حضرت رقیه بنت الحسین (علیهما السلام)
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین...
اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن...
در واپسین سال هاى عمر معاویه، روزگارى که زیاده خواهى هاى او سایه اى سنگین از فساد و تباهى بر جامعه مسلمین انداخته بود، تولد نوزادى دختر به نام رقیه (علیهاالسلام) شادى و شعف را به خانه گلین و ساده امام حسین (علیه السلام) فرا خواند و اشک شوق را مهمان نگاه هاى منتظر کرد و امام، آرامش کوتاه و زودگذرى در سایه خرسندى از مولود خجسته خود پیدا کرد و لبخندى از سرور بر چهره خسته و اندوهگین اش از ظلم و جور زمانه نشاند؛زمانه اى که هتاکى به خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و دشنام دادن به امیرالمؤمنین (علیه السلام) سکه رایج شده بود. تزویر و ریاکارى چنان در بافت جامعه نفوذ کرده بود که کسى به چشم هاى خود نیز اعتماد نداشت. این در حالى بود که سنگینى زخم تمام این معضلات ریشه دار، بر قلب امام وارد مى آمد. معاویه اما، با همه فریبکارى و نیرنگى که داشت، در برابر فرشته مرگ، بى چاره و ذلیل مى نمود و آن گاه که مرگ گریبانش را گرفت، بى هیچ مقاومتى تسلیم شد و پسر مى گسار و شهوت پرست او بر اریکه اى که بیست سال، پدرش بر آن تن، و دنیا پرستان بر آن رخ ساییده بودند، تکیه زد.
در چنین روزگارى بود که صداى زنگ شتران از مقصد مدینه به سوى آینده اى روشن و تابناک به وسعت تاریخ، برخاست و در رهگذر حوادث و رویدادهاى این سفر پردرد و رنج، رقیه (علیهاالسلام) به تماشا ایستاده و عروج خود را انتظار مى کشید.
میلاد کوثر ثانى
غنچه اى دیگر، به باغ حسین (سلام الله علیها) روییده بود و همه بر گلبرگ رخش، غنچه هاى عاطفه نثار مى کردند. رقیه (سلام الله علیها) در آن شب شکفت،
درباره سنّ شریف حضرت رقیه (سلام الله علیها) نیز در میان تاریخ نگاران اختلاف نظر وجود دارد. مشهور این است که ایشان سه یا چهار بهار بیشتر به خود ندیده و در روزهاى آغازین صفر سال 61 هجری قمری، پرپر شده است.
مادر حضرت رقیه (علیهاالسلام)
بر اساس نوشته هاى بعضى کتاب هاى تاریخى، نام مادر حضرت رقیه (علیهاالسلام)، امّ اسحاق است که پیش تر همسر امام حسن مجتبى (علیه السلام) بوده و پس از شهادت ایشان، به وصیت امام حسن (علیه السلام) به عقد امام حسین (علیه السلام) درآمده است.1
مادر حضرت رقیه(علیهاالسلام) از بانوان بزرگ و با فضیلت اسلام به شمار مى آید. بنا به گفته شیخ مفید در کتاب الارشاد، کنیه ایشان بنت طلحه است.2
نام مادر حضرت رقیه (علیهاالسلام) در بعضى کتاب ها، ام جعفر قضاعیه آمده است، ولى دلیل محکمى در این باره در دست نیست. هم چنین نویسنده معالى السبطین، مادر حضرت رقیه (علیهاالسلام) را شاه زنان؛ دختر یزدگرد سوم پادشاه ایرانى، معرفى مى کند که در حمله مسلمانان به ایران اسیر شده بود. وى به ازدواج امام حسین (علیه السلام) درآمد و مادر گرامى حضرت امام سجاد (علیه السلام) نیز به شمار مى آید.3
این مطلب از نظر تاریخ نویسان معاصر پذیرفته نشده؛ زیرا ایشان هنگام تولد امام سجاد (علیه السلام) از دنیا رفته و تاریخ درگذشت او را 23 سال پیش از واقعه کربلا، یعنى در سال 37 هجری قمری دانسته اند. از این رو، امکان ندارد او مادر کودکى باشد که در فاصله سه یا چهار سال پیش از حادثه کربلا به دنیا آمده باشد. این مسأله تنها در یک صورت قابل حل مى باشد که بگوییم شاه زنان کسى غیر از شهربانو (مادر امام سجاد (علیه السلام)) است.
