غدیر قربانی قدرت
در این نوشتار با عنوان « غدیر قربانی قدرت » تلاش بر این است، به علت عدم پذیرش امام علی علیه السلام به عنوان جانشین پیامبر صلی الله و علیه و آله بعد از رحلت آن حضرت، بپردازیم.
غدیر قربانی قدرت
اگر ماجرای غدیر خم از نظر تاریخی واقعیت دارد، چرا پس از ماجرای سقیفه شرکت کنندگان در آن محفل و نیز مردم مدینه سخنی که نشانه یادآوری این ماجرا باشد، بر زبان نیاوردند؟
به نظر می رسد این پرسش یکی از چالش های جدی فرا روی شیعه است؛ زیرا شیعه:
الف) با بهره گیری از منابع معتبر خود و اهل سنت به اثبات اصل ماجرای غدیر می پردازد؛ منابعی که در آن صدها صحابی و تابعی شناخته شده وجود دارد. [الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، علامه امینی، ج 1، ص 14- 73 . او این حدیث را از یکصدو ده نفر صحابی و هشتاد و چهار تابعی نقل می کند]
ب) با دلیل های متقن و شواهد مستحکم لغوی، قرآنی، سنتی و تاریخی واژه ولایت موجود در روایت غدیر را به معنای سرپرستی و به دست گرفتن امور جامعه مسلمانان می داند نه دوستی . [همان، ص 362- 370]
ج) اثبات می کند پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) در این ماجرا بر اساس دستور خداوند در پی تعیین جانشین بود نه معرفی کاندیدای خلافت. [همان، ص 370- 378]
با این همه در گزارش های تاریخی، جز چند منبع که در اعتبار آن ها سخن فراوان است، [مانند کتاب سلیم بن قیس و کتاب الاحتجاج نوشته احمد بن علی طبرسی] از واکنش شدید مردم و یاد آوری ماجرای غدیر خم کم تر سخن به میان آمده است. با آن که قطعا بیش تر مردم مدینه در ماجرای غدیر حضور داشتند، چرا پس از حدود 70 یا 84 روز [ماجرای غدیر خم در روز 18 ذی حجه واقع شد و وفات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) و ماجرای سقیفه در 28 صفر یا 12 ربیع الاول] از این ماجرا آن را فراموش کردند؟
البته احتمال اعتراض عده ای از مردم و یاد کرد ماجرای غدیر به وسیله آن ها و مخفی ماندن این واکنش، به سبب سیاست ممنوعیت نقل و تدوین حدیث، وجود دارد; ولی در عدم گستردگی این اعتراض ها تردید نیست.
با توجه به ماجرای غدیر و تاکید پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) بر تعیین جانشین، انتظار اعتراض گسترده نامعقول نمی نماید . بنابراین، واکنشی چنین محدود چگونه توجیه می شود؟ برای یافتن سرنخ های تاریخی این مشکل باید موقعیت زمانی این قطعه از تاریخ و نیز سیر جریان های سیاسی و اجتماعی از زمان واقعه تا وفات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) به دقت بررسی شود . بر این اساس، پی گیری بحث در محورهای زیر ضرورت دارد:
۱. قبل از تشکیل دولت مدینه به دست پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم)، مردم شهرهای بزرگ حجاز و بادیه ها تحت نظام قبیله ای به سر می بردند .
در این نظام سرآمد بودن در صفاتی چون سن، سخاوت، شجاعت، بردباری و شرافت معیار گزینش رهبر به شمار می آمد و رهبر قبیله حق نداشت از میان فرزندان و خویشانش جانشین برگزیند.
۲. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) نخستین کسی بود که در این سرزمین نهادی به نام دولت پدید آورد و ارزش های فرا قبیله ای ارائه داد.
آن حضرت (صلی الله علیه و آله وسلم) توانست قبایل مختلف شهرها و بادیه های منطقه را تحت یک نظام واحد متمرکز سازد. مردم که وی را پیامبری آسمانی می دانستند، تشکیل دولت از سوی او را امری الاهی به شمار آوردند و در برابر آن مقاومتی قابل توجه نشان ندادند.
۳. پیش از فتح مکه اسلام به گونه ای روز افزون در میان مردم شهرها و بادیه ها گسترش یافت تا جایی که سال بعد (سال نهم هجرت) عام الوفود (سال هیات ها) نام گرفت; یعنی سالی که مردم دسته دسته در قالب هیئت های مختلف نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) می شتافتند و اسلام خویش را آشکار می ساختند. ناگفته پیدا است، انگیزه همه این هیات ها معنوی نبود و همه تازه مسلمانان ایمان قلبی نداشتند.
