علامت خودشناسی احساس شهود و خوشبختی است
علامت خودشناسی احساس شهود و خوشبختی است ؛ جلسه دوم از سری مباحثات خانواده آسمانی استاد محمد شجاعی است که در سال 1389 برگزار شده است...
مهم ترین وظیفه انسان این است که بداند از کجا آمده، در کجا هست و به کجا می رود.
دانستن این که ما از کجا آمدیم؟ اساسی ترین پایه های شناخت ماست. کسی که نمی داند از کجا آمده تکلیف خودش را در دنیا نمی داند. یعنی نمی داند برای چه به دنیا آمده و باید چه کار کند. به طریق اولی در مورد آخرت هم با مشکل مواجه خواهد شد. کسی که نمی داند از کجا آمده و در کجا هست، فهم این که به کجا می رود برایش خیلی سخت است. لذا مهم ترین وظیفه انسان این است که بداند از کجا آمده، در کجا هست و به کجا می رود.
حضرت می فرماید: به بزرگ ترین رستگاری رسیده کسی که موفق به شناخت نفس شود. جریان خودشناسی یک جریان فعال است که با موانعی روبه روست و انسان باید به آن موانع در شناخت خودش غلبه کند، در غیر این صورت به شناخت حقیقی نائل نمی شود.
مانعی که سر راه ما هست و باید به آن غلبه کنیم، این است که در عمل باور کنیم جنبه جمادی، گیاهی و حیوانی و حتی جنبه عقلانی ما جنبه اصلی زندگی و شخصیت ما نیست.
اگر ما فکر کنیم که شناخت انسان یک شناخت نظری است، اشتباه است.
مانعی که سر راه ما هست و باید به آن غلبه کنیم، این است که در عمل باور کنیم جنبه جمادی، گیاهی و حیوانی و حتی جنبه عقلانی ما جنبه اصلی زندگی و شخصیت ما نیست. ما از آن جهت که جسم داریم "جماد " هستیم .از آنجا که بدنمان رشد و تغذیه می کند و قدرت بدنی پیدا می کند "گیاه" هستیم. از آن جهت که با جنس مخالف ازدواج می کنیم و تشکیل کانون گرم خانواده را می دهیم. با عواطف و احساسات بچه هایمان را بزرگ می کنیم و خدمت به همنوع می کنیم. زندگی اجتماعی داریم و قوه غضبیه داریم و در مقابل دشمنان خودمان مقاومت می کنیم و بسیاری از خصوصیاتی که در جامعه می شناسیم ما یک «حیوان» هستیم.
از آن جهت که فکر می کنیم، عقلانیت داریم و کسب علم می کنیم، جنبه فرشته ای ماست.
جنبه انسانی ما همان فوق عقل و فوق تجرد است. عشق به بی نهایت و حقیقت «لا اله الا الله» از حقیقت انسانی ماست.
ما باید به این باور برسیم که زن یا مرد نیستم، گیاه نیستم و... هرچند این کمالات را دارم، اینها ابزاری هستند که من با در اختیار داشتن آنها می توانم به هدف خلقت نائل شوم. کل طبیعت ابزاری هستند برای شکوفایی بخش انسانی و فطرت. برای همین فهم این مسئله و باور این مسئله و برنامه ریزی زندگی بر اساس این باور کار هر کسی نیست. چون غالب افراد شیفته کمالات جمادی، نباتی و حیوانی هستند. اساساً بخش انسانی مظلوم می ماند و رشد نمی کند. تحت فشار شهوت های علم خواهی و... سِقط می شود.
کسی که موفق شود به این باور و توان برسد. روی انتخاب ها، ارتباطات، رفتار و افکارش تأثیر بگذارد. این که ما صرفاً بدانیم کافی نیست، باید جزو باور و دارایی ما شود. زمانی جزء باور ماست که روی انتخاب های ما تأثیر بگذارد. گرایش ها و حبّ و بغض های ما بر اساس حقیقت انسانی ما تنظیم شود. به خیلی چیزها علاقه داریم برایمان ضرر دارد. از خیلی چیزها بدمان می آید برایمان خوب است؛ «وَعَسَىٰ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ»[سوره بقره - آیه 216]
ما توجه نداریم که داستان خلقت ما چه بوده است. من اول پیش خدا بودم و بعد از زندگی دنیا به جایگاه اصلی خودم برمی گردم. وقتی مبانی خلقت را نمی دانیم چون نگاهمان به خودمان غلط است نوع ارزش گذاری هایمان هم غلط از آب درمی آید.
وطن ما کجا بوده؟ پدر و مادر حقیقی ما چه کسانی هستند؟ اساساً اگر من دنیایی هستم کشش های بی نهایت در وجود من چه کار می کنند؟ اینها نشان می دهد که انسان مال اینجا نیست.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: کسی که موفق و پیروز شود او به رستگاری اکبر رسیده است.
اگر به این شناخت رسیده باشم باید این حس به من دست بدهد که خیلی خوشبخت هستم.
قرآن می فرماید: علامت ایمان و انسانیت انسان، شادی و آرامش است.
کسی که با از دست دادن یک کمال جمادی، نباتی و گیاهی، احساس باختن پیدا می کند یا با به دست آوردنشان احساس خوشبختی می کند، اصلاً خودش را نشناخته است.
علامت خودشناسی احساس شهود خوشبختی است.
چرا ما در عشق و عواطف محتاج آدم هایی مثل خودمان هستیم؟ چون موفق به معرفت نفس نشده ایم. اگر موفق به خودشناسی شویم و اگر به کسی چیزی رسید همان لذت را می برد که انگار به خودش رسیده. به مقایسه های غلط نمی رسد و اسم «رحمن» در انسان تجلی می کند. اینجاست که آدم دائماً در انبساط و شادی است.
حضرت زینب (سلام الله علیها) به معرفت نفس دست پیدا کرده که با این همه از دست دادن ها می فرماید؛ «و ما رأیت الا جمیلا»
احساس خوشبختی باید ناشی از حیثیت ابدی خودم باشد.
قرآن می فرماید: «وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ * الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ»؛[سوره بقره - آیات 155 و 156] من می خواهم پیش خدایی برگردم که خودم را بیشتر از خودم دوست دارد.
حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) چه در دست دارد که هرچه فشارها بر او بیشتر می شود شادتر می شود؟
تمام موفقیت ها، شادی ها و آرامش و رستگاری دنیا و آخرت منوط به شناخت خودمان است. تمام آلودگی ها برای این است که خودمان را نمی شناسیم تا انسان خودش را نشناسد، تمام وقایع دنیایی به ضررش است. وقتی که انسان دارایی معرفت نفس را نداشته باشد همه چیزهایی که امتیاز است به ضررش تمام می شود. چون تمام امکانات انسان صرف خودی می شود که به ضرر انسان است و حجم غصه ها و اضطراب ها و احساس پوچی ها بیشترمی شود.
وقتی خودت را نشناسی، هرقدر امتیاز بالاتر باشد، شکست انسان بیشتر است.
بعد از خودشناسی، ثروت بهترین یار برای آخرت و تقوی است و اگر چنین نباشد، آدم را زمین می زند.
دیدگاهها
سلام فایل صوتی ؟
علیکم السلام
فایل صوتی در بالای پست قابل دریافته..