جمع يا تضاد دنيا و آخرت

برخى گمان برده اند برخوردارى از دنيا با بهره مندى در آخرت قابل جمع نيست و هر خوشى دنيا سبب ناخوشى در آخرت بوده و رنج ها و محروميت هاى دنيا موجب سعادت و برخوردارى در آخرت خواهد بود. اينان گويا پنداشته اند ما دو زندگى داريم و يك روزى. اگر از اين روزى در دنيا استفاده كنيم، در آخرت از آن بهره اى نخواهيم داشت و اگر در دنيا استفاده نكنيم، براى آخرت ذخيره خواهد شد.

اين برداشت نادرست است و ميان محروميت دنيوى و سعادت اخروى رابطه اى نيست (304) . از مسلمات و ضروريات اسلام است كه جمع ميان دنيا و آخرت و بهره مندى از هر دو ممكن است و برخوردارى از دنيا مستلزم محروميت از آخرت نيست (305) ؛ چنان كه قرآن كريم از كسانى ياد مى كند كه از دنيا بهره مند بودند و در آخرت نيز سعادت مند مى باشند؛ مانند حضرت سليمان (عليه السلام)، از پيامبران الهى، كه به طور قطع در آخرت از سعادت مندان است و در دنيا نيز از بهره هاى فراوانى برخوردار بود:

و حشر لسليمن جنوده من الجن و الانس و الطير (306) ؛ و براى سليمان سپاهيانش از جن و انس و پرندگان جمع آورى شدند.

در مقابل، كسانى را توصيف مى كند كه در دنيا به خواسته هاى شان نمى رسند و در آخرت هم به عذاب جاودانه مبتلا مى شوند (307) :

... خسر الدنيا و الاخرة ذلك هو الخسران المبين (308) ؛ در دنيا و آخرت زيان ديده است، اين است همان زيان آشكار.

چنين اند كافران كه براى آنان در دنيا رسوايى و در آخرت عذابى بزرگ است:

... لهم فى الدنيا خزى و لهم فى الاخرة عذاب عظيم (309).

از آيات ديگرى نيز استفاده مى شود كه جمع ميان نعمت هاى دنيا و آخرت شدنى است. در سوره بقره (آيه 201) از مؤمنانى تمجيد شده كه از خداوند حسنه در دنيا و آخرت را طلب مى كنند:

ربنا ءاتنا فى الدنيا حسنة و فى الاخرة حسنة و قنا عذاب النار .

بر پايه روايتى تفسيرى از امام صادق (عليه السلام) حسنه آخرت خشنودى خداوند و بهشت است (310) . انس و قناده نيز حسنه را به نعمت هاى دنيا و آخرت تفسير كرده اند (311) . در سوره اعراف (آيه 156) حضرت موسى (عليه السلام) زندگانى نيكو در دنيا و آخرت را مى طلبد:

و اكتب لنا فى هذه الدنيا حسنة و فى الاخرة ؛ و براى ما در اين جهان نيكى مقرر فرما و در آخرت (نيز).

در سوره نمل (آيه 41) خداوند سبحان به كسانى كه پس از ستم ديدگى در راه خدا هجرت كرده اند، وعده اعطاى نعمت دنيا و آخرت داده و در ادامه تأكيد مى كند كه به طور قطع پاداش آخرت بزرگ تر خواهد بود:

و الذين هاجروا فى الله من بعد ما ظلموا لنبوئنهم فى الدنيا حسنه و لاجر الاخرة اكبر لو كانوا يعلمون .

سوره آل عمران (آيه 148) نيز از اعطاى پاداش دنيوى و اخروى به مجاهدان در ركاب رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) خبر داده است:

فاتهم الله ثواب الدنيا و حسن ثواب الاخرة...؛ پس خداوند، پاداش اين دنيا و پاداش نيك آخرت را به آنان عطا كرد.

در سوره نحل (آيه 122) آمده است: و انه فى الاخرة امن الصلحين ؛ ما به ابراهيم (عليه السلام) در دنيا حسنه داديم و در آخرت هم، او از شايستگان خواهد بود. خداوند متعال، در سوره قصص (آيه 77) به قارون - كه مال فراوانى به او داده است - توصيه مى كند كه با اين مال و صرف آن در راه درست، سراى آخرت را به دست آورد:

و ابتغ فيما ءاتك الله الدار الاخرة و لاتنس نصيبك من الدنيا....

در مجمع البيان آمده است كه قارون، بخيل و بر خانواده اش سخت گير بود؛ از اين رو به او گفته شد كه از مالت بخور، بياشام و در امور مباح بهره ببر (312).

