رفتن به محتوای اصلی

افسانه ازدواج ها و طلاق های امام حسن(علیه السلام)

تاریخ انتشار:
امام حسن علیه السلام

یكی از موضوعات ساختگی، كه برخی از مورّخان اسلامی، آگاهانه یا نا آگاهانه به نقل آن پرداخته اند، موضوع ازدواجها و طلاقهای متعدد حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام است. بسیار جای تأسف است كه اینان بدون بررسی صحّت و یا عدم صحّت این گونه قضایا، آنها را در كتابهای خود آورده اند.
همین كوتاهی ها موجب شد دشمنان اسلام و اهل بیت علیهم السلام برای انتقام گرفتن از اسلام، روی همین موضوع ساختگی، سخت پافشاری نموده و توهین و جسارتها را از حد بگذرانند. وظیفه خود دیدیم در برابر هتّاكیهای نویسندگان مغرض، مانند «اكرم البستانی»، به بررسی این موضوع از جنبه تاریخی بپردازیم.
امام حسن علیه السلام و تهمت طلاق
برخی از مورّخان نوشته اند كه امام حسن مجتبی علیه السلام پی در پی ازدواج می كرد و طلاق می داد. و این كار آن قدر تكرار شد كه امیرمؤمنان علیه السلام به مردم كوفه فرمود: ای اهل كوفه! دخترانتان را به عقد حسن در نیاورید؛ چرا كه او فردی طلاق دهنده است. مردی از طایفه هَمْدان گفت: ما به او دختر می دهیم؛ اگر خواست، نگه دارد و اگر مایل نبود، طلاق دهد.[1]
این سخن، تهمتی بیش نیست و از واقعیت به دور است؛ چرا كه اوّلاً: این روایات هرگز با شأن و منزلت و مقام امام حسن مجتبی علیه السلام سازگار نیست. ثانیاً: بیشتر این نقلهای تاریخی از سه مورّخ نقل شده است كه آن سه نیز كتابهای خود را زیر سایه دولتهای غاصب بنی عباس به رشته تحریر درآورده اند. ثالثاً: این تهمت از سوی منصور عباسی برای خنثی سازی شورش حسنی ها طرح ریزی شده است.
ما نخست به نقل روایات و نقلهای تاریخی پیرامون این مسئله می پردازیم و سپس پاسخ آنها را می آوریم.
روایات پیرامون ازدواجهای مكرّر امام حسن مجتبی علیه السلام سه دسته هستند:
دسته اوّل
در این دسته از روایات فقط به نهی از ازدواج و علت آن اشاره شده است.
1. برقی در كتاب محاسن از حضرت صادق علیه السلام روایت كرده كه مردی خدمت امیرمؤمنان علیه السلام آمد و عرض كرد: آمده ام با تو درباره دخترم مشورت كنم؛ چرا كه فرزندانت: حسن و حسین و عبداللّه بن جعفر به خواستگاری او آمده اند. امام فرمود: «المستشار مؤتمن؛ بدان كه حسن، همسران خویش را طلاق می دهد، دخترت را به ازدواج حسین درآور كه برای دخترت بهتر است.»[2]
2. كلینی به سند خود از عبداللّه بن سنان نقل كرده: امام صادق علیه السلام فرمود: روزی امیرمؤمنان علیه السلام بر فراز منبر، مردم كوفه را مخاطب قرار داده، فرمود: به فرزندم حسن زن ندهید كه او مردی است طلاق دهنده. پس مردی از طایفه هَمْدان گفت: آری! به خدا سوگند، دخترانمان را به ازدواج او درمی آوریم؛ چرا كه او فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و امیرمؤمنان علیه السلام است؛ پس اگر خواست، نگه دارد و اگر مایل نبود، آنها را طلاق دهد.[3]
دسته دوم
در این دسته از روایتها امیرمؤمنان علیه السلام از ازدواجها و طلاق های مكرّر امام حسن مجتبی علیه السلام سخت اظهار نگرانی كرده است.
