رفتن به محتوای اصلی

7. دریای نعم الهی

تاریخ انتشار:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

آن چه پیش رو دارید گزیده ای از سخنان حضرت آیت الله مصباح یزدی (دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 89.05.28 همزمان با شب نهم ماه مبارک رمضان 1431 قمری ایراد فرموده اند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.

دریای نعم الهی

تفاوت نعم، آلاء و منن

... وَ الثَّنَاءُ بِمَا قَدَّمَ مِنْ عُمُومِ نِعَمٍ ابْتَدَأَهَا وَ سُبُوغِ آلَاءٍ أَسْدَاهَا وَ تَمَامِ مِنَنٍ أَوْلَاهَا؛ جَمَّ عَنِ الْإِحْصَاءِ عَدَدُهَا وَ نَأَى عَنِ الْجَزَاءِ أَمَدُهَا وَ تَفَاوَتَ عَنِ الْإِدْرَاكِ أَبَدُهَا؛[بلاغات النساء، ص27 و بحارالانوار، ج29 ص220]

این خطبه شریف با حمد و شکر و ثنای الهی شروع شده است که به فرق بین؛ اینها اشاره شد. حضرت زهرا سلام الله علیها در ادامه می فرمایند: «وَ الثَّنَاءُ بِمَا قَدَّمَ؛ خدا را ثنا می گویم بر آن چه در اختیار بندگانش قرار داد.»؛ انتخاب این واژه ظاهراً برای رعایت سجع با جمله های قبلی است. قَدَّمَ یعنی جَعلُ الشِّیء قدامک. در عربی وقتی می خواهند بگویند: چیزی را در اختیار کسی قرار داد، می گویند: قدَّمه لَه. ثناء ستایش مطلق است؛ بنابراین اعم است از نعمتهایی که خداوند به خود انسان عطا کرده و نعمتهایی که به سایر خلایق عنایت فرموده است. بعد این نعمتها را بیان می فرمایند. می توانستند برای تفصیل و بیان نعمتها بفرمایند: مِنْ نِعَمٍ عَامّة وَ آلاءٍ جَمَّة؛ ولی این ترکیبی که این جا انتخاب شده خیلی لطیف تر است. به جای این که خود نعمتها را ذکر کنند و آنها را توصیف کنند به این که این نعمتها همگانی است، ابتدا بر همین عمومیت نعمتها تکیه می کنند و می فرمایند: «مِنْ عُمُومِ نِعَمٍ ابْتَدَأَهَا؛ از نعمتهای فراگیر که ابتدائاً در اختیار متنعمین قرار داد.»؛ بعضی از نعمتهای خداوند، نعمتهایی است که ابتدا متنعم شرایط پذیرش آن را پیدا می کند بعد خدا آن نعمت را به او عطا می کند؛ ولی بعضی از نعمتهاست که خداوند قبل از این که متنعم لیاقت درک آن را پیدا کند آن نعمت را می آفریند. جنینی که در شکم مادر است قبل از  این که متولد شود خدا در سینه؛ مادر روزی او را خلق می کند، و بالاتر از این نعمتهایی است که قبل از خلقت انسان خداوند برای او مهیا کرده است. قبل از این که انسان بخواهد خلق شود، باید زمین، هوا، نور، حرارت و مواد خوراکی وجود داشته باشد. خداوند این نعمتها را قبل از خلقت انسان برای او مهیا کرده است. در بعضی از دعاها می خوانیم «یا مُبْتَدِئاً بِالنِّعَمِ قَبْلَ اسْتِحْقَاقِهَا؛[بحارالانوار، ج51 ص305] ای کسی که آغازگر نعمتهاست پیش از این که استحقاق آن نعمتها پیدا شده باشد.»؛ البته قبل استحقاقها یک معنای دیگر هم می تواند داشته باشد و آن این است که موجودات مختار با انجام اعمال اختیاری مستحق پاداش می شوند؛ ولی خداوند حتی قبل از این که کسی با انجام عمل اختیاری استحقاق نعمتی پیدا کند، ابتدائاً به بندگانش نعمت می دهد؛ مانند نعمت هدایت.

