اهمیت نماز و فضیلت آن/بخش اول
اهمیت و فضائل نماز
یكی از مهم ترین احكام عملی اسلام که بعد از اصول دین، از بارزترین نشانه های متّقی به شمار می رود، نماز است. قرآن كریم می فرماید:
«الَّذینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ وَ یقیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ ینْفِقُونَ» [1]
(پرهیزكاران) کسانی هستند که به غیب ایمان دارند و نماز را برپا مى كنند و از آنچه به آنها روزى داده ایم، انفاق می نمایند.
قرآن مجید در این آیات، از ایمان به غیب (امور پنهان از حواس مانند خدا، وحى، فرشتگان، معاد و قضیه حضرت ولی عصر(علیه السلام)) و زنده نگه داشتن نماز و اهمیّت به انفاق، به عنوان ویژگی های انسان مؤمن و با تقوا یاد می کند و این صفات را از صفات متّقین بر می شمرد. همچنین از پیامبر(صلی الله علیه واله) و ائمۀ اطهار(علیه السلام)در اهمیت نماز روایات فراوانی نقل شده است. امام صادق(علیه السلام) می فرمایند:
«مَا أَعْلَمُ شَیئاً بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ أَفْضَلَ مِنْ هَذِهِ الصَّلَاةِ» [2]
بعد از معرفت خداوند عبادتی را بالاتر از نماز نمی شناسم.
نماز مانند نهر روان و چشمه زلال و پاكیزه ای است كه انسان مؤمن هر روز روح و روان خود را در آن می شوید. امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: «پیامبر(صلی الله علیه واله) نماز را به چشمه زلال آب گرمی تشبیه فرمودند که نمازگزار در شبانه روز پنج نوبت در آن شستشو می كند.» [3] نماز بسیاری از فضیلت ها و نیكویی ها را برای انسان تحصیل و بسیاری از رذائل و زشتی ها را از او دور می كند. قرآن شریف می فرماید:
«إنَّ الصَّلوةَ تَنهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنكَرِ وَ لَذِكْرُ اللهِ أكْبَرُ وَ اللهُ یعْلَمُ مَا تَصْنَعونَ» [4]
همانا نماز آدمی را از فحشا و منكر باز می دارد و ذكر خدا بزرگتر است و خدا به كارهایی كه می كنید، آگاه است. نماز معلم اخلاق انسان است؛ معلمی که همه جا حضور دارد و همه می توانند از آن بهره ببرند؛ به تدریج روح و اخلاق انسان را پاكیزه می كند و موجب نجات انسان از گمراهی ها و هدایت او به سوی رستگاری می شود، معلّمی كه انسان را به راه راست كه راه سعادت است، هدایت می كند. وظیفه معلّم اخلاق به وجود آوردن قلب مطمئن در وجود شاگرد است. وی باید نهال رذیلت را از دل او بركند و به جای آن درخت فضیلت بنشاند. معلّم اخلاق شاگرد خود را به سوی خداوند و به سمت نور مطلق رهبری می كند، تا جایی كه نور الهی در دل او جلوه گر شود و رفتار او و به عبارت روشن تر، وجود او را خدائی می کند. نماز واقعی نیز مانند معلّم اخلاق، انسان را به معراج حقیقی، قرب معنوی و وصول به حق رهبری می كند. دوری كردن از كارهای ناروا، چه در پنهان و چه در آشكار، از آثار و خواص نماز است. نماز با حضور قلب انسان را از ارتكاب گناهان كبیره و صغیره باز می دارد. نماز مانند فرشته نجاتی در شب اوّل قبر، عالم برزخ و روز قیامت به فریاد انسان می رسد. نماز بهترین وسیله تأمین آسایش و آرامش روح و روان انسان در دنیا و برخورداری از نعمت های بهشتی در آخرت است. قرار گرفتن در كنار حوض كوثر با پیامبرگرامی(صلی الله علیه واله) و ائمۀ اطهار(علیه السلام)( با نماز امكان پذیر می شود. یكی از فواید نماز آن است كه نگرانی، اضطراب و افسردگی ـ كه بیماری رایج در عصر حاضر است ـ را در مؤمنان حقیقی و نمازگزاران واقعی از بین می برد. چنان كه قرآن كریم می فرماید:
«ألاَ بِذِكرِ اللهِ تَطمَئِنُّ القُلوبُ» [5]
آگاه باشید كه یاد خدا دل ها را آرامش می بخشد.
نماز در دنیا و آخرت به یاری مؤمن می شتابد و در بن بست ها او را نجات می دهد.
«وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَكَبیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعین» [6]
در زمان پیامبراكرم(صلی الله علیه واله) در برخی جنگ ها كه نزدیك بود سپاه اسلام با شكست روبه رو شود، حضرت دستور نماز می دادند و دو ركعت نماز می خواندند و سپس با توكل بر خداوند و قلبی مطمئن، بر دشمن پیروز می شدند. شیخ الرّئیس ابوعلی سینا«ره»، فیلسوف و دانشمند مشهور، در کتاب شفا و بعضی دیگر از کتب خود می گوید: در هر علمی چند روز شاگردی می کردم و بعد از چند روز استاد من، شاگرد من می شد، ولی در علوم الهی بعضی اوقات چهل مرتبه مسئله ای را بررسی می کردم و شبهه آن حل نمی شد و نهایتاً با پناه به عالم ملکوت، شبهه حل می شد. ابوعبیده جوزجانی که یکی از شاگردان شیخ است و ملازم با او می باشد، نیز می گوید: مسجدی نزدیک خانه شیخ الرّئیس بود. او به آن مسجد می رفت و با نماز و رابطه با عالم غیب، شبهات و مشکلات علمی خود را حل می کرد. [7] مرحوم صدرالمتألّهین«ره» نیز در بعضی از آثار خود می فرماید: وقتی که اسفار را در کهک می نوشتم، اگر شبهه ای برای من جلو می آمد، به قم می رفتم و در حرم حضرت معصومه(علیه السلام) شبهه ام را رفع می کردم. اگر نماز، واقعاً نماز باشد، رفع گرفتاری می كند. بسیار دیده شده در گرفتاری های سخت، دو ركعت نماز با حضور قلب باعث رفع گرفتاری مهمِّ در زندگی انسان ها شده است. نماز با حضور قلب است كه گرفتاری را بر طرف می كند و بالاترین لذّت را دارد. غم و غصّه و اضطراب خاطر را از بین می برد و افسردگی و پیری زودرس هم ندارد. دل نمازگزار به یاد خدا مطمئن است و حق تعالی بر دل او حكومت می كند. خداوند در قرآن شریف می فرماید:«أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یحْزَنُون» [8] در این آیه شریفه خداوند با تأکید فراوان می فرماید: یقین داشته باشید كه اولیای خدا، هیچ غم و غصّه ای ندارند و ترس و افسردگی هم در آنها راه ندارد.
جایگاه نماز در سیری معصومین(علیه السلام)
نماز در سیره معصومین(علیه السلام) نقش برجسته ای دارد. پیامبر گرامی(صلی الله علیه واله) در طول بیست و سه سال که مسئولیّت سنگین و طاقت فرسای رسالت را بر عهده داشتند، بسیار از نماز استمداد می کردند. انصافاً به منزل رساندن آن بار سنگین با وجود موانع متعدّد و مختلفی که بر سر راه پیامبر(صلی الله علیه واله) وجود داشت، فقط با استعانت از نماز امکان پذیر بود. و در آخرین لحظات عمر شریف نیز با سفارش مسلمانان به نماز، از دنیا رحلت فرمودند. امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل می کنند در حالی که سر مبارک پیامبر(صلی الله علیه واله) در دامن من بود، مرتّب می فرمودند: «اللَّهَ اللَّهَ فِی صَلَاتِكُمْ وَ مَا مَلَكَتْ أَیمَانُكُمْ» [9] تا از دنیا رفتند. دو نکته مهم در آخرین وصیت پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) مشاهده می شود. اوّل: اهمیّت به نماز و دوّم: خوش رفتاری با زیردستان. در واقع پیامبر(صلی الله علیه واله) قصد دارند با این وصیّت، به مسلمانان بفهمانند که با دو بال رابطه با خداوند و رابطه با مردم، می توان به سوی سعادت و رستگاری صعود کرد.همسران پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) نقل می کنند که وقتی مؤذّن اذان می گفت، آن حضرت به اندازه ای تلاطم درونی پیدا می کردند و تغییر حالت می دادند که گوئی ما ایشان را نمی شناختیم و آن حضرت نیز ما را نمی دیدند. [10] سیر در سیره سایر حضرات معصومین(علیه السلام) نیز، اهمیّت و توجّه فوق العاده آن ذوات منوّر به نماز را روشن می سازد. در تاریخ آمده است که «لیلة الهریر» [11] شب سختی برای امیرالمؤمنین(علیه السلام) و یاران ایشان بود؛ امّا امیرالمؤمنین (علیه السلام) در وسط میدان نبرد، در حالی كه فرماندهی جنگ را بر عهده داشتند، از نماز غافل نبودند و در شب لیلة الهریر نیز نماز شب ایشان ترک نشد و مرتّب از