امام حسن عسکری علیه السلام در روز جمعه هشتم ربیع الثانی سال 232 ه . ق در مدینه منوره دیده به جهان گشود. پدر بزرگوار آن حضرت امام هادی علیه السلام و مادر گرامی اش با نام های سلیل، حدیثه و سوسن شناخته می شود. (1)
مدت امامت امام حسن عسکری علیه السلام شش سال بود که از سال 254 ه . ق شروع و در 260 ه . ق با شهادت آن حضرت پایان یافت. امام حسن عسکری در طول زندگانی و به ویژه در دوران امامت خویش به واسطه مبارزه با طاغوت های زمان در تبعید و زندان و تحت نظر خلفای وقت به سر می برد و سرانجام در هشتم ربیع الاول سال 260 و در 28 سالگی در شهر سامراء و توسط احمد معتمد پانزدهمین خلیفه عباسی به طرز مرموز مسموم شده و به شهادت رسید. (2)
در شماره قبل به مناسبت شهادت امام حسن عسکری علیه السلام مباحثی از سیره فردی و اجتماعی آن امام ارائه گردید. در این مجال، فرازهای دیگری از سیره فردی و اجتماعی آن حضرت را می خوانیم:
زمینه سازی برای امامت حضرت مهدی علیه السلام
در اثر فشارهای سیاسی و اختناق شدیدی که از سوی حکمرانان عباسی اعمال می شد، موضوع جانشینی بعد از حضرت عسکری علیه السلام در هاله ای از ابهام قرار داشت. امام یازدهم در فرصت های مناسب تلاش می کرد تا شیعیان را با جانشین خویش آشنا کرده و زمینه امامت حضرت ولی عصر علیه السلام را آماده نماید و به این وسیله موضوع امامت حضرت مهدی علیه السلام برای پیروان آن حضرت مشخص گردد. در اینجا به دو مورد از تلاش های آن حضرت در زمینه سازی برای امامت و جانشینی امام زمان علیه السلام اشاره می کنیم:
1- احمد بن اسحاق وکیل تام الاختیار حضرت امام حسن عسکری علیه السلام در شهر قم بود. شیعیان مرتب به او رجوع کرده و در مورد جانشین حضرت عسکری علیه السلام سؤال می کردند. او برای اینکه در این مورد اطلاعات بیشتری کسب کند و جانشین حضرت را با چشم خود ببیند، عزم سفر کرد و در شهر سامراء به محضر حضرت عسکری علیه السلام شرفیاب شد. قبل از اینکه لب به سخن بگشاید و در مورد جانشین آن حضرت سؤال کند، امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: «ای احمد بن اسحاق! خداوند متعال از اول خلقت عالم تا امروز زمین را خالی از حجت قرار نداده است و تا قیامت هم خالی نخواهد گذاشت، حجتی که به واسطه او گرفتاری ها را از اهل زمین دفع می کند و به سبب او باران نازل می شود و به میمنت وجود وی برکات نهفته در دل زمین را آشکار می سازد.»
احمد پرسید: یابن رسول الله! حجت خدا بعد از شما کیست؟ حضرت به درون خانه رفت و لحظه ای بعد کودکی سه ساله را که رخسارش همچون ماه شب چهارده می درخشید، در آغوش گرفته و بیرون آورد و گفت: «ای احمد بن اسحاق! اگر در نزد خداوند متعال و ائمه اطهار علیهم السلام مقامی والا نداشتی، فرزندم را به تو نشان نمی دادم. این کودک هم نام و هم کنیه رسول خدا صلی الله علیه و آله است و همین کودکی است که زمین را بعد از آنکه از ظلم مملو گردید، پر از عدل خواهد کرد. ای احمد بن اسحاق! فرزندم همانند خضر و ذوالقرنین است. به خدا سوگند او غیبتی خواهد داشت و در زمان غیبت، غیر از شیعیان ثابت قدم و دعا کنندگان در تعجیل فرجش، اهل نجات نخواهند بود.»
