بازگشت ناقص به مصدق
فهم نادرست دولتمردان از اصلی ترین دغدغه اجتماعی یعنی مطالبه استقلال خواهی در ملی کردن صنعت نفت است و اقبال جامعه به سمت دولت مصدق نیز دقیقا به دلیل رویکرد استقلال خواهانه دولت و پارلمان وقت در پافشاری بر این امر مهم بوده است.
طی سال های پس از کودتای 28 مرداد که منجر به سقوط دولت مردمی مصدق شد، برخی جریان ها و گروه های سیاسی تلاش کردند با بهره برداری از نام و نشان او زمینه طرح خود را در فضای سیاسی فراهم کنند. جالب است چنین رویکردی حتی در دولت فضل الله زاهدی که پس از کودتای 28 مرداد بر سر کار آمد نیز به نوعی غیراعلامی در دستورکار قرار می گیرد.
برای درک بهتر از این مساله بهتر است نگاهی به رویکرد دولتمردان در آغازین ماه های پس از کودتای 28 مرداد بیندازیم تا ببینیم چگونه سیستم تبلیغاتی پهلوی قصد دارد نشان دهد که تغییر دولت و سقوط مصدق در خط مشی اصلی کشور تغییری حاصل نکرده و دولت زاهدی توانسته همان مسیر گذشته را در پیشبرد اهداف کشور حفظ کند.
به طوری که با مرور این وقایع می توان متوجه شد که رادیو و تلویزیون ملی ایران که تحت نظر رژیم پهلوی اقدام به انتشار و مخابره اخبار و رویدادهای سیاسی می کرد و علی القاعده نباید پس از بروز بحران در کشور و سقوط دولت مردمی مصدق به دنبال افزایش تنش های سیاسی در کشور می رفت، به دلیل فهم نادرست از محبوبیت اجتماعی مصدق و بازگشت ناقص از دولت مصدق در حالی که هدف خود را در رویکرد رسانه ای خود بر ایجاد یک آرامش سیاسی بنا نهاده است، با انتشار برخی اخبار و گزارش ها که عموما نیز با آب و تاب فراوان آنها را پخش می کرد، زمینه التهابات متعددی را فراهم کرد.
خبرهایی از قبیل حضور 23 روزه هربرت هوور، معاون وقت وزارت خارجه آمریکا در ایران و بازدید از پالایشگاه ها و حوزه های مختلف نفتی ایران، اعلام پرداخت کمک چهارمیلیون و 700 هزار دلاری آمریکایی ها به ایران برای هزینه در حوزه نفتی، سخنرانی آنتونی ایدن، وزیر وقت امور خارجه انگلیس در مجلس عوام این کشور و ابراز تمایل وی برای بهبود روابط میان انگلیس و ایران و ابراز مسرت عبدا... انتظام، وزیر وقت امور خارجه ایران از سخنان همتای انگلیسی اش به همراه نوعی ابراز پشیمانی از اقدامات گذشته دولت ایران در مقاومتی که روی مساله ملی شدن صنعت نفت صورت گرفته است، آغاز محاکمه تعدادی از عوامل دولت قبل در دادگاه، اعلام روز چهارم آذرماه به عنوان روز تجدید روابط ایران و انگلیس از سوی شخص زاهدی به عنوان رئیس دولت و درنهایت انتشار اطلاعیه ای از سوی دربار شاهنشاهی مبنی بر سفر ریچارد نیکسون، معاون وقت رئیس جمهور آمریکا به ایران در حالی که آیزنهاور، رئیس جمهور وقت آمریکا در نطقی در کنگره این کشور اعلام کرده بود آمریکا به دنبال بررسی نتایج پیروزی امیدبخشی که در ایران نصیب قوای طرفدار آنها شده بود، است؛ همه و همه حکایت از آن داشت تا سیاستمداران وقت این گونه فکر کنند که باید با انتشار اخباری امیدبخش پیرامون تحکیم روابط میان ایران و غرب خصوصا قدرت های جهانی و همچنین اعلام خبرهایی مبنی بر ورود ارز به کشور زمینه آرامش اجتماعی را فراهم کنند و به نظر این گونه با خود می اندیشیدند که اقبال اجتماعی نسبت به مصدق نیز به دلیل مشی لیبرال وی و برخی اقداماتش در جهت برقراری رابطه با آمریکایی ها بوده است.