۴. یکی از آموزه های اسلامی که پذیرش آن برای مردم دشوار می نمود، مساله تعیین جانشین بود؛ زیرا:
الف) مردم فقط پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) را دارای بعد الاهی می دانستند و حکومت فرا قبیله ای اش را می پذیرفتند. در نگاه آنان، جانشین پیامبر از چنین ویژگی ای برخوردار نبود . [برای اطلاع بیش تر مراجعه شود به: تاریخ تحول دولت و خلافت از بر آمدن اسلام تا برافتادن سفیانیان، رسول جعفریان، ص 27 به بعد]
ب) هنوز بسیاری از مردم خود را به اطاعت محض از دستورهای دنیوی آن حضرت مقید نمی دانستند؛ چنان که در مواردی چون صلح حدیبیه [المغازی، محمد بن عمر واقدی، تحقیق مارسدن جونس، ج 1، ص 606 و 607]. در این کتاب پس از نقل اعتراض عمر از وی چنین نقل کرده است: «من [عمر] چنان در شک افتادم که از آغاز اسلام خود تا آن هنگام در چنین شکی فرو نرفته بودم.» و تقسیم غنایم حنین [الکامل فی التاریخ، به ابن اثیر، تحقیق علی شیری، ج 1، ص 631] واکنش اعتراض آمیز نشان دادند.
ج) بسیاری از مردم اطاعت از فرمان های دنیوی مربوط به بعد از زندگانی رسول خدا را نمی پذیرفتند؛ زیرا هنوز از آموزه های جاهلی که به رئیس قبیله اجازه تعیین جانشین نمی دهد، دل نبریده بودند؛ و طبیعی بود که مساله ریاست دولت را از ریاست یک قبیله مهم تر بدانند.
د) هنوز بعضی از قریشیان تازه مسلمان چنان می پنداشتند که حضرت (صلی الله علیه و آله وسلم) در راستای رقابت قبیله ای مساله نبوت را مطرح کرده است . این گروه با توجه به اقبال عمومی مردم به آن حضرت (صلی الله علیه و آله وسلم) جرات مخالفت نداشتند؛ ولی با تعیین جانشین به ویژه از تیره بنی هاشم، لب به اعتراض گشادند و با بهره گیری از پشتوانه فرهنگ قبیله ای مردم اعتراض خویش را روشن تر بیان کردند.
ه) در زمان جاهلیت تنها اشرافی به مجلس مشورتی قریش (دارالندوه) راه می یافتند که به چهل سالگی رسیده باشند . [تاریخ سیاسی اسلام (1) سیرة رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم)، رسول جعفریان، ص 98] بر این بنیاد، پذیرش جانشین رسول خدا، به ویژه اگر آن فرد داماد پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) بود و کم تر از چهل سال [حضرت علی (علیه السلام)در آن هنگام طبق قول مشهور 33 سال داشت] داشت، بسیار دشوارتر می شد.
۵. دو نکته دیگر، پذیرش جانشینی امام علی (علیه السلام)را دشوار می ساخت:
الف) حضرت علی (علیه السلام) نزد قریشیان، به سبب دلاوری هایش در جنگ هایی مانند بدر و احد و به خاک و خون کشیدن بزرگان قریش، چهره منفی داشت. این پدیده سبب شد به تبلیغات گسترده روی آورند و چهره علی (علیه السلام) را نزد همه اعراب زشت جلوه دهند. [عمر در این باره می گوید: «قوم شما (قریش) به شما مانند نگاه گاو به کشنده اش می نگرند» .(شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 12، ص 9)]
ب) مردم قبایل مختلف این نکته را درک کرده بودند که با توجه به لیاقت ها و استعدادهای تیره بنی هاشم، اگر مساله جانشینی در میان آن ها تثبیت شود، هرگز از آن خاندان برون نخواهد آمد .
۶. نگاه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) به جانشینی حضرت علی (علیه السلام) الاهی و از روابط قبیله ای و خویشاوندی بسیار فراتر است؛ زیرا آن حضرت (صلی الله علیه و آله وسلم) به حفظ آیین وحی می اندیشید و طبیعی است که آشناترین فرد به کتاب و سنت و شجاع ترین و کوشاترین فرد در راه گسترش اسلام را برگزیند. البته پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) با وضعیت جامعه آشنا بود. از این رو، از آغاز رسالت، در موقعیت های گوناگون، به بهانه های مختلف و با بیان های متفاوت ویژگی های حضرت علی (علیه السلام) را یاد آور می شد و از جانشینی اش سخن به میان می آورد. [برای اطلاع از این موارد، ر . ک: موسوعة الامام علی بن ابی طالب فی الکتاب و السنة و التاریخ، محمدی ری شهری و همکاران، ج ۲] آن بزرگوار، سرانجام از سوی خداوند مامور شد در بزرگ ترین اجتماع مسلمانان که برخی شمار آن ها را بیش از یکصد هزار تن دانسته اند، آشکارا این مساله را اعلام کند [الغدیر، ج 1، ص 214] و دغدغه مخالفت جامعه را نادیده بگیرد. فرازی از آیه 67 سوره مبارکه مائده که از این دغدغه پیامبر پرده بر می دارد و به وی ایمنی می بخشد، چنین است: «. . . والله یعصمک من الناس؛ خداوند تو را از [شر] مردم نگاه می دارد».
در این عبارت، دو واژه «عصمت » و «ناس » بسیار راهگشا است . خداوند پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) را از چه چیزی حفظ می کرد؟ و این «ناس » چه کسانی بودند؟
با توجه به واقعیت خارجی و ایمن نماندن پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) از شر زبان مردم و نیز با توجه به این که سرانجام مساله جانشینی امام علی (علیه السلام) به سامان نرسید، بعید نمی نماید که مراد از واژه «یعصمک » نگهداری پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) از هجوم فیزیکی و یکباره مردم باشد؛ چنان که واژه «ناس » بر مردم عادی دلالت دارد و با توجه به اکثریت نو مسلمان آن زمان، به حمل این لفظ بر خلاف ظاهر نیازمند نیستیم.
۷. تاریخ درباره بسیاری از حوادث مقطع زمانی بین غدیر و وفات پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) ساکت مانده است؛ اما کالبد شکافی دو پدیده مهم آن عصر ما را با شدت اهتمام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) بر گزینش جانشین و گستره تلاش های مخالفان آن حضرت آشنا می سازد. این پدیده ها عبارت است از: سپاه اسامه و مخالفت با نگارش وصیت مهم رسول خدا .
۱. سپاه اسامه
پیامبر اکرم در واپسین روزهای زندگی اش فرمان داد لشکری عظیم به فرماندهی جوانی نورس به نام اسامة بن زید سمت دورترین مرزهای کشور اسلامی (مرزهای روم) رهسپار شود. [طبقات، محمد بن سعد کاتب واقدی، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج 4، ص 54- 58 ] کالبد شکافی دقیق این جریان نشان می دهد رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) در راستای تثبیت جانشینی حضرت علی (علیه السلام) به چنین اقدامی دست می زند؛ زیرا:
الف) در آن هنگام و در آستانه وفات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) خالی کردن مرکز حکومت از نیروهای نظامی و ارسال آن به دورترین نقاط به صلاح جامعه نبود؛ چون احتمال داشت پس از وفات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) بسیاری از نومسلمانان قبایل اطراف سر به شورش بردارند و کیان جامعه اسلامی در معرض تهدید قرار گیرد. آنچه این تصمیم گیری را در نظر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) منطقی جلوه می داد، دور ساختن مخالفان جانشینی حضرت علی (علیه السلام) از مدینه بود.
ب) انتصاب جوانی 18 ساله [همان، ص 55] به مقام فرماندهی لشکر و عدم توجه به اعتراضات اصحاب جز از کار انداختن مهم ترین [همان، ص 54 و 56 ] دستاویز مخالفان جانشینی علی (علیه السلام) هیچ توجیهی نداشت؛ زیرا اسامة بن زید که از جهاتی چون سابقه مسلمانی، شرافت، شجاعت و کاردانی سر آمد اصحاب به شمار نمی آمد و از نظر سنی حدود 15 سال از علی (علیه السلام) کوچک تر بود، با توجه به آن که در بسیاری از ویژگی ها با حضرت علی (علیه السلام) قابل مقایسه نمی نمود، در مقام فرماندهی سپاهی عظیم و متشکل از بزرگان صحابه مانند ابوبکر، عمر، ابو عبیده جراح، عثمان، طلحه، زبیر، عبدالرحمان بن عوف و سعد بن ابی وقاص قرار گرفت.
ج) دقت در ترکیب سپاه اسامه نشان می دهد تمام کسانی که احتمال داشت با جانشینی حضرت علی (علیه السلام) مخالفت ورزند، ملزم بودند در این سپاه شرکت جویند. [السقیفه، محمد رضا مظفر، ص 81 و 77] و کسانی که به بهانه بیماری پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) از اردوگاه به مدینه باز می گشتند، با جمله تاکیدی «لعن الله من تخلف عن جیش اسامة » [الملل و النحل، محمد بن عبدالکریم شهرستانی، تصحیح شیخ احمد فهمی محمد، ج 1، ص 14] روبه رو می شدند. در مقابل، یاران و موافقان جانشینی حضرت علی (علیه السلام) چون عمار، مقداد و سلمان از حضور در این سپاه معاف گشتند و ملزم شدند در مدینه به سر برند. [السقیفه، ص 81]
۲. پیشگیری از نگارش وصیت
این پدیده در واپسین روزهای حیات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) تحقق یافت. در آن روزها، پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) که احتمالا با بالاگرفتن زمزمه های مخالفت با جانشینی حضرت علی (علیه السلام) به شدت نگران اوضاع شده بود، دستور داد ابزار نوشتن آماده سازند تا سندی صریح و ماندگار برجای گذارد و از گمراهی امت جلوگیری کند. مخالفان که این دستور را با نقشه های چند ماهه خویش ناسازگار می دیدند، به شدت نگران شدند و با هزیان گو خواندن کسی که جز وحی چیزی بر زبان نمی راند، از نگارش این سند جلوگیری کردند .
تاریخ در این جا تنها از یک تن نام می برد. [من حیاة الخلیفة، عمربن الخطاب، عبدالرحمن احمد البکری، تعلیق سید مرتضی رضوی ص 101- 107] اما آشکار است که تنها یک نفر بی آن که جریانی نیرومند پشتیبانش باشد، نمی تواند با رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) مقابله کند . از این رو، بعضی از نصوص گوینده این عبارت را جمع دانسته، از کلمه «قالوا» استفاده کرده اند. [همان، ص 104]
۸. نخستین تشکیل دهندگان این جلسه که با هدف تعیین خلیفه ای جز حضرت علی (علیه السلام) در سقیفه گرد آمدند، انصار به شمار می آمدند . آن هم انصاری که در همه جا به پیروی محض از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) زبانزد بودند و دوستی شان با خاندان آن حضرت (صلی الله علیه و آله وسلم) به ویژه حضرت علی (علیه السلام) بر همگان ثابت شده است .
راستی چرا انصار؟ و چرا با این عجله، آن هم در حالی که هنوز بدن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) غسل داده نشده است؟ شواهد تاریخی، نشان می دهد انصار هرگز از جانشینی شخصیتی مانند حضرت علی (علیه السلام) هراسناک نبودند و او را ادامه دهنده راه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) می دانستند.
اقدام عجولانه آن ها در درک نکته ای حیاتی ریشه دارد. آن ها با تیزبینی دریافته بودند که شانسی برای به قدرت رسیدن حضرت علی (علیه السلام) وجود ندارد. مخالفت یاران بزرگ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) با راه افتادن سپاه اسامه و نیز مخالفت آنان با نگارش وصیت از سوی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) و به احتمال فراوان، حوادث دیگری که تاریخ ما را از آن بی خبر گذاشته است، انصار را به این نتیجه رسانده بود که مهاجران اندیشه به دست گرفتن حکومت در سر می پرورانند و احتمال دارد قریشیانی که سرانشان در نبرد با نیروهای انصار حامی پیامبر به قتل رسیدند، با بهره گیری از پیوند نزدیک قریش و مهاجران در پی انتقام بر آیند. بنابراین، به سقیفه شتافتند تا طرفداران غصب حق علی (علیه السلام) را دست کم از به دست گرفتن کامل قدرت باز دارند و به منظور حفظ جامعه انصار از توطئه های آتی، سهمی از قدرت به دست آورند.
پس انصار و مردم مدینه همگان حادثه غدیر را به یاد داشتند و دلالت آن بر تعیین جانشین را مسلم می دانستند; اما مشاهده تلاش های کسانی که در جهت مخالفت علنی با غدیر گام بر می داشتند و حرکت طرفداران آن واقعه آسمانی را به شدیدترین روش ممکن سرکوب می کردند، آن ها را از هرگونه تلاش در جهت احیای یاد غدیر باز می داشت .
بنابراین، طبیعی است که در این زمان شاهد اعتراض مردم مؤمن و استدلال آن ها به این حادثه مهم تاریخی نباشیم . آن ها، با توجه به زمینه های قبلی، تلاش و استدلال خود را آب در هاون کوفتن می دیدند . چنان که، بر اساس نصوص تاریخی، حضرت علی (علیه السلام) نیز در آن زمان به این جریان مهم استدلال نکرد. به نظر می رسد، در آن موقعیت، استدلال گسترده مردم به واقعه غدیر پرسش برانگیز است نه عدم استدلال؛ زیرا چنین استدلالی نمایانگر پذیرش یکباره جریان مخالف با فرمان پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) از سوی مردم معتقد به غدیر است و با شواهد تاریخی سازگاری ندارد.
همچنین شما می توانید برای مطالعه بیشتر در مورد غدیر، «ویژه نامه کمال الدین و تمام النعمه» را مشاهده نمایید.