سپس حضرت می فرمایند:؛ وَ سُبُوغِ آلَاءٍ أَسْدَاهَا وَ تَمَامِ مِنَنٍ أَوْلَاهَا. برخی زبانها از نظر غنای واژه و ترکیبات بر زبانهای دیگر برتری دارند. زبان عربی در مقایسه با زبان فارسی از لحاظ غنای واژگان از سطح بالایی برخوردار است؛ لذا گاهی در برابر یک کلمه فارسی چند کلمه عربی وجود دارد که هریک ویژگی های خاصی دارد. در این جا دو واژه تقدیم و نعمت را داریم. در فارسی هم کلمه تقدیم به کار می رود که خود عربی است. به سختی می توان در مقابل آن واژه ای فارسی پیدا کرد که الان مستعمل باشد و همین معنا را افاده کند. در زبان فارسی برای بیان معنای نعمت هم تنها واژه نعمت را داریم که البته آن هم از زبان عربی عاریه گرفته شده است؛ اما در زبان عربی هم «نعمت»، هم «ألا»؛ و هم «منت»؛ گفته می شود که جمع آنها به ترتیب «نعم»، «آلاء»؛ و«منن»؛ است و تفاوتهای ظریفی بین آنها وجود دارد. نعم به همه نعمتها و هر چیزی که ملایم با طبع باشد اطلاق می شود و معنای عامی دارد. در مورد آلاء گفته اند: آن نعمتی است که نیاز متنعم را کاملاً برطرف می کند. قرآن در سوره الرحمن فراوان می فرماید: فَبِأَی آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ؛ یا در جای دیگر می فرماید: فَاذْكُرُواْ آلاء اللّهِ؛[اعراف، 69 و 74] اینها نعمتهایی است که در آنها ویژگی مذکور لحاظ شده است. حضرت در کنار اینها واژه منت را به کار می برند. منت و منن در مورد نعمتهای خیلی ارزشمند و گرانسنگ بکار می رود؛ از این رو در قرآن در موارد خاصی کلمه «منَّ»؛ به جای «انعم»؛ به رفته است؛ لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً؛[آل عمران، 164] نعمت وجود پیغمبر را با تعبیر «منّ»؛ بیان می فرماید؛ یعنی انعم بنعمة عظیمة ثمینة.

حضرت زهرا سلام الله علیها اول واژه نعم، سپس واژه آلاء و بعد واژه منن را بکار برده اند؛ یعنی واژه های بعدی به ترتیب بار معنایی بیشتری دارند. این از مراتب فصاحت کلام است که وقتی چند واژه مشابه را به کار می برند، تدریجاً از ضعیف به قوی سیر کنند. اعطای نعمت هم باز با واژه های مختلفی بیان شده است و این نشان می دهد که آن کسی که این واژه ها را به کار گرفته چه تسلطی بر کلام، بر لغات و بر ترکیبات داشته است!

وَ سُبُوغِ آلَاءٍ أَسْدَاهَا؛ این جا از ماده سبوغ استفاده شده است. یعنی خدا را ثنا می گویم به واسطه فراوانی نعمتهای ویژه ای که ارزانی داشته است. أَسْبَغَ عَلَیكُمْ نِعَمَهُ؛[لقمان،20] یعنی نعمتهایش را فراوان در اختیار شما گذاشت. وَ تَمَامِ مِنَنٍ أَوْلَاهَا یا والاها، «أولی  النعمة»؛ یعنی اعطاها. این واژه معانی متعددی دارد که یکی از معانی اش «کاری را به انجام رساندن»؛ است. در بعضی از نسخه ها «والاها»؛ است. والا یعنی در پی آوردن. اگر والاها باشد، می توان گفت: نکته ظریفی در آن رعایت شده است و آن این است که وقتی خدا نعمتی به کسی می دهد، به همان مقدار اکتفا نمی کند؛ بلکه به دنبال آن نعمت بزرگتر و سنگین تری می دهد.

«جَمَّ عَنِ الْإِحْصَاءِ عَدَدُهَا وَ نَأَى عَنِ الْجَزَاءِ أَمَدُهَا وَ تَفَاوَتَ عَنِ الْإِدْرَاكِ أَبَدُهَا؛ این نعمتها به قدری زیاد است که شمارش آنها میسر نیست و زمان و سرآمد این نعمتها آن قدر گسترده است که نمی توان برای آنها جبرانی در نظر گرفت و ابدیت و همیشگی این نعمتها باعث می شود که از ادارک ما فراتر بروند.»؛ حضرت زهرا سلام الله علیها در این جا برای نعمتهای الهی سه ویژگی ذکر کرده اند؛ یکی از لحاظ کمیت که می فرمایند: عدد آنها فزون تر از شمارش است. دوم از لحاظ کیفیت که می فرمایند: قابل پاداش دادن و جبران نیست و سوم از جهت محدودیت که می فرمایند: نامتناهی است. در ادامه درباره این اوصاف توضیحی عرض می کنیم.