نام گذارى حضرت رقیه (علیهاالسلام)
رقیه از «رقى» به معنى بالا رفتن و ترقى گرفته شده است.4
گویا این اسم لقب حضرت بوده و نام اصلى ایشان فاطمه بوده است؛ زیرا نام رقیه در شمار دختران امام حسین (علیه السلام) کمتر به چشم مى خورد و به اذعان برخى منابع، احتمال این که ایشان همان فاطمه بنت الحسین (علیهما السلام) باشد، وجود دارد.5
در واقع، بعضى از فرزندان امام حسین (علیه السلام) دو اسم داشته اند و امکان تشابه اسمى نیز در فرزندان ایشان وجود دارد.
گذشته از این، در تاریخ نیز دلایلى بر اثبات این مدعا وجود دارد. چنانچه در کتاب تاریخ آمده است: «در میان کودکان امام حسین (علیه السلام) دختر کوچکى به نام فاطمه بود و چون امام حسین (علیه السلام) مادر بزرگوارشان را بسیار دوست مى داشتند، هر فرزند دخترى که خدا به ایشان مى داد، نامش را فاطمه مى گذاشت. همان گونه که هرچه پسر داشتند، به احترام پدرشان امام على (علیه السلام) وى را على مى نامید».6
گفتنى است سیره دیگر امامان نیز در نام گذارى فرزندانشان چنین بوده است.
نام رقیه (سلام الله علیها) در تاریخ
این نام ویژه تاریخ اسلام نیست، بلکه پیش از ظهور پیامبر گرامى اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز این نام در جزیرة العرب رواج داشته است. به عنوان نمونه، نام یکى از دختران هاشم (نیاى دوم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)) رقیه بود که عمه حضرت عبداللّه ، پدر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به شمار مى آید.7
نخستین فردى که در اسلام به این اسم، نام گذارى گردید، دختر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت خدیجه (سلام الله علیها) بود. پس از این نام گذارى، نام رقیه به عنوان یکى از نام هاى خوب و زینت بخش اسلامى درآمد.
امیرالمؤمنین على (علیه السلام) نیز یکى از دخترانش را به همین اسم نامید که این دختر بعدها به ازدواج حضرت مسلم بن عقیل (علیه السلام) درآمد. این روند ادامه یافت تا آن جا که برخى دختران امامان دیگر مانند امام حسن مجتبى (علیه السلام)،8 امام حسین (علیه السلام) و دو تن از دختران امام کاظم (علیه السلام) نیز رقیه نامیده شدند. گفتنى است، براى جلوگیرى از اشتباه، آن دو را رقیه و رقیه صغرى مى نامیدند.9
خاستگاه تربیتى رقیه بنت الحسین (علیهماالسلام)
حضرت رقیه (علیهاالسلام) در خانواده اى پرورش یافت که پدر، مادر و فرزندان آن، همگى به عالى ترین فضیلت هاى اخلاقى و پارسایى آراسته بودند. افزون بر آن، فضاى دل انگیز شهر پیامبر (صلى الله علیه وآله) که شمیم روح فزاى رسول خدا (صلى الله علیه وآله)، على (علیه السلام) و فاطمه (علیه السلام) هنوز در آن جارى بود و مشام جان را نوازش مى داد، در پرورش او نقشى بزرگ داشت. او در خانواده اى رشد یافت که همگى سیراب از زلال معرفت امام حسین (علیه السلام) بودند؛ خانواده اى که از بزرگ ترین اسطوره هاى علم و ادب و معرفت و ایثار مانند زینب کبرى (علیهاالسلام)، اباالفضل العباس (علیه السلام)، على بن الحسین (علیهما السلام)، على اکبر (علیه السلام) و... تشکیل شده بود.
حضرت رقیه (علیهاالسلام) در مدت عمر کوتاه خود در دامان این بزرگواران، به ویژه پدر گرامى اش امام حسین (علیه السلام) پرورش یافت و با وجود همان سن کم، به عنوان یکى از زیباترین اسطوره هاى ایثار و مقاومت در تاریخ معرفى گردید.
دیگر دختران امام حسین (علیه السلام)
در مورد تعداد فرزندان دختر امام حسین (علیه السلام) در میان تاریخ نویسان، اختلاف نظر وجود دارد. بیشتر آنان دو دختر به نام هاى سکینه و فاطمه براى حضرت ذکر کرده اند و برخى دیگر تعداد دختران حضرت را تا هشت نفر نیز برشمرده اند. در این جا برخى از دیدگاه ها را بیان مى کنیم.
1. علامه ابن شهر آشوب و محمد بن جریر طبرى که از تاریخ نویسان بزرگ اسلام هستند، از سه دختر به نام هاى سکینه، فاطمه و زینب نام برده اند.10
2. میرزا حبیب اللّه کاشانى، شمار پسران حضرت را سیزده تن به نام هاى على اکبر، على اوسط، على اصغر، محمد، جعفر، قاسم، عبداللّه ، محسن، ابراهیم، حمزه، عمر، زید و عمران دانسته است و تعداد دختران حضرت را هشت نفر مى داند؛ به نام هاى فاطمه کبرى، فاطمه صغرى، زبیده، زینب، سکینه، ام کلثوم، صفیه و دخترى که در شام از دنیا مى رود و نامى از او به میان نمى آورد. او بر این باور است که این چند گانگى تنها در اسم آن ها بوده و بیشتر آنان در مسمّى شریک اند؛ زیرا امام حسین (علیه السلام) در تاریخ به کمى فرزند معروف بوده اند. پس ممکن است بعضى از اولاد ایشان دو اسم داشته باشند یا حتى نام نوه هاى ایشان نیز در ردیف فرزندان شان قرار گرفته باشد و یا به دلیل سرپرستى بعضى یتیمان بنى هاشم مانند فرزندان امام مجتبى (علیه السلام) به اشتباه، نام آنان نیز در شمار فرزندان ایشان دانسته شده باشد.11
3. على بن عیسى اربلى، نویسنده کتاب معروف کشف الغمّة فى معرفة الائمة، مى نویسد: امام حسین (علیه السلام) شش پسر و چهار دختر داشت. با این حال، او هنگام برشمردن دختران حضرت، نام سه نفر ـ زینب، سکینه و فاطمه ـ را مى برد و از نفر چهارم سخنى به میان نمى آورد12 که احتمال دارد چهارمین آن ها، حضرت رقیه (علیهاالسلام) باشد.
4. علامه حایرى، در کتاب معالى السبطین، مى نویسد: برخى مانند محمد بن طلحه شافعى (از عالمان اهل تسنن) مى نویسند: امام حسین (علیه السلام) ده فرزند داشته که عبارت بوده اند از: شش پسر و چهار دختر. سپس مى افزاید: دختران او عبارت اند از: سکینه، فاطمه صغرى، فاطمه کبرى، و رقیه (علیهاالسلام). آنگاه در مورد رقیه (علیهاالسلام) مى نویسد: رقیه (علیهاالسلام) پنج یا هفت سال داشت و در شام درگذشت که مادرش، شاه زنان، دختر یزدگرد است.13
به همین اندک بسنده مى کنیم و تحقیق بیشتر در این زمینه را به فصل هاى آینده موکول مى کنیم.
پژوهشى در دیدگاه هاى تاریخى در مورد حضرت رقیه (علیهاالسلام)
در بعضى کتاب هاى تاریخى، نام حضرت رقیه (علیهاالسلام) آمده، ولى در بسیارى از آن ها نامى از ایشان برده نشده است. این احتمال وجود دارد که تشابه اسمى میان فرزندان امام حسین (علیه السلام)، سبب پیش آمدن این مسأله شده باشد. هم چنان که بعضى از کتاب ها به این مسأله اذعان دارند و بنابر نقل آن ها، حضرت رقیه (علیهاالسلام) همان فاطمه صغرى (علیهاالسلام) است. در چگونگى درگذشت ایشان نیز اختلاف نظر وجود دارد که در این جا به این دو مسأله خواهیم پرداخت.
طرح بحث و اثبات هویت تاریخی رقیه بنت الحسین (علیهما السلام)
براى روشن شدن این مطلب، بحث را با طرح یک پرسش بنیادین و بسیار مشهور آغاز مى کنیم که: آیا نبودن نام حضرت رقیه (علیهاالسلام) در شمار فرزندان امام حسین (علیه السلام) در کتاب هاى معتبرى چون ارشاد مفید، اعلام الورى، کشف الغمة و دلائل الامامة، بر نبودن چنین شخصیتى در تاریخ دلالت دارد؟
با بیان چند مقدمه، پاسخ این پرسش به خوبى روشن مى شود:
1. در دوره زندگانى ائمه اطهار (علیهم السلام) و در صدر اسلام مسائلى مانند کمبود امکانات نگارشى، اختناق شدید حکمرانان اموى، کم توجهى به ثبت و ضبط جزئیات رویدادها، فشار حکومت بر سیره نویسان، جانب دارى ها و... سبب بروز بعضى اختلافات در نقل مطالب تاریخى مى شده است.
