دانلود فایل | اندازه |
---|---|
دانلود سریال کارتونی خونه مادربزرگه - قسمت 5 پنجم | 137.89 مگابایت |
دانلود سریال کارتونی خونه مادربزرگه - قسمت 5 پنجم
خونهٔ مادربزرگه مجموعه تلویزیونی عروسکی بود که از سال ۱۳۶۶ و به کارگردانی مرضیه برومند ساخته شد. این مجموعه در ۲۴ قسمت ۱۵ تا ۲۵ دقیقهای ساخته شده و چندین بار از شبکه ۲ سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شدهاست.
سریال عروسکی و زیبای خونه مادربزرگه همه ما را یاد دوران کودکی می اندازد و در این کارتون زیبا که مادر بزرگ با یه گربه به اسم مخمل و یه خروس و خانوادش زندگی می کردند و در هر قسمت برای آن ها اتفاقات جالبی رخ می داد.
برای دسترسی به سایر قسمتهای «سریال عروسکی خونه مادر بزرگه» اینجا کلیک کنید
عوامل سریال کارتونی خونه مادربزرگه :
کارگردان : مرضیه برومند | بازیگر: رضا بابک | بازیگر: هنگامه مفید | بازیگر: مسعود کرامتی | بازیگر: مریم سعادت | بازیگر: هرمز هدایت | بازیگر : فاطمه معتمدآریا | بازیگر: حمید جبلی | بازیگر: ایرج طهماسب | بازیگر: بهرام شاه محمد لو | آزاده پورمختار
شخصیتهای سریال عروسکی خونه مادربزرگه :
مادر بزرگه: هنگامه مفید به جای مادر بزرگه حرف می زد. خیلی آرام و شمرده. مادر بزرگه رئیس خانه بود. با همه مهربان بود اما هیچ کس را زیادی پر رو نمی کرد و به همه یک جور می رسید. خیلی سعی کرد مخمل را سر عقل بیاورد تا این قدر تو کار خانواده آقا حنایی نگذارد. هر کس را می خواست صدا کند می گفت: «جان قربان»
مخمل: بامزه ترین شخصیت سریال با آن پیراهن نارنجی و جلیقه قهوه ای که سنجاق قفلی داشت. خیلی گربه بود! همه اش توی ایوان چرت می زد و از تنبلی توی کار کردن، جان مادر بزرگه را به لبش می رساند. چشم دیدن خانواده آقا حنایی را نداشت. فکر می کرد زیرابش را پیش مادر بزرگه می زنند. هر کاری می کرد تا مادر بزرگه پرتشان کند بیرون. اما نبات که به دنیا آمد مخمل عاشقش شد، باهاش بازی می کرد و مواظبش بود. یک بار که نبات تب کرد، مخمل تا صبح گریه کرد. به جای مخمل بهرام شاه محمد لو حرف می زد، همان آقای حکایتی.
آقا حنایی و گل باقالی خانوم: مرغ و خروس مادر بزرگه بودند. چون شنیده بودند مادر بزرگه مهمان نواز است یک شب با نوک سیاه و نوک طلا، - جوجه هایشان – آمدند خانه مادر بزرگه و ماندگار شدند. کمی بعد، صاحب یک جوجه کوچولوی دیگر شدند به اسم نبات. معتمد آریا هم به جای گل باقالی خانوم حرف می زد هم به جای نبات. البته نبات حرف درست و حسابی ای نمی زد، همه اش جیک جیک می کرد و گل باقالی خانوم هم اشکش دم مشکش بود. رضا بابک به جای آقا حنایی حرف می زد که مثل خیلی از بابا ها نمونه یک مرد خانواده دوست و زحمتکش بود.
نوک سیاه و نوک طلا: «آقا مخمل، آقا مخمل، می یای بریم قایم جوجک بازی کنیم؟!» نوک سیاه همین جوری حرف می زد، جوجه شیطان و سر به هوای خانواده بود که یک لحظه هم از خواهر ناز نازی اش، نوک طلا، جدا نمی شد. دائم پا می گذاشت روی دم مخمل و حرصش می داد. مخمل همه حرصش از خانواده آقا حنایی را سر جوجه ها خالی می کرد. آزاده پور مختار جای نوک سیاه حرف می زد. دور گردن نوک طلا خز زرد بود و پیراهن قرمز گلدار می پوشید. مریم سعادت به جایش حرف می زد.
مراد: پسر مودب و لوس همسایه بود، می آمد کمک مادر بزرگه و با مخمل و بقیه اهل خانه خیلی دوست بود. به جای مراد، راضیه برومند – مادر لیلی رشیدی – و خواهر مرضیه برومند حرف می زد.
آقای حلزون: بعد از یک باران شدید، مادر بزرگه صدای آواز می شنود: «به به عجب هوایی، چه آفتاب زیبایی...» این آواز را آقای حلزون می خواند، حلزونی که روی لاکش، شیروانی و پنجره چوبی داشت و خیلی مهربان بود. صدای حلزون را هنوز می توانید در سریال «بی گناهان» بشنوید، مسعود کرامتی یا همان آب زیر کاه.
هاپوکومار و صاحب: توی سری دوم به خونه مادر بزرگه اضافه شدند. هاپوکومار زخمی و گم شده بود و چون هندی بود، مثل آدمیزاد حرف نمی زد. مدتی مهمان مادر بزرگه بود تا صاحب بیاید و پیدایش کند. مخمل از او می ترسید و فکر می کرد می آید و او را می خورد. به جای هاپو کومار، هرمز هدایت حرف می زد، همان بابای هستی در «میوه ممنوعه» که از دست طلبکارها جیم زده بود.
داستان سریال خونه مادر بزرگه :
قصه مادر بزرگه را از روی داستان «مهمان ناخوانده» ساختند، همان قصه معروف تلویزیون که حیوانات به خانه پیرزنی می آمدند و می گفتند «من که جیک و جیک می کنم برات بذارم برم» و آخر سر همه سر پیرزن بدبخت خراب می شدند. تلویزیون اول سفارش مهمان ناخوانده را داده بود اما برومند فکر می کرد که این داستان دیگر خیلی تکراری شده. تو همین گیر و واگیر برومند با چهره عجیبی آشنا شد، ننه حلیمه، پیرزن قابله ای که توی یک ده نزدیک انزلی زندگی می کرد و کلی توانایی و صورتی جذاب داشت. ننه حلیمه شد مادربزرگه کار جدید برومند، با همان اخلاق. به همه می گفت: «ننه قربان، ننه قربان» توی خانه اش کلی حیوان داشت که با همه شان حرف می زد. حالا دیگر ایده قصه در آمده بود. برومند با کامبیز صمیمی مفخم رفتند خانه ننه حلیمه و از او عکس گرفتند و عروسکش را ساختند. بعد ها ننه حلیمه عکس عروسکش را زده بود به دیوار خانه اش و به همه می گفت: «این منم.» ننه حلیمه ؛ تا همین ۸- ۷ سال پیش هم زنده بود.
عروسک ها را یک تیم قوی ساختند. عادل بزدوده مخمل را ساخت. مریم سعادت رنگش کرد و حتی عبدالله اسکندری هم نظر داد. رحیم دوستی و مرضیه محبوب هم توی ساختن بقیه عروسک ها کمک کردند. کامبیز صمیمی مفخم دکور و صحنه را ساخت. عروسک ها و صحنه خونه مادر بزرگه عالی بودند. شعر «هزار تا قصه داره» را هم هنگامه مفید و مرضیه برومند با هم گفتند. یک بیت این، یک بیت آن. موسیقی اش را بهرام دهقان بار ساخت که آن موقع تازه ۲۰ سالش شده بود و خونه مادر بزرگه اولین تجربه اش محسوب می شد. خونه مادر بزرگه که زمان موشک باران ساخته شد وقتی که همه تهران خالی شده بود عوامل فیلم مانده بودند و مونتاژ می کردند، شاید به خاطر همین است که خونه مادر بزرگه این قدر به دل همه نشسته، چون همه با دلشان کار کرده بودند.
اما آهنگ خونه مادر بزرگه نیز همیشه در ذهن ها به یاد مانده است:
خونه مادربزرگه هزار تا قصه داره
خونه مادربزرگه شادی و غصه داره
خونه مادربزرگه حرفای تازه داره
خونه مادربزرگه گیاه و سبزه داره
کنار خونه ی ما
همیشه سبزه زاره
دشتاش پر از بوی گل
اینجا همش بهاره
دل وقتی مهربونه شادی میاد می مونه
خوشبختی از رو دیوار سر میکشه تو خونه
خونه مادربزرگه هزار تا قصه داره
خونه مادربزرگه شادی و غصه داره
خونه مادربزرگه حرفای تازه داره
خونه مادربزرگه گیاه و سبزه داره