نعم الهی؛ غیر قابل شمارش

جَمَّ عَنِ الْإِحْصَاءِ عَدَدُهَا؛ این مسأله که نعمتهای خدا قابل شمارش نیست مطلبی است که در خود قرآن هم روی آن تأکید شده است؛ «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها؛[نحل، 18] اگر بخواهید نعمتهای خدا را به شمارش درآورید نخواهید توانست  آنها را بشمارید.»؛ در این که ما جزئیات نعمتهای الهی را نمی توانیم بشماریم گمان نمی کنم کسی تردیدی داشته باشد؛ ولی فرق است بین این که به طور اجمال و سر بسته بگوییم نمی توانیم و بین این که مقداری بیازماییم و ببینیم چرا نمی توان نعمتهای خدا را شمرد. آدمی زاد طوری خلق شده که تصوراتش وقتی در عمل یا احساس روانی اش بیشتر اثر دارد که جزئیات آنها را درک و تصور کند. همه؛ ما می دانیم که محبت مادر خیلی افسانه ای است و خداوند به مادر محبت فراوانی داده است. یک وقت همین طور اجمالی و سربسته می گوییم: محبت مادر خیلی زیاد است و نمی توانیم حقش را ادا کنیم که البته سخن درستی است؛ اما اگر مقداری جزئیات محبتهای مادر را در ذهن بیاوریم، آن وقت احساس خضوعی که باید در مقابل مادر داشته باشیم را بهتر درک می کنیم. ببینیم یک شب مادر برای بچه اش چه زحمت هایی می کشد. اگر در جمعی چند مادر با چند بچه خوابیده باشند، وقتی یکی از بچه ها بیدار می شود و گریه می کند مادر همان بچه از خواب می پرد. اگر ببیند بچه مثلا دلش درد می کند یا پایش سوخته یا ... از جا برمی خیزد و سعی می کند تحت هر شرایطی بچه اش را آرام کند. اگر شب؛ طولانی زمستان این بچه تا صبح آرام نشود مادر هم آرام نمی گیرد. از شیر دادن، از نوازش کردن، از دلسوزی و مهربانی کردن و ... هیچ مضایقه نمی کند. چه کسی حاضر است یک شب تا صبح برای یک بچه این قدر زحمت بکشد. وقتی انسان یکی یکی اینها را تصور کند ارزش زحمت مادر را طور دیگری درک می کنیم. مادر چندین سال برای بچه کوچکش این طور دلسوزی می کند و زحمت می کشد.

به جا آوردن شکر خدا ناشی از یک احساس است. اول انسان احساس می کند که بدهکار است. یکی از احساسات پاک الهی که خداوند به صورت فطری در وجود انسان قرار داده است این است که در مقابل کسی که خدمتی به او می کند خودش را بدهکار می داند و می خواهد به یک نحوی جبران کند؛ اقلاً تشکر زبانی کند. این احساس وقتی در ما درست پیدا می شود که جزئیات نعمتهای خدا را درک کنیم. اجمالاً بدانیم خدا به ما سلامتی بدن داده است، کافی نیست. باید با جزئیاتش درک کند که سلامتی بدن یعنی چه؟ چشم آدم از چند بخش و هر بخش از میلیون ها سلول متفاوت تشکیل شده است. اگر یکی از بخشهای چشم معیوب شود، مثلاً آب سیاه بیاورد، چه قدر باید زحمت کشید و هزینه داد تا آن را معالجه کرد؟ سایر اعضاء هم همین گونه است. اگر یکی از این استخوان هایی که خدا در دهان ما برای خرد کردن غذا گذاشته است به نام دندان، بپوسد هر قدر هم انسان هزینه کند دیگر مثل سابق نخواهد شد! حال اینها چه قدر می ارزند؟! نمی دانیم اینها چه قیمتی دارد!

اینها نعمتهای موجود است. برای به وجود آمدن هر یک از اینها چه مقدماتی لازم بوده است؟ چه عواملی باید دست به دست هم دهند تا این اندام ها به این صورت شکل بگیرند؟ اگر ما فقط به آن چه در بدن خودمان هست فکر کنیم آن وقت خودمان را در مقابل خدا خیلی بدهکار می بینیم!

فواید تدبر در نعم الهی

این گونه تفکر و تدبر فواید زیادی برای ما دارد. اولین فایده اش این است که آدم می فهمد چه قدر دارایی دارد. می فهمد که یک عضو ساده مثل ناخن یا مو چقدر ارزش دارد؛ تا چه برسد به اعضائی مثل چشم، گوش و ... . خداوند متعال همه اینها را مجانی به ما عطا کرده است.

فایده اول این دقت ها این است که انسان خود را غرق نعمت می بیند و هیچ گاه خود را فقیر نمی داند.

فایده دوم این است که انسان با کمی سختی جزع و فزع نمی کند. وقتی توجه نداریم که خدا چه قدر نعمت به ما داده است با یک سر درد هزار جور ناشکری می کنیم!

فایده سوم این است که وقتی آدم این نعمتها را دید، انگیزه شکر پیدا می کند. آدمی که فطرتش سالم باشد وقتی کسی چیزی به او می دهد درصدد قدردانی از او برمی آید. آیا وقتی انسان بفهمید این همه خدا به او نعمت داده در مقام شکر برنمی آید؟!

فایده چهارم این است که وقتی شکر کرد نعمتش افزایش پیدا می کند؛؛ لَئِن شَكَرْتُمْ لأَزِیدَنَّكُمْ؛[ابراهیم، 7] و بالأخره این شکر موجب سعادت ابدی او می شود. نه تنها در دنیا نعمتش افزایش پیدا می کند؛ بلکه خدا از او راضی می شود و برای او ثواب می نویسد. فضیلت عبادتی که از روی شکر انجام می گیرد، بسیار بیشتر از عبادتی است که از روی خوف انجام می گیرد. امام صادق صلوات الله علیه بعد از اینکه فرمودند: عبادت کنندگان سه دسته اند می فرمایند: ولکنی اعبده شکرا له و در یک روایتی حبا له.[بحارالانوار، ج67 ص18]

نعم الهی؛ غیر قابل جبران

وَ نَأَى عَنِ الْجَزَاءِ أَمَدُهَا؛ کیفیت نعمتهای الهی به گونه ای است که قابل مقایسه با لطفی که دیگران در حق انسان می کنند نیست. اگر کسی به انسان کتابی هدیه دهد، می تواند در مقابل برایش هدیه ای بخرد تا لطف او را جبران کند. اما نعمت های الهی را چگونه می توان جبران کرد؟ هر چه هست از آن خداست. با چه چیزی می توانیم جبران کنیم و بگوییم: میلیاردها نعمت تو به من دادی، من هم یک هدیه کوچک به تو تقدیم می کنم؟! از کجا می آوریم؟

نعم الهی؛ غیر قابل تصور

وَ تَفَاوَتَ عَنِ الْإِدْرَاكِ أَبَدُهَا؛ و بالاخره این که نعمتهای خدا منحصر به این نعمتهای محدود و زودگذر دنیا نیست. خدا نعمتهای ابدی دارد. اما ابدی یعنی چه؟ اصلا ما نمی توانیم مفهوم ابدیت را درست تصور کنیم. همیشه این گونه مفاهیم را با یک قید منفی درک می کنیم. هرگاه بخواهیم نامتناهی را تصور کنیم اول باید متناهی را تصور کنیم، بعد یک حرف نفی هم تصور کنیم و به آن بچسبانیم؛ آن وقت می گوییم: نامتناهی را تصور کردیم! در حالی که نامتناهی را تصور نکرده ایم؛ بلکه متناهی را تصور کرده ایم و آن را نفی کرده ایم. ذهن ما نمی تواند نامتناهی را درک کند. صفات خدا همه همین طور است. این که ما حقیقت صفات خدا را نمی توانیم درک کنیم یک تقریبش این است که صفات خدا حد و حصر ندارد.

پروردگارا شمه ای از معرفتی که به اولیای خودت مرحمت کرده ای به ما هم مرحمت بفرما.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا