دیشب باران قرار با پنجره داشت / شاعر : قیصر امین پور
دیشب باران قرار با پنجره داشت
دیشب باران قرار با پنجره داشت
خدایا! یک نفس آواز! آواز
من بودم و اوج بالِ من، کودکی ام
در زلف تو بند بود داد دل ما
شب آمد روزگار دل تمام است
الهی به زیبایی سادگی!
ای کاش مرا چشم تماشا بادا!
ای غم، تو که هستی از کجا می آیی؟
هر دم دردی از پی دردی ای سال!