احمد از امام علیه السلام پرسید: سرورم! آیا نشانه ای هست که مطمئن شوم این کودک همان قائم آل محمد صلی الله علیه و آله است؟
در این هنگام کودک لب به سخن گشود و گفت: «انا بقیة الله فی ارضه و المنتقم من اعدائه فلا تطلب اثرا بعد عین یا احمد بن اسحاق; من آخرین حجت خدا در زمین او و انتقام گیرنده از دشمنان او هستم. ای احمد ابن اسحاق! وقتی حقیقت را با چشم خود دیدی، دیگر نشانه ای مخواه.»
احمد از اینکه توانسته بود هم پاسخ سؤال خویش را دریافت کند و هم آخرین سفیر الهی را زیارت نماید، سرور و شادی در چهره اش موج می زد. (3)
2- سعد بن عبدالله اشعری قمی، از یاران پیشوای یازدهم و از محدثین نامدار شیعه، می گوید: سؤالات زیادی را یادداشت کرده بودم تا از احمد بن اسحاق بپرسم، زیرا او بهترین همشهری من و از دوستان نزدیک امام حسن عسکری علیه السلام بود. وقتی به دنبال او رفتم، معلوم شد به قصد سفر سامراء از شهر خارج شده است. بی درنگ به راه افتادم، در بین راه او را ملاقات کردم، و علت دیدارم را بیان کردم و گفتم: طبق معمول پرسش هایی آورده ام که جواب بگیرم. وی در حالی که از این دیدار خوشحال بود، به من گفت: خوب شد که آمدی، همراهم باش; زیرا من به شوق دیدار مولایمان حضرت عسکری علیه السلام به سامراء می روم و سؤالاتی درباره تاویل و تنزیل قرآن دارم. بیا با هم برویم و پاسخ هایمان را از منبع وحی بگیریم; زیرا اگر به محضر آقا برسی، با دریایی از شگفتی های تمام ناشدنی و غرائب بی پایان روبرو خواهی شد.
وقتی وارد سامراء شدیم، به منزل امام عسکری علیه السلام رفتیم و بعد از کسب اجازه، یکی از خدمتگزاران ما را به داخل منزل راهنمایی کرد. وقتی وارد شدیم، صحنه ای دیدم که زیبایی اش را نمی توانم مجسم کنم. وقتی چشمم به جمال دل آرای حضرت افتاد، دیدم رخسارش مانند شب چهارده می درخشد و کودکی روی زانویش نشسته بود که در شکل و زیبایی به ستاره مشتری شباهت داشت. موی سرش از دو سو تا بناگوش می رسید و میان آن باز بود، مانند الفی که در بین دو واو قرار گیرد.
به حضرت سلام کردیم. آقا که مشغول نوشتن نامه بود، با مهربانی جواب فرمود و ما را به حضور پذیرفت. (4)
احمد بن اسحاق امانت های ارسالی شیعیان را که شامل صد و شصت کیسه درهم و دینار و ممهور به نام صاحبانشان بود و در داخل یک کیسه بزرگ قرار داشت به محضر حضرت تقدیم کرد. امام عسکری علیه السلام روبه کودک کرد و فرمود: «فرزندم! هدایای دوستان و شیعیانت را تحویل بگیر.» کودک لب به سخن گشود و عرض کرد: «آقای من! آیا سزاوار است دست های پاکم را به این هدایای آلوده که حلال آن به حرامش مخلوط شده است دراز کنم؟»
امام به احمد فرمود: «ای فرزند اسحاق! محتویات کیسه را خالی کن تا فرزندم (مهدی علیه السلام) حلال را از حرام جدا کند.»
احمد کیسه ها را یکی پس از دیگری بیرون آورد و آن کودک آن ها را با نام صاحب سکه و محل سکونت، مقدار سکه ها، چگونگی به دست آوردن آن مال وعلت حرام و حلال بودنش، مشخص نمود.
در این میان مهر کیسه ها را می شکست و احمد که آن ها را باز می کرد همانطور می یافت که آن کودک فرموده بود تا اینکه کیسه ها تمام شد. امام عسکری علیه السلام فرمود: راست گفتی فرزندم! آن گاه خطاب به احمد گفت: ای پسر اسحاق! تمام این پول ها را جمع کن و به صاحبانشان برگردان و یا سفارش کن به آن ها برسانند، ما نیازی به آن ها نداریم، فقط پارچه آن پیر زن را بیاور!
احمد که آن پارچه را در خورجین گذاشته بود، خواست به بیرون از خانه برود و آنرا بیاورد. امام حسن عسکری علیه السلام رو به من کرد و فرمود: ای سعد! تو برای چه آمده ای؟ عرض کردم: احمد مرا به زیارت شما تشویق کرد. حضرت فرمود: مسائلی را که می خواستی بپرسی چه شد؟ گفتم: آقا! همچنان بدون جواب مانده اند. فرمود: از نورچشم من سؤال کن و به کودک خردسال اشاره نمود.
من سؤال هایم را مطرح کردم و جواب های کافی گرفتم، تا اینکه وقت نماز رسید. در این موقع امام عسکری علیه السلام با فرزند گرامی اش برخاسته، آماده نماز شدند. من نیز از خدمت آن ها اجازه گرفته، به دنبال احمد بن اسحاق رفتم. وقتی او را پیدا کردم، دیدم گریه می کند. پرسیدم: چرا گریه می کنی؟ گفت: پارچه امانتی را که امام علیه السلام از من خواست گم کرده ام. گفتم: ناراحت نشو، برو واقعیت را به حضرت بگو.
او رفت و لحظه ای بعد در حالی که صلوات می فرستاد و شادی در صورتش موج می زد، برگشت. گفتم: چه شد؟ گفت: پارچه امانتی زیر پای امام پهن بود و حضرت روی آن نماز می خواند. (5)
تربیت شاگردان شایسته
امام حسن عسکری علیه السلام همانند سایر امامان معصوم شیعه در زمینه تربیت شاگرد اهتمام خاصی داشت. آن حضرت شیعیان مخلص و انسان های شایسته و با استعداد را برای تبلیغ معارف عالی اسلام و نشر و گسترش فرهنگ امامت که امتداد رسالت الهی است انتخاب کرده و تربیت می نمود و آنان را برای مقابله با هجمه های فرهنگی مخالفین و مناظرات علمی و گسترش احادیث اهل بیت علیهم السلام آماده می کرد.
شیعیان فداکار هم با شور و اشتیاق تمام در اطراف محور امامت گرد آمده، زمینه رشد علمی و تعالی معنوی خویش را فراهم می ساختند. آنان به صورت شفاهی و کتبی، راه های حل مشکلات فرهنگی، روحی و معنوی خود را از سرچشمه علم و دانش فرا گرفته و در اقصا نقاط ممالک اسلامی منتشر می کردند.
شیخ طوسی قدس سره نام 103 نفر از اصحاب و شاگردان آن حضرت را ثبت نموده است، (6) و بعضی از نویسندگان معاصر نام 263 نفر از یاران و شاگردان آن حضرت را یاد کرده اند. (7)
در اینجا نام چند تن از مشاهیر و بزرگان آنان را ذکر می کنیم:
1- احمد بن اسحاق قمی: او علاوه بر امام عسکری علیه السلام با سه تن دیگر از امامان معصوم علیهم السلام نیز همنشین بوده است و از یاران راستین امام جواد علیه السلام، امام هادی علیه السلام و امام عسکری علیه السلام و حضرت مهدی علیه السلام به شمار می آید. او محدثی جلیل القدر، فقیهی پرهیزگار و نماینده و مورد اعتماد امام عسکری علیه السلام در شهر قم بود. بارها برای تحصیل دانش و کسب فیض از محضر ائمه هدی علیهم السلام به سامراء وحجاز مسافرت نمود. همچنان که قبلا گذشت، امام عسکری علیه السلام هنگامی که فرزند بزرگوارش حضرت مهدی علیه السلام را به احمد بن اسحاق معرفی کرد، خطاب به وی فرمود: «ای احمد بن اسحاق! اگر در نزد خداوند متعال و ائمه اطهار علیهم السلام مقامی والا نداشتی، فرزندم را به تو نشان نمی دادم.» (8)
2- احمد بن ادریس قمی: وی توفیق شرفیابی به محضر امام حسن عسکری علیه السلام را داشته و از منبع جوشان امامت جرعه ها نوشیده است. ابوالعباس نجاشی، شخصیت شناس نامی شیعه می گوید: احمد بن ادریس قمی فقیهی موثق و صاحب احادیث بسیار و روایات صحیح می باشد. (9)
3- ابراهیم بن ابی حفص: نجاشی در مورد وی می نویسد: او که یکی از یاران سالخورده امام عسکری علیه السلام بود، شخصی مورد اطمینان و معروف نزد امام و شیعیان بود و کتاب «الرد علی الغالیه » را تالیف نمود.
4- حسن بن سکیب مروزی: دانشمندی متکلم و پدید آورنده کتاب های متعدد و ساکن سمرقند بود. او در ردیف یاران امام عسکری علیه السلام قرار دارد.
5- حفص بن عمروالعمری: مورد توجه ویژه امام یازدهم بوده و حضرت عسکری علیه السلام در مورد وی توقیعی صادر فرموده است.
6- سید عبدالعظیم حسنی (10) : نسب این دانشمند بزرگوار به امام مجتبی علیه السلام می رسد. او دانشمندی فقیه، پارسا و مبارز بود. وی در منطقه ری در میان شیعیان از آوازه و شهرت نیکی برخوردار بود، ولی بنا به ضرورت زمان سعی می کرد تلاش های خود را مخفیانه انجام دهد. امروزه مزار او در شهر ری مطاف هزاران شیعه مشتاق اهل بیت علیهم السلام است.
7- سعد بن عبدالله قمی: از بزرگان شیعیان قم و صاحب تالیفات فراوان و محدث و فقیه بود.
8- فضل بن شاذان: یکی دیگر از شاگردان پرتلاش مکتب ائمه هدی علیهم السلام به ویژه امام عسکری علیه السلام بود. پیشوای یازدهم تالیفات وی را تایید نموده و در مورد برخی از احادیث او نوشته است: «صحیح است و شایسته است بدان عمل شود.» امام عسکری علیه السلام در مورد فضل بن شاذان فرمود: «اغبط اهل خراسان لمکان الفضل بن شاذان; من بر مردم خراسان غبطه می خورم که فضل بن شاذان در میان آن هاست.» (11)
9- ابوعمرو عثمان بن سعید عمری: این شاگرد مکتب اهل بیت علیهم السلام آن چنان مورد عنایت حضرت عسکری علیه السلام بود که امام علاقه خویش را به وی این گونه ابراز نمود: «این ابو عمرو مردی است مورد اطمینان و امین در زندگی و مرگ. او مورد اعتماد من است. آنچه به شما گفت، از جانب من می گوید و آنچه به شما رساند، از جانب من رسانده است.» عثمان بن سعید اولین نائب خاص حضرت مهدی علیه السلام بود و فرزندش محمد بن عثمان دومین نائب آن حضرت در دوران غیبت صغری می باشد. (12)
10- محمد عمری، فرزند عثمان بن سعید: او نیز همچون پدرش محرم اسرار پیشوای یازدهم بود. هنگام رحلت پدرش، از جانب حضرت مهدی علیه السلام توقیعی به عنوان تسلیت به وی صادر شد. در بخشی از آن آمده بود: «خداوند تو را پاداش فراوان دهد و صبر نیکو در مصیبت او به تو عطا فرماید. تو مصیبت زده شدی و ما نیز مصیبت زده شدیم. پس از فراق او، تو و ما تنها ماندیم. پس خداوند فرزندی چون تو به او عطا فرموده که پس از وی جانشین او باشی و به کاری که او می کرد بپردازی » . (13)
مشکل گشای محرومان
امام عسکری علیه السلام در طول 28 سال عمر پربار خویش علاوه بر اینکه در تداوم راه نبوت و امامت نهایت تلاش خود را به کار گرفت و با تربیت شاگردان ممتاز و رهنمودهای خردمندانه خویش شایسته ترین خدمات را به امت اسلامی عرضه نمود، به عنوان امام امت و غمخوار ملت از هیچ کوششی در راه رفع گرفتاری ها و مشکلات مسلمانان به ویژه شیعیان فرو گذاری نکرد. آنچه در زیر می خوانید، نمونه هایی از تلاش ها و عنایات آن حضرت در این زمینه می باشد.
