ضیافت حق تعالی در عالم | استاد عاملی / جلسه 1 (کلیپ، صوت، متن)

دریافت ویدئو
دانلود فایلاندازه
فایل ضیافت حق تعالی در عالم244.41 مگابایت
موضوع: 
«ضیافت حق تعالی در عالم» در بیان شیوای حجت الاسلام والمسلمین استاد سید حسن عاملی

ضیافت حق تعالی در عالم | استاد عاملی / جلسه 1 (کلیپ، صوت، متن)

در این بخش از ضیاءالصالحین، «ضیافت حق تعالی در عالم» را در بیان شیوای حجت الاسلام والمسلمین استاد سید حسن عاملی به مدت 57 دقیقه مشاهده می فرمایید.

ضیافت حق تعالی در عالم | استاد عاملی (کلیپ، صوت، متن) - (جلسه اول)

سلام علیکم و رحمه الله. سلام می کنم خدمت خانم ها و آقایان، بیننده های خوب سمت خدا، شنونده های عزیزمان. ان شاءالله هر جا که هستید خداوند متعال پشت و پناه شما باشد. خیلی خوشحالیم که امروز هم با شما هستیم و در کنار شما و در محضر و در معیت حاج آقای عاملی عزیزمان. سلام علیکم و رحمه الله. خیلی خوش آمدید. حجت الاسلام عاملی: و علیکم السلام و رحمه الله. ادای احترام، سلام، ادب، دارم ساحت منیع ملت بزرگمان و مخصوصاً بینندگان مکرم در جای جای کشور اسلامی، هر کجا که هستند توفیق حسنات بزرگ را برای عزیزان دارم، شفای برای مریض ها، رفع گرفتاری از گرفتارها و سعادتی که در شان خود خداست برای جوان های عزیزمان از خدای متعال مسالت دارم و توفیق طاعت و عبودیت و تحجد و مناجات و خلوت و انس با خدا را برای عزیزانم خواستارم و از خدای متعال می خواهم آن آگاهی که در ابدیت برای انسان درست می شود از حالا به همه ما مرحمت بفرماید و ما را جزو خاصین خودش ان شاءالله قرار دهد.

شریعتی: ما این هفته ها داریم با حاج آقای عاملی راجع به ضیافت حق تعالی در این عامل صحبت می کنیم. موانعی که یک وقت هایی باعث محرومیت ما می شود و ما را بی بهره و بی نصیب می گذارد. دعوت می کنم امروز هم با ما همراه باشید و نکته های ناب و شیرین حاج آقای عاملی را بشنوید.
حجت الاسلام عاملی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ». بحث ما در این بود که اساس این عامل ضیافت است، «أَنتَ دَعوتي اِلَیک». ضیف، مهمان، شان خاصی دارد، میزبان هم شان خاصی دارد مخصوصاً اگر میزبان خود خداست و مهمان انسان است که خدای متعال عنایت خاصی برای بشر در این عالم داشته است. منتها وقتی که ضیافت شد و اساس افاضه شد آدابی لازم است تا انسان از این ضیافت محروم نشود. بزرگ ترین مانع چموشی در برابر اراده خداست.  فلذا بسیاری از بزرگان گفته اند که مهم ترین قدم، اصلی ترین قدم، ترک معصیت در این باب است. یعنی منقاد شدن در برابر اراده خدا، یعنی انسان خودش را تنظیم کند با اراده خالق این عالم، بگوید که خدایا با اراده ات اراده من را بگیر و با تدبیرت تدبیر من را بگیرد. «اللّهُمَّ اَغنِني بِإرادَتِکَ عَن إِرادَتي، وَ بِتَدبیرِکَ عَن تَدبیري». برای همین بعضی از عرفا گفتند که تروکی اند. تروکی یعنی اعتقادش این است که مهم ترین مسئله در این باب ترک است، تاکیدشان بر ترک است، یعنی ترک عصیان، ترک بی حیایی در برابر ذات لا یتناها. آیت الله میانجی هم می فرمودند شما گناه نکنید، راه را نشان شما می دهند. برای همین کسانی که می خواهند عوالمی از عنایات خدا باز بشود اگر به درجه ای برسند که نمی گویم معصوم، شبه عصمت باشند، این یک چیز مقدوری است. حضرت آیت الله استاد بنده، سرور بنده، حضرت آیت الله مظاهری می فرمودند من 20 سال با علامه زندگی کردم یک ترک اولی از او ندیدم. آقا سید احمد آقای خوانساری زمانی که سید حسن اصفهانی از دنیا رفت به اعتقاد عده ای بر این بود که ایشان مرجعیت دارند. از آقای اراکی سوال کردند آیا ایشان عادل است؟ حضرت فرمود از عدالتش نپرسید، از عصمتش بپرسید. از شیخ علی همدانی سوال کردند ایشان عادل است؟ گفت ایشان «بَلَغَ عادلاً» یعنی هنوز به بلوغ نرسیده بود عادل بود. آن زمان حضرت امام فرمودند که ایشان زمانی در بیمارستان بودند آمدند در درس اخلاقشان فرمودند بروید این سید را دعا کنید، در تقوا در دنیا نظیر ندارد.  کنار دیوار می نشست، تکیه نمی کرد، وسط می نشست تا آخر. می گفت  امام رضا تکیه نکرده است، پیغمبر ما تکیه نکرده است.

شریعتی: این ها به نوعی آداب همین ضیافت است.
حجت الاسلام عاملی: بله، تبعیت است. ادب این عالم عبارت است از عبودیت. کسی که عبودیت را ترک کرده است ادب را کنار گذاشته است در برابر ذات لایتناها.  آقا رسول الله یک بار تکیه کردند فوراً جلو آمدند گفتند: «اللّهُمَّ إنِّي عَبدُکَ وَ رَسُولُک». کلاس خیلی بالا  است. برای همین ما شروع کردیم آثار این عصیان در این منظومه که «کُلُّ فِي فَلَکِ یَسبَحُون» که انسان قدرت را دارد که در برابر خدا چموشی کند، عصیان کند، آثارش را بخوانیم. یک آثارش این بود که شما با گناه برمی گردید به منزل اول. یک اثرش این است که:

