231. آیه (تذکرات خدایی را شوخی نگیرید)
ما یَأْتیهِمْ مِنْ ذِکْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلاَّ اسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ یَلْعَبُونَ
هر یادآوری تازهای از طرف پروردگارشان برای آنها بیاید با لعب و شوخی به آن گوش فرا میدهند. (2 / انبیاء)
شرح آیه از تفسیر نمونه
کلمه «ذِکْر» در آیه فوق اشاره به هر سخن بیدار کننده است و تعبیر به «مُحْدَث» (تازه و جدید) اشاره به این است که کتب آسمانی، یکی پس از دیگری نازل میگردد و سورههای قرآن و آیات آن هر کدام محتوای تازه و نوی دارد، که از طرق مختلف برای نفوذ در دلهای غافلان وارد میشود، اما چه سود برای کسانی که همه اینها را به شوخی میگیرند. اصولاً یکی از بدبختیهای برخی از خانوادهها و افراد جاهل و متکبر و خودخواه این است که همیشه نصایح و اندرزهای خیراندیشان را به شوخی و بازی میگیرند و همین سبب میشود که هرگز از خواب غفلت بیدار نشوند، در حالی که اگر حتی یک بار به صورت جدی با آن برخورد کنند، چه بسا مسیر زندگانی آنها در همان لحظه تغییر پیدا میکند.
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
«ذِکْر»: به مفهوم هر سخن بیدارگر و هر پند و اندرزی است، اما در آیه شریفه منظور قرآن شریف میباشد.
«مُحْدَث»: تازه و جدید.
دو آفت ویرانگر سرگرمی و غفلت
در آیه مورد بحث میفرماید:
ما یَأْتیهِمْ مِنْ ذِکْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلاَّ اسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ یَلْعَبُونَ
هر آیه و سوره و یادآوری جدید و تازهای از سوی پروردگارشان بر آنان میرسد و میآید، آن را میشنوند اما به آن نمیاندیشند و در آن تدبّر و تأمل نمیکنند، بلکه به بازی و تمسخر به آن گوش میدهند.
«ابن عبّاس» در این مورد میگوید:
منظور این است که آنان قرآن را به بازی و تمسخر میشنوند و در غفلت و بیخبری به سر میبرند که هدف آفرینش چیست و از آنان چه میخواهند؟
پدیده بودن قرآن شریف(1)
یکی از شگردهای دیرین استبدادگران و سیاستبازان بهرهوری ناصواب و نادرست از مذاهب و باورهای مذهبی تودههای دربند استبداد و اختناق است. آنان در این راستا، گاه با موافق و هماهنگ و باورمند نشان دادن خویش با مذهب و عقیده مورد احترام مردم، بر روی موج افکار عمومی سوار میشوند تا هدفهای سلطه جویانه خویش را بجویند و گاه حتی با مدافع سرسخت نشان دادن خویش و تندروی و افراط کاری بسیار در طرفداری از مذهب رایج، راه خویش را میروند.
گاه مذهب را از نظر قالب و واژهها و محتوا تحریف میکنند و آن را ابزار سلطه و توجیهگر ستم و بیداد خویش میسازند و گاه به احترام بسیار به قالب و شکل و ظاهر واژههای آن و نیز تقدیر پیامبر و چهرههای مورد احترام آن، به تحریف معنوی و پوچ و پوک ساختن آن دست مییازند و آن را از روح عدالتخواهی و آزادیخواهی و طرفداری از حقوق انسان و مبارزه با ظلم و استبداد تهی ساخته و یا با دیگر شگردها آن را ابزار قدرت و سلطه میسازند.
گاه با تراشیدن دشمنان دروغین برای آن، خود را وقف دفاع و پاسداری از آن جلوه میدهند و گاه با ساختن بحثها و کشمکشهای پوچ و بیاساس و خطرهای ساختگی، تودههای دربند و حتی دانشمندان و دانشوران ظاهربین را سرگرم پیکاری پوچ و انحرافی میسازند.
*****
1. مترجم.
این آفت و شگرد متأسّفانه پس از رحلت جانسوز پیامبر، به تاریخ اسلام نیز راه یافت و سوگمندانه حاکمان بسیاری، به ویژه دو استبداد دیرپای «اموی» و «عباسی» به جای طرفداری از آگاهی و ژرفنگری مذهبی و عمل به مفاهیم و مقررات عدالتآفرین و آزادمنشانه و تأمین کننده حقوق و آزادی و امنیّت و کرامت و سرفرازی مردم، با انواع شگردها، از دین خدا بر ضد هدفهای بلند و انسانی آن بهره جسته و آن را ابزار سلطه و سرکوب و اختناق و ارتجاع و کیش شخصیت ساختند و با بازی با ظاهر واژهها و الفاظ و کتاب خدا، روح انسانساز و عدالتخواهانه آن را تعطیل ساختند که نمونهای از این بازیگری، خلق این بحث پوچ و بیاساس و سرگرم ساختن اندیشهها و قلمها و تودهها و صفبندیها در این موضوع بود که:
«آیا قرآن پدیده و حادث است و یا قدیم»؟
در حالی که این بحث در درجه نخست، انتقال بحران بود؛ یعنی حکومت میخواست قلمها و اندیشهها و مشتها و خواستههایی که باید در جهت کسب استقلال اندیشه، حقوق، آزادی، حاکمیت بر سرنوشت و عمل به روح قرآن و اسلام باشد، اینها را به این بحثهای بیمعنا جهت دهد و استبداد در امان بماند، وگرنه این موضوع کدامین مشکل اجتماعی و اخلاقی و انسانی و حقوقی و عقیدتی و سیاسی و فرهنگی مردم را حل میکرد؟
افزون بر این کدام انسان خردمند و با انصافی بود که نداند این بحث چیزی جز سرگرمی نیست؟ و در نیابد که واژهها و قالبها و ظاهر کتاب خدا پدیده و حادث است که بر قلب پاک پیامبر صلی الله علیه و آله فرود آمده و روح و محتوا و مفهوم آن نیز که از دانش بیکران خدا سرچشمه گرفته است به سان ذات پاک او دیرین و قدیم است، پس چه جای بحث و کشمکش؟!
گویی از همین زاویه و دیدگاه است که اندیشوران هوشمند اسلامی با الهام از رهنمودهای خاندان وحی و رسالت، این بحثها را انحرافی و ساخته و پرداخته استبداد مینگریستند و مردم را از صفبندی و کشمکش در این موضوعات هشدار میدادند(1) و روشنگری میکردند که خطرناکترین و مرگبارترین دشمن اسلام و قرآن و جامعه استبدادگرانی هستند که مذهب را ابزار سلطه ساختهاند. و در حیات ننگبار خویش حاضر نیستند با عمل به دین خدا و کتاب انسانساز او و سیره و سنّت پیامبرش حقوق و آزادی و کرامت و امنیّت مردم و حق حاکمیت بر سرنوشت خویش را در میدان زندگی به رسمیت بشناسند و به آنان حق مقایسه و انتخاب و چون و چرا و انتقاد و اظهار نظر که اساسیترین حقوق یک جامعه مترقی و خردمند است بدهند، بلکه آنان را هماره دنبالهرو میخواهند و خویشتن را فرمانروای مطلق و بی چون و چرا میخواهند. از سویی قدرت و امکانات ملّی را قبضه کنند، اما از دگر سو پاسخگوی گفتار و اقدامات و عملکرد خویش نباشد؛ و درست به همین جهت مردم را با این بازیها سرگرم میخواهند.
*****
1. نور الثَّقَلَیْن، ج 3، ص 412 به نقل از تفسیر نمونه، ج 13، ص 358.