سیاستمداران آن روز کشور دانسته یا نادانسته بازنمایی ناقصی از مصدق را پررنگ می کردند و آنچه در میدان عمل از خود بروز و ظهور می دادند رویکردی ناقص و ناهمگون با واقعیات دولتی بود که دال مرکزی گفتمانی اش استقلال خواهی بوده است و دقیقا به همین دلیل است که امثال زاهدی نتوانستند محبوبیت و ماندگاری فردی همچون مصدق را کسب کنند.
آنچه در فضای اجتماعی رقم خورد نشان داد مطرح کردن وعده معیشت و بهتر شدن اوضاع معیشتی جامعه در آن زمان حاکی از فهم نادرست دولتمردان از اصلی ترین دغدغه اجتماعی یعنی مطالبه استقلال خواهی در ملی کردن صنعت نفت است و اقبال جامعه به سمت دولت مصدق نیز دقیقا به دلیل رویکرد استقلال خواهانه دولت و پارلمان وقت در پافشاری بر این امر مهم بوده است.
این در حالی است که دولت مطالبه اصلی جامعه را که روی استقلال خواهی استوار شده، دقیق فهم نمی کند و با انتشار اخبار و گزارش هایی در حوزه تامین معیشت جامعه در برقراری روابط با آمریکایی ها و انگلیسی ها که بعضا با هزینه از دست رفتن استقلال کشور می خواست آن را برآورده کند، موجب تحریک بیشتر جامعه و بحرانی تر شدن اوضاع کشور می شود.
اعتراضات بازاریان و دانشجویان در سال 32 خود گویای این ادعاست. در حالی که اگر دولت وقت و شخص محمدرضا پهلوی این را درک می کردند که عکس گرفتن و دست دادن با آمریکایی ها و انگلیسی ها دردی را از افکارعمومی دوا نمی کند، شاید در رابطه با بازگشایی مجدد سفارت انگلیس و نشست و برخاست های عاشقانه خود با آمریکایی ها و همچنین ورود نیکسون به ایران تجدیدنظر می کردند و این عدم درک از مطالبه اصلی مردم که استقلال خواهی است باعث می شود نیکسون به ایران بیاید و در نتیجه این سفر باعث تحریک بیشتر و کشته شدن تعدادی از مردم و دانشجویان در آن سال ها می شود.
به نظر می رسد آن اعتراضات از آنجایی رویکرد ضدآمریکایی به خود می گرفت که جامعه به وضوح می بیند آمریکایی ها در رابطه با مصدق از قضا مخالفت و دشمنی با آنها نیز نداشت و با حفظ برخی منافع ملی همچون استقلال صنعت نفت به برقراری روابط با آمریکایی ها نیز می پردازد، زمینه کودتا و همراهی با کودتا را فراهم می کنند و آیا می توان به کمک های مالی آنها اعتماد کرد و نیت آنها را رفع مشکلات معیشتی و اقتصادی داخلی دانست یا این اقدامات برای استعمار جدید صنعت نفت کشور انجام می شود؟ که این امر دقیقا در تضاد با گفتمان اصلی دولت مصدق تعریف می شود.
اساسا رویکرد استکبارستیزی در جامعه ایران در پی زیاده خواهی های ابرقدرت ها در ممانعت از اینکه ملت ایران روی پای خودش بایستد حاصل شد و به همین دلیل می توان گفت استکبارستیزی ایرانیان معلول ممانعت غربی ها درخصوص مطالبه استقلال خواهی آنها بوده است و اتفاقا محبوبیت محمد مصدق نیز در این پارادایم قابل بررسی است و هر نوع بازگشت ناقص و غیرواقعی به آن نیز محکوم به طرد اجتماعی است.
Add new comment