زهی خیال خام! / شاعر : قیصر امین پور
گذشتن از چهل
رسیدن و کمال
چه فکر کال کودکانه ای!
زهی خیال خام!
گذشتن از چهل
رسیدن و کمال
چه فکر کال کودکانه ای!
زهی خیال خام!
ما
در تمام عمر تو را در نمی یابیم
اما
تو
ناگهان
همه را در می یابی!
خدا روستا را
بشر شهر را...
ولی شاعران آرمانشهر را آفریدند
مزار تو بیمرز و بی انتهاست
تو پاکی و این خاک جای تو نیست
مردم همه
تو را به خدا
سوگند می دهند
اما برای من
و قاف
حرف آخر عشق است
آنجا که نام کوچک من
آغاز می شود!
مردن چه قدر حوصله میخواهد
بی آنکه در سراسر عمرت
با توام
ای غم!
غم مبهم!