1. بلاذری از ابی صالح نقل كرده كه امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: آن قدر حسن علیه السلام زن گرفت و طلاق داد كه ترسیدم دشمنی دیگران را در پی داشته باشد.[4]
2. سیوطی از علی علیه السلام نقل كرده: حسن علیه السلام ازدواج می كرد و طلاق می داد، به طوری كه بیم داشتم از قبایل و طوایف عداوت و دشمنی به ما برسد.[5]
3. ابوطالب مكّی می نویسد: علی علیه السلام از ازدواجهای امام حسن علیه السلام دلتنگ می شد و در سخنرانی خود می فرمود: فرزندم حسن، زنان خویش را طلاق می دهد؛ به او زن ندهید.[6]
4. مجلسی از محمد بن عطیه نقل می كند: امیرمؤمنان علیه السلام از طلاق زنان توسط امام حسن علیه السلام دلتنگ می شد و از خانواده های آنها شرم و حیا می كرد و می فرمود: حسن بسیار طلاق می دهد؛ به او زن ندهید.[7]
دسته سوم
در دسته سوم به تعداد زنها اشاره شده است؛ و ابن حجر، ابوطالب مكی، ابوالحسن مدائنی، كلینی، كفعمی، بلخی و ابن شهرآشوب به نقل آن پرداخته اند و تعداد زنان امام حسن علیه السلام را چنین گفته اند:
1. كفعمی: شصت و چهار.[8]
2. ابوالحسن مدائنی: هفتاد.[9]
3. ابن حجر: نود.[10]
4. كلینی: پنجاه.[11]
5. بلخی: دویست.[12]
6. ابوطالب مكی: دویست و پنجاه.[13]
7. برخی نیز آورده اند كه وی سیصد زن داشته است.[14]
8. همچنین نقل شده كه تعداد زنهای امام به چهار صد زن رسیده است.[15]
پاسخ ما
الف ـ تنافی این روایات با شخصیت امام
چنانچه گفته شد، این كار با شأن و مقام امام حسن مجتبی علیه السلام هرگز سازگار نیست؛ زیرا چهره ای كه قرآن و سنت و سایر معصومین علیهم السلام از امام حسن علیه السلام ترسیم كرده اند، با روایاتی كه نقل شده، قابل جمع نیست. قرآن در شأن و منزلت امام حسن علیه السلام و سایر اهل بیت علیهم السلام آیه «تطهیر»[16] و آیه «مودّت»[17]  را نازل فرموده است.
پیامبر درباره امام حسن علیه السلام می فرماید: «حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشت هستند.»[18] همچنین رسول اكرم صلی الله علیه و آله وسلم در مورد امام حسن و امام حسین علیهماالسلام فرمود: «هركس این دو را دوست داشته باشد، من دوستش دارم و كسی را كه من دوست دارم، خدا نیز او را دوست خواهد داشت و كسی كه خدا او را دوست داشته باشد، در بهشت های پر نعمت وارد خواهد كرد.»[19]
ابن كثیر دمشقی می نویسد: امیرمؤمنان علیه السلام فرزند خود امام حسن علیه السلام را بسیار احترام و تعظیم می كرد.[20] امام حسین علیه السلام به خاطر احترام و عظمتی كه برای برادرش، امام حسن علیه السلام قائل بود، هرگز در حضورش سخن نمی گفت.[21] در حین طواف، مردم برای اظهار ارادت به امام حسن و امام حسین علیهماالسلام آن چنان به یكدیگر فشار می آوردند كه گاه ممكن بود به زیر دست و پا بروند.[22]
گاهی امام حسن علیه السلام بر در خانه می نشست، در چنین لحظاتی رفت و آمد مردم به جهت هیبتی كه او داشت، قطع می شد.[23]
در حالات معنوی امام حسن علیه السلام آورده اند: به هنگام وضو، رخسارش دگرگون می شد و در پاسخ پرسش كنندگان می فرمود: «حقّ علی كلّ من وقف بین یدی ربّ العرش ان یصفر لونه و یرتعد فرائصه[24]؛ شایسته است كسی كه در برابر پروردگار می ایستد، رنگش زرد گردد و لرزه بر اندامش بیفتد.”
حال سؤال ما این است:
1. آن امام معصومی كه برای حضور در برابر خالق یكتا، آن چنان لرزه بر اندامش می افتد، چگونه حاضر می شود خدا را به وسیله چهار صد مرتبه طلاق دادن ـ كه مبغوض ترین عمل حلال در نزد خداوند شمرده می شود ـ از خود برنجاند؟
2. روایات بر فرض صحّت، در زمانی صادر شده است كه امیرمؤمنان علیه السلام در كوفه بوده اند، كه اگر تعداد روزهای حضور آن حضرت را در كوفه با حذف روزهای جنگ جمل، صفین و نهروان و پیامدهای آن حساب كنیم، به یقین دروغ بودن این اتهام آشكار خواهد شد؛ چرا كه آن فرصت بسیار كم و پردردسر گنجایش چنین مدعایی را نداشته است. اگر زمان هریك از ازدواج ها تا طلاق را در نظر بگیرید و اینكه بیشتر از چهار زن دائم، جایز نبوده و نیز لحاظ شرایط فقهی طلاق دادن، خود به دروغ بودن این روایات گواهی خواهید داد.
3. آیا نهی امام علی علیه السلام ، نهی از منكر بود یا نهی از حلال؟ در هر دو صورت، هیچ كدام درست نیست؛ زیرا به شهادت آیه «تطهیر»، هرگز فعل قبیح و منكر از امام معصوم مشاهده نمی شود تا مورد نهی قرار گیرد. نهی از حلال هم نمی تواند باشد؛ زیرا در كدام شریعت از حلال نهی شده كه در اسلام چنین باشد؟!
4. آیا نهی امیرمؤمنان علیه السلام با مقدمه بوده یا بدون مقدمه؟ اگر بدون مقدمه و یادآوری بوده، كه چنین سخنی با مقام والای امیرمؤمنان علیه السلام سازگار نیست كه آن حضرت بدون یادآوری قبلی، آبروی فرزند خود را بریزد! و اگر پس از یادآوری بوده، ولی امام حسن علیه السلام زیربار نرفته، می گوییم این هم با شخصیت والای امام حسن مجتبی علیه السلام سازگار نبوده است كه این گونه پدر و امام خویش را در تنگنا و مشكل قرار دهد.
5. آیا باور می كنید امام حسن مجتبی علیه السلام با آن شأن و منزلت، اسباب شرمندگی پدر خویش را فراهم آورد تا جایی كه حضرت دلتنگ شده و از خانواده ها شرم و حیا كند، و یا از بیم دشمنی طوایف و قبایل كوفه نسبت به آنها رنج برد؟!
طبق نقل ابن عساكر، از سوید بن غفله نقل شده: یكی از همسران امام حسن علیه السلام كه از طایفه خشعم بود؛ پس از شهادت امیرمؤمنان علیه السلام و بیعت با امام حسن علیه السلام به ایشان تبریك گفت. امام به وی فرمود: تو خوشحالی و شماتت خود را به كشته شدن امیرمؤمنان علیه السلام اظهار كردی. من تو را سه طلاقه كردم. آن زن گفت: به خدا سوگند! قصد من این نبود. و پس از پایان عده اش از خانه امام خارج شد.
امام مبلغ باقی مانده از مهرش را به اضافه بیست هزار درهم برایش فرستاد. آن زن گفت: متاع كمی است كه از دوستی جدا شده به من می رسد. وقتی كه سخن آن زن را به امام گفتند، حضرت گریه كرد و فرمود: اگر نبود كه از پدرم، از جدّم شنیده ام كه می فرمود: «كسی كه همسر خود را سه طلاقه دهد، تا آن زن شوهر دیگری انتخاب نكند، بر شوهر اوّل حلال نمی گردد؛ مراجعت می كردم.»[25]
دلیل نخست :
بر مجهول و ساختگی بودن این روایت، این است كه امام حسن علیه السلام بدون هیچ مقدمه ای و بدون آن كه كوچك ترین توجهی به قصد و هدف زن داشته باشد، برآشفته و همسر خویش را به خاطر تهنیتی، طلاق می دهد؛ كه این حركت، از یك انسان غیر معصوم بعید است، چه رسد به امام معصوم.
ثانیاً:
از نظر فقه اهل بیت، طلاق باید در حضور دو شاهد عادل صورت گیرد؛ در حالی كه هیچ یك از این مسائل رعایت نشده؛ حال چگونه امام كاری بر خلاف نظر خویش انجام داده است.
ثالثاً:
اگر طلاق به خاطر اظهار دشمنی و شماتت بوده، به چه علت برای او بیست هزار درهم اضافه بر مهر خویش می فرستد؟
و رابعاً :
اینكه طبق این نقل، امام در یك مجلس همسر خویش را سه طلاقه كرده است؛ در حالی كه این طلاق نه فقط در مذهب اهل بیت علیهم السلام ، بلكه در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و ابوبكر و دو سال پس از خلافت عمر نیز، یك طلاق به حساب می آمد.[26]
با این بیان، امام می توانسته پس از طلاق برگردد، چون طلاق اوّل بود و پس از طلاق اول، زن مطلقه رجعیه است و مرد در حال عدّه می تواند به زن خود رجوع كند. همچنین حضرت پس از پایان عدّه نیز می توانست بدون آن كه زن شوهر دیگری كند، او را به عقد خویش در آورد.
آری! فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم مربوط به زمانی است كه سه مرتبه طلاق صورت گرفته و مرد پس از آن رجوع كرده باشد. اینجا است كه زن می باید شوهر دیگری انتخاب كند. از آنجا كه متن روایت ابن عساكر از اضطراب كامل برخوردار است، دیگر نیازی به بررسی سندی ندارد.
ب ـ بررسی اسناد
1. بیشتر مورّخان این نقل تاریخی را یا بدون سند آورده اند و یا آن را به ابوالحسن مدائنی و محمد بن عمر واقدی و ابوطالب مكّی رسانده اند كه در هردو صورت، دارای اشكال است. مثلاً ابن عساكر می نویسد: وروی محمد بن سیرین...[27]؛ میرخواند شافعی آورده است: نقل است كه...[28]؛ سیوطی می گوید: كان الحسن یتزوج...[29] ابوطالب مكّی می نویسد: انّه تزوّج...[30]؛ سبط بن الجوزی آورده است: و فی روایة انّه تزوّج...[31]؛ ابوالحسن مدائنی آورده است: كان الحسن كثیرالتزویج.[32]
تمامی این نقلها، مرسل است و به آنانی كه به این سه مورّخ اعتماد كرده اند، باید گفت: این سه مورّخ نیز این جریان را بدون سند نقل كرده اند. چنانچه از مدائنی و مكّی نقل كردیم. بدین جهت می گوییم داستان تعداد زنان امام حسن علیه السلام و ماجرای طلاق آنها، فاقد هرگونه ارزش و اعتبار است.
2. بسیاری، این سه مورّخ را ضعیف شمرده و ردّ كرده اند. از میان آنها می توان به ذهبی[33]، عسقلانی[34]، ابن الجوزی[35]، عماد حنبلی[36]، رازی[37]، ابن الاثیر جزری[38]، زركلی[39]، علامه امینی[40]، سیدمحسن امین[41]، هاشم معروف الحسنی[42] و... اشاره كرد.
3. هریك از این سه مورّخ از مشایخی روایت نقل كرده اند كه یا جزو هواداران بنی امیه بوده اند و یا ضعیف و مجهول هستند. مثلاً مدائنی از عوانه نقل می كند، در حالی كه عوانه به نفع بنی امیه جعل حدیث می كرده[43] و برخی از مشایخ او همانند جعفر بن هلال[44]، عاصم بن سلیمان احول[45] و ابن عثمان[46]، ضعیف یا مجهول هستند. طبق گفته یحیی بن معین: حدیث واقدی از مدنیها، از شیوخ مجهول برخوردار است.[47]
هاشم معروف الحسنی می نویسد: مدائنی، معاصر عباسی ها و از جمله كسانی است كه متهم به دروغگویی و جعل حدیث است.
در «میزان الاعتدال» ذهبی آمده است: مسلم در صحیح خود از نقل روایت از وی خود داری كرده و ابن عدی او را ضعیف دانسته و اصمعی به او گفته: به خدا سوگند كه چیزی از اسلام در تو نمانده است... صاحب «لسان المیزان» گفته است: او از غلامان عبدالرحمن بن سمرة بن حبیب اموی بوده است. به علاوه بیشتر روایات او از نوع مراسیل است.
اینها همه گواه بر آن است كه روایت هفتاد همسر را ـ كه جز مدائنی كسی آن را نقل نكرده ـ از جعلیات قدرتمندان و دشمنان علویها است...[48]
اما روایت كلینی كه در دسته اوّل آمده، در سندش حمید بن زیاد و حسن بن محمد بن سماعة دیده می شوند، كه واقفی هستند.[49]
علامه حلّی درباره حمید بن زیاد می گوید: در نزد من، زمانی روایت او مورد قبول است كه معارضی نداشته باشد.[50]
علامه مجلسی ضمن مؤثق شمردن حدیث، چنین توجیه كرده است كه: شاید غرض امام از این سخن، استعلام حال آنها یعنی مراتب ایمانشان بوده است؛ نه اینكه فرزند خویش را كه معصوم و تأیید شده از سوی پروردگار بود، مورد نكوهش قرار داده باشد.[51]
اما با توجه به واقفی بودن برخی از راویان و فرمایش علامه حلی ـ كه روایت او در صورتی كه معارضی نداشته باشد، مورد قبول است ـ به نظر می رسد كه این روایت حجّیتی ندارد؛ اگرچه علامه مجلسی به توجیه آن برخاسته است.
و اما روایت كافی از ابن ابی العلاء كه در دسته سوم قرار گرفته است؛ علامه مجلسی این حدیث را مجهول می داند.[52]
پاسخ ما به روایت برقی در محاسن نیز، این است كه: اگرچه خود احمد بن ابی عبداللّه برقی توثیق شده، اما وی بیشترِ روایات را از ضُعفا نقل كرده است.[53]
پایه گذار شبهه
دلائل و شواهد موجود به خوبی نشان می دهد كه تا پیش از منصور عباسی چنین افترایی در كتابها نبوده است و این منصور بود كه برای خنثی سازی شورشهای علوی و حركتهای ضدّ حكومتی نوادگان امام حسن مجتبی علیه السلام این تهمت و شبهه را علیه امام پایه گذاری كرد.
وی كه از این شورشها سخت به وحشت افتاده بود، برای رفع نگرانی خود، هیچ حربه ای را بهتر از لكه دار كردن چهره پاك و معصوم امام حسن علیه السلام ندید. وی پس از دستگیری عبداللّه بن حسن كه علیه ظلم و جور قیام كرده بود، در برابر بسیاری از مردم به سخنرانی پرداخت و علی بن ابی طالب و امام حسن علیهماالسلام و همه فرزندان ابی طالب را مورد دشنام و افترا و ناسزاگویی قرار داد و از جمله گفت: به خدایی كه جز او نیست، فرزندان ابی طالب را در خلافت تنها گذاردیم و هیچ كاری به كارشان نداشتیم؛ در آغاز علی بن ابی طالب بدان پرداخت... و پس از وی، حسن بن علی برخاست... معاویه با نیرنگ به او وعده داد تا ولیعهدش كند، بدین ترتیب او را بركنار ساخت و همه چیزِ وی را گرفت. حسن بن علی نیز همه كارها را به معاویه واگذارد و به زنان روی آورد؛ او امروز با یكی ازدواج می كرد و فردا دیگری را طلاق می داد و همچنان بدین كار مشغول بود تا اینكه در بسترش مرد...[54]
استاد، هاشم معروف در ردّ این تهمت ناجوانمردانه می نویسد: و اما روایت هفتاد و نود و از این قبیل روایاتی كه او را زن باره توصیف می كنند و اینكه پدرش می گفت: به فرزندم حسن زن ندهید كه او زن باره است؛ این روایات آن چنان كه از اسنادشان بر می آید، منبعی جز مدائنی و امثال دروغگوی او ندارد. مدائنی و واقدی و دیگر مورّخان پیشین، تاریخ را در سایه حكومتهایی نوشته اند كه با اهل بیت علیهم السلام سر دشمنی داشتند، و از هر وسیله ای برای خدشه دار كردن واقعیت های آنها و ضربه زدن به ایشان فروگذار نمی كردند. حكام دولت عباسی نیز در تعصّب و پلیدی نیت، دست كمی از اسلاف اموی خود نداشتند. عباسی ها در جعل احادیث علیه «علویها» با امویها هم دست بودند، به ویژه نسبت به حسنیها كینه خاصّی می ورزیدند، چون بیشتر آنهایی كه علیه ستم سر به شورش برمی داشتند؛ از فرزندان و نوادگان امام حسن علیه السلام بودند.[55]
واقعیت چیست؟
آنچه كه تاكنون گفته شد، پاسخ به اتهاماتی بود كه درباره ازدواجها و طلاقهای متعدد امام حسن علیه السلام طرح ریزی شده بود.
واقعیت این است كه امام در طول عمر، بیشتر از هشت یا ده[56] همسر نداشته كه تعدادی از این همسران كنیز بوده اند. داشتن این تعداد همسر در آن زمان برای قاطبه مردم، امری طبیعی بوده است؛ بلكه برخی تعداد همسرانشان بیش از این بوده، در حالی كه كسی متعرض آنان نشده است. حال چه شد كه در بین این مردم، فقط امام حسن علیه السلام مورد حملات بیشرمانه دشمنان قرار گرفت؟ آیا نمی شود حدس زد این رقم بسیار بزرگ، نشانه ساختگی بودن این احادیث است؟
چرا ابوطالب مكّی كه تعداد زنهای امام حسن علیه السلام را به 250 می رساند، جز چند نفر از آنها نام نمی برد؟ چرا مورخّان كه به تبعیت از ابوالحسن مدائنی و واقدی و مكّی تعداد زنان امام را بیش از هشت تن ذكر كرده اند، بیشترین آماری كه برای فرزندان امام داده اند، بیش از سی و یك فرزند نیست؟[57]
اینك از ابوطالب مكّی باید پرسید: اگر امام چهارصد همسر داشته پس چرا بیش از سی و یك فرزند نداشت؟ آیا همه آن زنان عقیم و نازا بودند؟ آیا امام رغبتی به فرزند نداشت و یا از پرداخت نفقه و هزینه زندگی و تأمین معاش آنها عاجز بوده است؟

 

منبع: فصل نامه كوثر/شماره 53
--------------------------------------------
پی نوشت ها:
[1] كافي، ج 6، ص 56.
[2] محاسن برقي، ج 2، ص 601؛ منتخب التواريخ، ص 190.
[3] كافي، ج 6، ص 56؛ بحارالانوار، ج 44، ص 172.
[4] انساب الاشراف، ج 3، ص 25.
[5] تاريخ الخلفاء، ص 191.
[6] و كان علی (علیه السّلام) یضجر من ذلك فكان یقول فی خطبته ان الحسن مطلاق فلاتنكحوه (بحارالانوار، ج 44، ص 169.)
[7] همان، ص ؟
[8] چهارده معصوم (زندگانی امام حسن (علیه السّلام))، ص 553.
[9] بحارالانوار، ج 44، ص 173.
[10] الصواعق المحرقه، ص 139.
[11] كافی، ج 6، ص 56.
[12] البدء و التاریخ، ج 5، ص 74.
[13] مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 30.
[14] همان.
[15] چهارده معصوم، ص 553، به نقل از قوت القلوب.
[16] الصواعق المحرقه، ص 143؛ سنن بیهقی، ج 2، ص 149.
[17] الدرالمنثور، ج 7،ص 7.
[18] الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنة، (مستدرك حاكم، ج 3، ص 167؛ مسند احمد، ج 3، ص 2.)
[19] من احبهما احببته و من احببته احبه اللّه و من احبه اللّه أدخله جنات النعیم... (اخبار اصبهان، ج 1، ص 56.)
[20] البدایة و النهایة، ج 7، ص 37.
[21] مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 401.
[22] البدایة و النهایة، ج 7، ص 37.
[23] الامام المجتبی (علیه السّلام)، ص 10.
[24] همان، ص86.
[25] تاریخ دمشق، (حیاة الامام الحسن (علیه السّلام))، ص 154.
[26] نیل الاوطار، ج 6، ص 230؛ من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 320.
[27] تاریخ دمشق، (ترجمه امام حسن (علیه السّلام))، ص 155.
[28] روضة الصفا، ج 3، ص 20.
[29] تاریخ الخلفاء، ص 191.
[30] بحارالانوار، ج 44، ص 169.
[31] تذكرة الخواص، ص 121.
[32] بحارالانوار، ج 44، ص 173.
[33] میزان الاعتدال، ج 3، ص 107.
[34] لسان المیزان، ج 4، ص 386.
[35] المنتظم، ج 7، ص 189.
[36] شذرات الذهب، ج 3، ص 120.
[37] الجرح والتعدیل، ج 4، ص 21.
[38] الكامل فی التاریخ، ج 9، ص 44.
[39] الأعلام، ج 7، ص 160.
[40] الغدیر، ج 5، ص 290.
[41] اعیان الشیعه، ج 46، ص 172.
[42] سیرة الائمة الاثنی عشر، ج 1، ص 620.
[43] لسان المیزان، ج 4، ص 386.
[44] میزان الاعتدال، ج 1، ص 430.
[45] همان، ج 4، ص 350.
[46] همان، ج 6، ص 198.
[47] تذكرة الحفاظ، ج 1، ص 348.
[48] زندگی دوازده امام، ج 1، ص 604.
[49] جامع الرواة، ج 1، ص 225 و 284.
[50] الخلاصة، ص ؟
[51] مرآة العقول، ج 21، ص 96.
[52] همان.
[53] الخلاصة، ص ؟
[54] سیرة الائمة الاثنی عشر، ج 1، ص 618.
[55] زندگی دوازده امام، ج 1، ص 602.
[56] صلح الحسن (علیه السّلام)، ص 25.
[57] بین مورّخین اختلاف است، از هفت فرزند گفته شده تا سی و یك فرزند. رجوع شود به البدء و التاریخ، ج 5، ص 74؛ الفصول المهمه، ص 166؛ بحارالانوار، ج 44، ص 168؛ كشف الغمه، ج 2، ص 152؛ اعلام الوری، ص 213؛ ناسخ التواریخ، جلد امام حسن (علیه السّلام)، ص 270؛ تذكرة الخواص، ص 212؛ نورالابصار، ص 136؛ ذخائرالعقبی، ص 143؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 228.

موضوع مقالات

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا