20. آیه (ده دستور درباره حقوق خانوادگی و آداب معاشرت)
20. آیه (ده دستور درباره حقوق خانوادگی و آداب معاشرت)
وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ بِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکینِ وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبی وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبیلِ وَ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتالاً فَخُوراً
و خدا را بپرستید و هیچ چیز را همتای او قرار ندهید و به پدر و مادر، نیکی کنید، همچنین به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و همسایه نزدیک و همسایه دور و دوست و همنشین و واماندگان در سفر و بردگانی که مالک آنها هستید، زیرا خداوند، کسی را که متکبّر و فخر فروش است (و از ادای حقوق دیگران سرباز میزند،) دوست نمیدارد. (36 / نساء)
شرح آیه از تفسیر نمونه
باید توجه داشت که «مُخْتال» از ماده «خِیال» به معنی کسی است که با یک سلسله «تَخَیُّلات» خود را بزرگ میپندارد و اگر میبینیم به اسب «خَیْل» گفته میشود نیز به خاطر آن است که هنگام راه رفتن شبیه متکبّران گام برمیدارد و «فَخُور» از ماده «فَخْر» به معین کسی است که فخرفروشی میکند، بنابراین تفاوت میان این دو کلمه در اینجا است که یکی اشاره به تخیّلات کبرآلود ذهنی و دیگری به اعمال تکبّرآمیز خارجی است. آیه فوق یک سلسله از حقوق اسلامی اعم از حقّ خدا و حقوق بندگان و آداب معاشرت با مردم را بیان داشته است و روی هم رفته، ده دستور از آن استفاده میشود:
1 نخست مردم را دعوت به عبادت و بندگی پروردگار و ترک شرک و بتپرستی که ریشه اصلی تمام برنامههای اسلامی است میکند، دعوت به توحید و یگانه پرستی روح را پاک و نیّت را خالص و اراده را قوی و تصمیم را برای انجام هر برنامه مفیدی محکم میسازد و از آن جا که آیه بیان یک رشته از حقوق اسلامی است، قبل از هر چیز اشاره به حقّ خداوند بر مردم کرده است و میگوید:
«خدا را بپرستید و هیچ چیز را شریک او قرار ندهید:
وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً».
2 سپس اشاره به حقّ پدر و مادر کرده و توصیه میکند که نسبت به آنها نیکی کنید (وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً). حقّ پدر و مادر از مسایلی است که در قرآن مجید زیاد روی
(صفحه 124)
آن تکیّه شده و کمتر موضوعی است که این قدر مورد تأکید واقع شده باشد و در چهار مورد از قرآن، بعد از توحید قرار گرفته است. (1) از این تعبیرهای مکرّر استفاده میشود که میان این دو ارتباط و پیوندی است و در حقیقت چنین است چون بزرگترین نعمت، نعمت هستی و حیات است که در درجه اول از ناحیه خدا است در مراحل بعد به پدر و مادر ارتباط دارد، زیرا که فرزند، بخشی از وجود پدر و مادر است، بنابراین ترک حقوق پدر و مادر، هم دوش شرک به خدا است. درباره حقوق پدر و مادر بحثهای مشروحی داریم که در ذیل آیات مناسب در سوره اسراء و لقمان به خواست خدا خواهد آمد.
3 سپس دستور به نیکی کردن «نسبت به همه خویشاوندان میدهد» (وَ بِذِی الْقُرْبی).
این موضوع نیز از مسایلی است که در قرآن تأکید فراوان درباره آن شده است، گاهی به عنوان «صله رحم» و گاهی به عنوان «احسان و نیکی» به آن ها، در واقع اسلام میخواهد به این وسیله علاوه بر پیوند وسیعی که در میان تمام افراد بشر به وجود آورده، پیوندهای محکمتری در میان واحدهای کوچکتر و متشکّلتر، به نام «فامیل» و «خانواده» به وجود آورد تا در برابر مشکلات و حوادث یکدیگر را یاری دهند و از حقوق هم دفاع کنند.
4 سپس اشاره به حقوق «ایتام» کرده و افراد با ایمان را توصیه به نیکی در حقّ آنها میکند (وَ الْیَتامی). زیرا در هر اجتماعی بر اثر حوادث گوناگون همیشه کودکان یتیمی وجود دارند که فراموش کردن آنها نه فقط وضع آنها را به خطر میافکند، بلکه وضع اجتماع را نیز به خطر میاندازد، چون کودکان یتیم اگر بیسرپرست بمانند و یا به اندازه کافی از محبّت اشباع نشوند، افرادی هرزه، خطرناک و جنایتکار بار میآیند، بنابراین نیکی در حقّ یتیمان هم نیکی به فرد است هم نیکی به اجتماع.
*****
1- (83 / بقره)، (151 / انعام)، (3 / اسراء).
5 بعد از آن حقوق مستمندان را یادآوری میکند (وَ الْمَساکینِ). زیرا در یک اجتماع سالم که عدالت در آن برقرار است نیز افرادی معلول و از کار افتاده و مانند آن وجود خواهند داشت که فراموش کردن آنها بر خلاف تمام اصول انسانی است و اگر فقر و محرومیّت به خاطر انحراف از اصول عدالت اجتماعی دامنگیر افراد سالم گردد نیز باید با آن به مبارزه برخاست.
6 سپس توصیه به «نیکی در حقّ همسایگان نزدیک میکند» (وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبی).
در این که منظور از همسایه نزدیک چیست مفسّران احتمالات مختلفی دادهاند بعضی معنی آیه را همسایگانی که جنبه خویشاوندی دارند دانستهاند، ولی این تفسیر با توجه به این که در جملههای سابق، از همین آیه اشاره به حقوق خویشاوندان شده بعید به نظر میرسد، بلکه منظور همان نزدیکی مکانی است زیرا همسایگان نزدیکتر حقوق و احترام بیشتری دارند و یا این که منظور همسایگانی است که از نظر مذهبی و دینی با انسان نزدیک باشند.
7 سپس درباره «همسایگان دور سفارش میکند» (وَ الْجارِ الْجُنُبِ) و منظور از آن دوری مکانی است، زیرا طبق پارهای از روایات تا چهل خانه از چهار طرف همسایه محسوب میشوند. (1) که در شهرهای کوچک تقریبا تمام شهر را در برمیگیرد (چون اگر خانه هر انسانی را مرکز دایرهای فرض کنیم که شعاع آن از هر طرف چهل خانه باشد، با یک محاسبه ساده درباره مساحت چنین دایرهای روشن میشود که مجموع خانههای اطراف آن را تقریبا پنج هزار خانه تشکیل میدهد که مسلما شهرهای کوچک بیش از آن خانه ندارند). جالب توجه این که قرآن در آیه فوق علاوه بر ذکر «همسایگان نزدیک» ، تصریح به حقّ «همسایگان دور» کرده است زیرا کلمه همسایه معمولاً مفهوم محدودی دارد و تنها همسایگان نزدیک را دربرمیگیرد لذا برای توجه دادن به وسعت مفهوم آن از نظر اسلام راهی جز این نبوده که نامی از همسایگان دور نیز صریحا برده شود و نیز ممکن است منظور از همسایگان دور، همسایگان غیر مسلمان باشد، زیرا حقّ جِوار (همسایگی) در اسلام منحصر به همسایگان مسلمان نیست و غیر مسلمان را نیز شامل میشود. (مگر آن هایی که با مسلمانان سر جنگ داشته باشند). «حقّ جِوار» در اسلام به قدری اهمیّت دارد که در وصایای معروف امیر مؤمنان میخوانیم:
*****
1- «نُورُ الثَّقَلَیْن» ، جلد 1، صفحه 480.
«ما زالَ (رَسُولُ اللّهِ) یُوصی بِهِمْ حَتّی ظَنَنّا اَنَّهُ سَیُوَرِّثُهُمْ: آنقدر پیامبر صلی الله علیه و آله درباره آنها سفارش کرد، که ما فکر کردیم شاید دستور دهد همسایگان از یکدیگر ارث ببرند». این حدیث در منابع معروف اهل تسنن نیز آمده است، در «تفسیر المَنار» و «تفسیر قُرْطُبی» از بخاری نیز همین مضمون از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است. در حدیث دیگری از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که در یکی از روزها سه بار فرمود:
«وَاللّهِ لا یُؤْمِنُ: به خدا سوگند چنین کسی ایمان ندارد …»
یکی پرسید: چه کسی؟
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
«اَلَّذی لا یَأْمَنُ جارُهُ بَوائِقَهُ: کسی که همسایه او از مزاحمت او در امان نیست». (1)
8 سپس قرآن درباره «کسانی که با انسان دوستی و مصاحبت دارند، توصیه میکند» (وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ). ولی باید توجه داشت که «الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ» معنای وسیعتری از دوست و رفیق دارد و در واقع هر کسی را که به نوعی با انسان نشست و برخاست داشته باشد، دربرمیگیرد خواه دوست دایمی باشد یا یک دوست موقّت (همانند کسی که در اثناء سفر با انسان همنشین میگردد و اگر میبینیم که در پارهایاز روایات «وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ» به رفیق سفر (رَفیقُکَ فِی السَّفَرِ) و یا کسی که به امید نفعی سراغ انسان میآید (اَلْمُنْقَطِعُ اِلَیْکَ یَرْجُوْ نَفْعَکَ) تفسیر شده، منظور اختصاص به آنها نیست، بلکه بیان توسعه مفهوم این تعبیر است که همه این موارد را نیز دربرمیگیرد و به این ترتیب آیه یک دستور جامع و کلّی برای حسن معاشرت نسبت به تمام کسانی که با انسان ارتباط دارند میباشد، اعم از دوستان واقعی و همکاران و همسفران و مراجعان و شاگردان و مشاوران و خدمتگزاران.
*****
1- «تفسیر قُرْطُبی» ، جلد 3، صفحه 1754.
9 دسته دیگری که در اینجا درباره آنها سفارش شده، کسانی هستند که در سفر و بلاد غربت احتیاج پیدا میکنند (وَ ابْنِ السَّبیلِ). با این که ممکن است در شهر خود افراد متمکّنی باشند، در سفر به علّتی وا میمانند و تعبیر جالب «ابْنِ السَّبیلِ» (فرزند راه) نیز از این نظر است که ما نسبت به آنها هیچگونه آشنایی نداریم تا بتوانیم آنها را به قبیله یا فامیل یا شخصی نسبت دهیم، تنها به حکم این که مسافرانی هستند نیازمند، باید مورد حمایت قرارگیرند.
10 در آخرین مرحله توصیه به نیکی کردن نسبت به بردگان شده است (وَ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ). در حقیقت آیه با حقّ خدا شروع شده و با حقوق بردگان ختم میگردد، زیرا این حقوق از یکدیگر جدا نیستند و تنها این آیه نیست که در آن درباره بردگان توصیه شده، بلکه در آیات مختلف دیگر نیز در این زمینه بحث شده است. ضمنا اسلام برنامه دقیقی برای آزادی تدریجی بردگان تنظیم کرده که به «آزادی مطلق» آنها میانجامد و به خواست خدا در ذیل آیات مناسب، مشروحا از آن سخن خواهیم گفت. در پایان آیه هشدار میدهد و میگوید:
«خداوند افراد متکبّر و فخرفروش را دوست نمیدارد» (إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتالاً فَخُوراً). به این ترتیب هر کس از فرمان خدا سرپیچی کند و به خاطر تکبّر از رعایت حقوق خویشاوندان و پدر و مادر، یتیمان، مسکینان، ابن السّبیل و دوستان سرباز زند محبوب خدا و مورد لطف او نیست و آن کس که مشمول لطف او نباشد، از هر خیر و سعادتی محروم است. گواه براین معنی روایتی است که در ذیل این آیه وارد شده:
یکی از یاران پیامبر صلی الله علیه و آله میگوید:
«در محضرش این آیه را خواندم، پیامبر صلی الله علیه و آله زشتی تکبّر و نتایج سوء آن را برشمرد به حدّی که من گریه کردم، فرمود:
«چرا گریه میکنی» گفتم: من دوست دارم لباسم، جالب و زیبا باشد و میترسم با همین عمل جزو متکبّران باشم فرمود:
«نه تو اهل بهشتی و اینها علامت تکبّر نیست، تکبّر آن است که انسان در مقابل حقّ، خاضع نباشد و خود را بالاتر از مردم بداند و آنها را تحقیر کند (و از ادای حقوق آنها سرباز زند)».
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
«جار»: همسایه
«جُنُب»: دور
«مُخْتال»: خودخواه، خود بزرگ بین، کسی که با پندارهای پوچ و بیاساس برای خویش مقام و موقعیتی میپندارد که فاقد آن است.
«فَخُور»: فخر فروش و کسی که امتیازات و نقاط قوّت خویش را به منظور خودنمایی به رخ دیگران میکشد و به انگیزه خودبزرگ بینی برمیشمارد؛ امّا به کسی که گاه نعمتهای خدا را به خود برمیشمارد و سپاس میگزارد، سپاسگزار گفتهاند.
زنجیرهای از کارهای شایسته
قرآن پس از سفارش به عدالت و نیکوکاری در مورد یتیمان و توصیه به رعایت ارزشهای انسانی و اخلاقی در نظام خانواده و میان دو همسر، اینک به بیان یک سلسله امور معنوی و شماری از کارهای شایسته و پسندیده که از ضروریات زندگی اسلامی و انسانی است پرداخته و در آغاز از توحیدگرایی و یکتاپرستی شروع میکند و میفرماید:
وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً
خدای را به یکتایی بپرستید و او را به شکوه و عظمت یاد کنید و در عبادت و پرستش، شریکی برای او مگیرید؛ چرا که پرستش و بندگی تنها در خور اوست که آفریدگار توانای جهان و انسان و ارزانی دارنده نعمتهاست.
وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ بِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکینِ
و به پدر و مادر، هم خودتان نیکی کنید و هم دیگران را در مورد آنان جز به نیکی و احترام سفارش نکنید و به همه نزدیکان، یتیمان و بینوایان نیز احسان کنید و بدانید که نیکی واقعی در مورد یتیمان، حراست از حقوق و شئون و تربیت درست آنان است؛ و نیکی به بینوایان این است که حقوق آنان را پایمال نسازید و در رفع گرفتاری و محرومیت آنان بکوشید.
وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبی وَ الْجارِ الْجُنُبِ
به باور گروهی منظور از این دو تعبیر، همسایه خویشاوند و بیگانه است؛ امّا به باور برخی منظور همسایه توحیدگرا و غیر مسلمان است.
از پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله در این مورد آوردهاند که فرمود:
اَلْجیرانُ ثَلاثَةٌ: جارٍ لَهُ ثَلاثَةُ حُقوقٍ،
حَقُّ الْجِوارِ وَ حَقُّ الْقَرابَةِ وَ حَقُّ الاِْسْلامِ،
وَ جارٍ لَهُ حَقّانِ: حَقُّ الْجِوارِ وَ حَقُّ الاِْسْلامِ؛
وَ جارٍ لَهُ حَقُّ الْجِوارِ، الْمُشْرِکُ مِنْ اَهْلِ الْکِتابِ. (1)
همسایگان انسان سه گروهند:
دستهای از آنان از حقّ همسایگی، خویشاوندی و مسلمانی برخوردارند؛ و دستهای از حقّ همسایگی و همدینی؛ و گروه سوم تنها از حقّ همسایگی و انسانی، چرا که خویشاوند یا همدین نیستند.
«زَجّاج» بر این باور است که منظور از همسایه نزدیک، کسی است که از نظر مسافت به شما نزدیک است و او را میبینید و میشناسید؛ و همسایه دور به عکس آن است.
در روایت است که مرز همسایگی تا چهل منزل است؛ و نیز روایت آوردهاند که تا حدود چهل متر است. با این بیان، به باور ایشان منظور از همسایه نزدیک، خویشاوند نیست؛ چرا که قرآن شریف در مورد خویشاوندان در صدر آیه سفارش فرموده است. امّا ممکن است در پاسخ گفته شود که خویشاوند در صورتی که همسایه انسان گردید، حقّ دیگری نیز پیدا میکند. با این بیان در آیه تکراری به چشم نمیخورد.
وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ
و به یار همراه و یا همنشین نیز نیکی کنید.
در مورد این فراز، دیدگاهها متفاوت است:
1 گروهی از جمله «ابن عبّاس» بر آنند که منظور رفیق راه است و نیکی به او برخورد درست و رعایت حقوق و حدود و مواسات با او است.
1 - حِلْیَةُ الاَوْلیاء، ج 5، ص 207 با اندک تفاوت؛ اَحکامُ القرآن، جَصّاص، ج 2، ص 195.
2 و گروهی بر این باورند که منظور همسر انسان است.
3 پارهای بر آنند که منظور، کسیاست که به شما روی آورده و انتظار یاری دارد.
4 و پارهای نیز میگویند منظور کارگر و خدمتگزار انسان است. به باور ما آیه همه اینها را در بر میگیرد و نیکی به همه اینها سفارش شده است.
وَ ابْنِ السَّبیلِ
در این مورد برخی بر آنند که منظور این است که به در راه ماندگان نیز نیکی کنید و برخی دیگر میگویند منظور نیکی به میهمان است.
ابن عبّاس میگوید:
میهمانی سه روز است و فراتر از آن نیکی است و هر نیکی نیز صدقه است.
«جابر» از پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله آورده است که فرمود:
هر نیکوکاری صدقه محسوب میگردد و یکی از آن نیکیها این است که با برادرت با چهرهای باز رو بهرو گردی و آب ظرف خویش را به ظرف او و به سود او بریزی.
وَ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ
و به بردگان خویش نیز نیکی کنید و با تأمین نیازهای آنان از واگذار نمودن کارهای سخت و طاقتفرسا به آنها خودداری نمایید.
إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتالاً فَخُوراً
و بهوش باشید که خدا مردم متکبر و فخرفروش را دوست نمیدارد.
ابن عبّاس میگوید:
دلیل بیان دو صفت منفی تکبر و فخرفروشی این است که مردم متکبر و فخر فروش از بستگان و همسایگان نیازمند خویش متنفّرند و با آنان رفتار شایسته ندارند.
گفتنی است که آیه شریفه در بردارنده همه محتوا و ارکان اسلام است و انسان را به سوی ارزشهای انسانی راه مینماید؛ و اگر کسی درباره این آیه شریفه درست بیندیشد، از هر نوع پند و اندرز سخنوران بینیاز است و به علوم و دانشهای گوناگون دانشوران دست مییابد.
پرتوی از آیاتی که گذشت
پرتوی از آیات
(1) در آیاتی که گذشت، قرآن شریف یک سلسله تدابیر ظریف و سازنده را برای استحکام و استواری نظام خانواده و حلّ بحرانها ترسیم میکند که اگر به هنگام پدیدار شدن نشانههای بحران در روابط خانواده و به صدا در آمدن زنگ خطر، این تدابیر به شیوهای شایسته مورد عمل قرار گیرد، بسیاری از بحرانها و زیانهای برخاسته از آن به خوبی برطرف شده و یا به صورت شرافتمندانهای انحلال آن اعلان و به انبوهی از بدبختیها خطّ پایان خواهد کشید. این تدابیر عبارتند از:
1 اصل مدیریت در جامعه کوچک خانواده
جامعه جهانی از جامعههای گوناگون و هر کدام از این جامعهها از واحدهای خانواده پدید آمدهاند.
اگر خانواده بزرگ بشری یا جامعههای کوچکتر برای جلوگیری از هرج و مرج و بیبرنامهگی و انحطاط و از همگسیختگی و پیدایش راه تکامل و پیشرفت، نیازمند به اداره و مدیریت و کارگزارند، به همان دلیل جامعه کوچک خانه و خانواده نیز برای اوج گرفتن به پر فرازترین قله تکامل مادی و معنوی و اخلاقی و انسانی و مبارزه با آنها و از هم گسیختگی خانواده نیازمند به نظام و مدیریت و مدیر و معاون و مشاور است.
ضرورت مدیریت در جهان کنونی به گونهای روشن است که پیش از شکلگیری هر حزب و گروه در هر واحد اقتصادی و اجتماعی و اداری و خدماتی، نخست به مدیریت آن میاندیشند و امیرمؤمنان قرنها پیش فرمود:
«لابُدَّ لِلنّاسِ مِنْ اَمیرٍ …» (2) مردم هر جامعه و تمدنی، ناگزیر از مدیریّت و اداره و کارگزارند.
و نخستین درس این آیات این است که جامعه کوچک خانواده نیاز به مدیریت و مدیر و مشاور و معاون دارد.
1. مترجم.
2. نَهْجُ البَلاغَه، خ 40.
2 مدیر و معاون در این جامعه کوچک
در گام دوم از این آیات این پیام را دریافت میداریم که ضمن رعایت احترام و حقوق متقابلِ دو رکن اساسی این جامعه کوچک که زن و مرد میباشند و با در نظر گرفتن شرایط جسمی و فکری و عاطفی هر کدام از یک سو و تعهدات اقتصادی مرد بر تأمین هزینه خانواده و پرداخت مهریه به زن، مناسبترین و طبیعیترین راه این است که مدیریت این جامعه کوچک را به شایستهترین و کارآمدترین و لایقترین آن دو بسپاریم.
با این بیان اگر مرد شایستهترین آن دو بود، مدیریت را بر اساس شایسته سالاری به مرد بسپاریم و معاونت آن را به زن، تا با به هم پیوستن نیروی بیشتر جسمی و فکری و قدرت شگرف هنری و عواطف سرشار و زندگی ساز انسانیِ زن و مرد در نظام خانواده، هم برای آن برنامه و نقشه تکامل ترسیم میگردد و هم هزینه این پیشرفت تأمین شود و هم در فراز و نشیبها به شایستگی از آن دفاع گردد. آری، الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ …
3 رعایت حقوق متقابل
در هر جامعهای دو اصل اساسی جدایی ناپذیرند:
1 انجام وظیفه
2 ایجاد وظیفه
هنگامی که مدیریت در نظام خانواده به انجام شایسته وظایف مادی و معنوی و اقتصادی و عاطفی و انسانی خویش قیام کرد و حقوق معاونت را که در دین، رکن این جامعه کوچک است پاس داشت، در برابر این انجام وظیفه برای او تکلیف ایجاد میکند و این جاست که حقوق متقابل در خانه و جامعه بشر شکل میگیرد و از هم گسست ناپذیر میگردد؛ و این سومین درس در پرتو این آیات است که میفرماید:
«فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ …».
و زنان شایسته زندگی و درستکار، آنانی هستند که در برابر حقوقی که خدا برای آنان مقرر داشته است در برابر مدیریت خانه فروتن هستند و نه سرکش و ماجراجو و در غیاب مردِ خانه یا حضور او، اسرار و حقوق و عفت خویش و آبروی خانواده را پاس میدارند.
4 راه رویارویی با بحرانهای خانوادگی
هر جامعهای در فراز و نشیبهای زندگی ممکن است به آفتها و بحرانهایی گرفتار آید که بقا و حیات آن در گرو رویارویی شایسته مدیریت و معاونت آن با آفتهاست.
درس دیگری که از آیات مورد بحث میگیریم این است که در صورت بروز نشانههای بحران و سرکشی زن یا مرد و پایمال ساختن حقوق و نادیده گرفتن وظایف چه باید کرد؟
اینک در این جا چگونگی رویارویی مرحله به مرحله با قانونشکنی زن یا معاونت نظام خانواده طرح میگردد که به ترتیب عبارتند از:
1 اندرز و گفتگوی شایسته و انسانی برای حلّ مشکل.
2 مبارزه منفی و قطع رابطه محدود.
3 و آخرین راه برای مدیریت، اندکی «شدت عمل» با رعایت همه مقررات انسانی.
4 و پس از آن مراجعه به محکمه خانوادگی و فامیلی تا داوری نمایند و راه ادامه زندگی مشترک و نظام خانواده را ارائه و موانع همکاری را بر طرف یا انحلال آن را اعلان کنند.
افزودن دیدگاه جدید