اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین - استاد پناهیان / جلسه 26

دریافت ویدئو
موضوع: 
آشنایی بیشتر با مأموریت امام علی علیه السلام بعد از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در کلام حجت الاسلام علیرضا پناهیان

اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین - استاد پناهیان / جلسه 26

 بیانات حجت الاسلام علیرضا پناهیان درباره ی «اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امام علی علیه السلام» |  جلسه بیست و ششم (22 دقیقه)

اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین - استاد پناهیان

متن سخنرانی / جلسه بیست و ششم :

سوءاستفاده از برخورد کریمانۀ علی(ع) فقط یکی از علل مظلومیت ایشان بود     

چرا مردم آن‌چنان که باید، سخنان امیرالمؤمنین(ع) را گوش نمی‌کردند به حدی که حضرت می‌فرمود: «لَقَدْ کُنْتُ أَمْسِ أَمِیراً، فَأَصْبَحْتُ الْیَوْمَ مَأْمُوراً» (نهج‌البلاغه، خطبه208) من دیروز آمر شما بودم، ولی الآن مأمور شما شده‌ام و مدام دارید به من حرف تحمیل می‌کنید!

بخشی از فلسفۀ ماجرا این است که حضرت طوری کریمانه برخورد می‌کرد که آنها جرأت پیدا می‌کردند. رسول‌خدا(ص) در «خطبۀ غدیر» اشاره می‌کنند به اینکه شما من را اذیت کردید و این آیه را قرائت می‌فرماید «وَمِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَیَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ» (توبه، 61) و بعد می‌فرماید: «وَلَوْ شِئْتُ أَنْ أُسَمِّیَ الْقائِلینَ بِذلِکَ بِأَسْمائِهِمْ لَسَمَّیْتُ وَأَنْ أَوْمَئَ ا لَیْهِمْ بِأَعْیانِهِمْ لَأَوْمَأْتُ أَنْ أَدُلَّ عَلَیْهِمْ لَدَلَلْتُ» اگر می‌خواستم، همین الان اشاره می‌کردم به منافقانی که خائن هستند و اینجا هستند و اسم آنها را می‌بردم یا به آنها اشاره می‌کردم. و اگر می‌خواستم آنها را رسوا کنم، می‌توانستم این کار را بکنم. بعد می‌فرماید: «وَلکِنّی وَاللَّهِ فی أُمُورِهِمْ قَدْ تَکَرَّمْتُ» ولی من در امور اینها بزرگوارانه و کریمانه برخورد کردم. این همان برخورد کریمانه‌ای است که باعث می‌شود بعضی‌ها جرأت پیدا کنند و جسارت کنند.

الگوی حکمرانی مبتنی بر مشارکت مردم، چیزی است که اولیاء خدا برایش فدا شدند

اما مسئله در یک برخورد اخلاقی محدود نمی‌شود. ما نمی‌توانیم بگوییم که فقط بُعد اخلاقی داشت و آنها سوءاستفاده کردند و این‌همه جنایت‌ها در تاریخ، رخ داد. مثلاً وقتی آن خائنین و منافقین، شهادت امام حسین(ع) را رقم می‌زنند، دیگر تا الان هر جنایتی پای آنها هم نوشته می‌شود، چون اگر امام حسین(ع) پیروز می‌شد این همه جنایت‌ها رخ نمی‌داد. آیا صرفاً به خاطر یک برخورد اخلاقی، اهل‌بیت(ع) اجازه دادند که این‌همه اتفاقات رقم بخورد؟ نه، قصه فقط این نیست، البته یک بخشی از آن همین است که بزرگوارانه برخورد می‌کردند.

چرا امیرالمؤمنین(ع) سیاست‌مدار تلقی نمی‌شد؟ مثلاً می‌فرمود که در بین شما کسانی هستند که قاتل فرزند من، حسین(ع) خواهند شد، بعضاً اسم آنها را هم می‌آورد اما چرا هیچ برخوردی با آنها نمی‌شد؟ باید فلسفۀ فراتر از اخلاقیِ این برخوردها را نگاه کنیم. یک پاسخ این است که بگوییم نباید قصاص قبل از جنایت کرد، این بُعد احکامیِ ماجرا است، برخورد کریمانه هم بُعد اخلاقی ماجرا است. ولی پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) دارند یک الگوی حکمرانی ارائه می‌دهند که اگر تمام عالم فدای این الگوی حکمرانی بشود، باز می‌ارزد.