1- حسن بن ظریف کوفی، یکی از یاران امام عسکری علیه السلام است که در شهر بغداد ساکن بود. (14)
وی می گوید در ذهن من دو سؤال بود که می خواستم به صورت مکاتبه ای از امام عسکری علیه السلام سؤال کنم. هنگام نوشتن نامه یکی از مسائل را فراموش کردم، اما مساله دیگر را طرح کرده و از محضر آن حضرت خواستار پاسخ شدم.
سؤال اول من این بود که: حضرت قائم علیه السلام هنگام ظهور در میان مردم چگونه و در کجا داوری و قضاوت خواهد کرد؟ و می خواستم در مورد معالجه تب ربع (که یکروز در میان به سراغ بیمار می آید) دوایی از آن حضرت طلب کنم، ولی فراموش کردم.
جواب نامه ام که آمد نوشته بود: از چگونگی قضاوت امام قائم علیه السلام پرسیدی. چون او قیام کند به علم خود در میان مردم داوری کند; مانند داوری های حضرت داود علیه السلام و گواه نخواهد. و می خواستی از علاج بیماری تب ربع بپرسی و فراموش کردی، برای معالجه تب، این آیه را در ورقه ای بنویس و به همراه شخص بیمار قرار ده: «یا نار کونی بردا و سلاما علی ابراهیم » (15) .
طبق فرموده امام عسکری علیه السلام این آیه را نوشته و به همراه بیمار گذاشتم، خوب شد. (16)
2- ابوهاشم جعفری، از شاگردان آن حضرت می گوید: روزی از فشار زندگی و فقر مادی به آن حضرت شکایت کردم. امام علیه السلام با تازیانه اش خطی بر روی زمین کشید و یک شمش طلا از آن بیرون آورد که در حدود پانصد اشرفی بود. سپس آن را به من داد و فرمود: «یا ابا هاشم! خذ واعذرنا; ای ابوهاشم! بگیر و ما را معذور دار.» (17)
3- ابوحمزه نصیر، خدمتگزار آن حضرت می گوید: بارها شنیدم که امام حسن عسکری علیه السلام با غلامان ترک و رومی و صقالبی (زبان مردم بلغار و قسطنطنیه و چکسلواکی و یوگسلاوی)، به زبان خود آنان سخن می گفت و ضمن احوالپرسی، به درد دل ها و مشکلات آنان گوش می داد. من تعجب می کردم و با خود می گفتم: حضرت عسکری در مدینه متولد شده و تا هنگام رحلت پدرش (امام هادی علیه السلام) جایی نرفت و کسی او را ندید تا درس بخواند یا با اهل این زبان ها مکالمه نماید، پس چگونه به زبان های مختلف سخن می گوید؟
در همین فکر بودم که ناگاه آن حضرت متوجه من شد و فرمود: «ان الله تبارک و تعالی بین حجته من سائر خلقه بکل شی ء و یعطیه اللغات و معرفة الانساب و الآجال والحوادث و لولا ذلک لم یکن بین الحجة والمحجوج فرق (18) ; همانا خداوند حجت خود را با هر چیزی از سایر مردم روشن [و ممتاز ] کرده و آگاهی به زبان ها و شناخت نسب ها و مرگ ها و حوادث [آینده] را به او عطا می فرماید. اگر چنین نبود، بین حجت خدا و سایر مردم فرقی نبود.»
نامه های عرفانی
پیشوای یازدهم با ارسال نامه های پر محتوا و دارای مضامین زیبای علمی - معنوی، دوستان خویش را در شهرهای مختلف از نظر فکری ارشاد می نمود. این نامه ها، دستورالعمل های اخلاقی و عرفانی برای عاشقان اهل بیت علیهم السلام و دوستداران فضیلت و معنویت است. در این جا یکی از نامه های امام حسن عسکری علیه السلام به علی بن بابویه، پدر شیخ صدوق رحمهما الله را می خوانیم:
ای علی! بر تو باد نماز شب، بر تو باد نماز شب، بر تو باد نماز شب، و کسی که نماز شب را سبک بشمارد از ما نیست.
