بی انس تو سرزمين‌ هايت برايم تنگ است

موضوع نوشتار: 
مرضيه محمدزاده
امام حسن علیه السلام

مبحث «اخلاق» بخش مهمی از دیانت اسلام را تشكیل می دهد، به گونه ای كه پیامبر اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هدف از بعثت اش را تكمیل صفات نیك اخلاقی می دانند.
از این رو، چه در قرآن و چه در سنت پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و امامان بر تربیت اخلاق تأكید بسزایی رفته است. پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) خود الگو و نمونه سجایای اخلاقی بود. در قرآن به این مسئله اشاره شده و حتی درعرف هم «اخلاق خوش یا خوب محمدی» مثالی است رایج در روابط اجتماعی مسلمانان. به تبع پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)، اهل بیت (علیهم السّلام) ایشان نیز دارای فضایل اخلاقی و ویژگی های منحصربه فردی بودند. در میان اهل بیت پیامبر، امام حسن(علیه السّلام) از امتیازات اخلاقی خاصی برخوردار بودند و وصف شجاعت، سخاوت، تقوا و بخشندگی ایشان در كتاب های تاریخی، فراوان نقل شده است.
امام حسن(علیه السّلام) عابد و زاهد بزرگ عصر خویش بود. آن حضرت با اینكه از نعمت های مادی و رفاهی خداوندی برخوردار بود اما لحظه ای به دنیا دل نبست و دمی از یاد و نام خدا غفلت نورزید. امام(علیه السّلام) در ایام كودكی و نوجوانی از غذای مخصوص پدرش علی(علیه السّلام) یعنی نان جوین می خورد و در اعراض از دنیا و تحمل سختی معیشت به پدرش اقتدا می كرد و در عبادت و طاعت و خلوص نیت و رعایت حال مردم و ایتام و بیوه زنان و مساكین، آنی غافل نبود و خدا را در این طبقه ضعیف یاد می كرد. او دائماً در ذكر بود، هیچ وقت كسی او را از ذكر خالی نمی دید.
شیخ صدوق در امالی از حضرت صادق(علیه السّلام) و او از پدرانش نقل می كند كه امام حسن(علیه السّلام) در میان مردم زمان خود عابدترین، پارساترین و گرامی ترین افراد بود. چون قصد حج می كرد، پیاده راه می رفت و گاهی پای خود را نیز برهنه می فرمود. هیچ گاه دست به كاری نمی زد مگر اینكه خدا را یاد می نمود. راستگوترین مردم بود و رسا ترین بیان را داشت. آن حضرت هرگاه روانه مسجد می شد و به نزد در مسجد می رسید، سر را به سوی آسمان بلند می كرد و می گفت: ای خدای من! این مهمان توست كه بر در خانه ات ایستاده است، ای خداوند نیكوكار و احسان بخش! بنده تبهكار به نزد تو آمده، پس از ناپسندهای من با پسندیدگی و كرم خودت درگذر، ای صاحب كرامت و احسان. امام(علیه السّلام) از نماز صبح در اول طلوع فجر با كسی سخن نمی گفت تا خورشید طلوع كند و در تمام این مدت در حال ذكر الهی بود.
امام (علیه السّلام) هنگامی كه به نماز برمی خاست بهترین لباسش را می پوشید و خود را خوشبو می ساخت و می فرمود: خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد و به همین جهت من لباس زیبا برای راز و نیاز با پروردگارم می پوشم و هم او دستور داده است كه زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد بر گیرید. این است كه دوست دارم به هنگام عبادت بهترین جامه هایم را بپوشم.
شیخ صدوق از امام صادق(علیه السّلام) روایت كرده كه فرمود: امام حسن(علیه السّلام) هرگاه یاد مرگ، قبر، بعث، نشور و گذشتن بر صراط می افتاد، گریه می كرد و چون به یاد عرض نامه اعمال بر حق تعالی می افتاد، نعره می كشید و مدهوش می گشت. چون به نماز می ایستاد به جهت آنكه خود را در مقابل پروردگار خویش می دید، بندهای بدنش می لرزید و چون یاد بهشت و دوزخ می كرد، مضطرب می شد. مانند اضطراب كسی كه او را مار یا عقرب گزیده باشد و از خدا بهشت را مسئلت می كرد و از آتش جهنم استغفار می نمود. چون به تشییع جنازه ای حاضر می شد، سكوت محض او را می گرفت. اگر همسایه اش فوت می شد در فراغش می گریست. هرگاه قرآن تلاوت می كرد با كمال توجه و امعان نظر و دقت و تدبر و تعقل می خواند.
هرگاه به خطاب «یا ایها الذین امنوا» می رسید می گفت: «لبیك اللهم لبیك» در هیچ حالی كسی او را ملاقات نكرد، مگر آنكه می دید كه مشغول به ذكر خداوند است. زبانش از تمام مردم راستگوتر بود و بیانش از همه كس فصیح تر. فنایش در حق سبب شده بود كه 20 یا 25 بار به حج برود.امام حسن(علیه السّلام) هرگاه وضو می ساخت اركان بدنش متزلزل می شد و می لرزید و رنگ رخسار مباركش زرد می گشت و بر خود می لرزید چرا كه خود را در برابر حق می دید. وقتی علت این حالت را از حضرتش پرسیدند، آن جناب در پاسخ می فرمود:«سزاوار است بركسی كه می خواهد نزد پروردگار عرش به بندگی بایستد، اینكه رنگش متغیر گردد و رعشه در مفاصلش بیفتد و این چنین، حالات بندگی و راز و نیاز عاشقانه در برابر پروردگار جهانیان را به نیایشگران حقیقی و عارفان شیفته حق می آموخت.
توجه و شیفتگی امام حسن(علیه السّلام) برای تشرف پیاده به حج در عموم منابع معتبر اسلامی آمده است.گرچه شمار تشرف او به مكه میان 15 تا25 بار مورد اختلاف است ولی تشرف پیاده ایشان مورد اتفاق است و در همان حال راهوارترین اسب های عربی را از پی او می برده اند.
در پاره ای از مآخذ آمده است كه بخشی از راه را یا برخی از سفرها را با پای برهنه پیموده است. مگر نه این است كه مادر بزرگش فاطمه بنت اسد به گفته مورخان بزرگ اهل سنت فاصله مكه تا مدینه را پیاده و با پای برهنه پیموده است؟
او در داشتن خصلت های انسانی و الهی، صابران و مجاهدان و همچنین زاهدان و عابدان را اسوه و امام بود.
ابن بابویه قمی كتابی مخصوص در زهد امام حسن(علیه السّلام) نگاشته به نام زهدالحسن (علیه السّلام) و مقام پارسایی و بزرگواری و گذشت او را از این دنیا شرح داده است.
امام باقر(علیه السّلام) به نقل از امام حسن(علیه السّلام) فرمود:«شرم دارم از خدا كه او را ملاقات كنم در حالی كه به خانه او نرفته ام. سپس ادامه داد او 20مرتبه پیاده از مدینه به مكه رفت.»
كلینی می گوید:«حسن بن علی(علیه السّلام) با عبدالله بن جعفر دیدار كرد و به او فرمود: عبدالله! چگونه مومن، مومن خواهد بود در حالی كه از بهره و تقدیر الهی خود خشمگین است و منزلت خود را كوچك می شمرد با اینكه فرمانروای او خداست؟! من ضامنم برای كسی كه در دل او جز رضا و خشنودی از تقدیرات الهی خطور نكند؛ اینكه خدا را بخواند و دعایش مستجاب شود.»
سیدبن طاووس گوید: امام حسن(علیه السّلام) چنین دعا می خواند:
«خدایا!  با بخشش و بزرگواریت به تو تقرب می جویم و با محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بنده و پیامبرت، به تو تقرب می جویم و با فرشتگان مقرب و پیامبران و رسولانت به تو تقرب می جویم. از تو می خواهم كه بر محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بنده و پیامبر خود و بر آل محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) درود بفرستی و از لغزشم درگذری و گناهانم را بپوشانی و مرا بیامرزی و نیازهایم را برآوری و به سبب كردار زشتم كیفرم ندهی، تا عفو و بخشندگی تو مرا فرا گیرد، كه تو بر هر چیز توانایی.
ای كسی كه فراریان رو به سوی او آرند و وحشت كنندگان با او انس گیرند! بر محمد و آل او درود فرست و انس مرا با خود قرار داده، كه سرزمین هایت برایم تنگ است و توكل مرا بر خود قرار ده، كه دشمنانت به من رو كرده اند.
خدایا ! بر محمد و آل محمد درود فرست و چنانم كن كه به سبب تو حمله كنم و به سبب تو به جنبش در آیم و بر تو توكل كنم و به سوی تو بازگردم.
خدایا ! آنچه از ستایش و نیایشم كه هماهنگ با محبت و خشنودی و پسند توست، مرا بر آن زنده بدار، و بر آن بمیران و آنچه نیست، اختیارم را خود به عهده گیر و مرا به سوی آنچه دوست داری و می پسندی، بكشان.
پروردگارم! از گناهانم به سوی تو توبه می كنم و از بدی هایم از تو آمرزش می خواهم و هیچ جنبش و نیرویی جز از خدا نیست و هیچ معبود بحقی جز او كه بردبار و بزرگوار است، وجود ندارد. درود خدا بر محمد و آل او باد و تو خود ای پروردگار جهانیان! نیازهای دنیا و آخرت ما را، در عافیت، كفایت فرما.
خدایا ! تو از همه آفریدگان خود، وارث هستی و در آفریدگان خود، هیچ وارث از خود نداری.
معبود من! هر كه نیكی كند، از رحمت توست و هر كه بدی كند، از گناه خود اوست، پس نه آنكه نیكی كند، از كمك و یاری تو بی نیاز است و نه آنكه بدی كند، بدل از تو یابد و از قلمرو توانمندی تو بیرون شود. معبود من! تو را در محبوب ترین چیزها نزد تو كه ایمان به تو و تصدیق پیامبرت باشد، فرمان بردم و در این نعمت بزرگ، تو بر من منت داری و در مبغوض ترین چیزها كه شرك به تو و تكذیب پیامبرانت باشد، نافرمانی ات نكردم. پس ای مهربان ترین مهربانان و ای بهترین گذشت كنندگان، گناهان رخ داده در میانه آن دو را بر من ببخشای.»
با درك این حقیقت، شخصیت آدم رشید همواره در مرز طبیعت و فوق طبیعت( حیات و فوق حیات) حركت می كند.
این نوع زندگی كه فوق زندگی طبیعی معمولی است، در عین حال كه عوامل و لوازم زندگی را به طور جدی منظور می دارد، لوازم و نتایج قطع شدن آن را كه مرگ نامیده می شود، مشهود می كند. هر لحظه ای از لحظات چنین زندگی ای، هم مسیر است و هم مقصد- چنان كه – هم وسیله است و هم هدف.
این زندگی بر مبنای زندگی سعادتمندانه و مرگ سعادتمندانه است و از محضر امام حسن مجتبی(علیه السّلام) عمل به همین نكته برای سعادت دنیا و آخرت انسان ها كفایت می كند.

 

منبع: http://www.bashgah.net

Share