نماز كمك می گرفتند. [12] حضرت زهرای مرضیّه«س» بسیاری از شب ها، خصوصاً شب های جمعه از اوّل شب تا به صبح نماز می خواندند و بعد از نماز هم اوّل به دیگران دعا می کردند. [13] ایشان به اندازه ای روی پا می ایستادند و نماز مستحبّی می خواندند که پاهای مبارکشان ورم کرده بود. [14] امام حسن مجتبی«س» وقتی قصد رفتن به مسجد داشتند، غسل می کردند، بهترین لباس ها را می پوشیدند و نظیر دامادی که به حجله می رود، به سمت مسجد می رفتند. هنگام ورود به مسجد، با بدن لرزان، پای راست را داخل مسجد می گذاشتند و می فرمودند: «یا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاكَ الْمُسِی ءُ...» بعد وارد مسجد می شدند. [15] در تاریخ آمده است که حضرت سیّدالشهداء(علیه السلام) و یاران ایشان، در سخت ترین شرایط و در اوج مصیبت و بلا در روز عاشورا، نه تنها ارتباط با خداوند و مناجات با او را فراموش نکردند، بلکه بر میزان آن افزودند. صدای زمزمه های مناجات با خدا در نماز شب یاران با وفای امام حسین(علیه السلام)، در شب عاشورا، فضای کربلای معلّی را پر کرده بود. در روز عاشورا در بحبوحه جنگ، امام حسین(علیه السلام) در وقت نماز، به اقامه نماز ظهر پرداختند و این فریضه اساسی و مهم را فدای جنگ نکردند. [16] راجع به حضرت امام زین العابدین(علیه السلام) نقل شده است که بسیار عبادت می كردند و در پاسخ به تقاضای برخی نزدیکان مبنی بر کاستن از میزان عبادات، با گریه فرمودند: من وقتی به یاد نمازها و عبادات امیرالمؤمنین(علیه السلام) می افتم، از عبادات خود خجالت می كشم و کجا توان عبادات امیرالمؤمنین«ع را دارم. [17] امام هفتم حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) وقتی كه وارد زندان شدند، فرمودند: خدایا جای خلوتی می خواستم كه بتوانم رابطه ام با تو را مستحکم تر کنم، الحمدالله پیدا شد و در تاریخ نوشته اند كه حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) در زندان بسیار نماز می خواندند. [18] هنگامی که دعبل به محضر امام علی ابن موسی الرضا(علیه السلام) رسید و آن اشعار تاریخی را خواند، امام رضا(علیه السلام) عبای خود را به او هدیه کردند و فرمودند: من شب ها در این جبّه بسیار نماز خوانده ام. [19] از این قبیل روایات، در سیره پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) و اهل بیت عصمت و طهارت(علیه السلام) فراوان یافت می شود و در این مجال فرصت بازگوئی مفصّل آن نیست و کتاب جداگانه ای می طلبد. ولی در همین بیان مختصر میزان اهمیّت آن ذوات نورانی به نماز، روشن می گردد. سالک باید از سیره معصومین(علیه السلام) سرمشق بگیرد و نماز را در متن زندگی و مقدّم بر همه امور مادّی و معنوی قرار دهد. مسلمان واقعی کسی است که در وقت نماز یک تلاطم درونی پیدا کند و به جز نماز، به امر دیگری توجّه نداشته باشد.
مراتب نماز
نماز دارای مراتبی است؛ نماز عوام، نماز خواص و نماز اخصّ الخواص
نماز عوام
مرتبه اوّل نماز كه معمولاً مربوط به انسان های عادی است، همان لقلقه زبان می باشد و اصطلاحاً به آن نماز لسانی گفته می شود. كلمات آن درست ادا می شود و قیام، قعود، ركوع و سجود آن به درستی انجام می پذیرد. این نماز برای انسان رفع تكلیف می كند و باعث می شود چنین انسانی تارك الصلاة نباشد. یعنی جزء كافران به شمار نرود و به اندازه وسعش هم می تواند نیروی كنترل كننده از گناهان باشد. شاید بتوان گفت نود درصد مردم همین نماز لسانی را می خوانند. طبق تحقیقاتی كه به عمل آمده تعداد افرادی كه نماز خوان بوده اند و جرم و جنایت مرتكب شده اند، نسبت به افراد «تارك الصّلاة» كه مرتكب اعمال خلاف شده اند، خیلی كمتر است. این نتیجه نشان می دهد كه همین نماز زبانی و اینكه شخصی اهل نمار جماعت و مسجد باشد، و لو اینكه آن مسجد رفتن هم ظاهری باشد، بالأخره او را در جاهایی نجات می دهد و به نفع انسان عمل می كند. این مرتبه نماز از نظر فقهی صحیح است و قضا هم ندارد.
نماز خواص
مرتبه دوّم نماز كه از اهمیت بالاتری بر خوردار است، نمازی است كه همراه با خضوع و خشوع باشد. یعنی علاوه بر آنکه نمازگزار رعایت آداب ظاهری را در نماز می کند، دل او نیز به یاد خدا خاشع باشد. در حالی كه زبان نماز می خواند، دل او هم نماز بخواند. وقتی شخص می گوید:«ایاك نعبد و ایاك نستعین»، دل نیز واقعاً خاشع در برابر خداوند باشد و همین آیه شریفه را بخواند. خشیت خداوندی بر دل چنین نمازگزاری حكمفرما می شود و او را در شمار مؤمنین قرار می دهد. خداوند متعال در قرآن شریف می فرماید:
«بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیمِ، قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ، الَّذینَ هُمْ فی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ، وَ الَّذینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُون» [20]
به نام خداوند بخشنده مهربان. حقّا كه گروندگان رستگار شدند؛ آنان كه در نمازشان فروتنند و آنان كه از هر بیهوده و زشتی رویگردانند. در این مرتبه از نماز، دل انسان در برابر خدای سبحان، مؤدّب است. همانگونه که نمازگزار مراعات ادب ظاهری را در نماز می کند؛ به اطراف نگاه نمی كند و نظیر كسی كه در مقابل بزرگی ایستاده است، دست ها را با احترام روی دو پا می گذارد و نماز می خواند. به این نماز، نماز همراه با خضوع و خشوع می گویند و رستگار آن كسی است دل خود را در نماز همراه کند و خودش و دلش در برابر پروردگار متعال مؤدّب باشند. به عبارت دیگر می توان گفت خضوع یعنی رعایت ادب ظاهری در نماز و خشوع یعنی ادب دل و همراهی دل در نماز. از پیامبر اكرم(صلی الله علیه واله) سؤال شد خشوع چیست؟ حضرت فرمودند: «خشوع عبارت است از تواضع و فروتنی در نماز و اینكه بنده قلب خود را به طور كامل متوجّه خدا سازد.» [21] حضور قلب در عبادات، روح و روان آن ها محسوب می شود و نورانیت و مراتب كمال عبادت ها به خشوع و مراتب آن بستگی دارد. هیچ عبادتی بدون حضور قلب، مقبول درگاه احدیت واقع نمی شود و مورد لطف و رحمت ربوبی قرار نمی گیرد. خواندن نماز واقعی برای کسانی كه به مقام خشوع نرسیده باشند، دشوار و سنگین است. چنین افرادی به خاطر ترس از جهنّم و طمع بهشت نماز می خوانند. هرکسی می تواند در نماز، خضوع و خشوع را مراعات كند، به شرط آنكه تمرین كافی در این زمینه داشته باشد و نیز دارای اراده ای قوی باشد. البته توجّه به اینکه اینگونه توفیقات را خدا باید بدهد، ضروری است.
نماز اخصّ الخواص
مرتبه سوّم از نماز این است كه انسان خود را در محضر خدا می یابد. علاوه بر اینكه با دل خود درمی یابد در محضر خداست و خدا با او حرف می زند. درك می كند که او نیز با خداوند حرف می زند. در این صورت، نماز گفتگو و یك مكالمه ای می گردد و هرچه انسان در این راه جلوتر برود، نماز او به صورت یك معاشقه در می آید. آدمی به هر درجه از كمال كه برسد و معرفت به خدا پیدا كند، خدا نیز به همان اندازه توجّه به او دارد. اگر نماز کسی زبانی شد، به همان اندازه خدا او را یاد می كند و اگر نماز قلبی شد، به همان میزان، توجّه حق تعالی را به همراه دارد. در واقع می توان گفت در مرتبه سوّم نماز، نمازگزار عاشق خداوند و خداوند عاشق او است. طبق نقل مشهور، خداوند عزّوجل در روایت قدسی می فرماید:
«مَنْ طَلَبَنی وَجَدَنی، وَ مَنْ وَجَدَنی عَرَفَنی، وَ مَنْ عَرَفَنی أحَبَّنی، وَ مَنْ أحَبَّنی عَشَقَنی، وَ مَنْ عَشَقَنی عَشَقْتُهُ وَ مَنْ عَشَقْتُهُ قَتَلْتُهُ، وَ مَنْ قَتَلْتُهُ فَعَلَی دِیتُهُ، وَ مَنْ عَلَی دِیتُهُ فَأَنَا دِیتُه»
در حقیقت، كسی كه خداوند را كه مستجمع جمیع كمالات است می یابد، مطمئنّاً عاشق او می شود و ذات باری تعالی می فرماید: در این صورت من نیز عاشق او می شوم و از اینجا به بعد، نفس كُشی سالک پیش می آید و به جایی می رسد كه وقتی عاشق خداوند شد، بابت این عشق، نفس امّاره خود را می كشد و چنین انسانی خدایی می شود و به كمك و لطف خودِ خداوند تبارک و تعالی، كلیه صفات رذیله را در وجود خود نابود می كند. پاداش این نابودی صفات رذیله، به دست آوردن خود خدا است. یعنی رسیدن به مقام لقاء الله و مقام فناء.اگر کسی به چنین مقامی نائل آید، خداوند بر دلش حكومت می كند. دیگر به جز خداوند، هیچ موجودی در نظر او جلوه ندارد. به قول شاعر:
بـه دریا بنـگـرم دریـا تـو بینم/ به صحـرا بنگرم صحرا تو بینم
به هرجا بنگرم، كوه و در و دشت/ نشان از روی زیبـای تـو بیـنم
مرگ در راه خدای سبحان، برای چنین انسانی از عسل شیرین تر است. شهادت در راه خداوند، بالاترین لذّت را برای او دارد. وقتی انسان به واسطه نماز به این مراحل برسد، دیگر حتماً گناه نمی كند و چنین نمازی همان است كه قرآن کریم درباره آن می فرماید:
«وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَ اللَّهُ یعْلَمُ ما تَصْنَعُون» [22]
و نماز را برپا دار؛ زیرا نماز از گناهان بزرگ و آنچه ناپسند است باز مى دارد، و البته یاد خدا بودن بزرگتر است، و خدا می داند چه می كنید. این نماز باعث می شود نمازگزار همه جا را محضر خداوند بیابد. چنین انسانی در محضر خدا است و مانند انسان تشنه که آب می نوشد و سیراب بودن را حس می کند، خداوند را می یابد. «یابیدنی ها» قابل وصف نیستند. بعضی چیزها دانستنی است، نظیر اینکه باید همه جوان ها به مطالعه اصول دین بپردازند و آن اصول را بدانند تا شبهات دینی و مذهبی در آنان اثر سوء نگذارد. ولی این دانستنی ها به تنهائی کافی نیستند و کاربرد ندارند. چه موقع كاربرد پیدا می كند؟ وقتی كه این علوم، یابیدنی شود. و صرفاً با عبادت و ارتباط مستمر با حق تعالی، علوم دانستنی به علوم یافتنی مبدّل می شود. قرآن کریم در این مورد می فرماید:
«وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى یأْتِیكَ الْیقینُ» [23]
پروردگارت را پرستش كن تا یقین پیدا کنی.
خداوند می فرماید: ای انسان! ابتدا باید مقام عبودیت پیدا كنی تا بعد از آن به مقام یقین نائل آیی؛ یعنی مرتبه یقین وابسته به عبادت است. بعد از رسیدن به مقام عبودیت و یقین، اصول دین و عقاید تشیع، برای سالک یابیدنی می شود. رسیدن به این مقام نیز احتیاج به سواد و علم آموزی ندارد. در روایت است كه رسول خدا(صلی الله علیه واله) صبح هنگام جوانی را در مسجد دیدند. پیامبر(صلی الله علیه واله) با نگاهی به او، متوجّه شدند این جوان در حال سیر در عالم دیگری است. به او فرمودند: «كَیفَ أَصْبَحْتَ؟» جوان جواب داد: «أَصْبَحْتُ یا رَسُولَ اللَّهِ مُوقِناً» یعنی من به جایی رسیده ام كه همه چیز را باوركرده ام و به مقام یقین رسیده ام و حقیقت دین را یافته ام. سپس برداشت های معنوی و آنچه یابیده بود را بیان نمود. پس از آن پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) به اصحاب خود فرمودند: خداوند، قلب این جوان را به نور ایمان روشن کرده است. [24] این چنین عبادت و نماز خواندن، موجب برون رفت سالک از ورطه غفلت و رسیدن وی به مقام یقظه و بیداری می شود و او را به مقام آدمیّت می رساند.
آداب نماز
آداب نماز بر دو قسم است: آداب ظاهری و آداب باطنی.
مرحوم فیض«ره» در كتاب شریف «المحجة البیضاء» با ذكر مثالی زیبا نقش اجزای مختلف نماز را تبیین كرده است، وی می گوید: «كمال انسان وابسته به دو چیز است: موجودیت باطنی و اعضای ظاهری؛ موجودیت باطنی انسان همان روح او و ظاهر جسمانی آدمی، اعضا و جوارح او است. بعضی از اعضای بدن آدمی مانند قلب، كبد و مغز دارای چنان اهمیتی هستند كه با از بین رفتن آن، حیات انسان از بین می رود. بعضی از اعضاء نظیر چشم، دست، پا و زبان در موقعیتی هستند كه با نبود آن ها، حیات آدمی از دست نمی رود، ولی مقاصد حیات مخدوش می گردد. بعضی از اعضاء نیز چنانند كه با از دست رفتن آن ها، نه حیات انسان و نه مقاصد آن، هیچ یك آسیبی نمی بینند، امّا به زیبایی انسان لطمه وارد می شود، نظیر ابرو، ریش و سفیدی پوست. همچنین برخی از اعضاء چنانند كه از دست رفتن آن ها به اصل جمال آدمی لطمه ای وارد نمی كند، امّا از كمال آن می كاهد، مانند كمانی بودن ابرو، سیاهی موی سر و صورت و سرخ بودن گونه های صورت. صورت عبادت هایی كه در شرع مقدس واجب شمرده شده است نیز همین گونه است. روح و حیات باطنی نماز، خشوع، نیت، حضور قلب و اخلاص است. ركوع، سجود و قیام آن به منزله قلب، كبد و مغز می باشد كه اگر از دست برود، نماز از دست می رود. قرائت و اذكار نماز در حكم دست، پا، چشم و زبان است كه با وارد شدن خدشه به آن ها حیات نماز از دست نمی رود، امّا بعضی از مقاصد آن مخدوش می شود. مستحبّات نماز به مثابه زیبایی های مو، پوست و صورت است كه وجود آن ها موجب جمال و زیبایی می شود. رعایت لطایف آداب در این مستحبّات، به منزله كمانی بودن ابرو و تناسب اندام است كه موجب كمال زیبایی است.» [25]
نماز برای بنده به مثابه هدیه ای است كه به وسیله آن به پیشگاه ربّ الارباب تقرّب می جوید، همان طور كه مردمان با تقدیم هدایا نزد بزرگان تقرّب می جویند. این هدیه به خداوند عرضه می شود و روز قیامت به نمازگزار برمی گردد. بنابراین، بنده در زیباسازی یا زشت و ناقص كردن نماز اختیار دارد، اگر آن را زیبا و نیكو سازد، خیر و خوبی آن به خود او باز می گردد و اگر آن را زشت نمود، بدی آن به خودش برمی گردد. از جمله آداب باطنی نماز، داشتن خضوع و خشوع در نماز است. خضوع یعنی رعایت ادب در پیشگاه پروردگار و خشوع یعنی توجّه قلبی به خداوند در هنگام نماز و فروتنی باطنی در هنگام راز و نیاز با او. خشوع بدین معنی است كه انسان در هنگام ادای نماز حضور قلب داشته باشد و به امور دنیوی فكر نكند. خشوع قلب موجب خشوع اعضاء و جوارح می شود.وقتی مسلمان بداند كه رستگاری وی در گرو رعایت آداب باطنی و داشتن خشوع در نماز است، می كوشد تا هنگام ادای نماز، مراتب خضوع و خشوع را رعایت كند؛ بدین معنی كه در هنگام خواندن حمد و سوره، تمام توجّه خود را متوجّه معبودی می كند كه در حال راز و نیاز با اوست و هنگام ركوع و سجود، خدای متعال را به راستی تنزیه و تسبیح می كند.خضوع و خشوع در نماز، موجب قبول شدن نماز آدمی می گردد. نماز مقبول آن است كه آداب ظاهری و باطنی در آن مراعات شود؛ یعنی با خضوع و خشوع همراه باشد. چنین نمازی موجب تزكیه نفس و پاكی روح و روان می شود و تأثیر تربیتی و اخلاقی فراوانی دارد. از این رو چنین نمازی را نماز اخلاقی نیز می گویند؛ نمازی كه فرشتگان آن را با درخشندگی خاصی به پیشگاه خداوند متعال می برند و پروردگار عالم این نماز را می پذیرد. در حالی که نماز صحیح، تنها موجب رفع تكلیف می شود و به سبب آن انسان در جهان آخرت مورد بازخواست قرار نمی گیرد. چنین نمازی را نماز فقهی نیز می گویند. نمازی كه فرشتگان آن را در حالی كه نورانیت و درخششی ندارد، به محضر ربوبی می برند و معلوم نیست مورد قبول خداوند قرار گیرد. [26]
نمازی كه با حضور قلب خوانده شود، ارزشمند و بسیار با اهمیت است. ممكن است در بعضی از نمازها شخص نتواند خشوع در آن را مراعات كند. در چنین مواقعی نمازگزار با رعایت خضوع ظاهری و به جا آوردن مستحبّات، نظیر گفتن اذان و اقامه و خواندن ذكرهای اضافه بر ذكر اصلی در ركوع و سجده ها كه در رساله های عملیه و كتب ادعیه آمده است، می تواند موجبات قبولی نماز خود را فراهم آورد. نمازگزار می تواند در نماز و بعد از نماز با صلوات بر پیامبر اكرم(صلی الله علیه واله) و خواندن تعقیبات - یعنی دعاهایی كه بعد از نمازهای یومیه وارد شده است- بخشی از كاستی های نماز خود را جبران كند. آن گاه آن نماز را به خداوند متعال عرضه نماید تا پروردگار با فضل و كرم خود آن را بپذیرد. در میان تعقیبات نماز، تسبیحات حضرت زهرا«س» فضیلت بسیاری دارد. امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: «تسبیح جدّه ام حضرت زهرا«س» بعد از نمازهای روزانه، نزد من از هزار ركعت نماز در هر روز برتر و محبوب تر است.» [27]
*******************************
پی نوشت ها:
[1]. البقرة / 3
[2]. الكافی، ج 3، ص 264
[3]. نهج البلاغة / خطبه 199: «شَبَّهَهَا رَسُولُ اللَّهِ«صلی الله علیه وآله و سلم» بِالْحَمَّةِ تَكُونُ عَلَی بَابِ الرَّجُلِ فَهُوَ یغْتَسِلُ مِنْهَا فِی الْیوْمِ وَ اللَّیلَةِ خَمْسَ مَرَّات»
[4]. العنكبوت / 45
[5]. الرّعد / 28
[6]. البقرة / 45
[7]. ر.ک: محبوب القلوب، ج 2، ص 163
[8]. یونس / 62: «آگاه باشید که به یقین دوستان و نزدیکان خدا نه بیمی (در عالم آخرت) بر آنان می رود و نه اندوهی خواهند داشت.»
[9]. مستدرك الوسائل، ج 15، ص 457
[10]. عدّة الداعی، ص 152: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص یحَدِّثُنَا وَ نُحَدِّثُهُ فَإِذَا حَضَرَتِ الصَّلَاةُ فَكَأَنَّهُ لَمْ یعْرِفْنَا وَ لَمْ نَعْرِفْهُ»
[11]. «لیلة الهریر» یعنی «شب غرّش»؛ ر.ک: مظهر حق، ص 252
[12]. وسائل الشّیعة، ج 4، ص 246: «كَانَ عَلِی ع یوْماً فِی حَرْبِ صِفِّینَ مُشْتَغِلًا بِالْحَرْبِ وَ الْقِتَالِ وَ هُوَ مَعَ ذَلِكَ بَینَ الصَّفَّینِ یرَاقِبُ الشَّمْسَ فَقَالَ لَهُ ابْنُ عَبَّاسٍ یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَا هَذَا الْفِعْلُ قَالَ أَنْظُرُ إِلَی الزَّوَالِ حَتَّى لِّی فَقَالَ لَهُ ابْنُ عَبَّاسٍ وَ هَلْ هَذَا وَقْتُ صَلَاةٍ إِنَّ عِنْدَنَا لَشُغُلًا بِالْقِتَالِ عَنِ الصَّلَاةِ فَقَالَ ع عَلَی مَا نُقَاتِلُهُمْ إِنَّمَا نُقَاتِلُهُمْ عَلَی الصَّلَاةِ قَالَ وَ لَمْ یتْرُكْ صَلَاةَ اللَّیلِ قَطُّ حَتَّی لَیلَةَ الْهَرِیرِ» و نیز المناقب، ج 2، ص 123
[13]. علل الشّرائع، ج 1، ص 181