مفاد دسته اى از آيات، سرزنش كسانى است كه نعمت هاى حلال دنيوى را بر خود حرام مى كنند و از آن بهره نمى برند:

قل من حرم زينة الله التى اخرج لعباده و الطيبت من الرزق قل هى للذين ءامنوا فى الحيوة الدنيا خالصة يوم القيمة...؛ (اى پيامبر!) بگو: زيورهايى كه خدا براى بندگانش پديد آورده و (نيز) روزهاى پاكيزه را چه كسى حرام گردانيده؟ بگو: اين (نعمت) در زندگى دنيا براى كسانى است كه ايمان آورده اند و روز قيامت نيز خاص آنان مى باشد (313).

از آن چه گفته شد، استفاده مى شود كه ميان برخوردارى از دنيا و بهره مندى در آخرت تضادى نيست. آنان ناممكن است جمع ميان دنيا پرستى و آخرت است. محال است كه هدف علا و كمال مطلوب و نهايت آرزوى آدمى، هم دنيا باشد و هم آخرت. خداوند به هيچ انسانى دو دل نداده است: ما جعل الله لرجل من قلبين فى جوفه (314) و با يك دل نمى توان هم به دنيا عشق داشت و هم به آخرت؛ چنان كه اميرالمؤمنان على (عليه السلام) مى فرمايد:

دنيا و آخرت دو دشمن مشخص و دو راه مختلف اند. هر كس دنيا را دوست بدارد و به آن عشق ورزد، به آخرت كينه ورزد و با آن دشمنى كند و دنيا و آخرت مانند مشرق و مغرب اند كه نزديك شدن به هر يك موجب دورى از ديگرى است و اين دو، همانند دو هوويند (315).

برخى گفته اند:

در مورد (برخوردارى از) دنيا و آخرت (و هدف قرار گرفتن آن دو) چهارگونه رابطه متصور است:1. برخوردارى از دنيا و برخوردارى از آخرت؛ 2. هدف قرار گرفتن دنيا و هدف قرار گرفتن آخرت؛ 3. هدف قرار گرفتن آخرت و برخوردارى از دنيا؛ 4. هدف قرار گرفتن دنيا و برخوردارى از آخرت. در رابطه اول و سوم هيچ گونه تضادى نيست و جمع ميان دو سوى هر يك از اين دو رابطه ممكن است، ولى در رابطه دوم و چهارم تضاد است و در آنها جمع ممكن نيست؛ مثلا در رابطه چهارم، تضاد ميان ناقص و كامل است و هدف قرار گرفتن ناقص مستلزم محروميت از كامل است، بر خلاف قسم سوم كه در آن چون كامل (آخرت) هدف قرار مى گيرد، مستلزم محروميت از ناقص (دنيا) نيست (316).

به همين سبب كه هدف قرار گرفتن دنيا و آخرت (رابطه دو) و هدف قرار دادن دنيا و برخوردارى از آخرت (رابطه چهارم) قابل جمع نيست، قرآن كريم برگزيدن دنيا و آخرت را برابر هم قرار داده: ...منكم من يريد الدنيا و منكم من يريد الاخرة... (317) ؛ برخى از شما دنيا را و برخى از شما آخرت را مى خواهد - و همسران پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم)را ميان گزينش دنيا و آخرت مخير كرده است:

يايها النبى قل لازوجك ان كنتن تردن الحيوة الدنيا و زينتها فتعالين امتعكن و اسرحكن سراحاً جميلا * و ان كنتن تردن الله و رسوله و الدار الاخرة فان الله اعد للمحسنت منكن اجراً عظيما (318) ؛ اى پيامبر! به همسرانت بگو: اگر خواهان زندگى دنيا و زينت آنيد، بياييد تا مهرتان را بدهم و (خوش و) خرم شما را رها كنم و اگر خواستار خدا و فرستاده وى و سراى آخرتيد، پس به راستى خدا براى نيكوكاران شما پاداش بزرگى آماده كرده است.

به گفته علامه طباطبائى (قدس سره) لازمه برگزيدن و هدف قرار دادن دنيا نفى و ترك آخرت است؛ ولى برگزيدن آخرت و هدف قرار دادن آن، موجب ترك دنيا به صورت كلى نمى شود، بلكه در اين صورت از دنيا به عنوان وسيله و مقدمه اى براى رسيدن به آخرت استفاده مى شود (319) ؛ از همين رو قرآن كريم با دعوت انسان به هدف قرار دادن آخرت، برگزيدن زندگى مادى دنيا بر آخرت را گمراهى عميق شمرده است:

الذين يستحبون الحيوة الدنيا على الاخرة...اولئك فى ضلل بعيد (320) ؛ همانا كسانى كه زندگى دنيا را به آخرت ترجيح مى دهند... آنان در گمراهى دور و درازى هستند.

