مقامات و کرامات
کرامات بسياري از آيت الله سيد مرتضي کشميري (رحمة الله عليه) نقل شده است. اما به دليل رعايت اختصار در اينجا به ذکر چند نمونه اکتفا مي کنيم.
1. از او پرسيدند: «آيا کسى را مى شناسيد که خدمت امام زمان (عليه السلام) رسيده باشد؟»
فرمود: آرى، کسى را مى شناسم که از بلادِ کفر آمده و خدمت چهارده معصوم است.
منظور او خودش بوده که از هندوستان آمده و دائماً خدمت چهارده معصوم (عليهم السلام) بوده است.[1]
2. يکى از دوستداران سيّد گفت:
سيّد در رواق حيدرى مشغول ذکر بود. نزدش رفتم و ناگهان ديدم لباس هايش و سجاده اى که بر آن [نشسته] بود و ديوار، همگى در ذکر، متابعت او را مى کنند [ذکرِ او را تکرار مى کنند]. از اين حالت دچار وحشت شدم. سيّد دستش را بر من گذاشت و من به حالت اوّل و عادى بازگشتم و ذکر را فقط از او مى شنيدم.[2]
3. نيز شيخ حسين همدر مى گويد:
يک سال وقتى که حُجّاج براى زيارت بيت الله الحرام مى رفتند، خيلى به زيارت پيامبر خدا مشتاق شدم و قصد کردم که همراه حُجّاج، پياده بروم تا به کسى زحمت ندهم. هيچ کس غير از خداوند عالَم از اين نيّت حقير مطلّع نشد. خدمت جناب سيّد - أعلى الله مقامه - مشرّف شدم که ايشان براى اين کار استخاره کند تا هيچ ترديدى برايم باقى نمانَد و عزمم را جزم کنم و راهى شوم. در حرم مطهّر حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) خدمت ايشان رسيدم و عرض کردم: «استخاره اى با قرآن بفرماييد.» استخاره کردند و اين آيه آمد: « يا أيّها الذين امنوا لاتدخلوا بيوت النبّى إلّا أن يؤذن لکم .»[3]
تبسّمى کرد و فرمود: «بهتر است در خدمت حضرت أبوالأئمّة [اميرالمؤمنين عليه السلام] باشيد. هنوز مأمور نيستيد که پياده به حج و با اين حالِ ندارى و زحمت و تعب به زيارت پيغمبر خدا [صلى اللَّه عليه و آله ] برويد. إن شاء الله بعداً با استطاعت به حج و زيارت مشرف مى شويد؛« فانّ مع العسر يسراً، إن مع العسر يُسراً.»[4] من خيلى متعجّب شدم که ايشان چگونه اين مطلب را فهميدند؟ واگر فرض کنيم از دلالت آيه [اى که در جواب استخاره آمد] به اين پاسخ رسيدند، اينکه من پياده مى خواهم بروم را از کجا فهميدند؟
4. مرحوم قاضى(رحمة الله عليه) نقل فرمود:
« روزى در محضر آقاى حاج سيّد مرتضى کشميرى (رحمة الله عليه) براى زيارت مرقد مطهّر حضرت اباعبدالله الحسين (عليه السلام) از نجف اشرف به کربلاى معلّى رفتيم و بدواً [ = در ابتدا]در حجره اى که در مدرسه بازار بين الحرمين بود وارد شديم. اين حجره منتهى اليه پله هايى بود که بايد طى شود. مرحوم حاج سيّد مرتضى از جلو و من از عقب سر ايشان حرکت کردم. چون پله ها به پايان رسيد و نظر بر در حجره نموديم، ديديم که مقفّل [= قفل شده ] است. مرحوم کشميرى نظرى به من نموده و گفتند: مى گويند هر کس نام مادر حضرت موسى را بر قفل بسته بخواند باز مى شود. مادر من از مادر حضرت موسى کمتر نيست و دست به قفل بردند و گفتند: يا فاطمة! و قفل باز را در مقابل ما گذاردند و ما وارد حجره شديم.»[5]
-----------------------------------------------------------------
[1] به نقل يکى از شاگردان آقا سيد عبدالکريم (قدس سره)
[2] به نقل از آقاى سيد محمد رضى رضوى
[3] سوره احزاب، آيه 53.
[4] سوره انشراح آيه 6 - 5.
[5] آيت الحق، ص 105 ؛ به نقل از مخطوطات علّامه سيّد محمد حسين حسينى طهرانى ( رحمه الله) .
افزودن دیدگاه جدید