خداوند متعال برای سهولت پيمودن راه هدايت و رسيدن به قله های سعادت، علاوه بر دستورات و كتابهای آسماني، الگوهای عملی را نيز معرفی فرموده است تا مردم با اقتدا به رفتار آنها راه حقيقت و راستی را به درستی و آسانی بپيمايند. تمام انبيا از اين افراد می باشند و در راس همه، پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله قرار دارد.
قرآن كريم در مورد اقتدا به پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله فرمود: «ولكم فی رسول الله اسوة حسنة»؛(1) «برای شما در [رفتار] رسول خدا الگوی نيكويی است. »
بعد از پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله اسوه های امت، امامان معصوم عليهم السلام و اهل بيت آن حضرت می باشند، و يكی از اين اسوه ها، سرور شهيدان، حسين بن علی عليه السلام است.
خود آن بزرگوار در نامه ای به سليمان بن صرد خزاعی و مسيب و... نوشت: «فلكم فی اسوة؛ (2) برای شما در رفتار من الگو است. »
از اين جهت لازم است شيعيان با اوصاف و ويژگيهای آن بزرگوار آشنا شوند، و خود را با او همرنگ نمايند. آنچه در پيش رو داريد، اشاره ای به برخی ويژگيها و اوصاف سيدالشهداء، حسين بن علی عليه السلام است. مبلغان محترم می توانند در ماه محرم هر يك از اين ويژگيها را در يك سخنرانی مطرح كرده و آن را با توجه به شرايط منطقه تبليغی خود و اضافه كردن چاشنيهای سخنرانی ارائه كنند.
1. اخلاص و خدامحوری
در پيشگاه الهی تنها اعمالی ارزش دارد كه با اخلاص و رضايت خداوند همراه باشد، به همين جهت تمام اعمال در قرآن كريم به نوعی مقيد به اخلاص و قصد قربت شده اند. درباره جهاد می فرمايد: «والذين جاهدوا فی سبيل الله»؛(3) «كسانی كه در راه خداوند جهاد كردند » و درباره شهادت می خوانيم «الذين قتلوا فی سبيل الله»؛(4) «كسانی كه در راه خدا كشته شدند. » درباره انفاق می خوانيم: «والذين ينفقون اموالهم فی سبيل الله»؛(5) «كسانی كه اموال خود را در راه خدا انفاق می كنند. »
و كسانی را قرآن به عنوان اسوه مطرح نموده، كه كارشان بر محور رضای خداوند بوده است، از جمله:
1. از زبان حضرت ابراهيم می خوانيم: «قل ان صلاتی ونسكی ومحيای ومماتی لله رب العالمين لا شريك له وبذالك امرت وانا اول المسلمين»؛(6) بگو: نماز و تمام عبادات من، و زندگی و مرگ من، همه برای خداوند، پروردگار جهانيان است. همتايی برای او نيست، و به همين مامور شده ام و من نخستين مسلمانم. »
2. درباره اميرمؤمنان در قرآن می خوانيم: «ومن الناس من يشری نفسه ابتغاء مرضاة الله والله رؤوف بالعباد»؛ «و از مردم كسی است كه جان خود را به خاطر خشنودی خدا می فروشد، و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.»(7)
3. قرآن درباره اهل بيت عليهم السلام می فرمايد: «ويطعمون الطعام علی حبه مسكينا ويتيما واسيرا انما نطعمكم لوجه الله لا نريد منكم جزاء ولا شكورا»؛(8) «غذا [ی خود] را با اينكه به آن علاقه دارند، به «مسكين» و «يتيم» و «اسير» می دهند [و می گويند:] ما شما را بخاطر خدا اطعام می كنيم، و هيچ پاداش و سپاسی از شما نمی خواهيم. »
از آنچه بيان شد و غير آن از آيات قرآن به خوبی استفاده می شود كه اعمالی در پيشگاه الهی ارزش دارد كه همراه با اخلاص و رضايت الهی باشد، و افرادی در نزد او منزلت دارند كه در مسير رضايت حق قدم بردارند.
اخلاص در روايات
1. همه چيز برای خدا: علی عليه السلام فرمودند: «طوبی لمن اخلص لله عمله وعلمه وحبه وبغضه واخذه وتركه وكلامه وصمته؛(9) خوشا به حال كسی كه عمل و علم و دوستی و دشمنی و گرفتن و ترك كردن و سخن گفتن و سكوتش رابرای خداوند خالص كرده است.»
از رجب علی خياط نقل شده است كه: «در تشييع جنازه آية الله بروجردی رحمه الله جمعيت بسياری آمدند و تشييع باشكوهی شد، در عالم معنا از ايشان پرسيدم كه چطور شد از شما اين اندازه تجليل كردند؟ فرمود: تمام طلبه ها را برای خدا درس می دادم.»(10)
پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله به اباذر فرمود: «يا اباذر ليكن لك فی كل شی ء نية صالحة حتی فی النوم والاكل؛ (11) ای ابوذر! بايد در هر كاری نيتی پاك داشته باشي، حتی در خوردن و خوابيدن ».
2. فقط اعمال خالص: پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله فرمود: «اذا عملت عملا فاعمل لله خالصا لانه لا يقبل من عباده الاعمال الا ما كان خالصا؛(12) هرگاه عملی انجام دادي، پس برای خدا خالصانه انجام بده؛ زيرا خداوند فقط اعمالی را از بندگان می پذيرد كه خالصانه انجام شده باشد.»
3. راس طاعت: امام صادق عليه السلام فرمودند: «راس طاعة الله الرضا بما صنع الله فيما احب العبد وفيما كره (13) ؛ سر [و اساس بندگی خداوند، راضی بودن به آن چيزی است كه خداوند پيش می آورد؛ در آنچه بنده دوست دارد و يا ناخوشايند اوست.»
4. رضايت خدا يا مردم؟: امام حسين عليه السلام فرمود: «من طلب رضا الله بسخط الناس كفاه الله امور الناس ومن طلب رضا الناس بسخط الله وكله الله الی الناس؛(14) هركس رضايت خدا را بخواهد هر چند با خشم مردم همراه شود؛ خداوند او را از امور مردم كفايت می كند، و هر كس كه دنبال رضايت مردم باشد با به خشم آوردن خداوند، خداوند او را به مردم وامی گذارد.»
امام حسين عليه السلام و رضايت الهی
از بارزترين ويژگيها و اوصاف امام حسين عليه السلام اين است كه در تمام زندگي، گفتار و رفتار و كردارش طبق رضايت حق و در مسير الهی بود. جز از رضای خدا دم نزد و جز خدا نديد و جز سخن خدا نشنيد و راستی كه او به تمام معنی يك بنده سراپا تسليم الهی بود. به نمونه هايی در اين رابطه اشاره می شود:
1. قيام برای خدا: آن حضرت فرمودند: «اللهم انك تعلم انه لم يكن ما كان منا تنافسا فی سلطان، ولا التماسا من فضول الحطام ولكن لنری المعالم من دينك ونظهر الاصلاح فی بلادك ويامن المظلومون من عبادك ويعمل بفرائضك وسنتك واحكامك؛(15)
بار خدايا! تو خود می دانی آنچه از ما سر زد، رقابت برای دستيابی به سلطنت و آرزوی زياد كردن كالای بی ارزش دنيا نبوده است؛ بلكه برای اين بوده كه نشانه های دين تو را افراشته ببينيم و اصلاح را در شهرهايت آشكار نماييم و بندگان ستمديده ات منيت يابند و به واجبات و سنتها و احكام تو عمل شود. »
2. درخواست خشنودی خدا: امام حسين عليه السلام در كنار قبر پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله به درگاه خداوند عرض می كند: «اللهم انی احب المعروف وانكر المنكر وانا اسئلك يا ذالجلال(16) والاكرام بحق القبر ومن فيه الا اخترت من امری هذا ما هو لك رضا ولرسولك فيه رضي؛(17) خدايا! براستی من معروف را دوست دارم و منكر را زشت می دارم. ای خدای بزرگ و بزرگوار! من از تو می خواهم به حق اين قبر [پيامبر اكرم] و كسی كه درون آن است، كه برای من در اين قيام آنچه رضايت تو و پيامبرت در آن است پيش آوری. »
3. هرچه خدا بخواهد: پس از آنكه امام حسين عليه السلام از مدينه به سوی مكه حركت كرد، در مكه سخنان زيادی ايراد فرمود. در يكی از آنها فرمود: «الحمد لله وما شاء الله ولا قوة الا بالله... رضی الله رضانا اهل البيت نصبر علی بلائه؛(18) سپاس برای خداست، آنچه خدا بخواهد [همان خواهد بود] و قوتی جز برای خدا نيست...، خشنودی خدا، خشنودی ما اهل بيت است و در مقابل بلای او صبر می كنيم. »
4. فقط برای خدا: هنگامی كه تير به سينه حضرت اصابت كرد و به زمين افتاد فرمود: «بسم الله وبالله وفی سبيل الله وعلی ملة رسول الله؛(19) به نام خدا و به ياد خدا و در راه خدا و بر دين رسول خدا [شهيد می شوم].»
الهی در رهت از سرگذشتم
هم از عون و هم از جعفر گذشتم
رضا دادم تنم بی سر بگردد
ستوران بر همه پيكر بگردد
رضا دادم كه اكبر كشته گردد
تن پاكش به خون آغشته گردد
زكينه پيكرم پامال گردد
زعشقت سر زنی بر دار گردد
امام حسين عليه السلام نه تنها در لحظه شهادت زمزمه «فی سبيل الله » به زبان داشت بلكه هميشه در صبحگاهان و شامگاهان اين دعا را به زبان داشت: «بسم الله وبالله ومن الله و الی الله وفی سبيل الله وعلی ملة رسول الله، و توكلت علی الله، ولا حول ولا قوة الا بالله العلی العظيم. اللهم انی اسلمت نفسی اليك، ووجهت وجهی اليك وفوضت امری اليك، اياك اسال العافية من كل سوء فی الدنيا والآخرة؛ (20) به نام خدا و به ياد خدا، از خداوند و به سوی او، و در راه او، بر آيين پيامبر او، و بر خداوند توكل كردم و نيرو و قدرتی جز به [اراده] خداوند بزرگ نيست. پروردگارا! جانم را به تو تسليم كرده و چهره ام را به سوی تو گردانده و كارم را به تو واگذار نموده و از تو سلامتی از هر بدی در دنيا و آخرت را خواهانم.»
در سراسر دعای فوق خدامحوري، رضايت الهي، و خشنودی به رضايت خداوند موج می زند.