و دنيادوستى را عامل بى توجهى به آخرت دانسته است:

كلا بل تحبون العاجلة * و تذرون الاخرة (321) ؛ ولى نه! (شما دنياى) زودگذر را دوست داريد و آخرت را وامى گذاريد.

قرآن از بهره مندى هاى ناچيز دنيا به عرض (چيز غير اصيل)، تعبير كرده و اعلام مى دارد: خداوند براى شما آخرت را بر مى گزيند، در حالى كه شما به دنبال نعمت هاى زودگذر دنيايى هستيد.

...تريدون عرض الدنيا و الله يريد الاخرة... (322) ؛ زندگى دنيا بازى و سرگرمى و برگزيدن آخرت به مقتضاى عقل و انديشه است:

و ما الحيوة الدنيا الا لعب و لهو و للدار الاخرة خير للذين يتقون افلا تعقلون (323) ؛ و زندگى دنيا جز بازى و سرگرمى نيست و قطعاً سراى بازپسين براى كسانى كه پرهيزگارى مى كنند بهتر است. آيا نمى انديشيد؟ هر كس كه دنيا را برگزيند، از آخرت بى بهره است:

...فمن الناس من يقول ربناء ءاتنا فى الدنيا و ما له فى الاخرة من خلق (324) ؛ برخى از مردم مى گويند: پروردگارا! به ما، در همين دنيا عطا كن و براى او در آخرت نصيبى نيست.

دنياطلبان در دنيا ثمره كار و تلاش خود را بدون هيچ كم و كاستى دريافت مى كنند؛ ولى در آخرت جز آتش چيزى براى آنان نيست و اعمال شان تباه مى شود:

من كان يريد الحيوة الدنيا و زينتها نوف اليهم اعملهم فيها و هم فيها لا يبخسون * اولئك الذين ليس لهم فى الاخرة الا النار و حبط ما صنعوا فيها و بطل ما كانوا يعملون (325).

قرآن كريم بيان مى كند كه خداوند آخرت طلبان را كمك مى كند و به دنياطلبان فقط دنيا مى دهد و آنها از آخرت بى نصيب اند:

من كان يريد حرث الاخرة نزد له فى حرثه و من كان يريد حرث الدنيا نوته منها و ما له فى الاخرة من نصيب (326).

هم چنين به دست آوردن دنيا را به قيمت سنگين از دست دادن سعادت ابدى در آخرت دانسته: ...اشتروا الحيوة الدنيا بالاخرة... (327) كسانى را كه دنياى زودگذر را دوست داشته و آخرت را رها مى كنند، سرزنش كرده است: ان هولاء يحبون العاجلة و يذرون و راءهم يوما ثقيلا (328) و كسانى را كه بدين سبب در رفتن به جهاد سستى مى كنند، مورد عقاب قرار مى دهد: ...ارضيتم بالحيوة الدنيا من الاخرة... (329).

--------------------------------------------------

304 - معارف قرآن، ص 503 - 504.
305 - مجموعه آثار (سيرى در نهج البلاغه)، ج 16، ص 586.
306 - نمل، آيه 17؛ انبياء، آيه 21 و 81؛ نمل، آيه 16 و 36 و سبأ، آيه 12.
307 - تفسير سمعانى، ج 3، ص 24 و تفسير بغوى، ج 3، ص 277.
308 - حج، آيه 11.
309 - مائده، آيه 41.
310 - مجمع البيان، ج 2، ص 531.
311 - همان.
312 - مجمع البيان، ج 7، ص 417 - 418.
313 - اعراف، آيه 32.
314 - احزاب، آيه 4.
315 - نهج البلاغه، حكمت 103.
316 - مجموعه آثار (سيرى در نهج البلاغه)، ج 16، ص 308.
317 - آل عمران، آيه 152.
318 - احزاب، آيه 28 - 29.
319 - الميزان، ج 12، ص 13.
320 - ابراهيم، آيه 3.
321 - قيامت، آيه 20 - 21.
322 - انفال، آيه 67.
323 - انعام، آيه 32.
324 - بقره، آيه 200.
325 - هود، آيه 15 - 16.
326 - شورى، آيه 20.
327 - بقره، آيه 86.
328 - انسان، آيه 27 و قيامت، آيه 20 - 21.
329 - توبه، آيه 38.

Share