2. در اثر تاخت و تازها و وجود بربریت و دانش ستیزى بعضى حکمرانان، بسیارى از منابع ارزشمند از میان رفته است. به همین دلیل، این گمان تقویت مى شود که چه بسا بسیارى از این اسناد و منابع معتبر، در جریان این درگیرى ها، از بین رفته و به دست ما نرسیده است.
3. تعدد فرزندان، تشابه اسمى و به ویژه سرگذشت هاى شبیه در مورد شخصیت هاى گوناگون تاریخى و گاه وجود ابهام در گذشته ها و پیشینه زندگى افراد، امر را بر تاریخ نویسان مشتبه کرده است. همان گونه که این مسأله در مورد دیگر شخصیت هاى تاریخى ـ حتى در جریان قیام عاشورا ـ نیز به چشم مى خورد.
4ـ همان گونه که پیش تر گفته شد، امام حسین (علیه السلام) به دلیل شدت علاقه به پدر بزرگوار و مادر گرامى شان، نام همه فرزندان خود را فاطمه و على مى گذاشتند. این امر خود منشأ بسیارى از سهوِ قلم ها در نگاشتن شرح حال زندگانى فرزندانِ امام حسین (علیه السلام) گردیده است. قراین و شواهدى نیز در دست است که رقیه (علیهاالسلام) را فاطمه صغیره مى خوانده اند. احتمال دارد همین موضوع سبب غفلت از نام اصلى ایشان شده باشد.14
بنابراین، نیامدن نام حضرت رقیه (علیهاالسلام)، در کتاب هاى تاریخى، اگر چه شک در وجود تاریخى او را بسیار تقویت مى کند، اما هرگز دلیل بر نبودن چنین شخصیتى در تاریخ نیست. افزون بر آن، مهم ترین دلیلِ فراموشى یا کم رنگ شدن حضور این شخصیت، زندگانى کوتاه ایشان است که سبب شده ردّ کمترى از ایشان در تاریخ به چشم بخورد. در مورد حضرت على اصغر (علیه السلام) نیز به جرأت مى توان گفت: اگر شهادت او بحبوحه نبرد و وجود شاهدان بسیار بر این جریان نبود، نامى از حضرت على اصغر (علیه السلام) نیز امروز در بین کتاب هاى معتبر شیعه به چشم نمى خورد؛ زیرا تاریخ نویسى فنى است که با جمع آورى اقوال سر و کار دارد که بسیارى از آن ها شاهد عینى نداشته و به صورت نقل قول گرد هم آمده است. تنها موضوعى که در آن مورد بحث و بررسى قرار مى گیرد، درستى و یا نادرستى آن از حیث ثقه بودن راوى است که البته این موضوع فقط در تاریخ اسلام وجود دارد. اما به عنوان نمونه، در بحث حدیث، معرفه ها و مشخصه هاى دیگرى نیز براى سنجش درستى اخبار، موجود مى باشد که خبر را با تعادل و نیز تراجیح، علاج معارضه و تزاحم، بررسى دلالت و عملیات هاى دیگر مورد بررسى قرار مى دهند.