2. صبر و بردباری
يكی ديگر از صفات نيكو و كليدی انسان، صفت صبر و بردباری است، صبر حالتی است نفسانی كه اگر به حد اعلای خود برسد انسان را از بی قراری و اضطراب و شكايت از قضای الهی در برابر حوادث باز می دارد و قدرت ايستادگی در مقابل نفس و خواسته های آن را پيدا می كند و بر انجام واجبات و طاعات پايدار خواهد ماند؛ به همين جهت در منابع دينی صبر به سه قسم تقسيم شده است؛ صبر در مقابل بلاها و مصائب كه نيكوست، و نيكوتر از آن صبر بر طاعت و بندگی است، و برتر از همه بردباری و استقامت در مقابل گناهان و شهوات است.(21)
صبر در قرآن
در قرآن كريم، آيات فراوانی درباره صبر و استقامت آمده است. گاهی به انبياء و مؤمنان، دستور می دهد كه صبر كنيد، مانند:
«واصبر علی ما اصابك ان ذلك من عزم الامور » ؛ (22) «و در برابر مصايبی كه به تو می رسد شكيبا باش كه اين از كارهای مهم است. »
«فاصبر ان وعد الله حق » ؛ (23) «پس صبر و شكيبايی پيشه كن كه وعده خدا حق است. »
و گاهی دستور می دهد كه همديگر را به صبر توصيه نماييد، مانند «وتواصو بالصبر» ؛ (24) «همديگر را به صبر سفارش كنيد. »
و گاه صابران را با زبانهای مختلف مورد تشويق و بشارت قرار می دهد، مانند: «وبشر الصابرين»؛(25) «به صابران بشارت ده ».
«والله يحب الصابرين»؛(26) «خداوند صابران را دوست دارد.»
«ان الله مع الصابرين»؛(27) «براستی خداوند با بردباران است.»
و در آيه ای دستور می دهد كه از صبر استمداد بجوييد: «استعينوا بالصبر»؛(28) «از صبر ياری بجوييد.»
و در برخی آيات پاداش بی حساب صبر و شكيبايی را گوشزد نموده است، مانند اين آيات:
«ولنجزين الذين صبروا اجرهم باحسن ما كانوا يعملون»؛(29) «و به كسانی كه صبر و استقامت پيشه كردند، مطابق بهترين اعمالی كه انجام می دادند پاداش خواهيم داد. »
«ونعم اجر العاملين الذين صبروا»؛(30) «چه خوب است پاداش عمل كنندگان؛ همانها كه صبر و استقامت ورزيدند.»
«انما يوفی الصابرون اجرهم بغير حساب»؛(31) «همانا صابران اجر و پاداش خود را بی حساب دريافت می دارند.»
صبر در روايات
در روايات هم به تعبيرات ارزشمندی درباره صبر برمی خوريم، مانند:
1. پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله: «الصبر كنز من كنوز الجنة؛(32) صبر گنجی از گنجهای بهشت است.
2. علی عليه السلام: «الصبر عون علی كل امر؛(33) صبر به [پيشرفت] هر كاری كمك می كند. و فرمود: «ان صبرت ادركت بصبرك منازل الابرار؛(34) اگر صبر كنی به مقامات ابرار می رسی. »
3. در روايتی می خوانيم: «والصبر راس الايمان، فلا ايمان لمن لا صبر له؛(35) بردباری سر ايمان است، پس هر كسی صبر نداشته باشد، ايمان ندارد. »
4. امام صادق عليه السلام فرمود: «انا صبر و شيعتنا اصبر منا لانا نصبر علی ما نعلم وشيعتنا يصبرون علی ما لا يعلمون؛(36) ما خيلی بردباريم و شيعيان ما از ما بردبارترند، چرا كه ما بر آنچه می دانيم صبر می كنيم ولی شيعيان ما بر چيزهايی كه آگاهی از [عواقب] آن ندارند شكيبايی می كنند. »
5. از حضرت مسيح عليه السلام نقل شده است كه فرمود: «انكم لا تدركون ما تحبون الا بصبركم علی ما تكرهون؛(37) براستی شما به آنچه دوست داريد نمی رسيد مگر با صبر و بردباری بر آنچه بد می داريد. »
6. امام حسين عليه السلام فرمودند: «من اصابته مصيبة فقال اذا ذكرها «انا لله وانا اليه راجعون » جدد الله له من اجرها مثل ما كان له يوم القيامة؛(38) هر كسی مصيبتی به او رسد، پس هرگاه كه به ياد آن مصيبت می افتد بگويد: «ما از خداييم و به سوی خدا باز می گرديم. »، خداوند در روز قيامت پاداش او را [هر مقدار كه تكرار كند] به ميزان پاداش مصيبتی كه به او رسيده است تجديد می كند. »
7. امام صادق عليه السلام درباره آثار صبر فرمودند: «الصبر يظهر ما فی بواطن العباد من النور والصفاء، والجزع يظهر ما فی بواطنهم من الظلمة والوحشة؛(39) صبر، آنچه را كه در درون بندگان از نور و صفا وجود دارد، آشكار می سازد، و ناشكيبايي، آنچه را كه در درون آنها از ظلمت و وحشت است ظاهر می سازد. »
صبر در سيره امام حسين عليه السلام
اگر بنا است برای صبر و صابران الگوی كامل و جامعی معرفی نمود، يكی از آنها سرور شهيدان، حسين بن علی عليه السلام است كه صبر را با تمام اقسام و ابعادش در زندگی و رفتار خويش به بشريت نشان داد و با سركشيدن جام تلخ صبر و بردباري، تمام ثمرات شيرين آن را در دنيا و آخرت نصيب خويش نمود. او از كودكی در مقابل فقر و نداري، مصائب مادر و پدر و برادر، ظلمهای ستم گران، آوارگی از مدينه تا كربلا، تشنگی و گرسنگي، شهادت برادران و فرزندان و ياران و صدها مصيبت ديگر صبر و شكيبايی نمود تا آنجا كه صبر را نيز از تحمل و بردباری خود خجل كرد. اينك به برخی از نمونه هايی كه در تاريخ و روايات به آنها اشاره شده می پردازيم:
1. صبر در مقابل ستمگری معاويه: پس از شهادت امام مجتبی عليه السلام، گروهی از كوفيان و ديگر شهرها به امام حسين عليه السلام نامه نوشتند و تقاضای قيام كردند. امام در جواب آنها فرمود: «همانا نظر برادرم - كه خدا او را رحمت فرمايد - وفاداری به پيمان صلح بود، و نظر من مبارزه و جهاد با ستم كاران است كه رستگاری و پيروزی به همراه دارد، پس تا معاويه زنده است، در جای خود باشيد [و صبر پيشه كنيد،] پنهان كاری نماييد، اهداف خود را مخفی كنيد تا مورد سوء ظن قرار نگيريد، پس هرگاه معاويه از دنيا برود و من زنده باشم، نظر نهايی خود را به شما اعلام می كند، ان شاء الله.»(40)
در نامه فوق حضرت علی رغم نظر خويش، فقط به خاطر تعهد نسبت به صلح امام حسن عليه السلام با معاويه، هم خود و هم ياران خويش را دعوت به صبر و تحمل می كند.
