش شده به جامعه و اقبال شدید عموم مردم نسبت به طبّ سنتی ایرانی اسلامی و از آنجایی که شیّادین همیشه در هر صنفی ما را از حضور گرمشان محروم نمی کنند و همچنین مقام والای علم شریف طب نزد پروردگار متعال، بر آن شدیم تا با زبانی ساده و قابل فهم برای تمام اقشار جامعه و عموم مردم و بدون استفاده از لغات و اصطلاحات تخصصی و ثقیل به بیان نکاتی چند جهت معرفی صحیح و اصولی علم طب همان گونه که مدّ نظر اساتید و بزرگان این علم شریف همچون جناب شیخ الرئیس بوعلی سینا، زکریای رازی، سیّد اسماعیل جرجانی و... بوده است، بپردازیم.
امید است با نگارش این مقاله، مردم عزیز تفاوت طبّ اصیل ایرانی اسلامی، از آنچه امروز بعضاً به شکلی ناصحیح و غیراصولی به نام طب در جامعه رواج پیدا کرده است را متوجّه شوند و همچنین دست شیادانی که حتی برای جان انسان ها ارزشی قائل نبوده و همه چیز را به شکل پول می بینند، چه در عرصه بهداشت و درمان و چه در عرصه آموزش، از دستبرد به این علم شریف و الهی و سوء استفاده از صداقت و سادگی آحاد مردم کوتاه کنیم.
پیش از معرفی علم طب به بیان مباحثی می پردازیم که برای معرفی هر علمی لازم و ضروریست:
1- تاریخچه علم طب
* ضرورت مطالعه تاریخ علم طب
* منشأ و مبدأ علم طب
* سیر تحوّلات و پیشرفت علم طب
* نحوه حذف طبّ سنتی از اروپا
* نحوه حذف طبّ سنتی از ایران
2- جایگاه علم طب در حکمت
* تعریف حکمت
* وجه تقسیمات حکمت
* بیان اقسام حکمت و تعریف آن ها
* تعیین جایگاه طب
3- پیش نیازهای ورود به علم طب
* علم فقه و حدیث
* علم اخلاق
* علم حکمت
* علم منطق
* علم طبیعیات
* علم هَندَسَه
* علم هیأت
* علم احکام نجوم
* علم حساب
* علم کهانت و فراست
4- معرّفی و تقسیمات علم طب
* طبّ نظری
* طبّ عملی
تاریخچه
آنچه در این بخش خواهیم خواند:
1- ضرورت مطالعه تاریخ علم طب
2- منشأ و مبدأ علم طب
3- سیر تحوّلات و پیشرفت علم طب
4- نحوه حذف طبّ سنتی از اروپا
5- نحوه حذف طبّ سنتی از ایران
ضرورت مطالعه تاریخ علم طب
« استدل علی ما لم یکن بما قد کان فان الامور اشباه »
« بر پایه ی رویدادهای تاریخی گذشته، در مورد آینده استدلال کن، چرا که جریانهای تاریخی همانند یکدیگرند. »(نهج البلاغه نامه 31)
« و لو اعتبرت بما مضی حفطت ما بقی »
« اگر با چشم عبرت به تاریخ بنگری با جمع بندی درست عبرتهای گذشته، آینده ات را پاس خواهی داشت. »(نهج البلاغه نامه 49)
هیچ علمی از علوم رایج در جهان به یکباره سر از خاک بر نیاورده و قطعاً پیشینیان در هر دوره چیزی به آن اضافه و یا از آن کاسته اند تا به شکلی که امروزه می شناسیم در آمده است.
اگر بخواهیم علم مورد نظرمان را بطور صحیح بشناسیم، ناچاریم تا به گذشته رجوع کرده تا مشخص شود سرچشمه آن علم از کجاست.
علم طب نیز از این قاعده مستثنی نبوده و برای شناخت صحیح آن باید به گذشته و سرچشمه آن رجوع کنیم.
جهت قضاوت راجع به منشأ، طریقه پیشرفت و سیری که علم طب پشت سر گذاشته است و همچنین مقایسه موقعیّت فعلی و موقعیّت سابق آن در ادامه به بیان مطالب مختصری پیرامون تاریخچه علم طب می پردازیم:
اگر بخواهیم بدون پرده و بطور واضح و روشن پیرامون منشأ علم طب صحبت کنیم، موضوعی که متأسفانه برخی از اساتید طبّ سنتی از بیان آن ابا دارند، می گوییم منشأ علم شریف طبّ وحی است، ولاغیر.
اما سند این ادعا، چیزی نیست جز کلام ائمه اطهار (علیهم السلام) و بزرگان و علمای دین اسلام.
جهت جلوگیری از اطاله کلام بصورت اجمالی به برخی از آنها اشاره می کنیم:
الف) حدیثی از امام صادق (علیه السلام) مشهور به حدیث هلیله.
در این حدیث، امام صادق(علیه السلام) در نامه ای به مفضل بن عمر جعفی پیرامون اثبات ربوبیت پروردگار، بصورت کاملاً منطقی و با ارائه آمار و احتمالات، به اثبات این نکته می پردازند که منشأ علم طب، تنها و تنها وحی است.(بحار الانوار ج3 ص181تاص184)
ب) شیخ مفید (ره) در کتاب الاعتقادات می فرمایند:
« طب دانشی است درست که آگاهی از آن امری ثابت است و راه دسترسی بدان نیز وحی است.
آگاهان به این دانش آن را تنها از پیامبران بهره گرفته اند. چه آنکه نه برای آگاهی یافتن از حقیقت بیماران جز به کمک سمع(ادله نقلی) راهی هست و نه آگاه شدن به خواص داروها، راهی جز توفیق.
بدین سان ثابت می شود یگانه راه این آگاهی شنیدن از همان خدایی است که به همه نهفته ها آگاه است.»
سیر تحوّلات و پیشرفت علم طب
اگرچه اثبات شد که منشأ علم طب وحی است و هیچ موجودی جز ذات اقدس پروردگار متعال صلاحیت تبیین چگونگی تربیت و تعالی جسم و روح انسان را ندارد، اما نمی توان از کنار زحمات ارزشمند دانشمندان این علم بدون توجه عبور کرد. بنابراین در این بخش قصد داریم به بیان سیری که علم طب پیموده، تا به دست ما رسیده است بپردازیم:
آنچه مسلّم است قدیمی ترین منابع مکتوب و مدوّنی که امروزه در زمینه علم طب موجود می باشد، متعلّق به یونان باستان و آثار و تحقیقات بقراط (460-355 قبل از میلاد) و جالینوس (199-129 میلادی) می باشد.
اما توجه شما را به بخشی از مطالب کتاب"تاریخ پزشکی ایران"، تالیف دکتر سیریل الگود جلب می کنم:
« ... تا آنجا که از اطلاعات دست آمده معلوم می شود، در ایران قدیم وضعیت طب پیشرفته تر از آشور بود حتی به جرأت می توان پا را فراتر نهاده گفت که ایرانیان اصول آن چیزی را که طبّ یونانی نامیده شده به یونانیان تعلیم داده اند. در سال 700 پیش از میلاد، هیچ گونه اثری از علم و فرهنگ بر یونانیان مشهود نبود با این حال 200 سال پس از آن یونانیان چنان در علوم و فنون پیشرفت کرده بودند که بقراط توانست رساله هایی در دانش پزشکی به رشته تحریر درآورد و عنوان پدر طب را برای خود کسب کند. خیلی بعید به نظر می رسد که یونانیان در طی این دو قرن روشی را که اکنون به نام روش بقراط معروف است، خود به خود پدید آورده باشند. به علاوه در آثار و کلمات بقراط نشانه های تازگی کاملاً آشکار است و هیچ گونه اثر تحول تدریجی در آن ها دیده نمی شود ... حتی خود یونانی ها هم فرضیه ی طبایع چهارگانه ی خود را یک فرضیه بیگانه می شناختند و به رسم آن زمان، آن را ایرانی می نامیدند. » (6ص36)
با توجه به این موضوع و همچنین مطالبی که در کتب تاریخی همچون کتاب "تاریخ دامپزشکی و پزشکی ایران" تألیف دکتر حسن تاج بخش و همینطور کتاب"دایره المعارف پژوهشی در تاریخ پزشکی و درمان جهان" تألیف محمّدتقی سرمدی آمده است، می توان اذعان داشت که با حمله اسکندر مقدونی به ایران و دستور به ترجمه کتب علمی موجود در ایران به زبان یونانی و آتش زدن و از بین بردن اصل آن کتب، خلق رساله هایی توسط شخص بقراط و دیگر بزرگان یونان، که پیرامون آن صحبت کردیم، ریشه در علم حکمای ایرانی و آثار به سرقت رفته ی آن بزرگواران دارد.
اما راجع به سیر تحوّلات علم طب از ابتدا تا زمان معاصر می توان به طور خلاصه اینگونه بیان کرد که علم طب از جانب حضرت حق بصورت وحی به پیامبران و از طریق ایشان به عموم مردم انتقال داده شده است.
اینگونه که هر بلادی طبّ خود را داشته و توسط آن به بهداشت و درمان مشغول بوده اند. همچون آیورودا در هند، طبّ ایرانی، طبّ العرب و ...
اما همانطور که گفته شد طب ایرانی با حمله اسکندر مقدونی، به یونان انتقال یافت و دوباره پس از سال ها با تأسیس دانشگاه جندی شاپور توسط شاپور اوّل تحت عنوان طبّ یونانی با تمام تحوّلات و رشدهایی که در آن رخ داده بود به ایران بازگشت.
پس از ظهور اسلام و نزول قرآن پیشرفت و تحوّلات عظیمی در عرصه طب صورت گرفت که از آنها می توان به ارائه مبانی و شیوه های نوین حفظ سلامتی و درمان همچون درمان روحانی، قرآن و دعا درمانی، نذر درمانی، توکّل درمانی، سنگ درمانی، عطر درمانی، رنگ درمانی و ... همچنین تربیت دانشمندان بزرگی چون جابر بن حیّان، زکریای رازی، بوعلی سینا و ... اشاره کرد.
جنگ های متعدد بین مسلمانان و اروپا به خصوص جنگ های صلیبی منجر شد تا به مرور فرهنگ و تمدّن اسلامی و به تبع آن طبّ سنتی ایران در اروپا نفوذ کند تا حدی که به قول گوستاو لوبون : " دانشمندان اروپا تا قرن 15 سخنی به جز سخنان پزشکان مسلمان را نمی پذیرفتند. طبّ سنتی ایران بیش از 5 قرن اروپا را تحت نفوذ خود داشته و در آنجا تدریس می شده است تا حدی که هرگاه دانشمندان اروپا به مشکلی بر می خوردند به کتب ابن سینا استناد می کردند."
اما چرا به یکباره طبّ سنتی ایران از عرصه اروپا حذف شد؟
برای پاسخ به این مطلب می توان عوامل زیر را در نظر گرفت:
الف) از مهمترین عوامل حذف طبّ سنتی ایران در اروپا می توان به تعصّبات مذهبی مسیحیان نسبت به مسلمانان اشاره کرد.
ب) واقعه فتح قسطنطنیه که از بزرگترین مراکز تمدّن در اروپا بود و علوم و معارف یونان در آنجا جمع آوری شده بود توسط ترکان عثمانی و در نتیجه آن مهاجرت دانشمندان یونان به اروپای باختری سبب شد تا علی رغم مترقی بودن علوم اسلامی نسبت به علوم یونان، اروپاییان جهت رها کردن خود از سلطه فرهنگی و علمی مسلمانان، علوم و طبّ یونان قدیم را در برابر علوم اسلامی عَلَم کنند و آن را برتر جلوه دهند. نهایتاً این واقعه موجب ایجاد نهضت تجدّد اروپا (رنسانس) گردید و از مهمترین اتفاقاتی که می توان در این دوره به آن اشاره کرد تحقیر کارهای علمی مسلمانان و حذف نام ابن سینا و تلاش برای محو و نابودی کامل آثار علمی آنها بود.
ج) در قرن 16 میلادی، در اوضاعی که تمایل اروپا برای نجات از سلطه فرهنگی و تمدّن اسلامی به اوج خود رسیده بود و از طرفی طب قدیم یونانی هم جایگزین مناسبی برای طب سینوی نبود، شخصی سوئیسی به نام "پاراسلسوس" که با سفرهای متعدد به کشورهای مختلف اندکی کیمیاگری آموخته بود، با کمک یکی از دوستان صاحب منفذش ابتدا شروع به کار پزشکی در شهر "بال" سوئیس و سپس به تدریس در دانشگاه بال پرداخت. اما چون متنی جز ترجمه کتاب " قانون" ابن سینا برای تدریس وجود نداشت و او نیز از موضوعات کتاب هیچ نمی دانست، طی اقدامی جنون آمیز در روز افتتاح کرسی دانشگاه خود، کتاب قانون ابن سینا را به آتش کشید و خود را بعنوان مردی انقلابی در تاریخ پزشکی معرفی کرد.
اگرچه بی اطلاعی این شخص از اصول پزشکی باعث شد تا در مدت کمتر از دوسال دیگر کسی نه به سخنان او گوش دهد و نه بیماری به درمان های شیمیایی او مراجعه کند و در آخر نیز به علّت شکایت بیماران از او توسط قاضی محکوم شد و شهر بال را ترک کرد. اما با این حال قیام پاراسلسوس تحت عنوان مخالفت با مکتب پزشکی طبیعی اثر خود را در اذهان به جا گذاشت و عده زیادی از پزشکان اروپا روش او را دنبال کردند و رفته رفته مکتب سینَوی را که با طبیعیات سر وکار داشت در اروپا از میان رفت و جای خود را به فرآورده های آزمایشگاه های شیمی و طبّ شیمیایی داد.
حال ممکن است این سؤال به وجود بیاید که چرا و چگونه مکتب طبّ سینَوی و طبیعی در ایران جای خود را به طبّ شیمیایی داد؟
اگرچه پاسخ به این پرسش نیازمند بررسی مفصّل تاریخ و تجزیّه و تحلیل های دقیق توسط کارشناسان این حوزه است، اما می توان سه عامل کلّی برای پاسخ به این موضوع را مطرح کرد:
1) توطئه های برنامه ریزی شده و بسیار دقیق دولت های اروپایی همچون فرانسه و انگلیس.
2) بی کفایتی و ناآگاهی سلاطین ایرانی و قشر به اصطلاح روشن فکر.
3) جهل و عدم بصیرت، خودباختگی، غرب زدگی و عدم اتّکا به نفس عامه مردم.
فرآیند حذف طبّ سنتی در ایران بنا به اعتراف مورّخین و پزشکان غربی، حرکتی خزنده بوده و از دوران شاه عباس صفوی و همزمان با ورود کمپانی هند شرقی به ایران شروع شده و طی ده ها سال برنامه ریزی و تلاش بی وقفه در دوران قاجار با تأسیس دارالفنون و همچنین تأسیس بیمارستان های طبّ غربی به نتیجه رسید.
تا در نهایت با تصویب یک رشته مقرّرات مخصوص برای اداره امور پزشکی، علاقه مندان به آموختن طب مجبور بودند وارد مدرسه طب شده و از شاگردی در مکتب پزشکان قدیم چشم بپوشند. بطوری که دکتر سیریل الگود می گوید:
« بدین ترتیب[ با تصویب قانون طبابت ] آخرین میخ تابوتی که حاوی جسد مرده طبّ یونانی [طبّ ابن سینا] بود، کوبیده شد.
جهت مطالعه بیشتر پیرامون چگونگی سیر علم طب در ایران پیش از اسلام، چگونگی سیر علم طب در صدر اسلام و دوران خلافت بنی امیّه و بنی عباس، چگونگی ایجاد تحوّل در علم طب توسط حکمای مسلمان ایرانی همچون زکریای رازی و ابن سینا، چگونگی نفوذ طبّ سنتی ایران در اروپا، چگونگی و علل جایگزینی طبّ شیمیایی به جای طب سنتی ایران در اروپا و شرح چگونگی نفوذ طبّ شیمیایی در ایران و توطئه های پشت پرده آن، کتاب" طبّ اسلامی، گنجینه تندرستی" تألیف استاد عزیز و گرانقدرم دکتر رضا منتظر و همچنین کتاب"طبّ ایرانی اسلامی در آینه تاریخ" تألیف دکتر رضا منتظر و دکتر محسن مردانی را پیشنهاد می نماییم.
جایگاه علم طب در حکمت
1- تعریف حکمت
2- وجه تقسیمات حکمت
3- بیان تقسیمات حکمت و تعریف آن ها
4- تعیین جایگاه طب
تعریف حکمت
سلطان الحکماء و المحققین خواجه نصیرالدین طوسی در کتاب اخلاق ناصری می فرماید:
حکمت در عرف اهل معرفت عبارتست از دانستن چیزها، چنانکه باشد و قیام نمودن به کارها چنانکه باید، بقدر استطاعت، تا نفس انسانی به کمالی که متوجه آنست برسد. بنابر این تعریف حکمت را به دو قسمت نظری و عملی تقسیم می کنند.
علت تقسیم حکمت به دو قسمت نظری و عملی
با توجه به تعریف حکمت که دانستن همه چیزهاست چنانکه هست و قیام نمودن به کارهاست چنانکه باشد، پس تقسیم حکمت با توجه به تقسیم موجودات صورت می گیرد.
تقسیمات موجودات
الف) موجوداتی که انسان هیچ تصرّفی در به وجود آوردن آن ها ندارد.
ب) موجوداتی که وجودشان منوط به تصرّف و تدبیر انسان می باشد.
بنابراین علم به قسم اوّل موجودات را، حکمت نظری و علم به قسم دوم موجودات را حکمت عملی می نامند.
حکمت نظری
علم به موجوداتی که انسان هیچ تصرّفی در به وجود آوردن آنها ندارد.
اقسام حکمت نظری
1) علم به موجوداتی که هم در عالم خارج و هم در عالم عقل مجرد از ماده هستند و آن را علم ما بعد الطبیعه می نامند.
2) علم به موجوداتی که در خارج نیاز به ماده دارند ولی در عالم عقل نیازی به ماده ندارند و این علم را علم ریاضیات می نامند.
3) علم به موجوداتی که هم در خارج و هم در عالم عقل نیاز به ماده دارند و آن علم را علم طبیعیات می نامند.
هر کدام از این سه علم دارای اصول و فروعی می باشند که در ادامه به توضیح آنها خواهیم پرداخت.
اصول علم ما بعد الطبیعه
الف) علم الهیات : شناخت خداوند متعال و مقربان او که به فرمان خداوند، مبادی و اسباب موجودات دیگر شده اند، مانند عقول، نفوس، احکام و افعال آنها.
ب) فلسفه اولی : شناخت امور کلی احوال موجودات از جهتی که موجود هستند، مانند وحدت، کثرت، وجوب، امکان، حدوث، قدم و غیر آن.
فروع علم ما بعد الطبیعه
شناخت نبوت، امامت، چگونگی معاد و سایر مسائل از این قبیل می باشد.
اصول علم ریاضیات
الف) علم هَندَسَه : شناخت مقدار ها و اندازه ها و احکام و پیوست های آن.
ب) علم حساب : شناخت اعداد و خواص آن.
ج) علم نجوم : شناخت اختلاف اوضاع اجرام علوی (آسمانی) نسبت با یکدیگر و با اجرام سفلی (زمینی) و مقادیر حرکات و ابعاد آن ها.
د) علم موسیقی : شناخت نسبت مؤلفه و احوال آن و آن را علم تألیف می گویند و چون از جهت تناسب با یکدیگر و کمیّت زمان حرکات و سکنات که در میان اصوات می افتد، آن را علم موسیقی می نامند.
فروع علم ریاضیات
فروع علم ریاضی چند نوع است شامل علم مناظر و مرایا، علم جبر، علم جَرِّاثقال، علم مقابله، علم نجات و غیر آن.
اصول علم طبیعیات
الف) اسماءِ طبیعی : شناخت مبادی متغیّرات همچون زمان، مکان، حرکت، سکون، نهایت، بی نهایت و غیر آن.
ب) اسماءِ و عالَم : شناخت اجسام بَسیطه (خالص) و مُرکبه (ناخالص) و احکام بسایط علوی و سفلی.
ج) کون و فساد : شناخت ارکان و عناصر و دگرگون شدن صورت های ماده.
د) آثار علویِّ : شناخت اسباب و عللِ وقوع حوادث هوایی و زمینی مانند صاعقه، باران، برف، زلزله و مسائلی از این قبیل.
هـ) علم معادن (علم جماد) : شناخت مُرکّبات (اجسام ناخالص) و چگونگی ترکیب آنها.
و) علم نبات (گیاه شناسی) : شناخت اجسام نامیه (دارای قابلیّت رشد و نمو در ابعاد ثلاثه طول و عرض و عمق) و نفوس و قوای آنها.
ح) علم حیوان (جانور شناسی) : شناخت حالت های اجسامی که با اراده خود حرکت می کنند و مبادی حرکات و احکام نفوس و قوای آنها.
ط) علم نفس : شناخت حالت های نفس ناطقه انسانی و چگونگی تدبیر و تصرّف او در بدن و غیر از بدن.
فروع علم طبیعیات
فروع علم طبیعیات بسیار است مانند علم طب، علم فلاحت (کشاورزی)، احکام نجوم و سایر مسائل از این قبیل.
حکمت عملی
همانطور که پیش از این گفتیم حکمت عملی، علم به موجوداتی است که وجودشان منوط به تصرّف و تدبیر انسان می باشد. بنابراین حکمت عملی دانستن شیوه صحیح حرکات ارادی و افعالی صناعی انسان است، جهت رسیدن به کمالی که مورد نظر اوست. به طوری که در معاد و معاش یاری دهنده انسان باشند.
اقسام حکمت عملی
الف) تهذیب اخلاق : علمی که راجع به هر نفسی بطور منحصر به فرد بحث می کند.
ب) تدبیر منازل: علمی است که راجع به گروهی از مردم است که در یک منزل زندگی می کنند. مانند مناحکات و سایر معاملات.
ج) سیاست مُدُن : علمی است که راجع به گروهی از مردم می باشد که در یک ولایت یا شهر یا کشور زندگی می کنند. مانند حدود و سیاست ها.
با معرفی حکمت و تعریف نمودن اقسام آن، مشخص شد که جایگاه علم شریف طب در فروع قِسم سوم حکمت نظری، یعنی طبیعیات می باشد.
پیش نیاز های علم طب
پیش نیازهای علم طب، شامل علوم ضروریه ای است که حکما و دانشمندان این عرصه تأکید داشتند که فرد طالب فراگیری این علم، پیش از ورود به علم طب، ابتدا آن علوم را به خوبی فرا بگیرد.
در این بخش بطور اجمالی توضیحی پیرامون علّت نیازمند بودن طبیب به این علوم را بیان می کنیم.
1) علم فقه و حدیث
از آن جهت که طبیب هنگام مواجهه با شک ها و شبهات نفسانیّه و شیاطین جن و انس از مسیر استقامت نلغزد و سرخورده نشود و با توجه به آیه « قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِي وَسُبْحَانَ اللّهِ وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِين » (یوسف108) اساس و بنیاد دین خود را استوار دارد و همچنین با توجه به آیه « قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى » (شوری 23) ولایت اهل بیت (صلوات الله علیهم) را پذیرفته و از ایشان تبعیّت داشته باشد.
2) علم اخلاق
علم اخلاق مورد نیاز طبیب است تا با استفاده از آن صاحب خلق نیکو گردد، امین و رازدار و غم خوار مردم باشد و از مال و ناموس ایشان چشم بپوشد.
موضوع اخلاق پزشکی بحثی است مفصل که به فضل پروردگار در مقاله ای جداگانه ارائه خواهد شد.
3) علم حکمت
همانطور که پیش از این گفته شد، علم حکمت دانستن چیزهاست، چنانکه هست و قیام نمودن به کارهاست چنانکه باید، جهت استکمال نفس انسانی.
بنابراین بر طالب علم طب لازم است تا به فراگیری حکمت بپردازد تا هم به تمام موجودات علم پیدا کرده و آن را جهت درمان و حفظ سلامتی بیمار به کار گیرد و هم در عمل، صاحب عملی نیکو در زندگی شخصی خود و در ارتباط با مردم باشد.
4) علم منطق
مقولاتی در علم منطق مانند کلّیات خمسه، شناخت جوهر و عرض و حدود آنها مورد نیاز طبیب است تا بتواند حدود و رسوم اشیاء را بشناسد، قواعد و حدود بیماری و سلامتی را تشخیص دهد، تفاوت میان بیماری ذاتی و عرضی، عامّ و خاصّ، لازم و مفارق را متوجه شود و همچنین این موضوع را که کدام مزاج تحت کدام مزاج است و کدام بیماری تحت کدام بیماری است و چگونگی تقسیم امراض و مطالبی از این قبیل را متوجه شود.
5) علم طبیعیات
دانستن علم طبیعیات و تسلّط کافی بر آن برای طبیب بسیار لازم و ضروریست، چراکه طب، متعلّق به علم طبیعیات و فرعی از فروع آن است. هرچه فرد در اصول علم طبیعی متبحّر باشد، فراگیری علم طب برای او سهل تر است.
6) علم هَندَسَه
فراگیری علم هندسه به جهت شناخت هیأت و شَکل اعضاء بدن در تشریح اعضاء از لحاظ انحناء، استقامت، تدویر، تثلیث و غیر آن، همچنین برای شناخت اکثر جراحات برای طبیب لازم است.
7) علم هیأت
جهت شناخت فصول چهارگانه، شناخت خط استوا، تقسیم اقلیم های هفتگانه، محاسبه طول و عرض جغرافیایی شهرها، مزاج هر منطقه و هوای هر یک، محاسبه طلوع و غروب خورشید، اوج و حضیض، مقارنه و مقابله، تثلیث و تربیع و تسدیس و سایر نظرات کواکب سبعه سیاره و امور متعلق به آنها و مطالبی از این قبیل.
8) علم احکام نجوم
همانطور که بیان کردیم، احکام نجوم فرعی از فروع علم طبیعیات است و علمی است بسیار ضروری و کاربردی جهت تعیین اوقات انجام اعمال یداوی مانند حجامت، فصد، اعمال جراحی، همچنین تراشیدن موی سر، استحمام، تنقیه، قیء، غرغره، حقنه و همینطور داروسازی و مصرف دارو.
توضیح هرکدام از موارد ذکر شده و ارتباط آنها با احکام نجوم نیازمند مقاله مستقل می باشد.
9) علم حساب
جهت شناخت قواعد ضرب و تقسیم درجات ادویه مرکّبه(داروهای گیاهی ترکیبی) و نحوه محاسبه استخراج امزجه و مقادیر شربت های آنها و هر آنچه که نیازمند به حساب باشد.
10) علم کهانت و فراست
این علم جهت فهم و ادراک چگونگی سیرت انسان از روی صورت اوست و برای شناخت حالات و علامات و اَشکال بیمار و بیماری به کار برده می شود که آیا بیمار زود بهبود می یابد یا خیر و مسائلی از این قبیل.
تعریف علم طب و تقسیمات آن
سیّد اسماعیل جرجانی(ره) در تعریف علم طب می گوید:
« طب علمی است که طبیب بدان علم اندر حال های مردم و درستی و بیماری او نگاه کند، تا چون درست باشد، تندرستی بر وی نگاه دارد و چون بیمار گردد، او را به حال تندرستی باز آرد، چندان که ممکن گردد.»
بنابر این تعریف علم طب دارای دو بخش حفظ سلامتی و درمان است و هر علمی که دارای هرکدام از این دو بخش به طور صحیح و کامل نباشد، طب نامیده نمی شود.
با این وجود منظور ما از عنوان "طبّ سنتی ایرانی اسلامی" مجموعه تعالیم و سنت های مرتبط با حفظ سلامت یا درمان بیماری های انسان است که توسط انبیاء الهی به نسل بشر انتقال یافته، توسط دانشمندان و حکمای ایرانی مورد تحقیق و تجربه قرار گرفته و توسط دین مبین اسلام و ائمه اطهار (علیهم السلام) تصحیح یا تکمیل گردیده است.
تقسیم بندی علم طب
الف) طبّ نظری
1) امور طبیعیه (فیزیوپاتولوژی)
2) اسباب و علل (اِتیولوژی)
3) دلائل و علائم (سِمیولوژی)
ب) طبّ عملی
1) تدابیر(ستّه ضروریه)
2) درمان بالادویه
3) اعمال یداوی
طبّ نظری (علمی)
علم صحیح مبانی و اصول کارکرد بدن است و در این قسمت هیچ قصدی برای انجام عمل و اقدام به درمان وجود ندارد. که شامل سه بخش زیر می باشد:
الف) امور طبیعیه
عبارتست از مقدمات و مبادی ای که هستی و جود انسان بر آن نهاده شده است. چنانکه اگر یکی از این مقدمات نیست گردد، هستی آدمی را نیز باید معدوم و کأن لم یکن پنداشت و آن مقدمات عبارتند از:
1- ارکان
2- امزجه
3- اخلاط
4- اعضاء
5- ارواح
6- قوا
7- افعال
ب) شناخت اسباب و علل
این بخش به معرفی سبب ها و علت هایی می پردازد که در ایجاد سلامتی و بیماری مؤثر هستند مانند آب و هوا، تغذیه، ورزش، خواب و بیداری و ... که به دو بخش اسباب مُمرضه و اسباب صحّی تقسیم می شوند.
ج) دلائل و علائم
این بخش به شناخت نشانه ها و علامات بیماری ها می پردازد. از طریق ابزار هایی چون مزاج شناسی، نبض، زبان شناسی، تشخیص بیماری ها به وسیله ادرار و مدفوع و ...
طبّ عملی
علم چگونگی و طریقه انجام عمل پیشگیری یا درمان، بدون قصد و مباشرت عمل را طبّ عملی می نامند. که شامل سه بخش زیر می باشد:
الف) علم تدابیر
مجموعه تدابیر طبّی جهت پیشگیری و درمان شامل تدابیر ستّه ضروریه (ضروریات ششگانه)، تدابیر اطفال، تدابیر ناقهین، تدابیر زنان باردار و شیرده و ... در این بخش مورد مطالعه و بررسی قرار می گیرد.
ب) درمان با غذا و دارو
علم استفاده از غذا و دارو جهت درمان در مراحلی از بیماری که احتمال درمان با رعایت تدابیر وجود نداشته و یا ممکن است بیمار رنج بسیاری را متحمّل شود و به صلاحدید طبیب از اغذیه خاص یا دارو جهت درمان استفاده می شود.
ج) اعمال یداوی
به مجموعه اعمالی که توسط دست طبیب جهت پیشگیری یا درمان بر روی انسان انجام می گیرد، اعمال یداوی گفته می شود. مانند انواع جرّاحی، حجامت، فصد، زالو درمانی، دلک، غمز، ردّادی، جبّاری و...
بنابر مطالبی که از ابتدای مقاله تا کنون ذکر شد، تا فردی مراتب ذکر شده را طی نکرده و تحت نظر استاد، به تجربه کافی دست نیافته باشد به هیچ عنوان صلاحیّت طبابت و اقدام به درمان را نداشته و عنوان طبیب برای وی استعمال نمی شود.
امید است به فضل پروردگارمطالب این مقاله مورد استفاده علاقه مندان به علم طب قرارگیرد و مقداری از سردرگمی ایشان در این اوضاع نابسامان نظام آموزشی و آموزش عالی کشور، بکاهد.
در پایان از تمام اساتید و دوستانی که مارا در فراگیری علم شریف طب یاری کردند، سپاسگزارم و چنانچه به علت رعایت اختصار و ساده نویسی در بیان بعضی از مطالب کوتاهی و قصوری از حقیر سرزده است، از ایشان پوزش می طلبم.
محمّدحسن اعظمی
24/تیرماه/1397
منابع
* قرآن کریم
* نهج البلاغه
1- ابن سینا، قانون در طب، ترجمه عبدالرحمن شرفکندی، انتشارات سروش.
2- جرجانی سیداسماعیل، ذخیره خوارزمشاهی، انتشارات سفیر اردهال.
3- نصیرالدین طوسی محمد بن محمد، اخلاق ناصری، انتشارات علمیه اسلامی.
4- عقیلی خراسانی شیرازی محمدحسین، خلاصه الحکمه، مؤسسة دائرة معارف الفقه الاسلامي.
5- اخوینی ربیع بن احمد، هدایه المتعلمین، انتشارات چوگان.
6- مومن تنکابنی سید محمد، تحفه المومنین، انتشارات نور وحی.
7- کریمی محمد کریم خان، دقائق العلاج، ترجمه عیسی ضیا ابراهیمی، انتشارات سفیر اردهال.
8- قطبالدین شیرازی محمود بن مسعود، دره التاج، انتشارات حکمت.
9- نصیرالدین طوسی محمد بن محمد، اساس الاقتباس، انتشارات فردوس.
10- ابن بابویه محمد بن علی، الاعتقادات، انتشارات شیخ مفید.
11- منتظر رضا، طب اسلامی گنجینه تندرستی، انتشارات نسل نیکان.
12- منتظر رضا، مردانی کیوی محسن، طب ایرانی اسلامی در آینه تاریخ، انتشارات نسل نیکان.
13- الگود سیریل، تاریخ پزشکی ایران، انتشارات امیرکبیر.
14- اردوبادی احمد صبور، طب استعماری و استعمار طبی، انتشارات هدی.
15- براون ادوارد، تاریخ طب عرب، ترجمه رجب نیا، تهران 1364.
16- پولاک یاکوب ادوارد، ایران و ایرانیان، انتشارات خوارزمی.
17- چغمینی محمود بن عمر، قانونچه فی طب، انتشارات دانشگاه علوم پزشکی ایران.
18- حسن زاده آملی حسن، سخنی در باب اخلاق پزشکی و تشریح، نشر مرکز تحقیقات و مطالعات اخلاق پزشکی.
19- گوستاولوبون، تاریخ تمدن اسلام و عرب.
20- نجم آبادی محمود، تاریخ طب در ایران، انتشارات دانشگاه تهران.
21- تاج بخش حسن، تاریخ دامپزشکی و پزشکی ایران، انتشارات دانشگاه تهران.
22- سرمدی محمد تقی، دایره المعارف پژوهشی در تاریخ پزشکی و درمان جهان، انتشارات سرمدی.
23- سید رضی الدین علی بن موسی، کشف المحجه لثمره المهجه.
24- سید رضی الدین علی بن موسی، فرج المهموم فی تاریخ علماء النجوم.