بایسته های تبلیغ و محورهای؛ توجه به محتوی و روش تبلیغ/بخش اول

آیت الله میرباقری؛
آیت الله میرباقری

این گفتار سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین میرباقری است که در تاریخ 27 آبان ماه سال 90 در جمع عده ای از روحانیون و فضلا ارائه شده است. ایشان به بایسته ها و نکات مهم تبلیغ روحانیون اشاره کرده اند و در آن علاوه بر بحث های درونی یک مبلغ به محتوا و روش تبلیغ هم پرداخته اند.
در امر تبلیغ باید به تحول در روش تبلیغ، محتوای تبلیغ و خصوصیات مبلغین توجه شود تا نظام تبلیغ، فعال تر از گذشته به کار خود ادامه دهد. در ابتدا به خصوصیات مبلغ بپردازیم. در امر تبلیغ پیش از پرداختن به محتوا و روش، توجه به اخلاص ضروری است؛ عملی که برای خدای متعال نباشد با آنکه ممكن است دارای جاذبه هایی ظاهری بوده و مورد استقبال قرار گیرد اما هرگز منشأ اصلاح نمی گردد. حاصل این گونه جلسات هرگز تربیت و تهذیب و پرورش انسان های مهذبی كه به دنبال مأموریت ها و وظایف الهی خود باشند نیست.
تمرین اخلاص در همه شئون، همراه با مراقبه در اعمال
اخلاص در گفتار به سادگی حاصل نمی گردد. دست یابی به اخلاص در عمل، نیازمند مراقبه ای دائمی است تا آنجا که خود انسان نیز خالص شده و شاكله اش اصلاح شود. درجات اخلاص تابع درجات اخلاص شاكله است. اگر شاکله انسانی به شاكله محبین تبدیل شود با سخنی که از روی محبت خدای متعال می گوید در عالم اثرگذار خواهد شد. خدای متعال خطاب به نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید: «وَ إِنَّكَ لَعَلى  خُلُقٍ عَظیمٍ»(قلم/4) تو بر خلقی عظیم مشرفی؛ خلق عظیم نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) مردم را به سوی خدای متعال دعوت می كند؛ «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِیهُ عَلَى مَحَبَّتِهِ»(1) خدای متعال نبی اكرم (صلی الله علیه و آله) را با محبت خود تأدیب كرد. اگر شاكله كسی شاكله محبت خدای متعال باشد تعلیم او نیز از محبت ناشی می گردد؛ «درس معلم ار بود زمزمه محبتی/ جمعه به مكتب آورد طفل گریزپای را»
حکایت شده است که شاگردی از شاگردان ابن سینا به او گفت: چرا با این همه علم ادعای پیامبری نمی كنی؟ ابن سینا ابتداء پاسخی نداد تا اینکه نیمه شب از آن شاگرد مقداری آب برای نوشیدن خواست. شاگرد به دلیل سرمای شب و برای سر باز زدن از اجابت استاد، استدلال كرد كه نوشیدن آب بعد از غذا مضر است و...؛ ابن سینا چیزی نگفت! هنگام اذان صبح كه صدای مؤذن در آن شدت سرما و یخبندان از بالای مأذنه بلند شد. ابن سینا به شاگرد گفت: کسی مانند رسول الله (صلی الله علیه و آله) باید ادعای پیامبری كند كه پس از چندین قرن، مسلمانان به دعوت او در هر شرایطی بالای مأذنه اذان می گویند؛ تو شاگرد من هستی اما از یک لیوان آب دریغ می کنی و حاضر نیستی زحمت هوای سرد را به خاطر من تحمل کنی.
عامل تأثیرگذاری بر دیگران، اخلاص و به خصوص اصلاح شاكله و نیل به مقام محبت است. اگر انسان با مقام محبت الهی به دنبال اصلاح مردم باشد، تربیتش اثرگذار خواهد بود. مانند صفتی كه در حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) وجود دارد؛ «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ»(آل عمران/164) و یا «لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیكُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ»(توبه/128) برای پیشرفت در این امر باید به هدایت مردم حریص و نسبت به مؤمنین رئوف و رحیم بود.
اخلاص در عمل موجب جاری شدن سرچشمه های حكمت بر زبان آدمی است؛ «من اخلص لله اربعین صباحا فجر الله ینابیع الحكمه من قلبه على لسانه »(2) حکمت در قلب می جوشد و بر زبان جاری می شود. سرچشمه حكمت، كتاب الهی است؛ «تِلْكَ آیاتُ الْكِتابِ الْحَكیمِ»(یونس/1) «كِتابٌ أُحْكِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكیمٍ خَبیرٍ»(هود/1) حقایق این كتاب حكیم و علیم به تدریج در قلب وارد و بر زبان جاری می شود. این همان حكمتی است كه خدای متعال به اهل بیت (علیهم السلام) عطاء كرده است؛ «أَنَا دَارُ الْحِكْمَه وَ عَلِی بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ الْحِكْمَه فَلْیأْتِ الْبَابَ»(3) انسان وارد این دار حكمت نمی شود مگر به واسطه اخلاص. انسان وقتی وارد این دار شد، به قدری که از آن حكمت به او عطا می شود، می تواند اثرگذار باشد.
باید حكیم و اهل محبت بود تا بتوان با حكمت و موعظه حسنه دعوت كرد وگرنه نمی توان به تنهایی با استدلال و برهان مردم را به سوی خدا هدایت نمود. البته در مراحلی از هدایت، استدلال و مجادله نیز به کار می آید. هر چند که استدلال به هدایت نمی انجامد. شیوه انبیا (علی نبینا و علی آله و علیهم السلام) در هدایت مردم نیز مجادله نبوده است؛ «ادْعُ إِلى  سَبیلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَه وَ الْمَوْعِظَه الْحَسَنَه وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی  هِی أَحْسَنُ»(نحل/125) طریق دعوت، حكمت و موعظه است و مجادله، طریق دفع خطر. استدلال  و برهان طریق مجادله با نفس و شیاطین بیرونی است. استدلال راه رسیدن نیست بلکه ابزاری برای مجادله با وساوس است.
یكی از علمای معاصر و اهل منبر می فرمود: اوایل جوانی و در دومین سال تبلیغ در حالی که به شهرت نیز رسیده بودم یک روز دو رکعت نماز خواندم و از حضرت ولی عصر (علیه السلام) درخواست كردم كه به منبرهای من چند خصوصیت عطا کنند. اول اینكه نیازمند مطالعه نباشم؛ یعنی برای هر منبری نیاز به مطالعه خاص نداشته باشم و مطالعات كلان مرا کفایت کند. دوم اینكه محتوای منبر با مخاطب متناسب باشد؛ چرا که هر جمعی اقتضائی دارد. گاهی مطلبی برای عده ای مفید و برای عده ای دیگر مضر است؛ خلاصه اینکه آنچه می گویم، علم و کلام لاینفع نباشد؛ بلکه کلامی مؤثر و موجب تهذیب مخاطب بوده و سخنی حكیمانه و براساس حكمت باشد. بعد از این خواسته، برای منبری كه در شمیران داشتم کنار منبر نشسته بودم تا خطیب اول پائین بیاید. آقایی از بازاری های قدیمی كنارم نشسته بود؛ به من گفت: اگر كسی بخواهد با این خصوصیات منبر برود باید ساعتی پیش از اذان صبح بیدار باشد. ـ البته ذكر هم مهم است اما بیداری هم موضوعیت داردـ كم حرف بزند؛ کم بخورد؛ دائم با طهارت و وضو باشد. این را گفت و من هم رفتم بالای منبر و برای اظهار فضل این شعر را خواندم که: «صُمت و جوع و سحر و عزلت و ذكر به دوام/ ناتوانان جهان را كند این پنج تمام». بعد از اتمام منبر از مسجد که بیرون آمدم با خود گفتم: این مرد كه بود و چه گفت؟ یك آدم بازاری راه منبری شدن را به یک طلبه بیاموزد؟ در این فكر بودم كه آن آقا به من رسید و گفت: اگر آن دو ركعت نماز را نخوانده بودی به من نمی گفتند که این مطلب را به شما بگویم. ایشان می فرمود: تا وقتی كه آن پنج سفارش را مراعات می كردم تا یك دقیقه قبل از منبر نمی دانستم چه باید بگویم اما یك دقیقه فكر می كردم و گاهی حین منبر آیه ای را كه به ذهنم خطور می کرد می خواندم و پیرامون همان آیه بحث می كردم. بنابراین موفقیت در تبلیغ منوط است به رعایت آداب معنوی، اخلاص، اصلاح شاكله و اصل قرار دادن محبت خدا در موعظه.
توسل به امام عصر (علیه السلام) امری مهم در تبلیغ
علاوه بر این شایسته است پیش از هر منبری به وجود مقدس ولی عصر (علیه السلام) یا یكی از حضرات معصومین (علیهم السلام) توسل جست، تا به اخلاص در کلام رسید و از مراقبت حضرات معصومین (علیهم السلام) بهره مند شد؛ در مجلس وعظ اولین کسی که شیطان تلاش می کند او را تحت تأثیر خود قرار دهد، شخص واعظ است؛ اگر واعظ تحت تأثیر شیطان قرار گیرد بخش اعظم مستمعین هم به واسطه واعظ تحت تأثیر قرار خواهند گرفت؛ «مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ كَانَ النَّاطِقُ یؤَدِّی عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ كَانَ النَّاطِقُ یؤَدِّی عَنِ الشَّیطَانِ فَقَدْ عَبَدَ الشَّیطَانَ»(4) اگر گوینده، ناطق عن الشیطان شد و شیطان القا نمود و او القائات شیطان را بر زبان جاری کرد، نیمی از مجلس را به خطا می برد.
 بنابراین باید از این خطر به خدا پناه برد نباید گمان کرد که شیطان حتی برای یک لحظه انسان را رها می كند. شیطان بهره خود را از عمل انسان می برد و همه مواعظ را در یك جمله به نفع خود تمام می كند. باید منبر خود را محاسبه نمود و دقت کرد كه آنچه گفته شده چقدر برای خدا بوده و اگر شیطان در آن نفوذ كرده از چه راهی وارد شده و کجا را آلوده کرده است. مرحوم استاد حاج شیخ علی صفایی (ره) می گفتند: شیطان اگر بتواند نمی گذارد بكارید؛ اگر كاشتید نمی گذارد جوانه بزند؛ اگر بتواند، جوانه اش را می كَند. اگر به نهال تبدیل شود كمر نهال را می شكند؛ اگر درخت شود، شكوفه هایش را می كَنَد؛ اگر نتوانست و میوه داد، میوه اش را كال می چیند؛ اگر نتوانست، میوه اش را دندان می زند و اگر نتوانست، یك كرم به میوه اش می گذارد.
باید دید شیطان این كرم را كجای میوه می گذارد. او به هر شکلی تلاش می کند میوه کلام انسان را آلوده و همه حرف ها را كالعدم  كند. به بار نشستن کلام و ارائه میوه سالم زحمت فراوان می طلبد. میوه عمل انبیا (علی نبینا و علی آله و علیهم السلام) صالح است و امثال ابوذر و سلمان را تربیت می کند. بار سایرین، میوه صالح نیست و انسان ها را نامتعادل و معیوب تربیت می كند. علت هم این است كه در غیر معصوم، اخلاص و شرایط لازم شكل نمی گیرد و همین نقص، راه را برای شیطان باز می کند.
خصوصیات محتوای تبلیغ
نكته مهم دیگر در تحول نظام تبلیغ این است که محتوای ارائه شده به مخاطب، باید حاوی معارف ناب اهل بیت (علیهم السلام) باشد. منبر جای تبلیغ کتاب خدا و معارف ائمه و اهل بیت (علیه السلام) است. آنچه اثربخش است، معارف اهل بیت (علیهم السلام) است. منبری که از معارف قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) تهی باشد، مصداق میو ه ای است که آلوده به کرم شیطان است؛ چنین منبری مبلّغ اشخاص ناقص است نه مبلّغ امام صادق (علیه السلام)؛ مانند کسی که در یک منبر پنجاه بیت شعر می خواند اما سه روایت از ائمه (علیهم السلام) در کلامش به گوش نمی خورد. حتی توجیه می کند که این اشعار، ترجمه روایات است. شاید آن اشعار جاذبه داشته باشد و مخاطب را تهییج کند، اما آیا اثر روایت را دارد؟ آیا آدم ساز هم هست؟ به هر حال اثر آیات و روایات را ندارد.
روحانیت باید مبلّغ معصومین (علیهم السلام) بوده و ادبیات تبلیغش ادبیات ائمه (علیهم السلام) باشد. تنها ادبیات ائمه، ادبیات مؤثر است و نفس تربیت می كند؛ چرا که متناسب با فطرت است. البته گاهی نیز لازم است در منبر شعر حكیمانه خوانده شود اما نباید همه منبر در این اشعار خلاصه شود. چه لزومی دارد انسان عمر خود را صرف تبلیغ ادبیات یک شاعر کند که هم شعر خوب دارد و هم حرف بد؟ مگر مأموریت مبلغین، تبلیغ شاعران است؟ مبلّغ موظف است كتاب خدا و معارف اهل بیت  (علیهم السلام) را که «خُزَّانُ عِلْمِ اللَّهِ»(5) هستند به مردم برساند.
از آفات برخی منبرها این است كه در آنها به جای معارف اهل بیت (علیهم السلام) به قدری از دیگران گفته می شود كه در مقابل ائمه (علیهم السلام) طبقه مرجع ایجاد می شود. تا آنجا که مردم تصور می کنند این اشعار همسنگ آیات قرآن و روایت هستند. این اتفاق روی داده است. البته منظور مذمت شعرا نیست. ممكن است شعرای خوبی با فهم روایات، سخن حقی هم گفته باشند، اما این اشعار هرگز نباید جای روایات را بگیرد حتی اگر ادعا شود که این اشعار، حاوی مضمون روایات است؛ در هر حال خواندن کلام اهل بیت (علیهم السلام) ارجح است.
از اثرگذارترین نکات در مقام تربیت، بازگویی داستان  بزرگان دین است. در داستان های بزرگان نیز به ترتیب داستان ائمه معصومین (علیهم السلام)، انبیا و بعد اولیا بیش از همه مؤثر است. در داستان گویی، هم باید به قرآن پرداخت هم به احوالات انبیا (علی نبینا و علی آله و علیهم السلام). چنانچه بخشی از بحار نیز درباره احوالات انبیا (علی نبینا و علی آله و علیهم السلام) است. داستان انبیاء (علی نبینا و علی آله و علیهم السلام) بسیار عبرت آموز است به نحوی که گاهی می توان راه حل گره هایی كه در زندگی انسان پیش می آید را در سرگذشت انبیاء (علی نبینا و علی آله و علیهم السلام) یافت. حتی احوالات بزرگان نیز می تواند بسیار عبرت آموز بوده و اثر تربیتی داشته باشد. اما باید توجه داشت که در این موارد نیز آنقدر زیاده روی نکرد که در مقابل ائمه (علیهم السلام) طبقه مرجع درست شود و مردم برای الگوگیری به دنبال آنها بروند. در عصر غیبت در درجه اول نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) و ائمه معصومین (علیهم السلام) و پس از آنها انبیای عظام الهی (علی نبینا و علی آله و علیهم السلام) مرجع هستند

*****************************
پی نوشت ها:
(1) الكافی ج 1، ص، 265
(2) بحارالأنوار، ج 67، ص 249
(3) بحارالأنوار، ج40، ص207
(4) الكافی، ج 6، ص 434

Share