افزون بر مطالب بالا، دو شاهد قوى نیز بر اثبات وجود ایشان در تاریخ ذکر شده است. ابتدا گفتگویى که بین امام و اهل حرم در آخرین لحظات نبرد حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) هنگام مواجهه با شمر، رخ مى دهد. امام رو به خیام کرده و فرمودند: «اَلا یا زِینَب، یا سُکَینَة! یا وَلَدى! مَن ذَا یکُونُ لَکُم بَعدِى؟ اَلا یا رُقَیه وَ یا اُمِّ کُلثُومِ! اَنتم وَدِیعَةُ رَبِّى، اَلیومَ قَد قَرَبَ الوَعدُ»؛ اى زینب، اى سکینه! اى فرزندانم! چه کسى پس از من براى شما باقى مى ماند؟ اى رقیه و اى ام کلثوم! شما امانت هاى خدا بودید نزد من، اکنون لحظه میعاد من فرارسیده است.15
هم چنین در سخنى که امام براى آرام کردن خواهر، همسر و فرزندانش به آنان مى فرماید، آمده است: «یا اُختَاه، یا اُم کُلثُوم وَ اَنتِ یا زَینَب وَ اَنتِ یا رُقَیه وَ اَنتِ یا فاطِمَه و اَنتِ یا رُباب! اُنظُرنَ اِذا أنَا قُتِلتُ فَلا تَشقَقنَ عَلَىَّ جَیباً وَ لا تَخمُشنَ عَلَىَّ وَجهاً وَ لا تَقُلنَ عَلىَّ هِجراً»؛ خواهرم ،ام کلثوم و تو اى زینب! تو اى رقیه و فاطمه و رباب! سخنم را در نظر دارید [و به یاد داشته باشید] هنگامى که من کشته شدم، براى من گریبان چاک نزنید و صورت نخراشید و سخنى ناروا مگویید..16
در مورد تشابه اسمى رقیه (علیهاالسلام) و فاطمه صغیره به یک جریان تاریخى اشاره مى کنیم. مسلم گچ کار از اهالى کوفه مى گوید: «وقتى اهل بیت (علیهم السلام) را وارد کوفه کردند، نیزه داران، سرهاى مقدس شهیدان را جلوى محمل زینب (علیهاالسلام) مى بردند. حضرت با دیدن آن سرها، از شدت ناراحتى، سرش را به چوبه محمل کوبید و با سوز و گداز شعرى را با این مضامین سرود:
اى هلال من که چون بدر کامل شدى و در خسوف فرو رفتى! اى پاره دلم! گمان نمى کردم روزى مصیبت تو را ببینم. برادر! با فاطمه خردسال و صغیرت، سخن بگو که نزدیک است دلش از غصه آب شود. چرا این قدر با ما نامهربان شده اى؟ برادرجان! چقدر براى این دختر کوچکت سخت است که پدرش را صدا بزند، ولى او جوابش را ندهد.»17
حضرت زینب (علیهاالسلام) در این شعر از رقیه (علیهاالسلام) به فاطمه صغیره یاد مى کند و این مسأله را روشن مى کند که فاطمه صغیره که در بعضى از کتاب ها از او یاد شده، همان دختر خردسالى است که در خرابه شام جان داده است.
در این جا براى روشن شدن بیشتر مسأله، گفتار کتاب هاى تاریخى و دیدگاه هاى اندیشمندان اسلامى را بررسى مى کنیم.
کامل بهائى
قدیمى ترین کتابى که از حضرت رقیه (علیهاالسلام) به عنوان دختر امام حسین (علیه السلام) یاد کرده است و شهادت او را در خرابه شام مى داند، همین کتاب است. این کتاب، اثر عالم بزرگوار، شیخ عمادالدین الحسن بن على بن محمد طبرى امامى است که به امر وزیر بهاءالدین، حاکم اصفهان در روزگار سلطنت هلاکوخان، نوشته شده است. به ظاهر، نام گذارى آن به کامل بهائى از آن روست که به امر بهاءالدین نگاشته شده است.
این کتاب در سال 675 هجرى قمرى تألیف شده و به دلیل قدمت زیادى که دارد، از ارزش ویژه اى برخوردار است؛ زیرا به جهت نزدیک بودن تألیف یا رویدادهاى نگاشته شده ـ به نسبت منابع موجود در این راستا ـ حایز اهمیت است و منبعى ممتاز به شمار مى رود و دستمایه تحقیقات بعدى بسیار در این زمینه قرار مى گرفته است. شیخ عباس قمى در نفس المهموم و منتهى الامال، ماجراى شهادت حضرت رقیه (علیهاالسلام) را از آن کتاب نقل مى کند.
هم چنین بسیارى از عالمان بزرگوار مطالب این کتاب را مورد تأیید، و به آن استناد کرده اند. این نگارنده، کتاب دیگرى به نام بشارة المصطفى (صلى الله علیه وآله) لشیعة المرتضى (علیه السلام) دارد که در این کتاب نیز به برخى رویدادهاى پس از واقعه عاشورا اشاره شده است. اولین منبعى که در آن تصریح شده که اسیران کربلا در اربعین اول، بر سر مزار شهداى کربلا نیامده اند، همین کتاب مى باشد. او جریانى را از عطیه 18 دوست جابربن عبدالله انصارى نقل مى کند که به اتفاق هم بر سر مزار اباعبدالله الحسین (علیه السلام) و شهیدان کربلا حاضر شده، اولین زائرین قبر او در نخستین اربعین حسینى مى گردند. اما نگارنده سخنى از ملاقات جابر با اسیران کربلا به میان نمى آورد و بر خلاف آنچه در برخى مقتل ها نگاشته شده، هیچ ملاقاتى در این روز بین او و اسیران کربلا صورت نمى گیرد.19 این موضوع نیز نقطه عطف دیگرى در امتیاز و برترى این کتاب مى باشد.