در جای ديگر فرمود: «قد كان صلح وكانت بيعة كنت لها كارها فانتظروا مادام هذا الرجل حيا فان يهلك نظرنا ونظرتم؛(41) قرارداد صلح و بيعتی [بين ما] وجود دارد كه خوشايند من نيست [ولی با اين حال صبر و تحمل می كنم] . شما هم تا معاويه زنده است منتظر باشيد، پس آنگاه كه بميرد ما و شما تجديد نظر می كنيم. »
2. صبر در مقابل اهانت به جنازه امام حسن عليه السلام: وقتی مراسم غسل و تكفين امام حسن عليه السلام تمام شد، امام حسين عليه السلام بر آن نماز گذارد و قصد داشت برادر را در كنار قبر رسول خدا صلی الله عليه و آله دفن كند. مروان، داماد عثمان، سوار بر قاطری شد و خود را به عايشه رساند و او را تحريك كرد كه جلو اين كار را بگيرد. اندكی بعد تعدادی از مخالفان به رهبری عايشه صف كشيدند و خطاب به امام حسين عليه السلام گفتند: سوگند به خدا نمی گذاريم حسن را در كنار قبر رسول خدا صلی الله عليه و آله دفن كنيد. امام حسين عليه السلام فرمودند: «اينجا خانه رسول خدا صلی الله عليه و آله است و تو ای عايشه يكی از همسران نه گانه آن حضرت هستي، كه اگر حق تو محاسبه شود به اندازه جايگاه قدمهای خود از اين خانه سهم داری. »
در اينجا بنی هاشم دست به شمشير بردند و نزديك بود جنگی پديد آيد؛ اما امام حسين عليه السلام به خاطر عمل كردن به وصيت برادرشان مبنی بر اينكه خون ريزی صورت نگيرد، صبر كردند و فرمودند: «الله الله ان تفعلوا وتضيعوا وصية اخی وقال لعائشة: والله لولا ان ابا محمد اوصی الی ان لا اهريق محجمة دم لدفنته ولو رغم انفك؛(42) خدا را، خدا را [پروا كنيد] ، مبادا كاری انجام دهيد كه وصيت برادرم ضايع گردد. » و خطاب به عايشه فرمود: «سوگند به خدا! اگر برادرم وصيت نكرده بود كه مبادا قطره ای خون ريخته شود، او را [در كنار پيامبر] دفن می كردم ولو اينكه بينی تو به خاك می ماليده شود. » ولی عايشه و طرفداران او دست برنداشتند، و با برخورد مسلحانه جنازه را تيرباران كردند.
3. فقط صابران بيايند: امام حسين عليه السلام هر چند ياران و اصحاب معدودی داشت، ولی اين گونه نبود كه هر كس را به ياری دعوت كند، و نصرت هر بی صبر و تحملی را بپذيرد؛ بلكه با صراحت اعلام كرد كه فقط صابران بيايند و بمانند: «ايها الناس فمن كان منكم يصبر علی حد السيف وطعن الاسنة فليقم معنا و الا فلينصرف عنا؛ (43) ای مردم! هر كدام از شما كه می تواند بر تيزی شمشير و ضربات نيزه ها صبر كند با ما قيام كند [و بماند] وگرنه از ميان ما بيرون رود [و خود را نجات دهد] . »
گفت ای گروه هر كه ندارد هوای ما
سرگيرد و بيرون رود از كربلای ما
4. صبر تا مرز تنهايي: آن حضرت در گوشه ای از نامه اش به محمد حنفيه نوشت: «فمن قبلنی بقبول الحق فالله اولی بالحق ومن رد علی هذا اصبر حتی يقضی الله بينی وبين القوم بالحق؛(44) پس هركس حقيقت مرا بپذيرد [و از من پيروی كند، راه خدا را پذيرفته و] خدا به حق اولی است و هر كس رد كند [و من را تنها گذارد] صبر می كنم تا خداوند ميان من و اين قوم به حق داوری كند. »
5. روز عاشورا و صبر بی پايان: وقتی روز عاشورا فرا رسيد و فشار نظامي، تشنگی و مشكلات ديگر هجوم آوردند، ياران اطراف حسين عليه السلام را گرفتند و نگاه به چهره او دوختند، تا ببينند چه رهنمودی می دهد. امام حسين عليه السلام به راستی صحنه های بسيار زيبايی از پشت پرده های صبر را به نمايش گذاشت كه به برخی موارد آن اشاره می شود:
الف) خطاب به ياران با چهره ای گشاده و با نفس آرام فرمود: «صبرا بنی الكرام فما الموت الا قنطرة عن البؤس والضراء الی الجنان الواسعة والنعيم الدائمة؛(45) ای فرزندان كرامت و شرف! شكيبا باشيد، مرگ پلی بيش نيست كه ما را از مشكلات و سختيها به سوی بهشت وسيع و نعمتهای جاويدان عبور می دهد. »
و در جای ديگر فرمود: «ان الله قد اذن فی قتلكم فعليكم بالصبر؛(46) براستی خداوند اذن كشته شدن [و شهادت شما را] داده است، پس بر شما لازم است كه صبر كنيد. »
ب) آن حضرت خطاب به احمد بن حسن عليه السلام، آنگاه كه بعد از جنگ آشكار برگشت و از عمو آب خواست، فرمود: «يابنی اصبر قليلا حتی تلقی جدك فيسقيك شربة من الماء لا تظما بعدها ابدا؛(47) پسرم! مدت كمی شكيبايی كن تا جدت رسول خدا صلی الله عليه و آله را، ملاقات كني، پس آنگاه از آبی سيرابت كند كه هرگز بعد از آن تشنه نشوی.»
ج) امام حسين عليه السلام خطاب به علی اكبرش هنگامی كه برای تجديد قوا آب خواست، فرمود: «اصبر حبيبی فانك لاتمسی حتی يسقيك رسول الله بكاسه؛(48) عزيز دلم صبر كن؛ زيرا به زودی از دست جدت رسول خدا صلی الله عليه و آله سيراب می شوی. »
راستی بسيار صبر و شكيبايی می خواهد كه انسان جوانش را اين گونه به سوی مرگ و شهادت تشويق كند؛ آن هم جوانی چون علی اكبر كه از تمام جهات به پيامبر صلی الله عليه و آله شباهت داشت.
گمان مدار كه گفتم برو، دل از تو بريدم
نفس شمرده زدم همرهت پياده دويدم
محاسنم به كف دست بود و اشك به چشمم
گهی به خاك فتادم گهی زجای پريدم
دلم به پيش تو، جان در فغان ديده به قامت
خدای داند و دل شاهد است من چه كشيدم
هنوز العطشت ميزد آتشم كه زميدان
صدای يا ابتای تو را دوباره شنيدم
پسرم! نه تيغ شمر مرا می كشد نه نيزه خولی
زمانه كشت مرا لحظه ای كه داغ تو ديدم
د) آن گاه كه به درب خيمه زنها آمده و فرياد كشيد: سكينه، فاطمه، زينب، ام كلثوم، خداحافظ من هم رفتم، زنها و بچه ها شروع به گريه كردند، حضرت خطاب به سكينه فرمودند: «يا نور عينی... فاصبری علی قضاء الله ولا تشكی فان الدنيا فانية والآخرة باقية؛(49) ای نور چشمم!... پس بايد بر تقديرات الهی صبر كنی و شكوه نكني؛ چرا كه دنيا ناپايدار و آخرت ماندگار است. »
ه) آخرين پرده ها از نمايش صبر حسين عليه السلام: آن حضرت چون آهن آب ديده و تيغ صيقل خورده هر چه بيشتر مصيبت می ديد جلا و نورانيت بيشتری پيدا می كرد. حميد بن مسلم می گويد: حسين عليه السلام را در سخت ترین لحظه های عاشورا و جنگ ديدم. به خدا سوگند هرگز مرد گرفتار [و مصيبت زده اي] را نديدم كه فرزندان و خاندان و يارانش كشته شده باشند در عين حال دلدار و استوارتر و قوی دل تر از آن بزرگوار باشد. چون پيادگان به او حمله می كردند، او با شمشير بر آنها حمله می كرد و آنها از راست و چپ می گريختند؛ چنان كه گله روباه از شيری فرار كند.(50) آن گاه كه حضرت به زمين افتاده بود و لحظات آخر عمر خويش را سپری می كرد، آخرين پرده از شكوه و صبر خويش را با اين جملات به عرصه نمايش گذاشت: «صبرا علی قضائك لااله سواك يا غياث المستغيثين ولا معبود غيرك، صبرا علی حكمك؛(51) در برابر قضای تو صبر می كنم، خدايی جز تو نيست، ای پناه پناه آورندگان، و معبودی جز تو وجود ندارد، بر حكم تو صبر می كنم. »
3. خدمت گزاری
از ديگر اوصاف انساني، كه نشانگر رشد روحی افراد است، بخشش و خدمت گزاری است. خدمت به ديگران راه ميان بری است برای رسيدن به خدا و كمالات معنوی و همين طور راز موفقيت در همين دنيا است؛ به همين جهت در منابع دينی سخت روی خدمت گزاری و دستگيری از ديگران تكيه و تاكيد شده است.
خدمت گزاری در قرآن
در فرهنگ قرآن مصاديق خدمت گزاری را در مسائلی همچون انفاق، احسان، امداد، حمايت از محرومان و مظلومان و قضای حاجت، قرض الحسنه و... می توان جستجو كرد كه به برخی از آنها اشاره می شود:
1. انفاق به ديگران: «لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون...»؛(52) «هرگز به نيكوكاری نمی رسيد مگر اينكه از آنچه دوست می داريد، انفاق كنيد.»
2. احسان: «واحسنوا ان الله يحب المحسنين»؛(53) «احسان كنيد كه خداوند نيكوكاران را دوست می دارد.»
3. امداد ديگران: «وتعاونوا علی البر والتقوي»؛(54) «در راه نيكی و تقوا با هم تعاون كنيد. »
دانی كه چرا خدا به تو داده دو دست من معتقدم كه اندر آن سری است
يك دست به كار خويشتن پردازی با دست دگر ز ديگران گيری دست
4. حمايت از مظلومان: «وما لكم لا تقاتلون فی سبيل الله والمستضعفين من الرجال والنساء والولدان»؛(55) «شما را چه شده است كه در راه خدا [و برای نجات] مردان و زنان و كودكانی كه [به دست ستمگران] تضعيف شده اند پيكار نمی كنيد. »
خدمت رسانی در روايات
در روايات هم از خدمت رسانی و خدمت گزاری با تعبيرات مختلف تشويق و بر آن تاكيد شده است كه به نمونه هايی اشاره می شود:
امام صادق عليه السلام فرمود: «ملعون ملعون من وهب الله له مالا فلم يتصدق منه شيئا؛(56) از رحمت خدا دور است، از حمت خدا دور است كسی كه خداوند به او مالی عنايت كند، ولی چيزی از آن صدقه ندهد. »
2. پيامبراكرم صلی الله عليه و آله فرمودند: «سيد القوم خادمهم؛(57) رئيس و آقای هر قومي، خدمت گزار آن قوم است.»
3. امام علی عليه السلام فرمودند: «السيد من تحمل اثقال اخوانه؛(58) آقا كسی است كه بار مشكلات سنگين برادران دينی خود را به دوش كشد. »
خدمت گزاری در سيره حسين بن علی عليه السلام
1. انديشه سازی
امام حسين عليه السلام نه تنها انفاق و خدمت گزاری را در جامعه آن روز به نحو احسن و اعلی انجام می داد بلكه تلاش داشت انديشه عالی و ديدگاه بلند خويش را درباره خدمت رسانی به جامعه اسلامی القاء نمايد. برای تحقق همين امر است كه فرمودند: «ای مردم! با ارزشهای والای اخلاقی زندگی كنيد و برای به دست آوردن سرمايه های سعادت شتاب كنيد، كار خوبی را كه برای آن شتاب نكرديد به حساب نياوريد، ستايش را با كمك كردن به ديگران به دست آوريد، با كوتاهی كردن سرزنشها را به جان نخريد، اگر نيكی به كسی روا داشتيد و آن شخص قدردانی نكرد نگران نباشيد؛ زيرا خداوند او را مجازات خواهد كرد، و خدا بهترين پاداش دهنده و بهترين هديه دهنده است. » آن گاه فرمودند: «واعلموا ان حوائج الناس اليكم من نعم الله عليكم فلا تملوا النعم فتحور نقما؛ (59) بدانيد نيازهای مردم به سوی شما، از نعمتهای پروردگار برای شما است؛ پس نعمتها را [پس نزنيد و] از دست ندهيد كه دچار عذاب الهی می شويد. »
امام حسين عليه السلام در ادامه همان حديث باز به انديشه سازی می پردازد و می فرمايد: «ايها الناس من جاد ساد و من بخل رذل وان اجود الناس من اعطی من لايرجوا؛ (60) ای مردم! هر كس بخشش كند، سروری كند و هر كس بخل ورزد، پستی كرده است، و همانا بخشنده ترین مردم كسی است كه به انسانی كمك كند كه [به او] اميدی نداشته باشد. »
همچنين آن حضرت درباره پاداش و پی آمد خدمت گزاری فرمودند: «من سعی فی حاجة اخيه المؤمن فكانما عبدالله تسعة الاف سنة صائما نهاره قائما ليله؛ (61) كسی كه برای برطرف كردن نياز برادر مؤمنش تلاش كند، گويا خدا را نه هزار سال عبادت كرده است كه روزهايش را روزه دار و شبهايش را بيدار بوده است. »
چنان كه در روايت ديگری فرمود: «ان المسالة لاتحل الا فی احدی ثلاث دم مفجع اودين مقرح او فقر عدقع؛ (62) كمك خواستن از ديگران حلال نيست مگر در سه مورد:
1. [پرداخت] خون بها، 2. دين و قرض كمرشكن، و 3. فقر ذلت بار. »
2. خدمت گزاری در عمل
در ذيل نمونه هايی از خدمت گزاری امام حسين عليه السلام را برمی شمريم بدان اميد كه از آن امام خدوم الگو گيريم.
الف) مردی از انصار نزد امام حسين عليه السلام آمد. می خواست نياز خود را مطرح كند، ولی امام حسين عليه السلام به او فرمودند: «يا اخا الانصار صن وجهك عن بذلة المسالة وارفع حاجتك فی رقعة فانی آت فيها ما سارك ان شاء الله؛ ای برادر انصاري! آبرويت را از اينكه آشكارا درخواست كنی نگهدار و درخواست خود را به صورت كتبی عرضه كن، و من نيز طوری عمل می كنم كه زمينه شادی و خوشحالی تو فراهم شود، ان شاءالله. »
آن مرد به حضرت چنين نوشت: ای اباعبدالله! فلانی از من پانصد دينار [سكه طلا] طلبكار است و برای دريافت آن پافشاری می كند. با او گفتگو فرماييد تا زمان ميسر شدن مهلت دهد.
هنگامی كه امام حسين عليه السلام نامه را خواند، به منزل خود رفته، كيسه ای كه در آن هزار دينار بود آورد و به او داد و سپس فرمود: «پانصد سكه آن را به قرضت بده و پانصد سكه ديگر را كمك خرج زندگی خود ساز و حاجت خود را فقط با سه گروه مطرح كن: ديندار، جوانمرد، و ريشه دار [و آن كه از نظر خانوادگی اصالت دارد] . اما ديندار برای حفظ دين خود حاجت تو را برآورده می سازد و جوانمرد از مردانگی خود شرم می كند و انسان ريشه دار می داند كه تو با اين رو انداختن به او، از آبرويت مايه گذاشتي، لذا با برآوردن نيازت آبروی تو را حفظ می كند.»(63)
به جهت همين حفظ آبروی افراد بود كه تمام ائمه ما از جمله امام حسين عليه السلام شبانه و مخفيانه و سر و صورت بسته به فقرا كمك می كردند.
ب) حضرت امام حسين عليه السلام آن قدر كمك و خدمت رسانی به فقراء داشت كه پشت و بازويش زخم شده بود. از شعيب بن عبدالرحمان خزاعی نقل شده است كه: «وجد علی ظهر الحسين بن علی يوم الطف اثر فسالوا زين العابدين عن ذلك فقال: مما كان ينقل الجراب علی ظهره الی منازل الارامل واليتامی والمساكين؛ (64) بر پشت امام حسين عليه السلام در روز عاشورا اثر [زخمي] يافت شد، پس از امام زين العابدين عليه السلام درباره آن سؤال كردند، حضرت فرمود: [اين اثر] مربوط به انتقال بارها است كه حضرت [شبانه] به منزل بی سرپرستها و يتيمان و فقيران می برد. »
ج) روزی امام حسين عليه السلام برای عيادت «اسامة بن زيد » به خانه او رفت كه سخت بيمار بود، وقتی نگاه او به امام افتاد آهی كشيد و از اندوه خود ياد كرد. حضرت فرمودند: «وما غمك يا اخي؟ ای برادر! چه اندوهی داري؟»
اسامه عرض كرد: اندوه من قرض فراوان است. من شصت هزار درهم بدهكارم. حضرت فرمودند: «ادای دين تو بر عهده من است. » اسامه گفت: می ترسم از دنيا بروم و قرض من پرداخت نگردد. حضرت فرمودند: «لن تموت حتی اقضيها عنك؛ پيش از آنكه مرگ تو فرا برسد من قرض تو را می پردازم. » (65)
د) روزی امام حسين عليه السلام با جمعی از دوستان وارد باغ خود در مدينه شد. غلام آن حضرت به نام «صافي » نگهبان آن بود. امام به گونه ای وارد شد كه غلام متوجه او نشد، حضرت ديد او مشغول غذا خوردن است، روش غذا خوردن او امام را به خود جلب كرد؛ زيرا او هر قرص نانی كه برمی داشت نصف آن را به سوی سگی كه در پيش روی او بود می انداخت.
ناگهان غلام متوجه آمدن حضرت شد. حضرت پرسيدند: چرا در غذا خوردن هر قرص نانی كه برمی داشتی نصف آن را به سگ باغ می دادي؟ غلام عرض كرد: من غلام شما و نگهبان اين باغم و اين سگ نيز نگهبان اين باغ است. وقتی سفره انداختم، در مقابل من نشست و به من نگاه می كرد. من حيا كردم كه او گرسنه باشد و من غذا بخورم، از اين رو هر قرص نان را مساوی تقسيم كردم.
حضرت از پاسخ غلام به گريه افتاد و فرمود: «ان كان كذلك فانت عتيق لله تعالی ووهبت لك الفی دينار؛ اگر چنين است تو را در راه خدا آزاد كردم و دو هزار دينار نيز به تو بخشيدم. »
غلام گفت: اگر مرا آزاد كنی من دست از تو برنمی دارم و باغبان تو در اين باغ باقی ميمانم. وقتی امام وفاداری او را ديد، همه باغ را به او بخشيد و فرمود: «انسان بزرگوار بايد عمل او گفتارش را تاييد كند... اين باغ را با آنچه در آن است بتو بخشيدم، پس دوستان مرا ميهمانان من به حساب آور و به آنان احترام بگذار، خدا تو را در روز قيامت كرامت ببخشد، و اخلاق نيكو و ادب تو را مبارك گرداند. » (66)
منبع: مبلغان، ش51، سیدجواد حسینی
----------------
پی نوشـــــــــــــــــــــــــت:
1) احزاب/21.
2) محمدباقر مجلسي، بحارالانوار (بيروت، دار احياء التراث العربي)، ج 44، ص 381.
3) بقره/20 و 218.
4) بقره/169.
5) بقره/262.
6) انعام/162.
7) بقره/207.
8) هل اتی (انسان) /7 - 8.
9) محمدی ری شهري، منتخب ميزان الحكمه، سيدحميد حسينی (قم - دارالحديث، 1380، چاپ دوم).
10) محمدی ری شهري، كيميای محبت (دارالحديث، چاپ سوم، 1378)، ص 185.
11) منتخب ميزان الحكمه (همان)، ص 520، روايت 6322.
12) همان.
13) همان، ص 220، روايت 2615؛ بحارالانوار، ج 71، ص 208، حديث 17.
14) همان، ص 221، روايت 2637.
15) موسوعة (همان)، ص 276.
16) همان.
17) همان، ص 287؛ بحار، ج 44، ص 328؛ فرهنگ سخنان امام حسين عليه السلام (همان) ص 385؛ مقتل الحسين، خوارزمي، ج 1، ص 186.
18) بحارالانوار، ج 44، ص 366؛ فرهنگ سخنان امام حسين، ص 274؛ عوالم بحراني، ج 17، ص 216.
19) سوگنامه آل محمد صلی الله عليه و آله، ص 359؛ منتهی الامال، (علميه اسلاميه)، ج 1، ص 286.
20) بحارالانوار، ج 86، ص 313، حديث 65؛ فرهنگ سخنان امام حسين عليه السلام (همان)، ص 316.
21) بحارالانوار، ج 71، ص 93.
22) لقمان/17.
23) غافر/55.
24) عصر/3.
25) بقره/55.
26) آل عمران/146.
27) بقره/153.
28) بقره/45.
29) نحل/96.
30) عنكبوت/58.
31) زمر/10.
32) محجة البيضاء، ج 7، ص 17.
33) غررالحكم، حديث 765.
34) همان، ح 3713.
35) بحارالانوار، ج 70، ص 183 و ج 71، ص 67 و 92؛ وسائل الشيعه، ج 2، ص 903.
36) كافي، ج 2، ص 93؛ وافي، ج 4، ص 340؛ بحارالانوار، ج 24، ص 216 و ج 71، ص 80 و 84.
37) محمدی ری شهري، منتخب ميزان الحكمه، سيدحميد حسينی (قم، دارالحديث، 1380) ص 287، روايت 3439.
38) همان، ص 487حديث 331؛ معجم الكبير، ج 3، ص 131؛ كنز العمال، متقی هندي، ج 3، ص 300.
39) بحارالانوار، ج 68، ص 90، ح 44.
40) فرهنگ سخنان امام حسين عليه السلام، ص 120؛ انساب الاشراف، ج 3، ص 151، حديث 13.
41) فرهنگ سخنان امام حسين عليه السلام، (همان) ص 135، حديث 82؛ انساب الاشراف، ج 3، ص 150، حديث 10.
42) اصول كافي، ج 1، ص 302، حديث 3؛ بحار، ج 44، ص 174؛ فرهنگ سخنان امام حسين عليه السلام، ص 483 - 486.
43) فرهنگ سخنان امام حسين عليه السلام (همان)، ص 44؛ ينابيع المودة، ص 406.
44) بحارالانوار، ج 44، ص 329؛ عوالم بحراني، ج 17، ص 179؛ فرهنگ سخنان امام حسين عليه السلام، ص 570.
45) لهوف، ابن طاووس، ص 26؛ كشف الغمة، اربلي، ج 2، ص 29؛ فرهنگ سخنان امام حسين عليه السلام، ص 274.
46) معانی الاخبار، صدوق، ص 288؛ كامل الزيارات، ص 37؛ اثبات الوصية، ص 139؛ فرهنگ سخنان امام حسين عليه السلام، ص 282، حديث 185.
47) موسوعه (همان) ص 469؛ ينابيع المودة، ص 415؛ ناسخ التواريخ، ج 2، ص 331.
48) مقاتل الطالبين، ص 115؛ بحار، ج 45، ص 45؛ اعيان الشيعه، ج 1، ص 607؛ موسوعة كلمات الامام الحسين عليه السلام (همان) ص 462.
49) ناسخ التواريخ، ج 2، ص 360؛ اسرارالشهادة، دربندي، ص 423؛ موسوعة، ص 490.
50) ترجمه ارشاد مفيد، ج 2، ص 616؛ لهوف، ص 119.
51) اعيان الشيعه، ج 1، ص 610.
52) آل عمران/92 و ر. ك: بقره/254، بقره/272، حديد/7، سبا/39.
53) بقره/195 و نحل/16 و زمر/10.
54) مائده/2.
55) نساء/75 و 98.
56) منتخب ميزان الحكمة (همان) ص 512، روايت 6238.
57) شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج 4، ص 326.
58) عبدالواحد آمدي، غررالحكم، شماره 9621.
59) كشف الغمة، ج 2، ص 29؛ بحارالانوار، ج 78، ص 121، حديث 4؛ اعيان الشيعه، ج 1، ص 620؛ فرهنگ سخنان امام حسين عليه السلام (همان)، ص 82، حديث 32.
60) كشف الغمه، ج 2، ص 29؛ فرهنگ سخنان امام حسين عليه السلام (همان) ص 82.
61) بحارالانوار، ج 74، ص 315، حديث 73؛ فرهنگ سخنان امام حسين عليه السلام، ص 84، حديث 33.
62) موسوعة كلمات الامام الحسين عليه السلام، ص 759 - 760.
63) تحف العقول، ص 430.
64) منتخب ميزان الحكمه (همان) ص 45، روايت 501.
65) بحارالانوار، ج 44، ص 189، حديث 2.
66) بحارالانوار، ج 44، ص 194، حديث 4.