رفتن به محتوای اصلی

ویژگیهای ماه مبارک رمضان 16

تاریخ انتشار:
ضیاءالصالحین

بسم الله الرحمن الرحیم
فضیلت صله رحم در ماه رمضان
و من وصل فیه رحمة وصله الله برحمته یوم یلقاه فیه من قطع فیه رحمة قطع الله عنه رحمة یوم یلقاه
ای گروه مردم ! هر کس در ماه رمضان صله رحم به جا بیاورد، خداوند در روز قیامت ، رحمت خود را شامل حالش می گرداند، و هر کس قطع رحم کند، خداوند در روز قیامت رحمت خود را از او قطع خواهد کرد.
در جلسه هفتم مقداری راجع به صله رحم روایاتی تقدیم نمودم امروز هم کمی راجع به آن صحبت می کنم .
روایات زیادی دلالت دارد بر این که صله رحم عمر را زیاد می کند، همانگونه که قطع رحم عمر را کوتاه می کند
در بحارالانوار نقل می کند از خصال شیخ صدوق به سندی از انس بن مالک از رسول اکرم صلی الله علیه و آله :
قال : من سره ان یبسط له فی رزقه و ینساءله فی اجله فلیصل رحمة ؛
هر کس می خواهد خوشحال شود به این که رزق و روزی او زیاد گردد و مردن او فراموش شود، و عمرش طولانی گردد، پس باید حتما صله رحم را به جا بیاورد
همچنین در خصال به سندی از ابی حمزه ثمالی از علی بن الحسین علیه السلام چنین نقل می کند:
قال : ما من خطوة احب الی الله من خطوتین ؛ خطوة یسدبها المؤ من صفا فی الله و خطوة الی ذی رحم قاطع .
هیچ قدمی در نزد خدای تعالی محبوبتر نیست از دو قدم : یکی ، گامی که برای پر کردن جای خالی در صفوف مسلمین مؤمن برداشته شود و دوم ، گاهی که جهت صله رحمی برداشته شود که او قطع رحم کرده باشد.
همچنین نقل می کند، از رجال کشی به سندی از میسر از یکی از دو بزرگوار امام باقر یا امام صادق علیهماالسلام
قال قال یا میسر انی لاظنک وصولا لقراتبک قلت نعم جعلت فداک لقد کنت فی السوق و انا غلام و اجرتی درهمان و کنت اعطی واحدا عمتی و واحدا خالتی فقال اما والله حضر اجلک مرتین کل ذلک یؤ خر .
میسر می گوید: امام باقر یا امام صادق علیهما السلام به من فرمودند: میسر! به نظر من ، تو با خویشانت صله رحم به جا می آوری و به آن ها نیکی می کنی گفتم : همین طور است قربانت گردم ! من وقتی پسر بچه بودم در بازار کار می کردم و روزی دو درهم مزد می گرفتم ؛ یکی از آنها را به عمه ام و دیگری را به خاله ام می دادم . حضرت فرمودند: به خدا قسم ! دو مرتبه زمان مرگت رسیده ، ولی به خاطر همین نیکی به خویشان به تاءخیر افتاده است .
همچنین در بحارالانوار، از امالی شیخ طوسی به سلسله سندی از داود رقی چنین نقل شده :
عن داود بن کثیر الرقی قال کنت جالسا عندابی عبدالله علیه السلام اذ قال مبتدئا من قبل نفسه یا داود لقد عرضت اعمالکم یوم الخمیس فراءیت فیما عرض علی من عملک صلتک لابن عمک فلان فسرنی ذلک انی علمت ان صلتک له اسرع لفناء عمره و قطع اجله قال داود وکان لی ابن عم معاندا خبیثا بلغنی عنه و عن عیاله سوء حال فصلککت له نفقة قبل خروجی الی مکة فما صرت فی المدینة اخبرنی ابو عبدالله علیه السلام بذلک
داود رقی می گوید: خدمت امام صادق علیه السلام بودم که حضرت بدون آنکه من سخنی گفته باشم ، فرمود: ای داود! اعمال و رفتار شما در طول هفته ، در روز پنج شنبه بر من عرضه شد. از جمله اعمالی که مربوط به تو بود، نیکی به خویشان و صله رحم بود (نسبت به پسر عمویت فلانی ) پس من از این عمل تو خوشحال شدم ، حقا من می دانم صله رحم تو نسبت به او سبب مرگ زود رس او و تمام شدن اجلش می گردد.
