اذان شهید ابراهیم هادی (صوت، ماجرا، خاطره)
اذان شهید ابراهیم هادی رضوان الله تعالی علیه به ضمیمه توضیحات ماجرای اذان معجزه آسای شهید ابراهیم هادی و خاطره برخورد مرحوم حاج اسماعیل دولابی با شهید هادی
اذان شهید ابراهیم هادی
ماجرای اذان معجزه آسای شهید ابراهیم هادی
در یک سحرگاهی در یک جای بحرانی از جنگ، تصمیم می گیرد اذان بگوید. همه به او می گفتند: «چه شده که الان می خواهی اذان بگویی؟» ولی او دلیلش را برای هیچ کسی توضیح نمی دهد و با صدای بلند مشغول اذان گفتن می شود. وقتی که اذان می گوید: به سمت او تیراندازی می کنند و یکی از تیرها به گلوی او می خورَد. همه می گویند: «چرا این کار را انجام دادی؟!» بعد او را داخل سنگر می برند و در حالی که خون از بدنش جاری بود، کمک های اولیه امدادی را برایش انجام می دهند.
بعد از مدتی یک دفعه ای می بینند که عراقی ها با دستمال سفید دارند می آیند این طرف. اول فکر می کنند شاید این فریب دشمن است. لذا اسلحه ها را آماده می کنند، اما بعد می بینند که این عراقی ها با فرمانده خودشان تسلیم شده اند. می گویند: چرا تسلیم شدید؟ می گویند: آن کسی که اذان می گفت کجاست؟ گفتند: او یکی از بچه های ما بود که شما به او تیر زدید. گفتند: ما بخاطر اذان او تسلیم شدیم و ماجرای خودشان را توضیح می دهند... این اثر نَفَس یک جوان ورزشکار است که اهل گود زورخانه بود.
او در دوران دبیرستان در ورزش کُشتی، قهرمان بوده و می گوید: من همیشه در کُشتی مراقب بودم که روی نقطه ضعف های حریفم انگشت نگذارم. در حالی که رسم کشتی این است که طرف مقابل را از روی نقطه ضعف هایش به زمین می زنند. این نشان می دهد که ابراهیم هادی فوق قهرمان و فوق پهلوان بوده است.
این شهید عزیز آن قدر داستان های اَکشن و جذابی دارد که افسانه های فیلم های اکشن و جنگی غربی به پایش نمی رسند. در بین ویژگی های برجسته ابراهیم هادی، اگر بخواهم یک ویژگی برتر او را بگویم، باید اخلاص او را بگویم که دغدغه اصلی او در تمام طول عمرش بود. او دقت می کرد که «کار برای خدا باشد» و این یکی از تکیه کلام هایش بود و می گفت: «کاری که مخلصانه نباشد به درد نمی خورَد.»
بنده مبلغ یک کتاب هستم؛ کتاب «سلام بر ابراهیم» که نویسنده محترم کتاب می فرماید: وقتی که کتاب را تمام کردم، استخاره بلد نبودم و تمرین نداشتم، ولی قرآن را باز کردم و نیت کردم که خدایا! اسم کتاب را چه بگذارم؟ اول صفحه آمد: «سَلَامٌ عَلىَ إِبْرَاهِیم»(صافات/109)
برای جوانهایی که اهل تفریح و خوشگذرانی هم هستند، پیشنهاد می کنم این کتاب را بخوانند تا ببینند که با کتاب هم می شود تفریح کرد و خوش گذراند.
برخورد مرحوم حاج اسماعیل دولابی با شهید ابراهیم هادی
اگر مردم تهران بخواهند یک نمونه از خوب های خودشان را مثال بزنند، خوب است که شهید ابراهیم هادی را مثال بزنند و بگویند: «بچه تهرونی؛ مثل شهید هادی». شاید بسیاری از خوبان تهران روز قیامت پشت سر شهید ابراهیم هادی وارد بهشت شوند. شما می دانید که آقای دولابی (رحمه الله) اهل تعارف و مبالغه نبودند؛ ایشان وقتی آقای ابراهیم هادی را که یک جوان بیست ساله بود، دیدند، صبر کردند تا جمعیت برود. بعد به ابراهیم هادی فرمودند: «آقا ابراهیم! یک کم ما را نصیحت کن!» و آقا ابراهیم با شرمندگی سرش را پایین می اندازد که «حاج آقا! چه می فرمایید؟!» ولی به نظر بنده آقای دولابی این سخن را با اعتقاد گفته اند.
متن اذان | تعداد | ترجمه اذان |
---|---|---|
اَللّهُ اَکبَرُ | 4 | خدا بزرگتر از آن است که توصیف شود |
اَشْهَدُ اَنْ لا اِلَهَ إِلاَّ اللّهُ | 2 | شهادت میدهم خدایی جز خدای یکتا وجود ندارد |
اَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ | 2 | شهادت میدهم محمد (ﷺ) پیامبر خداست |
اَشْهَدُ أَنَّ عَلِیاً وَلِی اللّهِ | 2 | شهادت میدهم که علی(علیه السلام) ولی خداست |
حَی عَلَی الصَّلاةِ | 2 | بشتاب به سوی نماز |
حَی عَلَی الْفَلاحِ | 2 | بشتاب به سوی رستگاری |
حَی عَلی خَیرِ الْعَمَلِ | 2 | بشتاب به سوی بهترین کار |
اَللّهُ اَکبَرُ | 2 | خدا بزرگتر از آن است که توصیف شود |
لا اِلَهَ إِلاَّ اللّهُ | 2 | خدایی جز خدای یکتا نیست |
دیدگاهها
روحش شاد و قرین رحمت
زندگی نامه این شهید بزرگوار بسیار زیبا و تاثیر گذاره توصیه میکنم جوانان حتما مطالعه کنند(کتاب سلام بر ابراهیم1و2)