فضایل اخلاقی امام حسین (علیه السلام)
منبر نهم: عفو و گذشت
«عفو و بخشش» از خطای دیگران، یکی از ویژگی های انسان های بزرگوار است. این صفت به تعبیر قرآن، از نشانه های پارسایان و پرهیزکاران به شمار آمده [۱۲۰] و به فرمایش پیامبر اسلام،، عمل به آن، کینه ها و کدورت ها را از خانواده ها و جوامع بشری دور می سازد. [۱۲۱] هر انسانی وظیفه دارد خطای برادر دینی اش را نادیده بگیرد؛ جز افرادی که بخشش آنان، باعث جرئت و خلاف بیشتری می گردد. [۱۲۲] [۱۲۳]
امام حسین (علیه السلام) هر چند در برابر زورگویان می ایستاد، ولی در برابر لغزش های متعارف مردم، واکنشی نشان نمی داد و می فرمود:
«لو شتمنی رجل فی هذه الاذن، واعتذر لی فی الیسری، لقبلت ذلک منه؛ [۱۲۴] [۱۲۵] اگر کسی از سمت راست به من دشنام دهد. سپس در طرف چپم عذرخواهی کند، از او می پذیرم.»
نمونه هایی از عفو و گذشت امام(علیه السلام)
بررسی سیره اخلاقی آن حضرت نشان می دهد که آن سرور نه تنها از خطای دوستان و یاران می گذشت، بلکه در موارد ندامت و شکست، دشمنان را نیز می بخشید و عذر آنان را می پذیرفت و خطایشان را مورد عفو قرار می داد. اینک نمونه هایی در این مورد:
نمونه اول
«مروان بن حکم» از دشمنان کینه توز اهل بیت (علیهم السلام) بود. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) او و پدرش را لعن کرده و هر دو را به شهر «طائف» تبعید ساخته بود. او در دوران زمامداری اش، مولا علی را سب کرد. جنازه امام حسن (علیه السلام) را تیرباران ساخت. چون سر بریده امام حسین (علیه السلام) را به مدینه آوردند، وی سر بریده حسین (علیه السلام) را به سوی قبر پیامبر افکند و گفت: «یوم بیوم بدر»؛ یعنی ما از دوران جاهلیت و جنگ بدر انتقام گرفتیم! چنین دشمن خونخوار اهل بیت (علیهم السلام)، در «جنگ جمل» اسیر شد و از امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) [ درخواست شفاعت کرد....
امام حسین (علیه السلام) به خدمت مولا رسید و برای چنین کینه توزی درخواست شفاعت کرد و نشان داد که حسین اهل عفو و بخشش است؛ حتی برای دشمنان و بدخواهان! [۱۲۶] [۱۲۷] [۱۲۸] [۱۲۹]
امام سجاد (علیه السلام) نیز در قیام مردم مدینه علیه یزیدیان هنگامی که مروان و سایر متصدیان حکومتی در خطر جدی قرار گرفته بودند، به وی پناه داد! و او را با تمام خانواده اش به منزل امن خود منتقل ساخت و چنان پذیرایی نمود که «عایشه» همسر مروان، آن دوران را از بهترین ایام عمر خود معرفی کرد! [۱۳۰]
نمونه دوم
«عصام بن المصطلق»، دشمن دیگر اهل بیت (علیهم السلام) بود که از دمشق به مدینه آمده بود. وی با امام حسین (علیه السلام) ملاقات نموده و چون او را شناخت، شروع به بدگویی کرد و به مولا امیرمؤمنان (علیه السلام) جسارت نمود.
او خود می گوید: من با کینه علی و اولاد علی بزرگ شده بودم و با این دیدگاه وارد مدینه شدم. با دیدن حسین (علیه السلام)، آتش کینه ام شعله ور گردید و خیلی اسائه ادب کردم؛ ولی امام حسین (علیه السلام) خیلی بزرگواری کرد و مرا شرمنده ساخت و فرمود: آرام باش، خود را گرفتار نساز، از خدا برای من و خودت طلب آمرزش کن، چرا ناسزا می گویی؟ اگر نیاز داری، کمک می کنم. چنانچه مشکل دیگری داری، یاری می رسانم. اگر مشکل فکری و اعتقادی داری، ارشاد می کنم. آن گاه آیه ای را خواند که «یوسف» به برادرانش خوانده بود؛
«لاتثریب علیکم الیوم، یغفر الله لکم وهو ارحم الراحمین». [۱۳۱]
در این لحظه، امام حسین (علیه السلام) با چهره ای باز و مشفقانه فرمود: تو گویا از مردم شام هستی؟ گفتم: بلی. فرمود: مردم آن دیار عادت دارند که به ما بدگویی کنند. معاویه آنان را مسموم ساخته است. حالا بیا هر مشکلی داری، برطرف نمایم.
«عصام» اضافه می کند: چون این رفتارها را دیدم، چنان شرمنده شدم که دوست داشتم زمین شکافته شود و من در کام آن فرو روم. سرانجام، با تمام شرمندگی و انفعال روحی، از حسین جدا شدم و... [۱۳۲]
این بود رفتار بزرگوارانه امام حسین (علیه السلام) برای دشمنش که به او و امیر مؤمنان اسائه ادب می کرد.
نمونه سوم
امام حسین (علیه السلام) با سپاه خود در مسیر کربلا به سرزمین «اشراف» رسید. دستور داد: همه مشک ها را پر از آب کنید. در منزل بعدی به نام «ذوحسم»، با نخستین سپاه «ابن زیاد» به فرماندهی «حر» ملاقات کرد. آنان برای دستگیری حضرت آمده بودند، خیلی تشنه بوده و آب نداشتند. حضرت فرمودند: همه را سیراب کنید؛ حتی اسب هایشان را سیراب کردند!
«علی بن طعان محارمی» می گوید: من آخرین نفر از سپاه یزیدیان بودم که به دست امام حسین (علیه السلام) آب خوردم و... [۱۳۳]
همین سپاه، به فرماندهی «حر بن یزید ریاحی»، باعث شدند امام حسین (علیه السلام) و یارانش شهید شوند؛ اما حر روز عاشورا از خواب غفلت بیدار شد و به حضور امام حسین (علیه السلام) آمد و گفت: مرا می پذیری؟ حضرت فرمود: ای حر!
گر دو صد جرم عظیم آورده ای غم مخور رو بر کریم آورده ای.
آری، حسین (علیه السلام) معدن عفو و گذشت است؛ در صورت اعتذار و ندامت، می بخشد و می گذرد.
نمونه چهارم
روزی، یکی از غلامان حضرت خطایی انجام داد که مستوجب کیفر بود. امام حسین (علیه السلام) دستور داد او را کیفر نمایند. غلام مرد با فرهنگ و آشنا به علوم قرآن بود. از این رو، بخشی از آیه ۱۳۴ سوره آل عمران را تلاوت کرد و گفت:
«والکاظمین الغیظ» (پرهیزکاران، خشم خود را اجرا نمی کنند)
حضرت (علیه السلام) فرمود: او را رها کنید. غلام بخش دوم آیه را خواند:
«والعافین عن الناس» (از مردم خطاکار می گذرند)
سیدالشهداء (علیه السلام) فرمود: از تو گذشتم. غلام بار سوم، بخش بعدی آیه را خواند:
«والله یحب المحسنین» (احسان هم می کنند)
امام (علیه السلام) فرمود: تو را آزاد کردم و حقوق و جیره ات را دو برابر موارد قبلی می پردازم! [۱۳۴] [۱۳۵]
آری، امام حسین (علیه السلام) از غلام متخلف نیز گذشت؛ نه تنها او را کیفر نکرد، بلکه وی را آزاد نمود و حق و حقوقش را دوبرابر ساخت. ایشان به حکم آیه فوق عمل نمود و سیره پیامبر اسلام را به گفته قرآن مجید تداعی کرد که می فرماید: رسول خدا و پیروانش در برابر دشمنان کافر و خونخوار نفوذناپذیر، ولی در برابر مؤمنین و خودی ها رئوف و مهربان اند. [۱۳۶]
نتیجه بحث
جامعه اسلامی و برادران دینی، همگی همچون اعضای مختلف در پیکره واحد قرار گرفته اند. از این رو، باید درد و مشکلات همدیگر را تحمل نموده، از لغزش های یکدیگر بگذرند....
سیره پیامبر، و اهل بیت (علیهم السلام) او بر این مبنا بوده «امام صادق (علیه السلام) :انا اهل بیت مروتنا العفو عمن ظلمنا» [۱۳۷] [۱۳۸]
و تاسی به سیره آنان، دستور خدا در قرآن مجید است. [۱۳۹] بنابراین، وظیفه داریم از خطاها و لغزش های یکدیگر چشم پوشی کنیم، تا با آرامش و بدون تنش زندگی نماییم؛ به ویژه در روابط خانواده و قوم و خویشی، این روش تاثیرگذار است.
در سیره امام حسین (علیه السلام) آمده است: که بین او و برادرش «محمد حنفیه» کدورتی پیش آمد. چند روزی روابط آنان به سردی گرایید. با این که امام حسین (علیه السلام) امام معصوم و برادر بزرگ تر بود و باید محمد حنفیه تواضع نموده و به خدمت او می آمد، ولی حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) پیشگام گردیده، به حضور برادرش رسید و روابط کمرنگ را، به انس و محبت مطلوب تبدیل کرد. [۱۴۰] [۱۴۱]
و این گونه، به پیروان و عاشقان خویش درس زندگی داد، که روابط خانوادگی نباید به هر بادی بلرزد و....
------------------------
پی نوشتها:
۱۲۰- آل عمران/سوره۳، آیه۱۳۴.
۱۲۱- کنز العمال، ج۳، ص۳۷۳، ح۷۰۰۴.
۱۲۲- کنزالفوائد للکراجکی، ج۲، ص۱۸۲.
۱۲۳- ری شهری، میزان الحکمة، ج۳، ص۲۰۱۵، ح۱۳۲۲۳.
۱۲۴- احقاق الحق، ج۱۱، ص۴۳۱.
۱۲۵- اعلام الهدایة، ج۵، ص۳۹.
۱۲۶- سفینة البحار، ج۲، ص۵۳۶.
۱۲۷- نهج البلاغه، فیض، خ۷۲، ص۱۷۰ .
۱۲۸- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۱۴۶ - ص۱۶۶.
۱۲۹- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۷۱.
۱۳۰- تاریخ طبری (۱۳ جلدی)، ج۶، ص۲۶۶ - ۲۷۱.
۱۳۱- یوسف/سوره۱۲، آیه۹۲.
۱۳۲- منتهی الآمال، ص۲۸۶.
۱۳۳- مجلسی، بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۷۶.
۱۳۴- جلاءالعیون شبر، ج۲، ص۲۷.
۱۳۵- کشف الغمة، ج۲، ص۳۱.
۱۳۶- فتح/سوره۴۸، آیه۲۹.
۱۳۷- صدوق، امالی، ص۲۳۸، ح۷.
۱۳۸- ری شهری، میزان الحکمة، ج۳، ص۲۰۱۲، ح۱۳۱۸۰.
۱۳۹- احزاب/سوره۳۳، آیه۲۱.
۱۴۰- موسوعة کلمات امام حسین، ص۲۰۸.
۱۴۱- مجلسی، بحارالانوار، ج۴۴، ص۱۹۱، ح۳.