سال ها ره می رویم و در اخیر / همچنان در منزل اول اسیر

 یک اثرش این است که شما به به خودتان رها کرده است. چرا گناه کردید. اگر خدا اعتصام برای شما درست می کرد که گناه نمی کردید. این هم یک بحث مفصلی است. و یک مطلبی که وارد شدیم این است که مقاماتی که خدا فراهم کرده است برای انسان، این به ارث می رسد برای بقیه. «الَّذینَ یَرِثُونَ الفِردُوس»؛ در جهنم نگفته است «یَرِثُونَ»، چون قرار نیست انسان برود  جهنم. خودش انتخاب می کند. اما بهشت را برای همه آماده کرده است. یک کسی می زند خراب می کند، جایش، مقامش، می رسد به شخصی دیگر. دو جا مضمون این مطلب هست که «الَّذینَ یَرِثُونَ الفِردُوس». عنایاتی، پذیرایی، که خدا آماده کرده است برای بشر وقتی که می خواهد به ابدیت وارد بشود در روایات ما استثنایی است. همه این ضایع شد. به کجا رسید؟ به «یَضرِبُونَ وُجُوهَهُم وَ أَدبارَهُم». دو طایفه ملک می زنند، وقتی خراب کرده است، وقتی ربا خورده است، وقتی خیانت کرده است، وقتی آبروریزی کرده است، وقتی دل کسی را شکسته است، حقوق واجبه پرداخت نشده است و تشفی خاطر کرده است، دلش را خنک کرده است. شما معصومین را نگاه کنید یک جا اگر پیدا کردید که دلشان را خنک کنند. امکان ندارد چون این تصرف، تصرف شیطانی است. شیطان نمی تواند در آنها تصرف بکند. وقتی به پایان رسید به این نقطه می رسد: «یَضرِبُونَ وُجُوهَهُم وَ أَدبارَهُم» یک طایفه ملائکه از پشت می زنند که انفاس تمام شد، خلاص. دیگر امکان نفس کشیدن نیست، تعدادش مشخص بود و تمام شد. امیرالمومنین فرمود چیزی که تعدادش معین است بالاخره به پایان می رسد. هر چیزی که قرار است برسد نزدیک است، رسیده است، تمام شده است.

شریعتی: محدود است.
حجت الاسلام عاملی: بله. حضرت فرمود چقدر «ما اَسرِعَ فِي الاَیام» ساعت ها در روزها چقدر با سرعت می گذرد، «وَ ما اَسرِعَ الاَیام» در هفته ها، ون چقدر اسرع است این هفته ها در ماه، و چقدر اسرع است این ماه ها در سال، و چقدر اسرع است این سال ها در عمر. آن وقت از آن طرف هم صورتش را می زند که چرا با این قیافه آمده ای. تمام کارهای ما برای ما قیافه درست می کند. مواد صورت های برزخی است حتی نیت. نیت کرده است سر کسی کلاه بگذارد. «یَحشَرُ النّاسِ عَلی نیاتِهِم» از جمله کلمات جامع پیغمبر ما یکی همین است. انسان ها محشور می شوند اما دیگر پوست، گوشت، استخوان، مو، این ها دیگر آن جا نیست. «عَلی نیاتِهِم» قیافه را نیت درست کرده است. یعنی نیت این قدر در مسیر حوادث خارجی تاثیر دارد. حالا یکی از بزرگ ترین مصیبت ها این است آن پذیرایی که خدا تدارک دیده بود از دست رفت. من از این پذیرایی ها یک مورد را خدمت شما عرض می کنم مست آور است. خدا آقای مطهری را رحمت کند. می گفت من در درس آقای شیرازی مست می شدم.  با هیچ چیز عمرم حاضر نیستم عوض کنم آن روزهایی که در محضر آقای شیرازی بودیم. آقای بروجردی دعوت کرده بود به قم آورده بود که برای طلبه های درس اخلاق داشته باشد.

شریعتی: خیلی این حس لذت بخش است، این که با علم و معرفت مست بشوی.
حجت الاسلام عاملی: بله. مرحوم خواجه طوسی وقتی نصفه شب مشکلاتش حل می شد می گفت: «أَینَ المُلوک وَ اَبناءُ المُلُوک مِن هُذهِ اللِّذَه» کجا هستند پادشان بیایند ببینند که من چه لذتی دارم از این کشف های علمی. انسان که به بلوغ برسد نوع لذتش فرق می کند، لذتش در راحتی دیگران است. در اوصاف متقین در خطبه همام بخوانید که امیرالمومنین می فرماید متقی کسی است که راحتی خودش را فدا می کند برای راحتی دیگران. این نشان بلوغ است. خداوند در یک پذیرایی بسیار ویژه وقتی که مومن وارد آخرت می شود در حدیث قدسی خدا فرمود: «فَعِزَتي وَ جَلالي» قسم به عزت و جلالم. هر جا قسم نمی خورند. در قسم یا مفهوم است یا طرف تردید دارد. «فَلَنُحیِینَّهُ حَیاةً طَیِبَّةً» یک حیات طیبه ای برایش آماده می کنند. بعضی ها که تنازل نمی کنند. آقای الهی گفته بود اخوی علامه به علامه، گفته بود تمام علما با رویشان مرتبط شدند با دو نفر نمی توانند، یکی سید بن طاووس است یکی ابن فتح حلی. گفت این ها مجال تنازل نمی دهند.

