اشعار قیصر امین پور

 سرنوشت من سرودن است! / شاعر : قیصر امین پور

تکیه داده ام به باد
با عصای استوایی ام
روی ریسمان آسمان

در خواب های کودکی ام هر شب طنین سوت قطاری از ایستگاه می گذرد / شاعر : قیصر امین پور

در خوابهای کودکی ام

از نثار يک دريغ هم دريغ مي کنيم؟ / شاعر : قیصر امین پور

ما که اين همه براي عشق
آه و ناله ي دروغ مي کنيم
راستي چرا

اگر حرف‌های دلم بی اگر بود / شاعر : قیصر امین پور

اگر داغ رسم قدیم شقایق نبود
 اگر دفتر خاطرات طراوت

 چرا تا تو را داغ بودم، نگفتم / شاعر : قیصر امین پور

چرا تا شکفتم
چرا تا تو را داغ بودم، نگفتم

هزار خواهش و آیا/ هزار پرسش و اما / شاعر : قیصر امین پور

هزار خواهش و آیا
هزار پرسش و اما

صدای تو مرا دوباره برد به کوچه های تنگ پا برهنگی / شاعر : قیصر امین پور

 صدای تو مرا دوباره برد

اگر سنگ، سنگ...اگر آدمی، آدمی است / شاعر : قیصر امین پور

اگر سنگ، سنگ...
اگر آدمی، آدمی است

لحظه ی دیگر اما تا کجا باد؟ تا کی؟ / شاعر : قیصر امین پور

لحظه ی چشم واکردن من
از نخستین نَفَسْ گریه

هرگز دلم نخواست بگویم: هرگز / شاعر : قیصر امین پور

هرگز دلم نخواست بگویم:
هرگز
مرگ از طنین هرگز
می زاید