داود رقی اضافه می کند: من پسر عمویی داشتم که دشمن حق و پست و خبیث بود. به من خبر رسید که او و خانواده اش در فشار مادی و فقر هستند. بنابراین پیش از آن که به مکه مشرف شوم ، حواله مبلغی برای او فرستادم ؛ پس چون در مدینه خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم ، حضرت از این موضوع خبر داد.
نکته :
ناگفته نماند، برادران ارجمند که از این روایت دیگر استفاده می شود که تمام اعمالی را که ما در طول یک هفته انجام می دهیم ، روز پنج شنبه همان ، هفته بر امام زمان ارواحنا فداه عرضه می کنند. پس باید کاملا مراقب باشیم تا رفتارمان به گونه ای باشد که باعث خشنودی آن حضرت شود نه آن که خدای ناخواسته باعث ناراحتی و اذیت او شود.
روایت جالب دیگری که دو خاصیت دیگر، غیر از طول عمر برای صله رحم را بیان می کند، برای شما روزه داران مؤ من نقل می کنم که اگر خدای نخواسته کدورتی از بعض فامیل دارد، بروید آن را برطرف نمایید، به خصوص در ماه مبارک رمضان .
بحارالانوار، از کافی به سندی از عبدالصمد بن بشیر چنین نقل می کند:
قال ابوعبدالله علیه السلام صلة الرحم یهون الحساب یوم القیامة و هی منساءة فی العمر و تقی مصارع السوء و صدقة اللیل تطفی ء غضب الرب .
امام صادق علیه السلام فرمود: صله رحم حساب روز قیامت را آسان می کند، و سبب فراموش شدن مرگ می گردد و انسان را از مردن بد (مثل آتش سوزی و تصادف با ماشین و خراب شدن ساختمان و...) حفظ می کند و صدقه شبانه نیز غضب پروردگار را خاموش می نماید.
بحارالانوار از کافی به سندی از ابوبصیر از ابی عبدالله علیه السلام چنین نقل می کند:
قال سمعته یقول ان الرحم معلقة بالعرش یقول اللهم صل من وصلنی و اقطع من قطعنی و هی رحم ال محمد و هو قول الله عزوجل : الذین یصلون ما امر الله به ان یوصل و یخشون ربهم و یخافون سوءالسحاب .
شنیدم امام صادق علیه السلام می فرمود: به درستی که رحم و خویشاوندی معلق و آویزان به عرش است و می گوید: خدایا! هر کس مرا وصل نمود، تو هم به او صله و رحمت داشته باشد و هر کس مرا قطع کرد، تو هم با او قطع لطف کن ، منظور از این رحم ، رحم آل محمد است ، و همین است مقصود آیه شریفه که خداوند می فرماید: آنهایی که پیوند می دهند آن چه را که خداوند دستور پیوند آن را داده است ....
مرحوم مجلسی در توضیح این حدیث می فرماید:
بعضی از علما فرموده اند: منظور از این که رحم در روز قیامت ، آویزان به عرش است ، این امر از باب تشبیه امر معقول است به محسوس و اثبات حق بسیار مهم رحم است به بهترین بیان و تعلق به عرش کنایه از این است که رحم مطالبه حق خودش را می کند روز قیامت در حضور خلق اولین و آخرین از خدای تعالی و معنای آن دعای او که خدایا! هر کس مرا وصل نمود این است که خدایا! هر کس با من خوبی نموده ، تو هم به او خوبی کن . و هر کس بدی نموده ، تو هم به او بدی کن .
