نگاهی کوتاه بر زندگی و فضایل امام هادی علیه السلام

موضوع نوشتار: 
موسی طهمورثی خامنه
امام هادی علیه السلام

تولد، کنیه و القاب

دهمین خورشید امامت و مشکات هدایت، پیشوای راستین و بر حق شیعه، حضرت امام علی النقی الهادی (ع) از سلاله پاک نبوت و شجره طیبه امامت، در نیمه ذی الحجه سال 212 هجری در اطراف مدینه در محلی به نام «صریا» به دنیا آمد. پدرش امام جواد (ع) نام داشت و مادرش را «سمانه» یا «سوسن» نامیده اند که انسانی با فضیلت و با تقوا بود. آن حضرت و فرزند گرامی اش امام حسن (ع) به «عسکریین» شهرت یافتند، زیرا خلفای بنی عباس آن ها را از سال 233 به سامرّا (عسکر) انتقال دادند و تا آخر عمر پر برکتشان در آن جا تحت نظر قرار دادشتند.
امام هادی (ع) به لقب های دیگری مانند: نقی، عالم، فقیه، امین، طیب، ناصح، متوکل و مرتضی، شهرت دارد و کنیه مبارکش ابوالحسن ثالث است.(1) آن حضرت در سال 254 هجری پس از بیست سال و نه ماه اقامت در سامرّا به شهادت رسید. مدت امامت او 33 سال و عمر شریفش 41 سال و چند ماه بود.
فرزندان حضرت هادی (ع)
آن حضرت چهار پسر به نام های ابومحمد حسن، حسین، محمد و جعفر داشت. از این میان، حسن پس از وی به امامت رسید و حسین و محمد در زمان حیات آن امام از دنیا رفتند و جعفر نیز همان کسی است که بعد از وفات برادرش، امام عسکری (ع)، ادعای امامت کرد و به جعفر کذّاب شهرت یافت. هم چنین یک دختر از آن حضرت بر جای ماند که نامش عایشه یا علیه بود.(2)
ویژگی ها
مقام امامت، بعد از امام جواد (ع) به پسرش ابوالحسن یعنی امام علی بن محمد (ع) رسید، زیرا خصلت های امامت را داشت و وجودش سرشار از فضایل و مناقب بود. به علاوه، پدرش امام جواد (ع) به امامت و جانشینی او بعد از خودش تصریح فرموده بود.
مادر گرامی آن حضرت، «سمانه مغربیه» نام داشت که از زنان فاضل عصر خود بود و بسیار روزه مستحبی می گرفت. امام هادی (ع) در وصف مادر خویش فرمودند: «مادرم آشنا به حق من و از اهل بهشت است. شیطان به او نزدیک نمی شود و آزار ستم گران به او نمی رسد و خداوند حافظ اوست.»
فضایل امام
پیشوایان معصوم (ع)، انسان های کامل و برگزیده ای هستند که هدایت جامعه بشری را به سوی خداوند برعهده گرفته اند. گفتار و خوی و منش آنان، ترسیم کننده «حیات طیبه» انسانی و وجودشان تبلور تمامی ارزش های الهی است. ائمه - به تعبیر امام هادی (ع) در زیارت جامعه کبیره - معدن رحمت، گنجینه داران دانش، نهایت بردباری و حلم، بنیان های کرامت، خلاصه و برگزیده پیامبران، پیشوایان هدایت، چراغ های تاریکی، پرچم های پرهیزکاری، نمونه های برتر و حجت های خدا بر جهانیان هستند.
حلم و بردباری از ویژگی های مهم مردان بزرگ به ویژه رهبران الهی است، چرا که بیش تر آنان با مردم نادان و نابخرد و گمراه مواجه بودند و در پرتو این خلق نیکو، افراد بسیاری مجذوب آنان می شدند. امامهادی (ع) نیز هم چون نیاکان خود در برابر ناملایمات و دشمنان حق و ناسزاگویان و اهانت کنندگان به ساحت مقدس آن حضرت، با بردباری برخورد می کرد. بریحه عباسی - که از سوی دستگاه خلافت به سمت امام جماعت مکه و مدینه منصوب شده بود - از امام هادی (ع) نزد متوکل شکایت کرد و برای او نوشت: «اگر خواهان حفظ مکه و مدینه هستی، علی بن محمد را از این دو شهر بیرون کن، زیرا او مردم را به سوی خود خوانده است و گروه زیادی از او پیروی کرده اند.»
بر اثر تلاش های پیاپی «بریحه»، متوکل، امام را از کنار حرم جد بزرگوارش رسول خدا (ص) تبعید کرد.
هنگامی که امام از مدینه به سمت سامرّا در حرکت بود، بریحه نیز ایشان را همراهی می کرد. در بین راه، بریحه به امام گفت: «تو خود می دانی که عامل تبعید تو من بودم. سوگند می خورم که اگر شکایت مرا نزد متوکل یا یکی از درباریان و فرزندان او ببری، تمام درختانت را در مدینه آتش می زنم، خدمتکارانت را می کشم و چشمه های مزارعت را کور می کنم. بدان که این کارها را خواهم کرد.»
امام (ع) در جواب فرمود: «نزدیک ترین راه برای شکایت از تو این بود که دیشب شکایت تو را نزد خدا بردم و من این شکایت را که بر خدا عرضه کردم، نزد بندگانش نخواهم برد.»
بریحه چون این سخن را از امام شنید، به دامن آن حضرت افتاد و با تضرّع از ایشان تقاضای بخشش کرد. امام (ع) فرمود: تو را بخشیدم.(3)
امام هادی (ع) پیوسته تحت نظر حکومت های جور بود و سعی می شد که آن حضرت با پایگاه های مردمی و افراد جامعه تماس نداشته باشد. با این حال فضایل اخلاقی ایشان در حدی بوده که دانشمندان، شرح حال نویسان و حتی دشمنان اهل بیت (ع) را به تحسین وا می داشت.
ابوعبدالله جنیدی، از دانشمندان مسلمان می گوید: «سوگند به خدا، او بهترین مردم روی زمین و برترین آفریده های الهی است.»(4)
ابن حجر در شرح حال آن حضرت می نویسد: «وی در دانش و بخشش، وارث پدرش بود.»(5)
متوکل در نامه ای که برای امام (ع) نوشت، یادآور می شود: «امیرالمؤمنین، عارف به مقام شماست و حق خویشاوندی را نسبت به شما رعایت می کند و طبق آن چه مصلحت شما و خانواده تان است عمل می کند.»(6)
شاگردان
همواره تشنگان حقیقت و شیفتگان امامت، در پوشش های مختلف به محضر امامان (ع) می رسیدند و در حد ظرفیت و معرفت خود از دریای بی کران دانش الهی آن بزرگواران سیراب می شدند. بنا بر اظهار شیخ طوسی، تعداد شاگردان امام هادی (ع) بالغ بر 185 نفر بوده است(7) که در میان آنان چهره های برجسته علمی و فقهی فراوانی نیز دیده می شود که تألیفات گوناگونی داشتند. در این جا به چند نفر از شاگردان آن حضرت اشاره می کنیم:
1 - ایوب بن نوح: مردی امین و مورد وثوق بود و در عبادت و تقوا رتبه والایی داشت؛ چندان که دانشمندان رجال او را در زمره بندگان صالح خدا شمرده اند. او وکیل امام هادی و امام عسکری (علیهما السلام) بود. ایوب به هنگام وفات فقط 150 دینار از خود به جای گذاشت، در حالی که مردم گمان می کردند او پول زیادی دارد.(8)
2 - حسن بن راشد: وی از اصحاب امام جواد (ع) و امام هادی (ع) شمرده می شود و نزد آن دو بزرگوار، منزلت و مقام والایی داشت. شیخ مفید او را در زمره فقیهان برجسته و شخصیت های طراز اول دانسته که احکام حلال و حرام از آن ها گرفته می شد و راهی برای مذمت و طعن آنان وجود نداشت.(9)
3 - حسن بن علی ناصر: شیخ طوسی او را از اصحاب امام هادی (ع) شمرده است. وی پدر جد سیدمرتضی از سوی مادر است. سیدمرتضی در وصف او می گوید: «مقام و برتری او در دانش و پارسایی و فقه، روشن تر از خورشید درخشان است. او بود که اسلام را در دیلم نشر داد؛ به گونه ای که مردم آن سامان به وسیله او از گمراهی به هدایت راه یافتند و با دعای او به حق بازگشتند. صفات پسندیده و اخلاق نیکوی او بیش از آن است که شمرده شود و روشن تر از آن است که پنهان بماند.»(10)
4 - عبدالعظیم حسنی: وی که نسب شریفش با چهار واسطه به امام حسن مجتبی (ع) می رسد، بر اساس نوشته شیخ طوسی از یاران امام هادی (ع) و امام عسکری (ع) است. عبدالعظیم، مردی پارسا، وارسته، دانشمند، فقیه و مورد اعتماد و وثوق امام دهم بود. ابو حمّاد رازی می گوید: «در سامرّا بر امام هادی (ع) وارد شدم و درباره مسائلی از حلال و حرام از آن حضرت پرسیدم. ایشان فرمود: ای حمّاد! هرگاه مشکلی در امر دین، برایت پیش آمد، از عبدالعظیم حسنی بپرس و سلام مرا به او برسان.»(11)
5 - عثمان بن سعید: وی در سن جوانی و در حالی که یازده سال از عمرش می گذشت، افتخار شاگردی امام را پیدا کرد.(12) امام هادی (ع) در مورد او به احمد بن اسحاق قمی فرمود: «عثمان بن سعید، ثقه و امین من است، هر چه به شما بگوید از سوی من گفته و هر چه به شما القا کند از ناحیه من القا کرده است.»(13)
شیعیان امام هادی در ایران
در قرن اول هجری، اکثر شیعیان از شهر کوفه بودند. این مطلب با مراجعه به کتاب های رجالی شیعه به خوبی به دست می آید، زیرا ملقّب شدن این افراد به کوفی، بهترین ملاک برای شناخت آنان است. از دوران امام باقر و امام صادق (ع) به این طرف، لقب «قمی» در آخر نام تعدادی از اصحاب ائمه به چشم می خورد. این ها اشعری های عرب تبار بودند که در قم می زیستند.(14) در زمان امام هادی (ع)، قم مهم ترین مرکز تجمع شیعیان ایران بود و روابط محکمی میان شیعیان این شهر و ائمه طاهرین وجود داشت.
در کنار قم، دو شهر آبه (آوه) و کاشان نیز تحت تأثیر تعلیمات شیعی قرار داشتند و مردم این شهرها از بینش شیعی مردم قم پیروی می کردند. مردم قم و آوه، هم چنین برای زیارت مرقد مطهّر امام رضا (ع) به مشهد مسافرت می کردند که امام هادی (ع) نیز آن ها را در قبال این عمل، آمرزیده شده وصف کرده اند.(15)

 

منبع: معارف اسلامی - زمستان سال 1387 شماره 74 - فعالیت های علمی و فرهنگی امام هادی (ع)
------------------------------
پی نوشت:
1) شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 285.
2) سیدمحسن امین، سیره معصومان، ترجمه علی حجتی کرمانی، ج 5، ص 233.
3) مسعودی، اثبات الوصیة، ص 196 - 197.
4) ائمتنا، ج 2، ص 252.
5) الصواعق المحرقة، ص 207.
6) شیخ مفید، الارشاد، ص 333.
7) رجال طوسی، ص 409.
8) معجم رجال الحدیث، ج 3، ص 260 - 262.
9) همان، ج 4، ص 324.
10) همان، ج 5، ص 28.
11) همان، ج 10، ص 48 - 49.
12) رجال طوسی، ص 420.
13) شیخ طوسی، الغیبة، ص 215.
14) تاریخ تشیع در ایران، ج 1.
15) عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 260.

Share