آن الگوی حکمرانی این است که مردم خودشان باید اقدام کنند؛ هم خودشان باید بفهمند و هم خودشان اقدام کنند. «لَا یَحْمِلُ هَذَا الْعَلَمَ إِلَّا أَهْلُ الْبَصَرِ وَ الصَّبْرِ» (نهج‌البلاغه، خطبه173) این دو ویژگی باید در میان مردم باشد.

متدینی که نقش‌آفرینی مردم در جامعه را جدی نداند، دینش تحریف‌شده است/ کسی که نداند مهم‌ترین اقدامش به عنوان یک متدین «مشارکت سیاسی» است، دین در ذهنش تحریف‌ شده

بر اساس آنچه قبلاً دربارۀ تحریف‌ها و انحراف‌های دینی بیان کردیم، اگر کسی نداند که مشارکت مردم این‌قدر در دین اهمیت دارد، دین در ذهن او تحریف‌شده است. اگر کسی نداند مهم‌ترین اقدامی که شما به عنوان یک فرد متدین انجام می‌دهید «مشارکت سیاسی» است، دین در ذهن او تحریف‌ شده و غلط جاافتاده است.

مشارکت مردم این‌قدر اهمیت دارد که به‌خاطرش خون امام حسین(ع) به زمین ریخت، و امیرالمؤمنین(ع) متهم شد به عدم سیاست‌ورزی و با پیامبر(ص) هم آن‌چنان برخورد کردند (به ایشان گفتند «اُذُن» و...) و پیامبر(ص) فرمود که اسلام به زودی بعد از من غریب خواهد شد «إِنَّ الْإِسْلَامَ بَدَأَ غَرِیباً وَ سَیَعُودُ غَرِیباً» (اعلام الدین/ص279) چرا با وجود همۀ این غربت‌ها و مظلومیت‌ها اهل‌بیت(ع) این‌قدر محکم ایستادند و فرمودند که مردم باید نقش‌آفرینی کنند؟ اگر کسی این نقش‌آفرینی را جدی نگیرد، دین تحریف‌شده در ذهن او هست.

رهبر انقلاب از دولت می‌خواهد که «مشارکت مردم را افزایش بدهید»/ افزایش مشارکت مردم همان چیزی که خون‌ اولیاء خدا پایش ریخته شده

دولت فعلی، که جهت‌گیری‌هایش معلوم است؛ مثلاً انقلابی‌بودن، استکبارستیزی، خدمت به مردم، ولایت‌مداری و... رهبر انقلاب به همین دولت دو سه مرتبه صریحاً و به‌صورت عمومی و جلوی مردم فرمودند که مشارکت مردم را افزایش بدهید، حضور در بین مردم کافی نیست (مردم را در تصمیم‌سازی‌های دستگاه‌های مسئول کشور شریک کنند... ساز و کار درست کنند که مردم را در اقدام هم شریک کنند...؛ بیانات 19/۱۰/1400) البته معلوم است که حضور در بین مردم خوب است ولی کافی نیست.

اینکه رهبر انقلاب به صورت عمومی تذکر می‌دهند برای این است که دولتمردان و بدنۀ دولت (یعنی آن 300هزارتا مدیر) همه بدانند و مطالبات مردم هم جهت پیدا کند و بدانند که این را باید مطالبه کرد.

اینکه مشارکت مردم باید افزایش پیدا کند همان چیزی که خون‌های اولیاء خدا پایش ریخته شده است! رهبر انقلاب در جای دیگری می‌فرمایند: مردمسالاری دینی فقط این نیست که مردم بیایند پای صندوق‌های رأی (۹۵/۰۹/۰۳ ) این مسئله، دو جهت دارد؛ هم طرف مردمی دارد، هم طرف دولتی دارد. دولتمردان باید مشارکت مردم در تصمیم‌گیری و اقدام را افزایش بدهند.