(سپس توضیح می دهد) این که رحمی که به عرش معلق است همان رحم رسول خدا صلی الله علیه و آله است و بستگان و اهل بیت آن حضرت که ائمه اطهار علیهم السلام باشند، آری ، به درستی که خداوند دستور به احسان و نیکی به آن ها داده و مودت و و ارادت به ایشان را اجر و پاداش رسالتش قرار داده است . پس به درستی که آل محمد، اهل بیت و بستگان پیغمبرند؛ بنابراین بر تمام مردم واجب است که به آنها نیکی کنند یا آنها که مراد از حدیث این باشد: همان گونه که پدر و مادر انسان ، سبب حیات ظاهری هستند؛ بنابراین واجب است که به آنها احترام بگذاریم . خویشاوندان نیز با انسان شریک در نسب هستند صله رحم آنان لازم است ، همین طور رسول اکرم صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام دو پدر این امت هستند؛ زیرا آنان سبب وجود هر موجودی می باشند، و علت و هدف غایی از خلقت و وجود تمام موجودات عالم اند، که در حدیث قدسی است :
لولاکما لما خلقت الافلاک ،خداوند به ایشان می فرماید: اگر شما دو نبودید، تمام افلاک را خلق نمی کردم .
شهادت مظلومانه حضرت علی علیه السلام 
برادران بنابراین روایت و همچنین روایات دیگر، ما مثل امروزی یتیم شده اند، پدری جان سوز و مهربان از دست داده ایم ، بیایید برویم کوفه ، کنار مسجد جامع که خانه آن حضرت واقع شده است ببینیم چه خبر است چه مصیبت عظمایی بر عالم وجود وارد شده است .
بحارالانوار، از روضه کافی با اسناد به اصبغ بن نباته چنین نقل می کند:
هنگامی که امیرالمؤمنین علیه السلام ضربه خورد (آن ضربه ای که باعث شهادت او شد) مردم ، همه در کنار در خانه آن حضرت ، (کنار قصرالاماره ) جمع شده بودند، و درخواست کشتن ابن ملجم لعین را داشتند. در این هنگام حضرت امام حسن علیه السلام از حانه بیرون آمد و فرمود: ای مردم ! به درستی که پدرم سفارش فرموده که کار ابن ملجم را تا بعد از وفاتش به تاءخیر اندازیم . اگر حضرت شهید شد تصمیمی جدید می گیریم و گرنه هرچه خودش می خواست انجام می دهد. بنابراین متفرق شوید و پی کار خود بروید خدا شما را رحمت کند.
اصبغ می گوید پس مردم همه رفتند، ولی من نرفتم و به جای خود ماندم . بار دوم ، امام حسن علیه السلام بیرون آمد و به من فرمود: ای اصبغ ! مگر نشنیدی از قول امیرالمؤمنین چه به شما گفتم ؟ عرض کردم : بله ، شنیدم ولیکن بر من خیلی سخت است امیرالمؤمنین علیه السلام را در حالی که هست بگذارم و بروم و بار دیگر چشم به جمال مبارک و نورانیش روشن نشود. دوست دارم نگاهی به حضرت کنم و حدیثی از او بشنوم پس اگر ممکن است ، برای من اجازه بگیرید، مشرف شوم ؛ خدا شما را حمت کند.
پس حضرت داخل خانه شده و برگشت و به من فرمود: اصبغ ! بفرما داخل ، من وارد شدم . ناگاه منظره ای دیدم جگرخراش و کشنده ای کاش ! زودتر مرده بودم و آن را نمی دیدم . دیدم با دستمالی فرق شکافته حضرت را بسته اند؛ ولی زردی صورت از زردی آن دستمال بیشتر بود و دیدم که از شدت درد و اثر سم ، حضرت مرتب یک پای مبارک را بر میدارد و پای دیگر را می گذارد.
حضرت به من فرمود: ای اصبغ ! مگر کلام فرزندم حسن را نشنیدی از قول من ؟ عرض کردم : بله ، یا امیرالمؤ منین ! و لیکن شما را در این حال دیدم و دوست داشتم بار دیگر شما را دیده باشم ، و حدیثی از شما شنیده باشم ،
فرمود: بنشین ! فکر می کنم ، پس از امروز هرگز حدیثی از من نخواهی شنید. اصبغ ! بدان ، همان گونه که تو اکنون به عیادت من آمده ای ، یک وقتی من به عیادت رسول خدا صلی الله علیه و آله مشرف شدم و او فرمود: یا اباالحسن ! برو و بین مردم صدا بزن : الصلوة جامعه تا همه جمع شوند. بعد برو بر روی منبر، یک پله پایین تر از جایی که من می ایستم ، قرار بگیر و به مردم بگو: آگاه باشید! هر کس والدینش او را عاق کنند و از او ناراضی باشند، لعنت خدا بر او باد! آگاه باشید هر بنده ای که مولایش فرار کند، پس لعنت خدا بر او باد. آگاه باشید! هر کس بر اجیر و کارگری ستم کند و حق او را نپردازد، پس به لعنت خدا گرفتار باد. اصبغ ! من رفتم و دستور حبیبم - رسول خدا صلی الله علیه و آله - را انجام دادم ، پس مردی از پایین مسجد بلند شد و گفت : یا اباالحسن ! سه جمله به ما گفتی مختصر و فشرده ، ما درست نفهمیدیم . آنها را برای ما شرح دهید. من پاسخی ندادم ، و آمدم حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله و کلام آن مرد عرض کردم .
اصبغ می گوید: در این هنگام ، امیراالمؤ منین علیه السلام دستم را گرفت و فرمود: اصبغ ! دستت را باز کن ! پس من دستم را باز کردم . حضرت یکی از انگشتانم را در دست مبارک گرفت و فرمود: اصبغ ! همین گونه که انگشتت را گرفتم ، رسول خدا صلی الله علیه و آله یکی از انگشتان دستم را گرفت و فرمود: یا اباالحسن ! آگاه باش ! به درستی که من و تو دو پدر این امت هستیم .؛ پس هر کس موجب شود ما او را عاق کنیم ، و از او ناراضی باشیم لعنت خدا بر او باد. آگاه باش ! یا علی ! من و تو دو مولای این امتیم ! هر کس از ما فرار کند و برخلاف ما رود؛ لعنت خدا بر او باد. آگاه باش ! من و تو دو اجیر این امتیم و برای آن ها رنج کشیدیم ؛ هر کس بر ما ستم کند و حق ما را ادا نکند، پس لعنت خدا بر او باد. سپس فرمود: آمین ؛ من هم گفتم آمین .
اصبغ می گوید: در آن هنگام ، حضرت از حال رفت و بعد از مدتی خوب شد. چشم های حق بین خود را باز کرد و فرمود: اصبغ ! هنوز نشسته ای ؟ عرض کردم : آری مولای من فرمود: حدیث دیگری اضافه کنم ؟ عرض ‍ کردم : آری خداوند خیر و برکت شما را زیاد کند.
فرمود: اصبغ ! یکوقت ، در یکی از کوچه های مدینه را می رفتم ؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله را ملاقات نمودم ؛ ولی من دلم گرفته بود به طوری که از صورتم پیدا بود، پس حضرت فرمود: می بینم مغموم و گرفته ای ؛ می خواهی حدیثی برای تو نقل کنم که هیچ وقت بعد از این دل غمین نشوی ؟ عرض کردم : آری فرمود: یا علی ! هنگامی که روز قیامت شود، خداوند تبارک و تعالی منبری برای من قرار می دهد که از منبر تمام انبیا و شهدا بلندتر باشد. پس امر می نماید که بر بالای آن روم ؛ سپس خدای تعالی به تو امر می کند که بالای آن بیایی و یک پله پایین تر بایستی . سپس به دو فرشته فرمان می دهد که پایین از تو، هر کدام در یک پله بنشینند. پس ‍ هنگامی که ما روی منبر قرار گرفتیم ، هیچ فردی از اولین و آخرین نمی ماند، جز آن که آنجا حاضر باشد. آن وقت فرشته ای که یک پله پایین تر از تو نشسته ، ندا می دهد: ای اهل محشر! توجه کنید، هر کس مرا می شناسد، بشناسد، و هر کس نمی شناسد. من خودم را به او معرفی می کنم . من خازن و کلیددار بهشتم . آگاه باشید! خدای تعالی به فضل و کرم و منت و جلال خودش به من دستور فرموده که حتما تمام کلیدهای بهشت را به حضرت محمد صلی الله علیه و آله تقدیم کنم ، و به درستی که حضرت محمد صلی الله علیه و آله دستور فرموده که آنها را به علی بن ابیطالب بسپارم ؛ همه شاهد باشید که من سپردم .
سپس فرشته دیگری که یک پله پایین تر از فرشته اول است . از جا بلند می شود و تمام مردم را صدا می زند، به گونه ای که همه اهل محشر می شنوند: ای مردم ! هر کس مرا می شناسد، بشناسد، و هر کس نمی شناسد، من خودم را معرفی می کنم . من مالک و خازن دوزخم . آگاه باشید! به درستی که خدای متعال به منت و فضل و کرم و جلال خودش به من دستور حتمی داده است که کلیدهای آتش را به محمد صلی الله علیه و آله بسپارم و به درستی که محمد صلی الله علیه و آله به من امر فرموده که آن ها را به علی بن ابیطالب بسپارم . آگاه باشید و شاهد باشید، سپردم .
پس من کلیدهای بهشت و دوزخ را می گیرم . سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: یا علی ! در این حال تو کمر مرا خواهی گرفت و اهل بیت تو (اولاد تو) کمر تو را می گیرند و پیروان تو کمر اهل بیت تو را. امیرالمؤمنین می فرماید: پس من هر دو دست را به هم زدم و عرض کردم یا رسول الله ! به سوی بهشت ؟ فرمود: آری به پروردگار کعبه قسم . اصبغ می گوید: دیگر کلامی غیر از این دو حدیث از مولایم نشنیدم و بعد وفات فرمود - صلوات الله علیه .
یا امیرالمؤمنین ! شما از شنیدن این حدیث خوشحال شدید و برای همیشه اندوه و غمتان برطرف شد. به خدا قسم ! ما هم به امید همین حدیث و امید شفاعت شما هیچ غم و غصه ای نداریم . دنیا هرچه هست ، خواهد گذشت ، و تمام امید و افتخارمان همین است که شیعه شما و فرزندان شما و دوستدار شما هستیم . اگر شیعه خوبی نباشیم ولی به خدا سوگند! شما و یازده فرزند بزرگوارت را دوست داریم . یا امیرالمومنین ! اگر ما روز قیامت نتوانستیم ، شما را پیدا کنیم ، تو را به جان حضرت زهرا علیها السلام ، به مظلومیت خودت و حضرت زهرا علیهاالسلام ما را پیدا کن و شفاعت نما و به بهشت ببر!
بیایید قدر این دو پدر را بدانیم . حق این دو مولا را ادا کنیم . اجر این دو اجیر خدمتگزار را بپردازیم و پیرو حقیقی باشیم و هرچه گفته اند عمل کنیم .
سعدیا! گرچه سخن دان و نصایح گویی            به عمل کار بر آید، به سخن دانی نیست
به گفتار تنها که نمی شود. تو یک تسبیح به دست بگیر هزار مرتبه بگو حلوا، حلوا حلوا یک ذره هم دهانت شیرین نمی شود. هی بگو علی ، علی ، علی اگر عمل نداشته باشی چه سود این بیچاره ها که حلقه می زنند و علی علی می گویند و سر تکان می دهند و مو پریشان می کنند تا دهانشان کف می کند، تا به قول خودشان روح ملکوتی بدمد اما هزار خلاف شرع مرتکب می شوند، نماز نمی خوانند؛ حج نمی روند؛ خمس و زکات نمی دهند... کجا این علی گفتن ها به درد آن ها می خورد؟ اگر روز قیامت امیرمؤمنان به آنها بفرماید خانه خراب ! من تا آخر نمازم را محکم داشتم و در نماز شمشیر بر فرقیم زدند، چه جوابی دارند،
همچنین آنها که برای امام عزاداری می کنند، و بر سر و سینه می زنند، اگر مقید به نماز نباشند، یا آنها که در دهه عاشورا تا بعد از ساعت دوازده شب مجلس می گیرند، و سینه زنی می کنند، ولی نماز صبح آنها قضا می شود، اگر امام حسین علیه السلام روز قیامت از آنها بپرسد، چرا نمازت قضا شد، من که روز عاشورا در حال جنگ بودم ، زیر باران تیر نماز را اول وقت به جماعت خواندم ؟ واقعا چه پاسخی دارند، غیر از آن که سر به زیر گذارند، و خجالت بشکند. پس بیایید به خود بیاییم و وظیفه شرعی خودمان را انجام دهیم . آن وقت امید به شفاعت داشته باشیم . شفاعت از شفع گرفته شده یعنی جفت یعنی اگر اعمال ناقص بود، امیرالمؤمنین و امام حسن و یا حضرت زهرا علیهاالسلام کمک می کنند و کاملش ، اما اگر اصلا نبود چه ؟
امام باقر علیه السلام در ضمن یک روایت بسیار شیرین که ان شاءالله یک روز تمام آن را می خوانم به جابر جعفی می فرماید:
یا جابر! من اطاع الله و احبنا، فهو ولینا و من لم یطع الله ، لم ینفعه حبنا ؛
ای جابر! هر کس خدا را اطاعت کند و محب ما اهل بیت باشد پس او ولی ما خواهد بود و هر کس که اطاعت خدا نکند، و از دستورات او سرپیچی کند، محبت ما برای او سودی نخواهد داشت .
یعنی هر دو با هم باید باشد، هم اطاعت خدا و هم دوستی اهل بیت علیهم السلام هر کس که اطاعت خدا نکند، و از دستورات او سرپیچی کند، محبت ما برای او سودی نخواهد داشت ؛ همانگونه که به مقتضای روایات زیاد اطاعت و عبادت خدا بدون ولایت اهل بیت علیهم السلام سودی نخواهد داشت .
خوب برادران و سروران ارجمند، شنیدید، که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله کمی از مقام امیرالمؤمنین علیه السلام در روز قیامت را بیان فرمود. آری در دنیا که حضرت را نشناختند و قدر او را ندانستند و هر چه می توانستند به آن بزرگوار ستم روا داشتند. تا بالاخره در سحر دیشب به آنها نفرین فرمود و مرگ خود را از خدا خواست .
سید رضی رحمة الله در نهج البلاغه چند جمله از کلام آن حضرت را نقل می کند و می گوید:
قال فی سحرة الیوم الذی ضرب فیه
در سحر همان روز که شمشیر بر فرق مبارکش زدند این کلمات را فرموده است :
ملکتنی عینی و انا جالس فسنخ لی رسول الله صلی الله علیه و آله فقلت یا رسول الله ما ذالقیت من امتک من الاود و اللدد فقال ادع علیهم فقلت ابدلنی الله بهم خیرا منهم و ابدلهم بی شرا لهم منی (یعنی علیه السلام بالاود الاعوجاج و باللد الخصام و هذا من افصح الکلام ) .
حضرت فرمود: نشسته بودم که خواب بر چشمم غالب شد. پس رسول خدا در برابرم مجسم شد، عرض کردم : یا رسول الله ! چی کجی ها و انحراف ها که از امت شما دیدم و چه دشمنی ها که با من نمودند! حضرت فرمود: یا علی ! در حق آنها نفرین کن ، پس گفتم : خدایا! بس است که بین آنها بانم ، مرا با کسان دیگری بهتر از آنها، محشور فرما و نیز به جای من ، کس دیگر بر آن ها تسلط فرما تا قدر مرا بدانند.
منظور  حضرت این است که دیگر از این مردم سیر شده ام . همه گونه به من ستم و ظلم نمودند و حق مرا غصب کردند؛ در خانه ام را آتش زدند؛ در نیم سوخته به پهلوی فاطمه ام زدند؛ محسن عزیزم را کشتند؛ ریسمان به گردنم انداختند و کشان کشان به مسجد بردند، جنگ جملی راه انداختند و مرا به جنگ صفین و نهروان گرفتار کردند، خدایا! دلم از این زندگی گرفته و آرزو دارم نزد رسول خدا بروم . نزد فاطمه اطهر بروم به دیدن برادرم جعفر طیار عمویم حمزه سیدالشهداء بروم .
خرم آن روز کزین منزل ویران بروم               راحت جان طلبم وز پی جانان بروم
دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت            رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم
شاید یک ساعت بعد، دعای حضرت مستجاب شد، آری فقط صبح شد و در حالی که آن حضرت مشغول نماز بود، در میان نماز، جبرییل بین زمین و آسمان صدا زد:
تهدمت و الله ارکان الهدی و انطمست و الله نجوم السماء و اعلام التقی و انفصمت و الله العروة الوثقی قتل ابن عم محمد المصطفی قتل الوصی المجتبی قتل علی المرتضی قتل و الله سید الاوصیاء قتله اشقی الاشقیاء .
ای مردم ! به خدا سوگند! پایه های هدایت ویران گردید و ستاره های آسمان خاموش گردید و پرچم های تقوا از حرکت ایستاد. پسر عم مصطفی را کشتند؛ علی مرتضی را کشتند، وصی برگزیده را کشتند؛ سید اوصیاء را کشتند، پست ترین اشقیا او را شهید کرد.
این صدا را تمام مردم کوفه شنیدند. همه سراسیمه و گریه کنان ، به سوی مسجد دویدند. دور محراب را گرفتند. چه می بینند؟ امیر مؤ منان محاسنش از خون سرش رنگین شده !
********
صدای ناله می آید ز محراب 
صدای ناله می آید ز محراب                           علی در خون خود افتاده بی تاب
تو خلوت کن که حیدر در نماز است                   امید عشق ، در راز، و نیاز است
در آغاز نماز آن مرد برتر                                 به گرمی بانگ زد الله اکبر
به مسجد رفت و شد آخر نمازش                    جهان لرزید از راز و نیازش
صدا زد قل هو الله احد را                              ستایش کرد الله الصمد را
به آهنگ رکوع خویش خم شد                       نوای دل نشینش زیر و بم شد
سحر بود و علی بود و خدا بود                       چنان در سجده کز عالم جدا بود
چه گویم در نخستین سجده چون شد؟             گل روی ولایت غرق خون شد
نخستین سجده او واپسین بود                       نماز عشق را پایان چنین بود
درید آن تیر دل ، فرق ولی را                          برآورش دگر بانگ علی را
کلام دل نوازش را گسستند                          به شمشیری نمازش را شکستند
درخت عدل را از ریشه کندند                         عدالت را به ظلم از پا فکندند
از آن زخمی که او را بر سر افتاد                     قد مردانگی از پا در افتاد
لاحول ولاقوة الابالله العلی العظیم

موضوع مقالات

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا