دربارۀ سادهنويسی - رضا بابایی
سادهنویسی، با همۀ اهمیتی که در نثر معیار دارد، هنوز بهدرستی تعریف و تدوین نشده است. همینقدر میدانیم که باید ساده بنویسیم؛ اما چگونه؟ تقریبا همه دوست دارند ساده و صمیمی بنویسند، اما دقیقا نمیدانند باید چه کنند و نثر ساده و صیقلی چگونه پدید میآید. در کتاب «بهتر بنویسیم» قواعد و توصیههایی را گفتهام؛ ولی میدانم که راه درازی در پیش است و همچنان باید کوشید و قواعد سادهنویسی را از میان نثرهای برتر بیرون کشید.
سادهنویسی، آسیبهایی هم دارد؛ از جمله تخلف از اسلوب نوشتار و افتادن به دام گفتار. اگرچه رکن سادهنویسی، نزدیکی به زبان گفتاری است، اما نوشتار را نباید به قدری به گفتار نزدیک کرد که مرزی میان آن دو باقی نماند. برخی نویسندگان، به هوس سادهنویسی، عامیانه مینویسند؛ یعنی از این سوی بام افتادهاند. بله؛ سادهنویسی در مقابل «لفظ قلم» رونق یافت و دل بسیاری از نویسندگان را ربود؛ اما نباید آنقدر از «لفظ قلم» دور شد که سر از نثر شفاهی درآورد. نثر معیار، «لفظ قلم» نیست؛ اما مغلوب نثر وارفتۀ شفاهی هم نمیشود. شاید مثالهای زیر تا حدی منظورم را روشنتر کنند:
شفاهی: از این بهتر چیست؟
نوشتاری: بهتر از این چیست؟
شفاهی: خدا همیشه در یادتان باشد.
نوشتاری: خدا را همیشه یاد کنید.
شفاهی: اگر یادتان رفت...
نوشتاری: اگر فراموش کردید...
شفاهی: اهمیت این قاعده خیلی زیاد است، چون باعث گرهگشایی از مشکلات زیادی میشود و مسائل پیچیده را راحت حل میکند.
نوشتاری: این قاعده، بسیار مهم است؛ زیرا بهآسانی از عهدۀ حل بسیاری از مسائل پیچیده برمیآید.
شفاهی: نظامهای دموکراتیک هم هزار جور قانون برای کنترل مردم درست میکنند.
نوشتاری: نظامهای دموکرات هم برای کنترل مردم، صد گونه قانون وضع میکنند.
شفاهی: هر کدام از منابع شناخت دین، چه عقل و چه کتاب و چه سنت، در مهندسی معرفت دینی، جایگاهشان روشن است.
نوشتاری: جایگاه هر یک از منابع دینشناسی(عقل، کتاب و سنت) در هندسۀ معرفت دینی، روشن است.
شفاهی: اگر عقلانیت، ملاک زندگی متمدنانه باشد، آنقدر عقبیم که امکان ندارد به این زودیها به عقلای عالم برسیم.
نوشتاری: اگر ملاکِ تمدن، عقلانیت باشد، راه درازی در پیش داریم.
شفاهی: خداپرستی تنها با نماز و روزه نیست.
نوشتاری: خداپرستی تنها به نماز و روزه نیست.
شفاهی: گناهی که بندهای را خجالتزده کند، خدا بیشتر دوست دارد تا عبادتی که بنده را دچار عُجب کند.
نوشتاری: گناهی که بنده را به شرم آورد، نزد خدا محبوبتر است از عبادتی که او را به ورطۀ عُجب و غرور اندازد.
شفاهی: بزرگترین درسها را زندگی به انسان میدهد، ولی ادای معلمها را در نمیآورد.
نوشتاری: زندگی بدون اینکه ادای معلمها را دربیاورد، بزرگترین درسها را به ما میدهد.
یادآوری:
۱. همۀ جملههای نوشتاری بالا، پیشنهادی است؛ یعنی دهها و صدها جملۀ دیگر هم میتوان ساخت که مصداق «نثر معیار» باشد.
۲. میپذیرم که ادبیات شفاهی، گاهی خون و انرژی بیشتری دارد؛ اما در مجموع، تأثیر زبان نوشتاری معيار در خواننده، بیشتر و ماندگارتر است.
۳. در نثر معیار، هر قدر قالب نوشتار کوتاهتر باشد، فاصلۀ آن از زبان گفتاری کمتر میشود. بنابراین زبان یادداشت از زبان مقاله، و زبان مقاله از زبان کتاب، باید صمیمیتر و سادهتر و به زبان گفتاری، نزدیکتر باشد. پس رسمیترین زبان در کتاب است و غیر رسمیترین زبان، در یادداشت.