اللهوف
یکى دیگر از کتاب هاى کهن که در این زمینه مطالبى نقل نموده، کتاب اللهوف از سیدبن طاووس است. باید دانست احاطه ایشان به متون حدیثى و تاریخى اسلام و شیعه، ممتاز و چشم گیر است. وى مى نویسد: «شب عاشورا که حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) اشعارى در بى وفایى دنیا مى خواند، حضرت زینب (علیهاالسلام) سخنان ایشان را شنید و گریست. امام (علیه السلام) او را به صبر دعوت کرد و فرمود: «خواهرم، ام کلثوم و تو اى زینب! تو اى رقیه و فاطمه و رباب! سخنم را در نظر دارید [و به یاد داشته باشید] هنگامى که من کشته شدم، براى من گریبان چاک نزنید و صورت نخراشید و سخنى ناروا مگویید [و خویشتن دار باشید].»20
بنابر نقل ایشان، نام حضرت رقیه (علیهاالسلام) بارها بر زبان امام حسین (علیه السلام) جارى شده است. این مطلب در مقتل ابومخنف نیز هست که حضرت پس از شهادت على اصغر (علیه السلام)، فریاد برآورد: «اى ام کلثوم، اى سکینه، اى رقیه، اى عاتکه و اى زینب! اى اهل بیت من! خدانگهدار؛ من نیز رفتم». این مطلب را سلیمان بن ابراهیم قندوزى حنفى (وفات: 1294 هجری قمری) در کتاب ینابیع المودة از مقتل ابومخنف نقل مى کند.21
المنتخب للطُریحى
این کتاب را شیخ فخرالدین طیحى نجفى (وفات: 1085 هجری قمری) نوشته است. این کتاب در دو جلد تنظیم شده و هر یک از مجلدات آن حاوى ده مجلس پیرامون سوگوارى حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) و روایاتى شامل پاداش سوگوارى بر آن امام و نیز مشتمل بر اخبارى در گستره رویدادهاى روز عاشورا و رویدادهاى پس از آن مى باشد. اگر چه نگارنده این کتاب از متأخرین بوده و در عصر صفوى زیسته، اما روایات و موضوعات خوبى را در کتاب خود جمع آورى و تنظیم کرده است. وى سن حضرت رقیه (علیهاالسلام) را سه سال بیان نموده است. پس از او، فاضل دربندى (وفات: 1286 هجری قمری) که آثارى هم چون اسرار الشهادة و خزائن دارد، مطالبى را از منتخب طریحى نقل کرده است. بعدها سید محمد على شاه عبدالعظیمى (وفات: 1334 هجری قمری) در کتاب شریف الایقاد، مطالبى را از آن کتاب بیان کرده است.22 هم چنین علامه حایرى (وفات 1384 هجری قمری) نیز در کتاب معالى السبطین از کتاب منتخب طریحى بهره برده است.
الدروس البهیة
علامه سید حسن لواسانى (وفات: 1400 هجری قمری) در کتاب الدروس البهیة فى مجمل احوال الرسول و العتره النبویة مى نویسد:
یکى از دختران امام حسین (علیه السلام) به نام رقیه (علیهاالسلام) از اندوه بسیار و گرما و سرماى شدید و گرسنگى، در خرابه شام از دنیا رفت و در همان جا به خاک سپرده شد .
قبرش در آن جا معروف و زیارت گاه است.23
دیگر کتاب هایى که در این زمینه سخنى دارند، مستقیم یا غیرمستقیم از همین منابع نقل کرده اند. در این جا به بررسى دیدگاه هاى برخى اندیشمندان اسلامى در این باره مى پردازیم.
دیدگاه آیت الله العظمى گلپایگانى (ره)
از آیت الله العظمى سید محمد رضا گلپایگانى (ره) در مورد حضرت رقیه (علیهاالسلام) و مرقد ایشان در دمشق و هم چنین داستان تعمیر قبر حضرت که به دستور خود ایشان، به وسیله رویاى صادقه اى انجام گرفت، پرسیدند. ایشان فرمود:
این گونه مطالب که نقل شده است، هیچ گونه محال بودنى از نظر عقلى ندارد؛ لکن از امورى که اعتقاد به آن لازم و واجب باشد، نیست.24
----------------------------------------
پی نوشت:
1ـ الاربلى، على بن عیسى، کشف الغمة فى معرفة الائمة، تهران، کتاب فروشى اسلامیه، بى تا، ج2، ص216 ؛ الطبرسى، ابوعلى فضل بن الحسن، اعلام الورى بأعلام الهدى، بیروت، دار المعرفة، 1399 هجری قمری، ص251.
2ـ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، تهران، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ چهارم، 1378 ه . ش، ج2، ص200، اعلام الورى، ص251.
3ـ حایرى، محمد مهدى، معالى السبطین، قم، منشورات الرضى، 1363 ه . ش، ج2، ص214.
4ـ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار احیاءالتراث العربى، چاپ اول، 1416 هجری قمری، ج5، ص293.
5ـ نظرى منفرد، على، قصه کربلا، قم، انتشارات سرور، 1379 ه . ش، پاورقى ص518.
6ـ ر.ک: مجلسى، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1404 هجری قمری، ج44، ص210.
7ـ همان، ج15، ص39.
8ـ الارشاد، ج2، ص22.
9ـ همان، ص343.
10ـ ابن شهر آشوب، ابوجعفرمحمدبن على، مناقب آل ابى طالب، بیروت، دار الاضواء، بى تا، ج4، ص77.
11ـ تذکرة الشهداء، میرزاحبیب اللّه کاشانى، ص193.
12ـ کشف الغمة، ج2، ص214.
13ـ معالى السبطین، ملاّمحمدمهدى حایرى مازندرانى، ج2، ص214.
14ـ محمدى اشتهاردى، محمد، سرگذشت جان سوز حضرت رقیه (علیهاالسلام)، تهران، انتشارات مطهر، 1380 ه . ش، ص 12.
15ـ جمعى از نویسندگان، موسوعة کلمات الامام الحسین (علیه السلام)، قم، دارالمعروف، چاپ اول، 1373 ه . ش، ص 511.
16 ـ ابن طاووس، ابوالقاسم ابوالحسن بن سعدالدین، اللهوف على قتلى الطفوف، قم، انتشارات اسوه، چاپ اول، 1414 هجری قمری، ص 141؛ اعلام الورى، ص 236،(با اندکى تغییر).
17ـ قمى، شیخ عباس، نفس المهموم، تهران، مکتبة الاسلامیة، 1368 هجری قمری، ص 252؛ بحارالانوار، ج 45، ص 115.
18ـ در گفتار برخى ذاکران و واعظان مشهور است که عطیه غلام جابربن عبدالله انصارى بوده، در حالى که این مطلب تحریف تاریخ است. عطیه عوفى از رجال کوفه و از اصحاب امیرالمؤمنین (علیه السلام) بوده و حتى نام گذارى او نیز هنگام تولدش توسط امام على (علیه السلام) صورت گرفته است. او پنج امام را درک نموده و در زمان امام باقر (علیه السلام) از دنیا رفت (ر.ک: التسترى، محمد تقى، قاموس الرجال، قم، انتشارات جامعه مدرسین، چاپ دوم، 1415 هجری قمری، ج 7، ص 210).
19 ـ الطبرى، عمادالدین محمدبن على، بشارة المصطفى (صلى الله علیه وآله) لشیعة المرتضى (علیه السلام)، نجف، بى نا، چاپ دوم، 1383 هجری قمری، ص74.
20ـ اللهوف، ص 141.
21ـ القندوزى الحنفى، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة، قم، انتشارات شریف الرضى، چاپ اول، 1371 هجری قمری، ص 335ـ333.
22ـ سرگذشت جان سوز حضرت رقیه (علیهاالسلام)، ص 40ـ35.(با گزینش).
23ـ الدروس البهیة، ص 71، برگرفته از: سرگذشت جان سوز حضرت رقیه (علیهاالسلام)، ص 45.
24ـ مجمع المسائل، ج 1، ص 10، برگرفته از: سرگذشت جان سوز حضرت رقیه (علیهاالسلام)، ص 20.
افزودن دیدگاه جدید