[14]. بحارالأنوار، ج 43، ص 76: «قَالَ الْحَسَنُ مَا كَانَ فِی الدُّنْیا أَعْبَدَ مِنْ فَاطِمَةَ ع كَانَتْ تَقُومُ حَتَّی تَتَوَرَّمَ قَدَمَاهَا»
[15]. بحارالانوار، ج 43، ص 339: «إِذَا بَلَغَ بَابَ الْمَسْجِدِ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ یقُولُ إِلَهِی ضَیفُكَ بِبَابِكَ یا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاكَ الْمُسِی ءُ فَتَجَاوَزْ عَنْ قَبِیحِ مَا عِنْدِی بِجَمِیلِ مَا عِنْدَكَ یا كَرِیم»
[16]. بحارالانوار، ج 45، ص 21
[17]. الخرائج، ج 2، ص 890: «... مَنْ یقْوَی عَلَی عِبَادَةِ امِیرَ المؤمِنینَ»
[18]. بحارالانوار، ج 48، ص 221-213
[19]. وسائل الشّیعة، ج 4، ص 99: «أَنَّهُ خَلَعَ عَلَى دِعْبِلٍ قَمِیصاً مِنْ خَزٍّ وَ قَالَ لَهُ احْتَفِظْ بِهَذَا الْقَمِیصِ فَقَدْ صَلَّیتُ فِیهِ أَلْفَ لَیلَةٍ أَلْفَ رَكْعَةٍ وَ خَتَمْتُ فِیهِ الْقُرْآنَ أَلْفَ خَتْمَة»
[20]. المؤمنون / 3-1
[21]. الجعفریات، ص 38: «قِیلَ یا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الْخُشُوعُ؟ قَالَ التَّوَاضُعُ فِی الصَّلَاةِ وَ أَنْ یقْبِلَ الْعَبْدُ بِقَلْبِهِ كُلِّهِ عَلَی رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»
[22]. العنکبوت / 45
[23]. الحجر / 99
[24]. الکافی، ج 2، ص53: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص صَلَّی بِالنَّاسِ الصُّبْحَ فَنَظَرَ إِلَى شَابٍّ فِی الْمَسْجِدِ وَ هُوَ یخْفِقُ وَ یهْوِی بِرَأْسِهِ مُصْفَرّاً لَوْنُهُ قَدْ نَحِفَ جِسْمُهُ وَ غَارَتْ عَینَاهُ فِی رَأْسِهِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص كَیفَ أَصْبَحْتَ یا فُلَانُ قَالَ أَصْبَحْتُ یا رَسُولَ اللَّهِ مُوقِناً فَعَجِبَ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ قَوْلِهِ وَ قَالَ إِنَّ لِكُلِّ یقِینٍ حَقِیقَةً فَمَا حَقِیقَةُ یقِینِكَ فَقَالَ إِنَّ یقِینِی یا رَسُولَ اللَّهِ هُوَ الَّذِی أَحْزَنَنِی وَ أَسْهَرَ لَیلِی وَ أَظْمَأَ هَوَاجِرِی فَعَزَفَتْ نَفْسِی عَنِ الدُّنْیا وَ مَا فِیهَا حَتَّی كَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَى عَرْشِ رَبِّی وَ قَدْ نُصِبَ لِلْحِسَابِ وَ حُشِرَ الْخَلَائِقُ لِذَلِكَ وَ أَنَا فِیهِمْ وَ كَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَی أَهْلِ الْجَنَّةِ یتَنَعَّمُونَ فِی الْجَنَّةِ وَ یتَعَارَفُونَ وَ عَلَی الْأَرَائِكِ مُتَّكِئُونَ وَ كَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَى أَهْلِ النَّارِ وَ هُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ مُصْطَرِخُونَ وَ كَأَنِّی الْآنَ أَسْمَعُ زَفِیرَ النَّارِ یدُورُ فِی مَسَامِعِی فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِأَصْحَابِهِ هَذَا عَبْدٌ نَوَّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ بِالْإِیمَان »
[25]. المحجّة البیضاء، صص 365- 264
[26]. اسلام آئین رستگاری، صص 185-157
[27]. الکافی، ج 3، ص 343: «تَسْبِیحُ فَاطِمَةَ ع فِی كُلِّ یوْمٍ فِی دُبُرِ كُلِّ صَلَاةٍ أَحَبُّ إِلَی مِنْ صَلَاةِ أَلْفِ رَكْعَةٍ فِی كُلِّ یوْمٍ»
افزودن دیدگاه جدید