وقتی رهبر انقلاب به دولت می‌فرماید که مشارکت مردم را در تصمیم‌گیری افزایش بدهید، یعنی مجلس شورای اسلامی کافی نیست؛ یعنی مشارکت مردم در تصمیم‌گیری باید فراتر از وجود مجلس شورای اسلامی و ساختارهای شورای شهر باشد.

همچنین می‌فرماید: نظارت مردم بر رفتار مدیران باید افزایش پیدا بکند... یعنی بیش از جریان مطبوعات و جریان‌های حزبی‌ای که می‌خواهند این کار را به عهده بگیرند و گاهی انحراف ایجاد می‌کنند؛ بیش از اینکه مردم بخواهند با انتخابات، احزاب را تقویت کنند مردم واقعاً باید خودشان تقویت بشوند. آنجایی که لازم است خودشان اقدام کنند، نظارت بر تصمیم رفتار مدیران و کمک به تصمیم‌سازی داشته باشند.

اینکه حقیقت ولایت را فقط در اعتقاد محدود کنیم یک نوع تحریف است

این سخنان مقام معظم رهبری است که چند بار با تعابیر مختلف به همین دولت فرمودند. در ماه رمضان امسال هم دوباره در بخش اقتصادی همین مسائل را فرمودند، این اصل اصل حقیقت ولایت است! اصل حقیقت ولایت این نیست که شما فقط معتقد باشید. این هم یک نوع تحریف دین است که شما را فقط در اعتقاد محدود کنند. مثلاً شما معتقد باش به اینکه امیرالمؤمنین علی(ع)، وصیّ بلافصل رسول خداست و معصوم است و علم لدنّی دارد و... یعنی فقط همین کافی است و دیگر برویم خانه‌مان بنشینیم؟ اگر این‌طوری برداشت کنیم، این تحریف دین است!

چرا خیلی‌ها در امور مملکت مشارکت نمی‌کنند؟ یک دلیلش این است که خیلی‌ها حوصلۀ بحث‌های سیاسی را ندارند. خیلی‌ها انتقاد می‌کنند که سحر وقت عبادت است چرا بحث سیاسی می‌کنی؟ خب شما چطوری می‌خواهی به خدا برسی؟! این دین‌های تحریف‌شده در اذهان است. شنیده‌ام در برخی مساجد می‌گویند که در مسجد بحث سیاسی نکنید، و هیئت امنایش چه‌بسا امام جماعت را هم بیرون می‌کند. این تلقّی، تلقّی تحریف‌شده است!

مردم علی(ع) را تنها گذاشتند چون نمی‌توانستند بپذیرند که دین این‌قدر مشارکت اجتماعی می‌خواهد!

مردم زمان امیرالمؤمنین(ع) نمی‌توانستند بپذیرند که دین این‌قدر مشارکت اجتماعی می‌خواهد لذا امیرالمؤمنین(ع) را تنها گذاشتند. مشارکت اجتماعی یعنی چه؟ مثلاً سیاسی بودن یک بخش‌ آن است. مشارکت اقتصادی هم یک بخش آن است. مشارکت فرهنگی هم یک بخش آن است. یعنی اساساً کار باید دست مردم باشد.

 حضرت آقا به عنوان یک عالم دینی فرمودند که مردمسالاری دینی وقتی تحقق پیدا می‌کند که مردم در همۀ امور سالار امور خود باشند؛ نه اینکه فقط پای صندوق رأی بیایند. (ما که می‌گوییم مردم‌سالاری دینی بعضی خیال می‌کنند این مردم‌سالاری فقط پای صندوق رأی و انتخابات است؛ این فقط یکی از جلوه‌های مردم‌سالاری دینی است. مردم‌سالاری یعنی بر اساس دین و بر اساس اسلام، سالارِ زندگیِ جامعه، خود مردم‌اند؛ ۹۵/۰۹/۰۳) این حقیقت ولایت است، ولایت این‌گونه تحقق پیدا می‌کند. وقتی مردم بخواهند مشارکت کنند، موقع اقدام، نیاز به تشخیص درست دارند.

همان‌طور که بیان شد، این مشارکت‌جویی علّت اصلی غربت امیرالمؤمنین(ع) است، مشارکت‌جویی می‌تواند کلمۀ دوطرفه باشد؛ یعنی حضرت مشارکت مردم را می‌جستند، مردم هم باید مسئولانه مشارکت خود را بجویند.

تقسیم مساوی بیت‌المال توسط علی(ع) موجب کاهش قدرت رؤسای قبایل و افزایش قدرت مردم می‌شد

چرا امیرالمؤمنین(ع) بیت‌المال را مساوی تقسیم می‌کردند. یکی از تحلیل‌ها این است که به عدالت رفتار بکنند، ولی موضوع را در عدالت صرفاً محدود نکنیم. این ماجرا بُعد سیاسی دارد! حضرت با این کار، دارد قدرت رئیس قبیله‌ها را کم می‌کند، و قدرت تک‌تک مردم را بالا می‌برد.

ببینید وقتی شما بر اساس قاعدۀ «کدخدا را ببین و حساب دِه را برس!» عمل نکردی، بلکه برعکس؛ کدخدا را ضعیف کردی، همین‌طور می‌شود و این رسالت اصلی ولایت است. تحقق ولایت ولیّ الله الأعظم، با زدن این طاغوتچه‌هاست. ولی آن مردم نتوانستند از نظام طاغوتی دست بردارند.

امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرماید: اگر موسی بن عمران با یک فرعون مواجه بود، پیامبر اکرم با فراعنه‌ای مواجه بود. «وَ مُحَمَّدٌ أُرْسِلَ إِلَى فَرَاعِنَةٍ شَتَّى‏» (احتجاج، طبرسی، ج1، ص216) این فرعون‌ها چه کسانی بودند؟ اشخاص ذی‌نفوذ و رئیس قبیله‌ها را اسم‌هایشان را می‌برند. در آیۀ قرآن هم می‌فرماید: شما بعد از رسول خدا می‌خواهید انقلاب بر اعقاب کنید؟ (أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ؛ آل‌عمران، 144) یعنی دوباره رئیس قبیله‌ها بیایند حکم کنند، به همین سادگی!

اگر این مسئله این‌قدر مهم است، پس چرا در آموزش‌های اعتقادی ما نیست؟ خُب در آموزش‌های دینی ما تقصیر و قصوراتی هست. می‌گویند: «شما فقط معتقد باش که این آقا ولیّ تو است، هر موقع حکم داد باید اطاعت کنی» خُب وقتی این آقا ولیّ ما است، چه کسانی نباید ولیّ ما باشند؟ «تُعرَفُ الأشیاء بأضدادِها». حتی رئیس قبیله‌بازی هم می‌تواند مصداقش باشد. گاهی می‌بینید که احزاب می‌آیند و جای همان طاغوتچه‌ها بازی می‌کنند. حضرت آقا یکبار فرمودند که بعضی‌ها دنبال «ولایت مطلقۀ احزاب» هستند... در غرب، همین‌طور است.؛ احزاب نقش ابوجهل و ابوسفیان و ابولهب‌ها و... را بازی می‌کنند.

جارو کردن بیت‌المال بعد از تقسیم آن توسط علی(ع) یعنی حضرت اجازۀ تکاثر قدرت و ثروت نمی‌داد

حالا برای اینکه این مشارکت تحقق پیدا بکند، مدیران باید چگونه رفتار کنند؟ یکی از نکته‌های خیلی عجیب را عرض کنم که من تأسف می‌خورم چرا ما این نکته‌ها را در زندگی امیرالمؤمنین نمی‌بینیم؟ دوتا خاطره از امیرالمؤمنین عرض کنم. یکی‌ از اینها را همه می‌دانند، اما یکی از اینها را خیلی‌ها نمی‌دانند. اینکه حضرت در مسائل اقتصادی، همه چیز را به صورت مساوی تقسیم می‌کردند، همه می‌دانند. یک کار دیگری هم امیرالمؤمنین می‌کردند که احدی حاضر نبود این کار را بکند. ایشان وقتی بیت‌المال را تقسیم می‌کردند آنجا را کلاً جارو می‌کردند و می‌گفتند خدایا تو شاهد باش که علی چیزی در بیت‌المال نگه نداشت. این شاید مهم‌تر از قبلی است. برای اینکه قدرت مرکزی باقی نگذاشته و قدرت را بین مردم توزیع کرده است. یعنی همان سفارشی که حضرت آقا دارند به شیوه‌ها و مدل‌های دیگری به دولت می‌کنند.

چون اگر شما قدرت را در دولت متمرکز کردید، چند اتفاق شوم می‌افتد: یکی اینکه بخشی از دولتمردان فاسد می‌شوند، چون آنجا قدرت متمرکز شده است. امیرالمؤمنین(ع) بیت‌المال را جارو می‌کرد و بعد هم سرش عبادت می‌کرد و ذکر می‌گفت که خدایا تو شاهد باش... یعنی حضرت اجازۀ تکاثر قدرت و ثروت در دولتش نمی‌داد.

فاسدشدن برخی از دولتمردان، یکی از آثار شوم تمرکز قدرت در دولت است

 اگر این کار نشود چه می‌شود؟ برخی می‌گویند که «دولت باید قدرت داشته باشد تا خدمت کند» خُب این تمرکز قدرت چه آثار شومی دارد؟ یکی اینکه بخشی از دولتمردان رانتی و فاسد می‌شوند و این اجتناب‌ناپذیر است. 300هزار تا مدیر داریم. بنده به طور قاطع عرض می‌کنم با همۀ احترامی که برای مدیران قائل هستم، ولی همین الآن بنده می‌شناسم مدیرانی که خوب عمل نمی‌کنند، به حدّی که باید دربارۀ آنها مفسد فی الأرض اعلام بشود. مثلاً آنجا نشسته است، صنایع دانش‌بنیان می‌آیند و طرح خود را ارائه می‌کنند و او می‌گوید «من این طرح را دوست ندارم» می‌گویند: ما که همۀ قوانین را رعایت کرده‌ایم و... او می‌گوید: «حالا ببینید اگر طرح‌تان را هوا نکردم!» دولتمردان از من بپرسند، تا من به آنها بگویم آدرسش کجا است؟ وقتی که قدرت در یک‌جا متمرکز شد همه که علیه‌السلام نیستند!

نکتۀ بعدی اینکه وقتی قدرت در دولت متمرکز شد و بین مردم توزیع نشد، مثل این می‌ماند که ما طلاهای یک محله را جمع کنیم و در یک خانه نگه داریم، بعد اعلام کنیم که دزد به این خانه نزند! نگهبان هم گذاشتیم. خب بالاخره یک دزدی یک فکری برایش خواهد کرد. چرا منازعات سیاسی در جامعۀ ما این‌قدر بالاست؟ خیلی زشت است که منازعات سیاسی در جامعۀ ما زیادی است! خیلی از مدیریت‌ها، بحث‌هایش تخصصی است، چرا این بحث‌ها را سیاسی می‌کنند؟ چرا سیاسیون این‌قدر برای قدرت مثل خروس جنگی به جان همدیگر می‌پرند و این همه منازعه وجود دارد؟! مگر مدیریت‌ها در هر بخشی تخصصی نیست؟ چرا باید این‌جور باشد؟ به خاطر اینکه آنجا یک خبری هست و آن خزانه خالی نیست(مثل بیت‌المال علی(ع) نیست که حضرت جارو می‌کشید) منازعات سیاسی بیهوده برای خزانه‌ای که خالی نشده، زیاد پیش می‌آید.

اگر مردم احساس مشارکت نکنند، از بهترین خدمات دولت هم قدردانی و همراهی نمی‌کنند

 نکتۀ بعدی این هست که مردم اگر احساس مشارکت نکنند بهترین خدمات دولتمردان را هم، یا خراب می‌کنند یا قدردانی نمی‌کنند یا همراهی نمی‌کنند. نکتۀ دیگرش این است که شما می‌خواهید بدون مشارکت مردم و با یک حکومت خوب، نقشۀ خدا را به‌هم بریزید؟ یعنی چند نفری بیایید و برای مردم همه‌ کار کنید و مردم راحت باشند! خدا می‌فرماید: من می‌خواهم همه را امتحان کنم؛ برو کنار! همه باید مشارکت کنند تا همه امتحان پس بدهند.

نکتۀ دیگرش این است که اگر شما زمینه این مشارکت عمومی را فراهم نکنید، موجب رشد همۀ مردم نمی‌شوید. اصلاً بسیاری از رشدها در وضعیت اجتماعی، در وضعیت سیاسی، در مشارکت اقتصادی، در زندگی جمعی اقتصادی پدید می‌آید که برخی از مواردش را بعدها خواهیم گفت.

شاید فردا در این‌باره صحبت کنیم که موانع این افزایش مشارکت-که حقیقت ولایت است- چیست؟ یعنی آنجایی است که در طول تاریخ، اجرای ولایت در میان مردم توقف پیدا کرده و مردم مشارکت نکرده‌اند چه مشکل و مانعی بوده است؟

امکان ندارد حکومتی بدون مشارکت مردم موفق بشود

اجازه بدهید یک روایت از امیرالمؤمنین علی(ع) بخوانم، می‌فرماید: «مِن واجِبِ حُقُوقِ اللّهِ عَلَى العِبادِ النَّصیحَةُ بِمَبلَغِ جُهدِهِم وَ التَّعاوُنُ عَلى إقامَةِ الحَقِّ بَینَهُم...» (نهج‌البلاغه، خطبه 216) از حقوق واجب خدا بر مردم این است که دلسوزی کنند به قدر توان‌شان و برای اقامۀ حق بین خودشان تعاون کنند. و بعد می‌فرماید: اگر کسی فضائل‌اش در دین، مقدم باشد ( شاید اشاره به خودشان دارند) یعنی هرچه مرد بزرگی باشد، هرچه انسان خوبی باشد، اما در امر حکومت، بی‌نیاز از کمک مردم نیست. و هر کسی، هرچه هم شأن و قدرش در جامعه کم باشد، معاف از این دلسوزی و کمک کردن نیست.

خداوند متعال اجازه نمی‌دهد هیچ قانونی و هیچ مدلی برای حکمرانی، موفق بشود، مگر اینکه زمینۀ مشارکت همه فراهم بیاید. امکان ندارد حکومتی بدون مشارکت مردم موفق بشود. این بحث اخلاقی نیست؛ اصلاً امکان ندارد محقق بشود. اینکه ما می‌گفتیم دین امر واقعی است یعنی همین.

پس فقط مشکل این نبود که امیرالمؤمنین(ع) یا رسول خدا(ص) خیلی بزرگوارانه برخورد می‌کردند و آنها سوءاستفاده می‌کردند، فقط این نیست. اصلاً امکان ندارد حکومتی بدون مشارکت مردم موفق بشود؛ بحث اعتقادات ما به ولایت هم نیست! اصلاً اعتقادات ما به ولایت هم به همین دلیل است که اینها امور واقعی هستند و به واقعیت دعوت می‌کنند.

 مثلاً وقتی که می‌فرماید ربا حرام است، یعنی اقتصاد با ربا به‌هم می‌ریزد؛ چون خیلی به‌هم می‌ریزد حکم خدا به حرمتش این‌طور محکم می‌آید. إن‌شاءالله ما دین را درست در جامعه‌مان تبیین کنیم و این موانع مشارکت‌جویی از طرف دولتمردان برطرف بشود؛ یعنی زمینه‌اش را ایجاد کنند، تا مردم به‌طور واقعی و کامل مشارکت کنند آن‌وقت شرایط ظهور هم محقق خواهد شد.

 إن‌شاءالله خداوند متعال ما را از پر ثواب‌ترین اعمال، یعنی «تعاون بر اقامۀ حق» که امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود، در این ماه رمضان موفق بدارد.

⮜⮜⮜سایر جلسات «اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین» را دنبال کنید⮞⮞⮞

کلمات کلیدی: 
Share