شریعتی: یعنی این قدر که جایگاهشان بلند است.
حجت الاسلام عاملی: چه اشتغالی برای آنها درست شده است. چون در اینجا این اشتغال درست شده بود «إنَّ المُومِنَ لَمَشغول» اینجا مومن بیکار نیست، ما خیال می کنیم بیکار نشسته است. «حَتِّی إذا فارَغَ رُوحُه جَسَدَهُ لا اسلطَ عَلیهِ مَلَک المُوت» این عجیب است. تا این که وقتی می خواهند جانش را بگیرند به ملک الموت می گویند تو کنار برو، خودم تولیت می کنم قبض روح او را. حدیث قدسی است. خدا قبض روح کند. درباره شهدای کربلا آمده است: «تَوَلَ اللهُ قَبَضَ أرواحِهَ بِیَدِه». بعضی ها آن را استنباط می کنند نمونه اش همین حدیث قدسی است. در کربلا خدا به ملک الموت گفت تو کنار برو، قبض روح شهدای کربلا با من است. یعنی کاری که این ها در رکاب امام حسین کردند. «لا اُسَلِطُ عَلَیهِ مَلَکَ المُوتِ، وَ لا یَلی قَبضِ رِوحي غِیر» غیر از من کسی متولی قبض روح این ها نمی شود. «وَ لَأَفتَحَنَّ لِرُوحِه أَبوابَ السَّماءءِ کُلَّها» تمام ابواب آسمان را باز می کنم، ابواب رحمت، ابواب مغفرت، ابواب عنایات. خدا ابواب مختلفی که دارد همه مظاهر جمال خداست، عنایت خداست تمام ابواب را باز می کنند. این عجیب است. آن کسی که گناه می کند این ها را باید توجه کند. «وَ لَأَرفَعَنَّ الحُجُبَ کُلَّها دُوني» هر چه بین من و بین بنده ام حجاب است همه را برمی دارم. قطعاً ما عمق این را نمی فهمیم. چون ذره چه نسبتی دارد با ذات لایتناها. الان ما می خواهیم ارتباطی را تعریف کنیم بین خودمان و بین خدا. چگونه تعریف کنیم؟ علامه طباطبایی می گفتند شما تعریف کنید. ذره کجا، لایتناها کجا. گفت: ما به تو محتاج و تو مشتاق ما. این طوری رابطه را تعریف کرد. خدا خودش رابطه را تعریف کرده است بین بنده و بین خدا. «یُحِبُّهُم وَ یُحِبُّونَ». این تکه آن قدر عجیب است. عاجزیم از این که بفهمیم که خدا می گوید بین ما و بین خدا آن قدر حجاب است. تمام حجاب ها را برمی دارم.

شما ببینید بعد از این کشف حجب چه آیه هایی، خودش را نشان می دهد. کلمه مستی خیلی کم است، باید بگردیم یک چیز دیگر پیدا کنیم وقتی آن زیبایی ها را ببیند چنان مدهوش می شود. «وَ لَآمُرَنَّ الجِنانَ فَلتَزَیَّنَنَ» دستور می دهم به بهشت ها متزین بشوند برای پذیرایی این بنده من که می خواهد به بهشت بیاید. به بهشت زینت بزنند که ایشان می خواهد بیاید. یعنی ذره این قدر پذیرایی؟! یعنی عقل حیران است از این عنایتی که خدا به بنده خودش دارد. «أَینَ التُرابُ و رَبُ الأَربابِ». امام سجاد عرض کرد خدایا اگر نبودی نماز نمی خواندم. من کجا، این که بیایم در محاذات  تو قرار بگیرم. و وقتی که حالت مرگش می رسد باز یک مقام دیگر. «یَقُومُ عَلی رَأسِهِ مَلائِکَة» فرشته های بالاسرش ایستادند، ما نمی بینیم. «بِیَدِه کُلِّ مَلَکٍ کَأسُ مِن ماءِ الکُوثَرِ» هر فرشته ای کی کأسی در یک کاسه ای که آن کاسه را زمانی کاس می گویند که در آن شراب باشد، شراب کوثر. از آب کوثر «وَ کأسٌ مِن الخَمرِ» و کاسی از خمر، شراب بهشتی. چرا این را آوردند. این عجیب است. «یُسقُونَ رُوحَهُ» چون می دانند که این بدن خیلی کوفته است، تبدل نشئه آن قدر سنگین است که وقتی که روح انسان مومن برزخ می رود فامیل ها و دوست ها دورش را می گیرند. این می گوید: «ما فَعَلَ فِلان، ما فَعَلَ فِلان»، آن می گوید: «ما فَعَلَ فِلان، ما فَعَلَ فِلان» تو که آمدی پسرم چه کار می کرد، او می گوید تو که آمدی برادرم چه کار می کرد.

شریعتی: از این دنیای ما خبر می گیرند.
حجت الاسلام عاملی:  بله. بعد ملائکه می گویند: «دَعاهُ فَإنِّهُ قد اَقبَلَ مِن حُولِ عَظیم»رهایش کنید، این حول عظیم آمده است.
شریعتی: خسته است، کوفته است.
حجت الاسلام عاملی: حول عظیم تازه مومن را می گوید. بعد از مدتی که دوباره این خودش را پیدا کند می آیند سوال کنند اگر بگوید: «تَرَکتُ حَیاء» من که آمدم او زنده بود، «إرتِجاءُ» امیدوارم می شوند که به ما ملحق می شود در وادی السلام. اما فقط بگوید که قبل از من مرده است، آن وقت می گویند: «فَقَد هَواء» یعنی هلاک شد.

شریعتی: چون ندیدند.
حجت الاسلام عاملی: اینجا نیامده پس در برهوت است، این هلاک شده است. عجیب این است این ملائکه با کاسه های کوثر، با کاسه هایی از خمر بهشتی می آیند. چرا؟ «یُسقُونَ رُوحَهُ حَتّی تَذهَبَ سَکرَتُهُ وَ مَرارتُهُ» تا سکرت موت و تلخی مرگ از جانش بیرون برود. یعنی خدای متعال حتی در پذیرایی فکر آن را هم کرده است. «وَ یُبَشِّرُونَهُ بِالبِشارَةِ العُظمی» یک بشارت بزرگی به او می دهند. «وَ یَقُولُونَ لَهُ: طِبتَ وَ طابَ مَثواکَ» یعنی گوارا باد بر تو اینجای خوبی  که خدا برای تو تدارک دیده است. «إنَّکَ تَقدِمُ عَلَی العَزیزِ الحَکیمِ الحَبیبِ القَریب» الان وارد می شوی به محضر خدای قریب، خدای حبیب. «فَتَطیرُوا الرُوح مِن اَیدِهِ المَلائِکَة فَتَصعَدُ الی اللهِ تَعالی فِي» روح انسان از دست ملائکه خالص می شود، می پرد، به طرف راست به طرف خدا. «لا یَبقی حِجابی وَ لا صَدري بَینها وَ بَینَ الله تَعالی» هیچ حجابی بین بنده  بین خدا دیگر نمی ماند. «وَاللهِ عَزُّوجَل إلَیهُم مُشتاق» بهشت مشتاق مومن است که همه خواندیم، اما این آیه می گوید خدا می گوید من مشتاق هستم که با هم بنشینیم. «فَتَجلِسُ یُمنَةُ العَرش»و قرار می گیرد و می نشیند در چشمه ای از چشمه های یُمنة العَرش، قسمت راست عرش. این ها یک ذره ای از این مقامات که خدا تدارک دیده است برای پذیرایی.

شریعتی: و حالا گناه ما، معصیت ما، ما را از این محروم می کند.
حجت الاسلام عاملی: روایتش را خواندم کسی که شراب آلوده را اینجا خورده است محال است، حضرت قسم خورد. «لا یَرِدُ عَلَیِّ الحُوض» وقتی مشتری این فرش هستی دیگر مشتری آن  عرض نمی توانی بشوی.

شریعتی: حاج آقا چه می شود آدم ها گناه می کنند؟
حجت الاسلام عاملی: اصلی ترین عامل این است که نمی دانند در  برابر چه کسی قرار گرفتند، معرفت ندارند. «مَن عَرَفَ الله مَنَعَ فاهُ مِن الکَلامُ، وَ بَطنَهُ مِن الطَعام» اگر عظمت حق را ببینند، ذات لا یتناها، آن مقداری که برای بشر مقدور است این را برسند حضرت فرمود از کلام می افتند، از طعام می افتند. الان شما معرفت داری این سیم برق دارد دست می زنید؟

شریعتی: نه.
حجت الاسلام عاملی: دست  نمی زنید. وقتی که شما به گناه به چشم آن حقیقتش... یک دعای پیغمبر ما این بود که «اللّهُمَّ أرنی الاَشیاءَ کَما هَی» اشیا حقیقتش هر طور است به ما آن طور نشان بده. اگر شما یک بی عفتی را به چشم غازورات ببینید نزدیک  می شود؟ اصلاً نزدیک نمی شوید.

شریعتی: مشکل اینجا است که نمی بینیم. چگونه باید دید؟
حجت الاسلام عاملی: معرفت. معرفت هم از دو راه درست می شود: یکی عبادتی که از سر اخلاص باشد، یکی هم نشست و برخاست با اهل علم و اهل معرفت و معلم. «لَیسَ إلَی الله تَعالی طَریق الّا بِالعِلم» برای رسیدن به خدا راهی جز علم نیست. وقتی معرفت پیدا شد مثل جمرة النار در برابر ذات لایتناها می لرزد. «یَتَمَلمَلُ تَمَلمُلَ السَلیم» این که مثل مار گزیده به خود می پیچید این صرفاً برای جهنم نبوده است. عوالمی که از عظمت حضرت حق کشف شده بود این ها را به این روزگار انداخته بود. آقا رسول الله را که وقتی وقت نماز می رسید زوجه پیغمبر می گوید اصلاً هیچ کس را نمی شناخت. حالا یک مقامی استثنایی عرض می کنم که وقتی از دنیا می رود «وَجَدَ جَماعَتَهُم» می بیند قبل از این که به منزل ابدی وارد شود پنج تن آل عبا در مسجد ابدی نشسته است. چه تعبیری، پنج تن آل عبا، ذوات مقدسه معصومین، مظاهر اولیه خدا. «أَنَ الَّذی  لا یَقوَی عَلَیَّ اِسمٌ وَ لا رَسم» با آن بنشین. امیرالمومنین فرمود من کسی هستم که نه اسمی دارم نه رسمی دارم.  با هیچ چیز نمی شود قدرت و عظمت من را محدود کرد. پنجاه روایت داریم که می گویند ما به استقبال شما می آییم. یک وقت می بینی که این ها کنار رفت، به جایش یک صورت کریهی وارد منزل ابدی شد. این صورت کریه همان خیانتی است که به بیت المال زده ای، به یک ملت مدیون شده ای. آن امضا طلایی که دستت بود، از آن امضا طلایی سوء استفاده کردی. آن وقت همه این ها طوق می شود بر گردنش، «سَیُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا بِهِ یَومَ القِیَامَةِ». آیه قرآن است، بر گردنش می اندازند. زکاتی را که نداده است اژدها می شود بر گردنش می اندازند. چند نفر از علما این سوال را پرسیدند از آنهایی که در قبرستان از غسال و گورکن. یکی مرحوم شیخ عبدالحسین تهرانی در اسرار الصلاة است. می گوید که از غسال پرسیدم چه چیز عجیبی دیدی. گفت من یک مرده ای را که غسل می دادم  کسی در را باز کرد به این میت فحش می گفت. میت یک خلافی، یک اضاعه حقی کرده بود. من هر چه می گفتم پشت سر مرده نباید حرف زد اصلاً اعتنا نمی شد، آتشی هم می شد. ایشان می گوید که من دیدم که این میت بالاخره دست من را گرفت. او ترسید من هم ترسیدم. هر دو فرار کردیم. شب من این را خواب دیدم که چه قضیه بود که آمدی ما را ترساندی.

گفت که او راست می گفت، ولی هر چقدر به من فحش می گفت من سبک تر می شدم، جرمم پایین تر می آمد. خواستم که بگویم ممانعت نکن، بگذار این را بگوید. یکی از عرفای بزرگ ما که یک وقتی از حمام بیرون می آمده است یکی از بزرگان نظامی زمان شاه می بیند خیلی با تأنی راه می رود، یک حرف بعدی به ایشان می گوید. او هم یکی از عرفای بسیار برجسته تاریخ معاصر ما است. بعد آن آقا وقتی به رختکن می رسد می افتد و می میرد. این عارف می گوید که ای کاش جوابش را می دادم، اگر جوابش را می دادم بارش سبک می شد. یعنی فحش بسیار خطرناک است. یکی از اصحاب محضر پیغمبر نشسته بود. کسی فحش را شروع کرد او به احترام پیغمبر حرف نزد. آن که رها نمی کرد این هم یک حرفی زد، پیغمبر ما بلند شد. گفت تو جواب نمی دادی ملائکه جوابش را می دادند، تا تو  حرف زدی اینجا پر از شیطان شد، من دیگر اینجا نمی نشینم. یکی هم شیخ بهایی  است از گورکن سوال کرد. گفت یک وقتی یک بوی بسیار خوبی قبرستان را گرفت، شب بود من آمدم کسی را همان روز دفن کرده بودند دیدم یک چهره خوش سیما وارد شد، حرکت کرد، داخل قبر شد. بعد از مدتی یک بوی کریهی فضای قبرستان را گرفت. نگاه کردم دیدم یک صورتی بسیار نامیمون باز دارد حرکت می کند به سمت همان قبر. وارد شد و لحظاتی بعد آن جوان خوش چهره در حالی که تمام صورت خراشیده بود خارج شد. من جلویش را گرفتم سوال کردم، گفت من  عمل صالح او بودم او هم عمل بد او بود که غالب شد و تا آخر با عمل بدش خواهد بود. شما این پذیرایی هایی را که خدا آماده کرده است برای بندگان خودش که آن قدر خدا حساس است که اول راضی می کند، بعد خود شخص که راضی شد وقتی مومن است، جان از بدنش بیرون می آید.

این تعبیرات نشان می دهد که ما یک معامله ای را وارد می شویم با گناهان که سرتاپا خسارت است. ما ابدیتی در پیش داریم، عنایاتی مناسب با شان خدا در پیش داریم، که این ها همه ضایع می شود. فلذا نهایت شرمندگی، اوج شرمندگی، اوج پشیمانی، که گناهکار غافل از این از دنیا می رود ما این را نمی توانیم تصویر و تصور بکنیم. گاهی مسئله این نیست که مقام از دستش رفته است، گاهی با یک معصیت یک تقدیر بسیار ناهنجاری برایش نوشته می شود.  بعد از آن بد بیاری شروع می شود. روایت است خدا گاهی در بعضی گناهان انسان را می بیند قسم می خورد به عزت و جلالم دیگر تو را نخواهم بخشید. دیگر از آن به بعد هر کاری می کند کار درست نمی شود. رضایت خدا در واجباتش است، غضب خدا در محرماتش است. خدا مدت ها تصمیم نمی گیرد وقتی که معصیت نمی کند ولی گاهی بعضی معاصی است می بینید که در این  دنیا باید عقوبتش به سراغ انسان بیاید.

آه مظلومان به هنگام سحر / آسمان را بشکند پشت و کمر

در نتیجه گرفتاری شروع می شود، بد بیاری دنبال بد بیاری. یک روایتی از علی بن موسی الرضا می خوانم. من خودم از این روایت آن قدر می ترسم.  گاهی در اثر عقوبت خدا، امام رضا فرمود یک لحظه عقل انسان را می گیرد بعد دوباره برمی گرداند. در آن لحظه که عقل تعطیل شده است شخص اقداماتی می کند. وقتی که عقل نباشد چه می کند؟

شریعتی: هر کاری ممکن است.
حجت الاسلام عاملی: یک افتضاح بزرگی بار می آید. بعد که عقلش به خودش برمی گردد مدام می گوید که ای خدا این چه کاری بود من کردم. یعنی بدترین عقوبتی که می شود تصور کرد همین است. یعنی اگر خون کسی گریه کند به این مصیبت جا دارد. یک روایتی است که گناه «یُغَیِرُ اعلاء اسفلَهُ، وَ اَسفَلَهُ اَعلاءُ» گناه باعث می شود که روح انسان، اعلایش اسفل بشود، اسفلش اعلا بشود. مرحوم فیض کاشانی به این روایت که می رسد. «یُسَیِرُ اعلاء اسفلَهُ، وَ اَسفَلَهُ اَعلاءُ» یعنی انسان معکوس می شود. خوب را بد می بیند، بد را خوب می بیند. شقاوت را سعادت می بیند، سعادت را شقاوت می بیند. حق را باطل می بیند، باطل را حق می بیند. هدایت را ضلالت می بیند، ضلالت را هدایت می بیند. دیگر بدتر از این چیزی قابل تصور است؟ فیض کاشانی به این روایت که می رسد می گوید به این روایت باید خون گریست. در روایت است شما چاقو را روی گوشت بگذارید چطور پاره می کند. «إنَّ العَمَلَ السَيِّءَ أَسرَعُ فِي صاحِبِهِ مِن السِکّینِ فِي اللحمِ» گاهی یک غیبت اثرش بدتر از آن چاقوی تیزی است که گوشت را پاره می کند ولو معصوم باشد. کسی محضر امام سجاد غیبت کرد، حضرت فرمود: «الغِیبَتی فِي تَعَب» من را به زحمت انداختی. کسی محضر میرزا تبریزی غیبت کرد ایشان گفتند که چهل روز من را به زحمت انداختی. روح که هر چقدر لطافت باشد آلودگی هم معلوم می شود. هر چقدر سیاهی به آن بخورد معلوم نمی شود.

رنگ تو بر توست ای دیگ سیاه / کرده سیمای دروغت را تباه
بر دلت زنگار بر زنگارها / جمع شد تا کور شد ز اسرارها

وقتی کور بشود دیگر نمی گوید چرا. این بدترین تنزل در سلوک است. ساقط شود ولی نگوید چرا، ساقط شود ولی نگوید «مالي، مالي». نماز را خوانده است. نمازی که معصوم بخواند دق مرگ می شود اما نمی گوید چرا، این چه نمازی بود که من خواندم.

شریعتی: یعنی انگار نه انگار، عین خیالش نیست. ذائقه عوض شده است.
حجت الاسلام عاملی: بله. سیاهی که آمد دیگر آلودگی نمی بیند که حساس بشود. حضرت عیسی گفت اگر موسی می گفت زنا آتش است می سوزاند، فکر زنا دود است، سیاه می کند. پس یک اثرش هم این بود که مقاماتی که خدا تدارک دیده است از دست می رود. مقدراتی که خدا در این دنیا تقدیر خدا می نویسند. شما الان از اینجا آمدید هزار احتمال برای شما محتمل است. رفتیم خانه هزار احتمال محتمل است، فلان تصمیم را می گیریم هزار احتمال، فلان سفر را می روی هزار احتمال. بشر خیلی عاجز است. در اینجا رابطه را با مسبب الاسباب قطع کند، این فاجعه فاجعه است، جنون است. این تقدیری که نوشته شده است «وَجِهتُ قَدَرِ یا مُوسی». تقدیری  که نوشته بودم بر سر آن تقدیر آمدی. هزاران خطر را رد کردی. یک بچه را داخل جعبه بگذارد داخل رود خروشان نیل بیندازد. چه تقدیری بوده، کجا برده است، اصلاً به فکرش نمی رسید که الان بروم آتش بیاورم پیغمبر شد برگشت. خدا هم به مادرش گفت غصه نخور، «إنِّا رَادُوهُ إِلَیکِ وَ جَاعِلُوهُ مِنَ المُرسَلین» حالا که به ما دادی خودمان پرورش می دهیم، پیغمبرش می کنیم برمی گردانیم. همه به هم  می ریزد. یعنی هر چه اینجا حساسیت بیشتر باشد واقعاً جا دارد. و چهارم این است که توفیق حسنات از او ساقط می شود. گفت نماز شب نمی توانم بخوانم. فرمود علتش این است که: «اَنتَ رَجُلٌ قَد قَیَّدَتکَ ذُنُوبُک» گناهان دست و پای تو را گرفته است برای همین است که نمی توانی نماز شب  بخوانی. پنجمی این است که گناه که کرده است خدایی نکرده بخشیده نشود در آن حال از دنیا برود می شود: «مَن یَأتِ رَبِّه مُجرِماً» در حالی که مجرم است به محضر خدا می رسد. «فَإنَّ لَهُ جَهَنِّمَ لَا یَمُوتُ فِیهَا وَ لَا یَحیَی». این هم یک اثر وحشتناکی است که دامن گیر هر کس بشود، پناه بر خدا. چرا می گویند که خوش به حال کسی که در نامه عمل خودش زیر هر گناهی یک استغفار پیدا کند. غیبت کردی استغفار کن، و الا این زهر است. اثرش را می کند. اگر خدایی نکرده دفتر بسته شد دیگر حسرت پیش حسرت. مرحوم امام قانع می گوید من شب برف آمده، هوا سرد است، بلند شدم چراغ را روشن کردم تا بنویسم که فلان پول یا فلان جنس مال فلانی است که نکند الان من عمرم به پایان برسد. وقتی که عمرش به پایان برسد در حسرت است یک کلمه بگوید که آن پول مالِ من نیست، آن پول امانت است که آن جا گذاشتم، آن را به دست صاحبش برسانید. ششمی مسئله ندامت و پشیمانی است بعد از رویت جمال حق. نمی داند عصیان که را کرده است. وقتی جمال و جلال را می بیند تازه متوجه می شود که چه کار کرده است. این ندامت  و پشیمانی «دَمَعَت عَینَ وَ دَما» از چشم دیگر اشک جاری نمی شود، «قیحًا و دَما» خون جاری می شود، چرک جاری می شود که من در برابر چه کسی بی حیایی کردم. این هم باز بحث بسیار مفصلی است. هفتم این است که در نگاه خدا ساقط می شود، سقوط «عِندَ الله». سقوط یک وقت سقوط معمولی است، کنه این قضیه آن قدر سنگین است که در برابر خدا انسان ساقط بشود. این هم یکی از آثار این قضیه است. یعنی آن قدر ساقط می شود که خدا می گوید: «سوئةً لَکَ» جهنم می خواهی همین است. «سوئةً لَکَ» را برای شما معنا کنم. وقتی شراب را می خورد، نماز از دستش می رود، ملائکه توبیخش می کنند. خدا نمی خواهد که پیش ملائکه، بنده اش بی آبرو بشود. همه ما یک قیافه در عامل بالا داریم در کنار ملائکه. گاهی یک پرده ای می آید صورت ما را می گیرد. آن لحظه ای است که ما معصیت می کنیم که خدا آبروی ما را حفظ  می کند در برابر چشمان ملائکه. اما وقتی اینجا این جوری ملائکه می بینند نمازش از دستش رفت توبیخش می کنند خدا یک جمله ای می گوید اصل همین است. «سوئةً لَکَ» بدا به حال تو. خدا این تعبیر را داشته باشد که «سوئةً لَکَ»، بسیار بد است.

شریعتی: خدایی که تمام دلخوشی ما در آن شرایط است  و تمام امید ماست. آن وقت دیگر از آن  جا هم ناامید بشویم دیگر هیچ.
حجت الاسلام عاملی: در این دنیا این کار را کرده است خدا می گوید: «سوئةً لَکَ». یعنی تمام سرنوشت ها بر اساس همین «سوئةً لَکَ» نوشته می شود.

شریعتی: خدا به خیر بگذراند. امروز یک مقدار ترسیدیم. یک مقدار که نه، خیلی زیاد.
حجت الاسلام عاملی: این تعبیر واقعاً ترسیدنی است. چند تعبیر این جوری هست. یکی هم در قرآن است. البته من اول روایت رحمت را خواندم.

شریعتی: کاش اول این ها را می خواندید بعد آنها را.
حجت الاسلام عاملی: پذیرایی خدا آماده است که چهل سال وقتی التماس می کنند که خدای متعال یک فرجی عنایت بکند، آنهایی که در این دنیا خون ریخته اند، جنایت ها در این دنیا کرده اند، در این دنیا حمام خون راه انداخته اند، در این دنیا خیانت به بیت المال کردند. آنها هستند  که خدای متعال رحمتش آن قدر عمیم است که حتی شیطان گردنش را بالا می آورد می گوید انگار مثل این که من را جهنم می برد.

شریعتی: او هم طمع می کند.
حجت الاسلام عاملی: طمع می کند برای بخشش خدا. آن قسمتش هم هست، اما این هم هست که  چهل سال تضرع می کنند بعد از چهل سال ندا می رسد که: «إغفِر فیها فَلا تُکَلِمُون». یک جمله می گویم خدا در قرآن ذکر کرده است. پناه می بریم بر خدا. والله اگر کسی به کنه این آیات برسد هیچ تردیدی نداشته باشید نمی گویم معصوم، حتماً شبه عصمت پیدا می کند. مرحوم محقق به علامه حلی راه نداد. پسر خواهرش بود، او هم دایی اش بود. گفت تو رفتی با خواجه طوسی، با نخست وزیر هلاکو خان و مغول نشستی. گفت دایی جان من حرف شما را قبول ندارم، در این مدتی که با ایشان بودم دیدم ایشان به زینت عصمت آراسته است. چرا؟ چون معرفت دارد. شما که فرمودید چطور به این رتبه برسیم. «أَسَرتهُم فَفدَوا اَنفُسَهُم مِنهَا» متقی کسی است که می گوید حاضر هستم جان خودم را بدهم اما یک غیبت نکنم، یک ریال رشوه نخورم، یک درهم ربا نخورم. تعبیر امیرالمومنین در نهج البلاغه است. حالا می خواستم این را عرض کنم که خدا بعد از چهل سال می گوید: «و لا تُکَلِّمُونی» با من حرف نزنید. اگر رئیس شما به شما بگوید با من حرف نزنید چقدر برای شما سنگین است. از رئیس شما یک مقدار بالاتر برویم، رئیسِ رئیس شما تا بروید به بالا برسید. وحشتناک است. حالا خدا بگوید با من صحبت نکنید. «اخْسَوا فیها» که خیلی وحشتش بالا است. وقتی انسان می خواهد حیوانی را از خودش دور کند می گوید: «إخْسِ». خدا می گوید با من صحبت نکنید. چرا؟ چون در دنیا با من صحبت نکردید. دو ساعت جلوی آینه ایستادی برای آرایش خودت، خودت را نگاه کردی، اما چند لحظه جلوی من نایستادی با من صحبت کنی حالا الان می خواهی صحبت کنی. «و لا تُکَلِّمُونی» با من صحبت نکن.  بعد  از چهل سال، حالا چه چهل سالی است نمی دانیم. آنها می گویند که: «سَواءَ عَلَینا أَ جَزِعنا أَم صَبَرنا مَا لَنَا مِن مَحِیصٍ» برای ما مساوی است. چه چز و فز بکنیم، چه جز و فزع نکنیم، برای ما راه خروجی نیست. در آن واویلا و وانفسا پیغمبر ما راه می افتد در محشر. بین جمعیت راه می افتد. یارسول الله کجا می خواهی بروی. در هر چاله ای هم  باشند من باید دست این ها را بگیرم خلاص بکنم. گفتند یارسول الله این کار را در قیامت می کنی، این کار برای چه کسانی است. حضرت فرمود برای کسانی که در پیشانی شان نوشته شده است: «هَذا زائِرُ قَبرِ الحُسِین» این کسی است که به زیارت قبر حسینم رفته است.

شریعتی:

ما کشته نفسیم و بس آوخ که برآید / از ما به قیامت که چرا نفس کشتیم
پیری و جوانی پی هم چون شب و روزند / ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم

شریعتی: «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم». ان شاءالله همه ما مشمول شفاعت قرآن کریم و نبی مکرم اسلام قرار بگیریم. اینجا سمت خدا است. سلام  می کنم مجدداً خدمت همه عزیزانم. دوستانی که تکرار این برنامه را می بینند، دوستانی که در فضای مجازی ما را دنبال می کنند، دوستانی که از رادیو معارف صدای ما را می شنوند، ان شاءالله که بهترین ها نصیبتان بشود. اشاره قرآنی این صفحه را حاج آقای عاملی بفرمایند و ان شاءالله حسن ختام فرمایشاتشان را بشنویم. صفحه 351 قرآن کریم
حجت الاسلام عاملی: سوره نور، صفحه351، کلاً مربوط به بهتان است. چند جمله وحشتناک خدا اینجا دارد. اولش: «وَتَحْسَبُونَهُ هَيِّنًا وَهُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمٌ» شما خیال می کنید که بهتان سبک است، «عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمٌ». بهتان کمتر از قتل نیست، چون حیات اجتماعی شخص را می گیری، تمام زندگی اش مختل می شود. دین ما آن قدر حساس است برای آبروی افراد. حضرت فرمود ربا 72 مصیبت دارد، ولی «اَربَی رِبا» از ربا بدتر«اِستِطالة الرَجُلُ فِي عِرضِ اَخیهِ» این است که کسی با آبروی برادر دینی اش بازی کند. هر درهم از مساوی با 30 و چندتا زنا است. زنا را ضرب کن، بچه ای که از این ها به دنیا بیاید به 30 و چند ضرب کن. اما فرمود آبرو بریزی از آن بالاتر است. چه دین متینی داریم. «إنَّ هَذا الدینَ مَتین، فأوعِلُ فِیهِ بِرِفقٍ». آنهایی که چهره انسان ها را اینجا خراب می کنند با بهتان و با غیبت، روز آخرت هم صورتشان باید خراب بشود. در روایت است که حضرت فرمود که من معراج که رفتم آن جا دیدم کسانی را که با ناخن هایی که از مس بودند، سینه و صورت خودشان را تمام می خراشند. گفتم ای جبرئیل این ها چه کسانی هستند. گفت این ها کسانی هستند  که گوشت مردم را می خورند و از عِرض و آبروی آنها سخن می گفتند. در محضر خدا این جوری بی آبرو بشوی. کسی که بهتان زده است داخل آتش می کنند، می گویند اثبات کن بیرون بیا. اگر کسی دق مرگ بشود از وحشت این حدیث نباید ملامت بشود. یک جمله دیگر که خیلی خطرناک است فرمود: «يَعِظُكُمُ اللَّهُ أَنْ تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَدًا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ» اگر مومن هستید دیگر به کسی بهتان نزنید. یعنی با ایمان شما سر و کار داریم.

خواجه عبدالله انصاری می گوید خدایا بنیاد دین ما را خراب نکن. این از آنها است. «إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ» یعنی ایمان نداری اگر به زبانت بهتان بیاوری. این دیگر خیلی... یعنی در صف امت محشور نمی شوی. یک جمله وحشتناک این صفحه این است که آنهایی که فقط می خواهند درباره یک مومنی، یک مومنه ای، حرف های زشت شیوع پیدا کند این ها «لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ۚ» هم در دنیا و هم در آخرت به حسابشان می رسند. «إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ»، هیچ کاری نکرده است، فقط دوست دارد که آن آقا بی آبرو بشود. «أَنْ تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ۚ» یعنی فاسق شد، با صرف همین «يُحِبُّونَ» فاسق شد. مطلب دیگری که این هم باز کمرشکن است، خدا فرمود: «إنَّ الَّذینَ یَرمُونَ المُحصَنَاتِ الغَافِلَاتِ المُومِنَاتِ لُعِنُوا فِي الدُّنیَا وَ الآخِرَةِ وَ لَهُم عَذابٌ عَظِیمٌ/ یَومَ تَشهَدُ عَلَیهِم أَلسِنَتُهُم وَ أَیدِیهِم وَ أَرجُلُهُم بِمَا کَانُوا یَعمَلُونَ» آنهایی که آبروی زنهای با آبرو را می ریزند در دنیا و در آخرت مشمول لعنت خدا هستند، روزی می شود به اعضا و جوارح می گوید آبرویش را بریز. امروز هر چه گفتم عزیزان فراموش کردند، این را فراموش نکنند. چرا خدا می گوید دهانش را می بندد، به دستش می گوید صحبت کن، به اعضا و جوارحش می گوید صحبت کن، «تَشهَدُ عَلَیهِم أَلسِنَتُهُم وَ أَیدِیهِم وَ أَرجُلُهُم» یعنی به آنها می گوید آبرویش را بریزید. آنها صحبت می کنند، این آبرویش ریخته می شود. چرا؟ چون در دنیا آبرو ریخته است. در روایت است: «لا یَتَکِّم الرّجُل بِکَلِمَةِ لا یُلغی لَه» گاهی انسان یک حرفی به زبان می آورد اعتنا نمی کند چه می گوید، « فَیَهوی ما بِینَ السَماءِ وَ الاَرضِ» بین زمین و آسمان سقوط می کند. آخرین حرفم که از همه این ها وحشتناک است. آن هم این است که پیغمبر ما فرمود اگر کسی بهتان بزند به مومنی یا مومنه ای، خدا در روز  محشر این را به محشر می آورد در یک  آب گندیده بسیار بسیار بد که خودش معنا کرده است که این آب گندیده از کجا پیدا می شود. اما مصیبتی که می خواهم بگویم این است. این را خدا از عنایاتش خارج می کند، شیطان را نمی پذیرد. خدا از عنایتش خارج می کند که به ولایت شیطان برود، شیطان هم نمی پذیرد. پناه می بریم بر خدا.

شریعتی: خیلی از شما ممنون و متشکرم. خدا عاقبت ما را ختم به خیر کند ان شاءالله. و بی دستگیری آنها هم واقعاً ما تنهایی نمی توانیم حاج آقای عاملی. درست است؟ باید دستمان را بگیرند، مدد کنند، کمک کنند.
حجت الاسلام عاملی: خدای متعال تشخیص بدهد که کسی اراده جدی دارد «وَ لَو عَلِمَ اللهُ فیهِم خَیرًا لَأَسمَعَهُم» می گیرد دیگر رها نمی کند، کمکش می کند. «لَجاهَدَ فینا لَنَهدیَنَّهُم سُبُلَنا». وعده داده است.

شریعتی: ان شاءالله که ما هم اهل مجاهده بشویم، اهل استقامت بشویم در این مسیر. «الَّذینَ قُالوا رَبُنَا الله ثُمَّ استَقامُوا تَتَنَزَّل عَلَیهِم المَلائِکَةُ». حاج آقای عاملی دعا کنید و خداحافظی کنیم.
حجت الاسلام عاملی: یک دعایی را برای عزیزانی که دلشان می گیرد، دعای گرفتگی دل. از امام سجاد است. «اِلهی، ضاقَ صَدری» خدایا دلم گرفته است. این را ان شاءالله عزیزان پیدا کنند. «اِلهی، ضاقَ صَدری» خدایا دلم گرفته است، «وَ لَستُ اَدری بِاَیِّ عِلاجٍ اُداوی ذَنبی» نمی دانم با چه دارویی، با چه راهی معالجه کنم. بالاخره من را از عروج گذاشته داخل قفس شده ام، از این قفس چگونه بیرون بیایم. «فَکَم اَتُوبُ مِنها؟» خدایا چقدر توبه کنم، «وَکَم اَعُودُ اِلَیها؟» چقدر دوباره باز به گناه برگردم. «وَ کَم اَنُوحُ عَلَیها» چقدر بر خودم نوحه بخوانم. «لَیلي وَ نَهاري» شب و روز نوحه بخوانم که این چه کاری بود که کردی. «فَحَتّی مَتی یَکُونُ» خدایا تا چه زمانی من بیفتم و بلند شوم. «وَ قَد َفنَیتُ بِها عُمُری؟»خدایا عمرم را فنا کردم اما من درست نشدم. این شکایتی برای خدا است. خدا هم موضع شکوی است، با این ادبیات اگر شکایتی پیش خدا ببریم صد درصد خدا از دست ما می گیرد.

شریعتی: ان شاءالله. مریض ها هم خیلی التماس دعا داشتند حاج آقای عاملی. برای شفای مرضا، برای رفع گرفتاری ها، هم دعا کنید و ان شاءالله عزیزانمان آمین بگویند.
حجت الاسلام عاملی: امام حسن و امام حسین را حضرت زهرا خدمت ختمی مرتبت آوردند که این ها مریض هستند. حضرت جبرئیل یک دعایی از آسمان آورد. گفت یارسول الله با این دعا اگر دعا کنید مریض شفا پیدا می کند. این دعا را ان شاءالله جلسه آینده من می آورم برای عزیزان می خوانم. خیلی مضمون دعا بالا است. خدا را قسم می دهم به کلمات آن دعا، خدا را قسم می دهم به آن حالتی که رسول خدا در آن لحظه داشته است، با آن حالتی که در آن لحظه حضرت زهرا داشته است و به آن حالتی که امام حسن و امام حسین داشتند، قسم می دهم به رحیمیت و رحمانیت خدا مریض ها مخصوصاً مرضای صعب الاعلاج و ناعلاج، مریض های کرونایی، آنهایی که در آی سی یو هستند و وضعشان خوب نیست، خد را با به رحمانیتش قسم می دهیم با عنایت خاصه به همه شفای عاجل مرحمت بفرماید.
شریعتی: الهی آمین. خیلی ممنونم از توجه شما، از همراهی شما. بهترین ها را برای همه شما از خداوند متعال مسالت می کنم.

آن سفر کرده که صد قافله دل هم ره اوست / هر کجا هست خدایا به سلامت دارش

ضیافت حق تعالی در عالم | استاد عاملی (کلیپ، صوت، متن) - (جلسه اول)

جهت دسترسی به مجموعه سخنرانی های آیت الله سید حسن عاملی کلیک کنید.

Share