«به نام خداوند بخشنده مهربان، ستایش خدای را که پروردگار جهانیان است، سرانجام نیکو برای پرهیزکاران و بهشت برای یکتاپرستان و آتش برای کافران خواهد بود و ستیزه و تجاوز جز بر ستمکاران نیست و خدایی جز «الله » که بهترین آفرینندگان است، نمی باشد و درود و رحمت خدا بر بهترین آفریدگانش محمد و خاندان پاک او باد.
بعد از حمد و ثنای الهی، تو را ای بزرگمرد و مورد اعتماد و فقیه پیروان من، ابوالحسن علی بن حسین قمی - که خدایت به آنچه رضای اوست موفق نماید و از نسلت فرزندان شایسته برآورد - سفارش می کنم به پرهیزکاری در پیشگاه خدا و برپاداشتن نماز و پرداخت زکات; زیرا نماز کسی که زکات نمی پردازد پذیرفته نمی شود. و به تو سفارش می کنم که از خطای مردم درگذری و خشم خویش را فرو بری و به خویشاوندان صله و رسیدگی نمایی و با برادران مواسات کنی و در رفع نیازهای آنان در سختی و آسایش بکوشی، در برابر نادانی و بی خردی افراد بردبار باشی و در دین ژرف نگر و در کارها استوار و با قرآن آشنا باشی و اخلاق نیکو پیشه سازی و امر به معروف و نهی از منکر کنی، خدای متعال می فرماید: «لاخیر فی کثیر من نجویهم الا من امر بصدقة او معروف او اصلاح بین الناس (19) » ; «در بسیاری از رازگویی های آنان خیری نیست مگر کسی که [بدین وسیله] به صدقه یا کار پسندیده یا اصلاحی میان مردم فرمان دهد.»
از همه بدی ها و زشتی ها خودداری کن، و بر تو باد که نماز شب بخوانی، همانا پیامبر صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام سفارش کرد و فرمود: «یاعلی! علیک بصلوة اللیل، علیک بصلوة اللیل، علیک بصلوة اللیل، و من استخف بصلوة اللیل فلیس منا; ای علی! بر تو باد نماز شب، بر تو باد نماز شب، بر تو باد نماز شب، و کسی که نماز شب را سبک بشمارد از ما نیست.»
پس به سفارش من عمل کن و به شیعیان من نیز دستور بده آنچه به تو فرمان دادم همانطور عمل کنند و بر تو باد که صبر و شکیبایی ورزی و منتظر فرج باشی، همانا پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: افضل اعمال امت من انتظار فرج است. پیوسته شیعیان ما در حزن و اندوه خواهند بود تا فرزندم (امام قائم علیه السلام) ظاهر شود، همان که پیامبر صلی الله علیه و آله بشارت داد که زمین را از قسط و عدل پر می کند همچنانکه از ظلم و جور پر شده است. ای بزرگمرد و مورد اعتماد من، اباالحسن! صبر کن و شیعه مرا به صبر فرمان داده، همانا زمین از آن خداست که بندگانش را وارث آن می سازد و سرانجام نیکو برای پرهیزکاران است و سلام و رحمت خدا و برکات او بر تو و بر همه شیعیانم باد» . (20)
ره توشه های زندگی
در این بخش، چند فراز از گفتارهای دلنشین حضرت عسکری علیه السلام را ره توشه زندگی خویش قرار می دهیم.
1- موعظه پنهانی:
«من وعظ اخاه سرا فقد زانه و من وعظه علانیة فقد شانه (21) ; هرکس برادر مؤمن خویش را در پنهانی موعظه کند، [شخصیت] او را آراسته است و اگر وی را آشکارا [و در حضور دیگری] اندرز دهد، از شخصیت او کاسته [و او را تحقیر نموده است.]»
2- اعتدال در بخشش:
«ان للجود مقدارا فاذا زاد علیه فهو سرف (22) ; بذل و بخشش اندازه ای دارد، اگر از آن اندازه بگذرد اسراف محسوب می شود.»
3- زمان فراگیری دانش:
«اذا نشطت القلوب فاودعوها و اذا نفرت فودعوها (23) ; هنگامی که دل ها نشاط یافتند، به آن ها امانت دهید و هنگامی که تنفر [و ملامت] دارند، آن ها را واگذارید.»
4- ارزش تفکر:
«لیست العبادة کثرة الصیام و الصلوة و انما العبادة کثرة التفکر فی امر الله (24) ; عبادت [حقیقی] به بسیاری نماز و روزه نیست، همانا عبادت [حقیقی]، تفکر بسیار در امر خداوند است.»
5- عزت واقعی:
«ما ترک الحق عزیز الا ذل و لا اخذ به ذلیل الا عز (25) ; هیچ عزیزی حق را ترک نکرد مگر اینکه ذلیل شد و هیچ ذلیل و خواری به سوی حق نرفت مگر اینکه عزیز گردید.»
6- خواسته های ذلت آور:
«ما اقبح بالمؤمن ان تکون له رغبة تذله (26) ; چه زشت است برای مؤمن که بدنبال خواهشی برود که او را ذلیل [و خوار] می کند.»
7- صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و آله:
«اکثروا ذکر الله و ذکرالموت و تلاوة القران والصلاة علی النبی، فان الصلاة علی رسول الله عشر حسنات (27) ; بسیار به یاد خدا و به یاد مرگ باشید، قرآن را زیاد تلاوت کنید و صلوات بر پیامبر را بیشتر انجام دهید; زیرا صلوات بر چون او قیام کند به علم خود در میان مردم داوری کند; مانند داوری های حضرت داود علیه السلام و گواه نخواهد.
پیامبر ده حسنه دارد.»
8- برترین مردم:
«اورع الناس من وقف عند الشبهة، اعبد الناس من اقام علی الفرائض، ازهد الناس من ترک الحرام، اشد الناس اجتهادا من ترک الذنوب (28) ; پارساترین مردم کسی است که در شبهات توقف کند، عابدترین مردم کسی است که واجبات را به جا آورد، زاهدترین مردم کسی است که از حرام خودداری می کند و کوشاترین مردم کسی است که گناهان را ترک می کند.»
خاطره ای از حرم امام عسکری علیه السلام:
این نوشتار را بانقل خاطره ای روح نواز که نشانگر عظمت امامان شیعه درطول تاریخ می باشد، به پایان می بریم:
المستنصر بالله، سی و ششمین خلیفه عباسی (درگذشته در سال 623) روزی از بغداد مرکز خلافت خویش برای دیداری رسمی از شهر سامراء به همراه وزراء و رجال کشوری به این شهر وارد شد.
او برای دیدن حرم مطهر امام عسکری علیه السلام و دیدار با مردم به آنجا رفت. حرمی دید بسیار مجلل و آبرومند، زائرین عاشق فوج فوج با کمال خضوع وارد می شدند و در نهایت ادب در برابر قبر امام علیه السلام ایستاده، زیارت کرده و عرض ادب می نمودند و با چشم های پر از اشک و دل های مملو از عشق و محبت، آن جا را ترک می کردند.
المستنصر پس از انجام مراسم احترام و زیارت امام عسکری علیه السلام از حرم بیرون رفته و به سمت آرامگاه خاندان و پدرانش که در نزدیکی حرم مطهر واقع شده بود روان گردید. او از مشاهده قبرهای ویران اجدادش که در اثر حوادث و تابش آفتاب و وزش باد و باران به مخروبه ای بدل گشته و محل زندگی حیوانات شده بود، ناراحت شده و متاثر گردید.
او با چشم خود می دید که حتی یک نفر هم به زیارت آنان نمی رود. در این حال یکی از وزرای متملق به او گفت: ای خلیفه مسلمین! تا کی به این ننگ و عار صبر می کنید؟ این ها قبور پدران توست که در دوران زندگی خود نسل اندر نسل، زمامداران و حاکمان مطلق ممالک اسلامی بودند، خزینه های پر از ثروت داشتند و حکومت در اختیار شما و اجداد شما بوده است. اینک قبور آن هاست که ویران شده و مورد توجه مردم نیست. آرامگاه آنان فرشی ندارد، گرد و خاک و کثافات حیوانات روی قبرها را پوشانده، فردی به زیارت آنان نمی رود و کسی یاد آنان نمی کند; اما قبور فرزندان علی علیه السلام چنانکه دیدید با پرده های زینتی، قندیل های طلایی، فرش های عالی و انواع زینت ها آرایش یافته است و مردم دسته دسته به زیارت آنان می شتابند. این در حالی است که آنان نه حکومتی داشتند و نه ثروت و خزینه ای. دردوران زندگی یا در تبعید بوده اند یا در زندان و همیشه رقبایی خطرناک برای لافت شما به شمار می آمده اند. ای خلیفه مسلمین! بر این وضع دل خراش تا کی صبر خواهید کرد؟
المستنصر پس از شنیدن سخنان وزیر سر به زیر افکند. در فکر عمیقی فرو رفت و بعد از لحظاتی رمز این معما را با صدایی نیمه لرزان چنین بیان کرد: «هذا امر سماوی لایحصل باجتهادنا، ولو حملنا الناس علی ذلک ما قبلوه ; این [دو منظره متفاوت ] یک امر آسمانی است و با تلاش ما حاصل نمی شود و اگر مردم را [به اجبار] بر آن وادار کنیم از ما نمی پذیرند.»
او سپس ادامه داد: ما آنچه توانسته ایم نسبت به قبور پدرانمان انجام داده ایم، اما دل های مردم تحت تسلط ما نیست. ما هرچه تلاش کردیم تا مردم به زیارت قبور فرزندان علی علیه السلام نروند و به زیارت اینجا بیایند تاثیری نکرد و آنان با عشقی وصف ناپذیر به مزار امامان خویش می شتابند و به تهدید و ارعاب و تطمیع ما هیچ گونه توجهی ندارند. (29)
منبع: مبلغان - تیر 1381، شماره 30 - سیری در سیره فردی و اجتماعی امام حسن عسکری علیه السلام
-----------------------------
پی نوشت:
1) بحارالانوار، ج 50، ص 236.
2) منتخب التواریخ، ص 828; بحارالانوار، ج 50، ص 236; اصول کافی، ج 1، باب مولد ابی محمد الحسن بن علی علیه السلام.
3) بحارالانوار، ج 52، ص 23، ح 16.
4) همان، ص 80، با تلخیص.
5) بحارالانوار، ج 52، ص 80، ح 1، با تلخیص; مهدی موعود، ص 649.
6) رجال الطوسی، ص 397 به بعد.
7) الامام العسکری من المهدالی اللحد، ص 50.
8) بحارالانوار، ج 52، ص 23.
9) رجال نجاشی، ص 92.
10) رجال طوسی، ص 401.
11) وسائل الشیعه، ج 27، ص 101.
12) معجم رجال الحدیث، ج 12، ص 123.
13) غیبت طوسی، ص 361.
14) معجم رجال الحدیث، ج 5، ص 359.
15) انبیاء/ 69.
16) معجم رجال الحدیث، ج 5، ص 359; ارشاد مفید، ج 2، ص 317; اصول کافی، کتاب الحجة، ص 441.
17) ارشاد، ج 2، ص 315.
18) اصول کافی، ج 1 ص 440; ارشاد مفید، ج 2، ص 316.
19) نساء/ 114.
20) مستدرک الوسائل، ج 3، ص 64; انوار البهیه، ص 220، چاپ نشر اسلامی، به نقل از بهجة الآمال، ج 5، ص 419; پیشوای یازدهم، ص 28.
21) تحف العقول، ص 489.
22) انوار البهیة، ص 318.
23) همان.
24) تحف العقول، ص 488 و 489.
25) همان.
26) همان.
27) همان، ص 488.
28) همان، ص 489; الانوار البهیة، ص 318.
29) کشف الغمه، ج 2، ص 519.