اعمال شب آخر ماه رمضان
اعمال مهمى در اين شب براى اهل بيدارى وجود دارد از قبيل:
عملى براى قبول شدن اعمال ماه رمضان
1: براى قبول شدن اعمال ماه رمضان اين عمل وارد شده است:
عمل شريفى که سيد قدّس سرّه آن را در «اقبال» از «جعفر بن محمد الدوريستى» از کتاب «حسنى» از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت کرده است که فرمودند: «کسى که در شب آخر ماه رمضان 10 رکعت نماز بجا آورد، در هر رکعت 1 بار فاتحة الکتاب [سوره الفاتحه(الحمد)] و 10 بارقل هو اللّه احد [ سوره الاخلاص (التوحید)] بخواند و در سجده و رکوع خود 10 بار بگويد: سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلا اللّه و اللّه أکبر
و در هر دو رکعت 1 بار تشهد خوانده و سپس سلام بدهد، و در پايان 10 رکعت نماز بعد از سلام دادن 100 بار «استغفر اللّه» بگويد و هنگامى که از استغفار فارغ شد سجده کند و در سجده بگويد: يا حيّ يا قيّوم يا ذا الجلال و الإکرام يا رحمن الدّنيا و الآخرة و رحيمهما،
يا اله الأوّلين و الآخرين اغفر لنا ذنوبنا، و تقبّل منّا صلواتنا، و صيامنا و قيامنا
قسم به کسى که مرا بحق به پيامبرى برانگيخت، جبرئيل بنقل از اسرافيل و او از پروردگار متعال به من خبر داد که: او سرش را از سجده برنمى دارد مگر اين که خداوند او را آمرزيده، ماه رمضان را از او قبول نموده و از گناهانش مى گذرد، گرچه هفتاد گناه انجام داده باشد که هر کدام از آنان بزرگتر از گناهان بندگان باشد، و از تمام اهالى منطقه اى که در آن است قبول مى کند تا اين که فرمود: اين هديه، مخصوص من و مردان و زنان امتم مى باشد و خداوند متعال آن را به هيچکدام از پيامبران و مردم قبل از من نداده است».
مؤمنى که در پى اصلاح مردم بوده و بهره اى از رحمت خداوندى دارد، بايد اين نماز را بخاطر خير زيادى که براى بندگان خدا دارد بخواند. عالمى که در طول ماه براى هدايت مردم و اصلاح اعمال آنان در جايگاه وعظ نشسته بود چگونه مى تواند نسبت به اين عمل جزئى که حتى باندازه يک جلسه وعظ نيز زحمت ندارد بى تفاوت باشد در حالى که بخوبى مى داند که موعظه هاى او براى تمامى کسانى که در مجلس وعظ او حضور پيدا مى کنند سودمند نيست، چه رسد به اهل منطقه اش که ممکن است گاهى جمعيت آن به چند ميليون نفر برسد. و نيز فايده وعظ براى آنان يک دهم فايده آمرزش و قبول تمامى اعمال اين ماه که در روايت آمده نيست.
اگر کسى بگويد که روايت قطعى نيست. در جواب او بايد گفت: با تمسک به «روايات تسامح» اين مشکل حل مى گردد. و اگر باز بگويد:
فرض کن «روايات تسامح» اين روايات را مانند روايات قطعى گردانيد، ولى از کجا يقين کنيم که اين عمل قبول مى گردد تا به فايده مذکور يقين پيدا کنيم؟ در جواب مى گوييم: اين اشکال در وعظ نيز موجود است، در حالى که اين مشکل در اين عمل کمتر از وعظ مى باشد. زيرا اصلاح نيت در وعظ از چند جهت مشکل تر از اصلاح نيت در عبادات است. که واضح ترين آن همين است که وعظ مناسب با دوستى مقام است، همچنين وعظ فقط در ميان جمعيت کثيرى از مردم امکان پذير است که موجب مشکل شدن اصلاح نيت مى گردد.
عملى از امام زين العابدين عليه السّلام در اين شب
2: از کارهاى مهم مطالعه مطالب و کارهايى است که از امام زين العابدين عليه السّلام در اين شب نقل شده و انديشيدن در مقام، عبادت، تلاش زياد و عمل اوست. آنگاه ببيند که خود با اين بدحالى، مقام پست و کوتاهى در عبادت پروردگارش، چه بايد بکند.
سيد ما قدّس سرّه در کتاب اقبال از شيخ ابى محمد هارون بن موسى التلّعکبرىّ رحمه اللّه و او از محمد بن عجلان نقل کرده است که گفت: از امام صادق عليه السّلام شنيدم که مى فرمود: «هنگامى که ماه رمضان مى آمد على بن الحسين عليهما السّلام هيچ غلام و کنيزى را نمى زند و اگر گناهى از آنان سر مى زد، آنان را مجازات نمى کرد و فقط پيش خود در کاغذى مى نوشت فلان غلام يا فلان کنيز روزى چنين و چنان کرد و تأديب آنان را تا آخرين شب ماه رمضان به تأخير مى انداخت و در اين شب آنان را مى طلبيد و گرد خود جمع مى کرد. آنگاه نوشته خود را آشکار کرده و مى فرمود: فلانى چنين و چنان کردى و تو را تأديب نکردم آيا اين مطلب را بخاطر دارى؟ مى گفت: بله، فرزند رسول خدا تا از تمامى آنها اقرار مى گرفت. سپس در وسط آنان ايستاده و به آنان مى فرمود: با صداى بلند بگوييد: على بن الحسين پروردگارت تمام اعمال تو را ثبت نموده است، همانگونه که تو تمام کارهاى ما را نوشتى. و او نوشته هايى دارد که حقيقت هايى را که بزيان تو است، مى گويد و تمام گناهان کوچک و بزرگ تو را مى نويسد، همانگونه که تو نوشته هايى دارى که حقيقتهايى را که بزيان ماست مى گويد و تمام کارهاى کوچک و بزرگ ما را نوشته است. هر عملى را که انجام داده اى در پيشگاه او حاضر مى يابى، همانگونه که ما تمام کارهايمان را نزد تو حاضر يافتيم. پس عفو کن و ناديده بگير، همان طور که از سلطان مى واهى تو را عفو کند. اگر از ما درگذرى، او را با گذشت، مهربان و بخشنده خواهى يافت. و پروردگارت به هيچکس ظلم نمى کند. پس على بن الحسين مقام پست خود را در پيشگاه پروردگار حکيم و عادلى که باندازه دانه خردلى ستم نمى کند در نظر داشته باش. که اگر باندازه وزن ذره خردلى باشد خداوند آن را مى آورد و فقط خداوند را شاهد و حسابرس بدان.
گذشت کن و نديده بگير، تا پادشاه نيز از تو بگذرد و نديده بگيرد.
خداوند مى فرمايد: «بايد گذشت کنند و نديده بگيرند، آيا دوست نداريد خداوند گناهان شما را ببخشد.» اين کلمات را خطاب به خود مى گفت و به آنان ياد مى داد و آنان با او مى گفتند. و در حالى که بين آنان ايستاده بود گريه مى کرد و مى گفت:
پروردگار ما ما را امر کردى که از کسى که به ما ستم روا داشته درگذريم. ما به خود ظلم کرديم و همانگونه که فرمودى از کسانى که به ما ظلم کردند گذشتيم. پس ما را عفو فرما. زيرا تو از ما و کسانى که آنان را به عفو امر فرمودى، به آن سزاوارترى. و امر فرمودى گدا را از در خانه هاى خود رد نکنيم و اکنون در حالى که گدايان و فقيرانى هستيم به سوى تو آمده و در آستانه و درت اقامت گزيده و بخشش، احسان و نيکى تو را خواهانيم. بدينوسيله بر ما منت گذار و ما را نااميد مگردان، زيرا تو از ما و کسانى که به اين کار امر شده اند، به اين مطلب شایسته ترى. خداى من اکرام نمودى. بنابراين مرا که از گدايان تو هستم اکرام کن. و با بخشش، نيکى نمودى پس مرا از عطاياى خود بهره مند ساز.
آنگاه به آنان رو کرده و مى گفت: و شما را عفو کردم آيا شما نيز از من و بدرفتاريم مى گذريد؟ من پادشاه بد، پست ستمکار، و مملوک پادشاهى کريم، با سخاوت، عادل، نيکى کننده و بخشنده ام. آنگاه آنان مى گفتند: آقاى ما تو و بديهايت را عفو کرديم. سپس به آنها مى فرمود: بگوييد: خداوندا از على بن الحسين درگذر همانگونه که ما را عفو کرد. و او را از آتش رها کن همانگونه که ما را از بردگى خارج کرد، آنان نيز همين را مى گفتند. آنگاه مى گفت: خداوندا آمين، پروردگار جهانيان برويد من شما را عفو و شما را آزاد کردم به اميد گذشت از خود و رهايى خودم. و آنان را آزاد مى کرد. هنگامى که روز فطر فرا رسيد عطايايى به آنان عنايت نموده تا محفوظ مانده و از مردم بى نياز شوند. و سالى نبود که در شب آخر ماه رمضان حدود بيست نفر را آزاد نکند.
و مى فرمود: خداوند متعال در هر شب ماه رمضان هفتاد ميليون نفر را از آتش رها مى کند که همگى سزاوار آتش هستند. و هنگامى که شب آخر ماه رمضان فرا رسد بتعداد همه کسانى که در اين ماه رها نموده است نجات مى دهد. و من دوست دارم خداوند مرا ببيند که باميد نجات خودم از آتش، عده اى از کسانى را که مالک هستم در سراى دنيا در راه خدا آزاد مى نمايم. هيچگاه خادمى را بيش از يک سال کامل به خدمت نگرفت. زيرا اگر برده اى را در اول يا وسط سال مى خريد در شب فطر آزاد مى کرد و عده ديگرى را در سال بعد مى خريد و سپس آزاد مى نمود. و تا زمانى که به خداوند ملحق شد همينگونه بود. و نيز در حالى که هيچ نيازى به سياه پوستان نداشت تا با خريدن آنان نيازش را برآورده سازد، آنان را مى خريد و هنگام بازگشت از عرفات دستور مى داد آنان را از بردگى آزاد نموده و اموالى به آنان ببخشند».
اگر بتواند، بايد خود را شبيه به امامش گردانيده و در شکل اين عمل بزرگ به او اقتدا نمايد که اين کار گواراى او باد. و اگر نمى تواند حتما باندازه اى که مى تواند آن را انجام بدهد. و کمترين کارى که در اين جهت مى تواند انجام بدهد اين است که ستمهايى که زن، فرزند، خدمتکار و اجيرش نسبت به او روا مى دارند را ثبت کرده و در شب آخر ماه رمضان از آنان گذشت نمايد. و بهتر است آنچه را که ثبت کرده است يک يک گفته و با پروردگار خود مناجات نمايد و بگويد:
خداوندا فلان بنده ات در فلان مورد به من ظلم کرد و من صبر کردم و... آنگاه بگويد: خدايا مى دانى به من ظلم کردند و فقط بخاطر ترس از تو از آنان انتقام نگرفتم. باين اميد که تو نيز عذاب خود را از من بازدارى. بندگانت را امر به عفو نمودى. پس آنان را از عفو خود محروم مفرما که شما به عفو شايسته تر از کسانى هستى که آنان را به عفو دستور دادى.
خدايا به من توفيق دادى که کسانى را که به من ستم کردند ببخشم و بدين وسيله بر من منت گذاشتى. پس مرا از عفوت محروم مفرما. زيرا منت تو بجهت گذشت من از ديگران، بزرگتر از منت گذشت تو از من مى باشد. و بخاطر اين منت بزرگ آن منت کوچک را هم نصيبم بفرما.
خداوندا بنده، مالک حقيقى نيست و حق مال مالک اوست. پس کسى که به من ستم کند حق تو را از بين برده و هنگامى که امر فرمودى که او را عفو نمايم در حقيقت تو او را عفو نمودى. پس آنگاه که او را عفو مى نمايى از من نيز درگذر.
خداوندا دستور دادى کسى را که به ما تحيت و درود مى فرستد بهتر از او جواب گوييم و اکنون پاسخ بهتر اين است که در مقابل اين عمل من که بخاطر رضاى تو از کسانى که به من ظلم نمودند گذشتم مرا با آتش نسوزانى و در مقابل اميد من به عفو فراوان و فضلت بعد از عفو، گناهانم را به چند برابر نيکى تبديل نموده و بدين وسيله من را به درجات بلندى رسانيده و اميدم را نااميد نگردانى.
آثار اين عمل
گرچه صرف قصد اين مطالب در دل مؤثر است ولى گفتن تمامى آن و انجام آن با اعضاى بدن اثرات مخصوصى دارد از قبيل:
الف: همانگونه که عمل قلبى عبادتى قلبى محسوب مى شود، همانطور نيز انجام آن با اعضاى بدن عبادتى بدنى محسوب مى گردد.
ب: اين عمل باعث تأثير خاص و رقتى در قلب مى شود که عمل قلبى بتنهايى اين اثر را ندارد. و نيز باعث انجام عملى ديگر مى گردد که او نيز مؤثر بوده و بدين ترتيب فيض ادامه پيدا مى کند.
ج: اکتفا نکردن به گفتار، بلکه انجام آن با اعضاى بدن، باعث تأثير گذاشتن بر ديگران و الگو گرفتن آنان و رواج اين سنت نيکو در ميان جامعه مى شود. بهمين جهت اگر امام عليه السّلام فقط به عبادت قلبى اکتفا مى فرمودند اين مطلب به ما نمى رسيد و نمى توانستيم به آن عمل کنيم. و بطور کلى اعضاى بدن نيز بهره اى از نور عمل داشته و انجام عمل با اعضاى بدن باعث ايجاد نور ديگرى در قلب علاوه بر نور عمل قلبى آن مى گردد.
محاسبه نفس
3: از کارهاى مهم اين است که مانند شريکى که در پايان کار با شريک خود تسويه حساب مى کند، از نفس خود حساب کشيده، و سرمايه خود را که همان عمر، ايمان و برکات ماه رمضان و نورهاى آن مى باشد را در نظر آورد، و ببيند آيا ايمان او به خدا، رسول، کتاب و حجتهاى او و روز قيامت بيشتر شده است يا نه؟ اخلاق او که از اين معارف سرچشمه گرفته، چگونه است؟ خوف و رجا، صبر، زهد، خلوت نمودن براى ذکر خدا و تفکرى که باعث انس است، شناختى که محبت را بدنبال داشته و محبتى که به رضايت، تسليم و توحيد منجر شود، شرح صدر ناشى از نور شناخت در ديدن غيب و گشادگى قلب او در تحمّل بلاها و حفظ اسرار، تا چه اندازه اى است؟ چگونه در «سراى فريب» آرام نگرفته و به «سراى جاويد» بازگشت کرده است؟ آيا ماه رمضان و اعمال اين ماه تأثيرى در اين امور داشته است يا نه؟ در مورد افعال و حرکتهاى اعضاى بدنش بينديشد. آيا همانگونه باقى مانده يا در اين مورد بيشتر به احکام الهى توجه نموده است؟ بخصوص نسبت به حرکتهاى زبانش هنگام سخن گفتن در مورد آنچه به او مربوط نبوده، سخنان باطل، دروغ، غيبت، تهمت، تعرض به آبروى مؤمنين، فحش، اذيت و غيره. اگر ببيند که تمام اين موارد همانطور که بوده باقى مانده، بايد بداند که اين مطلب ناشى از کارهاى بد او در اين ماه پر برکت بوده و تاريکى گناهانش بر نورهاى اين شهر درخشان و روشنى بخش فائق آمده است. زيرا ممکن نيست که نورهاى ماه رمضان، شبهاى قدر و اين دعاهاى گرانقدر قلب او را روشن کند ولى باز هم به گناهان سابق خود ادامه دهد.
کسى که چنين ضررى کرده است، بايد از خطر دعاى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بترسد، آنجا که مىتفرمايند: «خداوند کسى را که از ماه رمضان خارج شود و آمرزيده نشود نيامرزد.» زيرا يکى از سخت ترين مصيبتها و بزرگترين بلاها همين است. بايد با يارى خدا، پناه آوردن به رحمت و رفتن به درگاه او و در حالى که با زبان حال مى گويد: «اى کسى که به داد بيچاره مى رسى هنگامى که تو را بخواند و گرفتارى او را برطرف مى نمايى» خود را اصلاح نموده، بر گناهان خود گريسته و آثار اين اعتراف صادقانه را در خود هويدا سازد و با زبان حال بگويد:
«هيچ خدايى بجز تو نيست تنزيه مى کنم تو را و منم که ستمکارم».
يکى از نشانه هاى اصلاح حال داشتن علامت گناهکاران و ترس آنان و آمرزش خواستن از خداى متعال باندازه گناهان مى باشد. و اگر نفس او که عادت به تنبلى نموده است، نتواند او را براى بجا آوردن حق استغفار يارى کند، بايد از درى که شيطان از آن در وارد شد و به مراد خود رسيد که همان در نااميد نشدن است بر خداوند وارد شود. و بالاخره بايد در آخر ماه تمام چيزهايى را که از دين خود ضايع کرده جبران نمايد، تا براى روز عيد و ديدار با خداوند در اين روز آماده شده و از فوايد آن محروم نشود. و بدين ترتيب به زيانى جبران ناپذير گرفتار نگردد.
وداع با ماه رمضان
4: کار مهم ديگر وداع ماه رمضان و متأثر شدن بخاطر جدايى از آن است. در اين رابطه دعاها و مناجاتهايى پرارزش با ماه بزرگ خدا رسيده است.
توضيح وداع با ماه رمضان
اگر خدا حافظى با «زمان» که فاقد درک سخن ما و خدا حافظى است برايت مشکل است به جواب سيد قدّس اللّه سره در اقبال مراجعه کن. و اگر به آن قانع نشدى اين مطالب را بخوان:
زمان و مکان و ساير چيزهايى که از قبيل حيوانات نيستند، گرچه در اين عالم و به اين شکل درک و شعورى ندارند ولى تمام آنها در بعضى از عالمهاى بالاتر داراى زندگى، درک، توانايى سخن گفتن و بيان نمودن و دوستى و دشمنى مى باشند. و روايات بسيارى که درباره احوال عالم برزخ و قيامت رسيده و نيز مکاشفات اهل مکاشفه اين مطلب را ثابت مى کند. تمام موجودات اين عالم، قبل از بوجود آمدن، در عالمهاى ديگرى بوجود آمده اند و موجودات در هر عالمى شکل و خصوصياتى مخصوص به آن دارند که با شکل و خصوصيات اين عالم فرق مى کند.
يکى از خصوصياتى که بعضى از عالمهاى برتر دارند اين است که تمام موجودات آن زنده بوده و داراى شعور مى باشند و شايد اين آيه هم اشاره به همين مطلب داشته باشد: «و همانا سراى آخرت بهترين زندگى است.» زيرا فقط سراى آخرت را زندگى ناميده است.
رواياتى که درباره سخن گفتن ميوه ها در بهشت و خوشحال شدن تخت و سرور او بخاطر تکيه زدن مؤمن بر آن وارد شده است نيز دلالت بر حيات موجودات در عالم آخرت دارد و حتى بعضى از روايات دلالت بر سخن گفتن زمين با مؤمن و کافر دارد.
سخن گفتن سنگريزه در دست رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم که از معجزات آن بزرگوار است نيز از همين قبيل است، زيرا سخن گفتن آن در ملکوتش مى باشد. و اعجاز رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فقط در رسانيدن سخن گفتن (با زبان ملکوتى) او به گوش مردم اين جهان است. حتى تمام معجزاتى که پيامبران و اولياء از خود بروز داده اند، از قبيل به سخن واداشتن جمادات و زنده کردن آنها، از همين قبيل است.
زندگى عصاى موسى و پرنده عيسى يک زندگى ملکوتى و بر اهل اين عالم پوشيده بود و زمانى که خداوند لازم ديد اين زندگى را براى مردم آشکار نمود. زمان نيز در بعضى از عوالم خود زنده و داراى شعور است. پس وداع با او و مخاطب ساختن او در عالم خودش چه اشکالى دارد مهم اين است که وداع کننده بايد در اظهار غم و اندوه هنگام وداع راستگو باشد، تا مبادا با دروغ و نفاق در چنين زمان گرانقدرى اين ماه را به پايان برساند، گرچه چنين صداقتى فقط براى کسانى تحقق پيدا مى کند که با اشتياق و علاقه نه با نارضايتى و زحمت اين ماه را بسر برده باشند.
بطور کلى غم در ماهيت وداع وجود دارد، و فقط کسى غمگين مى شود که به همراه وداع کننده خود علاقمند باشد و چنين کسى نه تنها با او مخالفت نمى کند، بلکه آنچه را که مورد علاقه اوست بجا مى آورد.
بنابراين اگر از آمدن ماه رمضان و روزه و عبادتهاى آن خوشحال باشى و به آن علاقمند بوده و نسبت به انجام اعمالى که در اين ماه وارد شده، با توجه و در اين جهت جدى و به کرامت، فضل و فايده آن آنگونه که بايد معتقد باشى، طبيعى است که از جدايى آن غمگين شده و بسر آمدن آن براى تو سخت است. و در چنين صورتى اگر بگويى:
«السلام عليک من قرين جلّ قدره موجودا و افجع فراقه مفقودا، سلام بر تو که همراهى و وجودت گرانقدر و نبودن و جداييت فاجعه است».
راستگو خواهى بود. و نيز اگر در مناجات با پروردگار خود بگويى: «نحن مودعوه وداع من عز فراقه فغمنا، و اوحش انصرافه عنا فهمنا، ما با او مانند کسى که جدايى از او سخت و رفتن او موجب وحشت است، وداع کرده و غمگين شديم.» گفتار تو صادقانه خواهد بود. ولى اگر پناه بر خدا اين ماه براى تو سخت بوده و با سختى روزه و عبادتهاى آن را انجام داده باشى از باقى ماندن آن ناراحت باشى و در پايان ماه با چنين سخنانى با اين ماه وداع کنى، ماه رمضان تو را دروغگو خواهد دانست و در جواب تو مى گويد: «از سخنانت خجالت نمى کشى، به همراهى من راضى نبودى و من براى تو سخت بودم، به خيرات و هدايا و تحفه هايى که براى تو بود بى اعتنايى مى کردى و با اشتياق و رغبت به استقبال من نيامدى، با انس و علاقه مرا همراهى نکرده و مشتاق تمام شدن و جداييم بودى و اکنون در قلبت از جدايى من خوشحال ولى با زبانت اظهار غم و اندوه مى نمايى» در اين صورت اگر خداوند در جواب مناجات از تو روى گردانده يا بخاطر دروغ گفتن و کوچک دانستن جناب قدسش تو را مجازات نمايد، چه حالى خواهى داشت اگر از مقام ماه رمضان نزد خدا و باندازه فضل و نعمتى که براى تو داشته است آگاهى داشته باشى متناسب با نيکيهايى که نسبت به تو انجام داده و رفتار کريمانه اى که با تو داشته با آن برخورد خواهى کرد. و براى اين که مقام اين ماه براى تو روشن شود، مى توانى آن را مانند ميهمان بزرگوارى که بر تو وارد شده بدانى که با آمدن او سود تو بيشتر شده و مقامت بالاتر رفته است، همانگونه که در روايات آمده است. اگر بدانى که اين ميهمان باعث نجات تو از جهنم و رسانيدن تو به بالاترين درجات نزديکى در بهترين مکانهاى صدرنشين بهشت همراه با پيامبران و صديقين شده، و تو را در مکان صدق همراه پيامبران و رسولان و فرشتگان مقرب خواهد نشاند، چگونه با اين ميهمان برخورد مى کنى و از همراهى آن لذت مى برى و چگونه از او مراقبت کرده و خود، خانواده و تمام چيزهايى را که براى تو عزيز است فداى آن مى کنى و چگونه از جدايى آن به وحشت مى افتى در اين هنگام با حالتى با آن وداع مى کنى که سرور سجده کنندگان عليه السّلام با آن وداع نمود، و ماه رمضان نيز آنگونه که با او وداع نمود با تو وداع خواهد کرد. و حتى بهتر از وداع تو با تو وداع مى کند و هنگام وداع با تو بالاتر از آنچه که تو اظهار کردى، اظهار مى کند. زيرا هميشه عنايت مقام بالا بهتر و کاملتر از مقام پايين است.
و اگر حال تو در تمام ماه يکسان نبود، يعنى گاهى از وجود ماه رمضان راضى، از همراهى آن خوشحال، با نورهاى آن نورانى، از فيوضات پاک و برکات آن با بهره، آگاه به فوايد آن، شکرگزار نعمتهاى آن، بياد دارنده منتهاى آن، جدّى در مراقبت آن، از توشه هاى آن با بهره و با اثرهاى بزرگ آن سعادتمند بوده، و گاهى از اين امور غافل يا مخالف با مقتضاى آن باشد، بايد در آخرين شب با معذرت خواهى صادقانه و اظهار توبه و پشيمانى برخاسته از دل، نه زبان، او را راضى کنى. زيرا او مهمان بزرگوارى است که کريمترين کريمان او را فرستاده تا خير او به تو برسد و با کمى سخنان لطيف در هنگام معذرت خواهى، از تو راضى خواهد شد.
مصيبتى را که در طول اين ماه بر خود وارد کرده اى مى توانى با پشيمانى صادقانه و آمادگى کامل جبران کنى و با اين عبارت لطيف بگويى: «خدايا با اين ماه و کرامت بزرگ که کسى از مقدار آن آگاه نيست ما را بزرگ داشتى ولى ما آن را تباه کرديم. و همانطور که بهتر از همه مى دانى بر خود ستم کرديم. شبها و روزهاى اين ماه گذشت.
اکنون عنايتى از عنايات تو نصيبم گشته، از خواب غفلت بيدار شده و مصيبت و جنايت بزرگ خود را فهميدم. در حالى که اکنون به هلاکت نزديک شده ام، در پيشگاه تو به بدکارى و تباه کردن اين کرامت بزرگ و قرار دادن خود در هلاکت جاويد و افسوس بزرگ، معترف هستم.
اکنون چه کسى مرا از عذابت نجات مى دهد و چه کسى مرا از آثار اعمال بدم که در دل قرار دارد رها خواهد نمود با اين بدحالى و در ميان هلاکت خود با يادآورى تو فهميدم که مرا به حال خود و غفلتم رها نکرده و در «توبه» را بر من نبسته اى. بنابراين از رحمتت نوميد نمى گردم. زيرا غير از کافران کسى از بخشش تو نوميد نمى گردد. و از رحمتت مأيوس نمى گردم زيرا بجز زيانکاران کسى از رحمت تو مأيوس نمى شود.
پس با رحمتى که بندگان هلاک شده ات را با آن نجات داده، با قبولى که با آن ساحران فرعون را پذيرفته و با اجابتى که فرعون و بدترين دشمنانت، شيطان که مهلت خواست و به او دادى را اجابت کردى مرا نيز نجات ده، با قبول خود مرا بپذير و دعايم را در اين شب اجابت کن و آنگاه گناهانم را به چند برابر اعمال خير مبدّل گردان، نامم را در اين ماه مبارک از دفتر سيه روزان جهنم پاک، و در دفتر رستگاران در بهترين جاى بهشت ثبت بفرما، و مرا به دوستان قديمى و برگزيدگان نزديک خود ملحق فرما، بحق محمد و آل پاک او درود تو بر تمامى آنان باد.
خدايا گناهان و کمى حيايم رويم را نزد تو سياه کرده است. پس با روى نورانى آل محمد درود تو بر آنان باد به سويت روى آوردم تا مرا قبول نمايى و پناهم دهى. خدايا اين ماه سراى ميهمانى تو است و دوست ندارى که ميهماندار از ميهمان خود پذيرايى نکند، گرچه ميهمان از کسانى باشد که پذيرايى نکردن از او، او را نابود نکرده و ميهماندار از کسانى باشد که احسان، دارايى او را کم مى کند. و اگر تو مرا از پذيرايى خود محروم نمايى در پناه تو گرسنه مانده و به هلاکت مى رسم، اى کسى که احسانش دارايى او را افزايش مى دهد»
توبه
5: آنگاه توجه داشته باش که با بازگشتى صادقانه ماه را به پايان رسانده و از اين پس با اهداف پروردگار و مولايت مخالفت نکنى.
مناجات با نگهبان روز
6: سپس در ساعات پايانى روز آخر، که روز عرضه اعمال ماه است، با نگهبان روزت که از معصومين عليهم السّلام مى باشد با رعايت آداب تواضع و توسل، مناجات نما. و آنگونه بگو که محبت آنان را برانگيخته و باران رحمت و کرامت آنان بر تو ببارد. و با معذرت خواهى اعمالى را که در اين ماه انجام داده اى را به آنان واگذار نما و با درخواستى تضرع آميز بخواه که با شفاعت و دعايشان اعمالت را اصلاح نموده و با تضرع از خدا بخواهند که با عفو فراوان خود آن را پذيرفته و به چندين برابر، اعمال خير تبديل نمايد. و اگر امور مذکور را در آخر روز در سجده انجام دهى و اين ماه را با حال سجده و گرسنگى به پايان برسانى و با اين حال وارد شب عيد شوى، اميد است به کرامتى از جانب خداوند متعال برسى که بالاتر از آرزويت باشد.
مطالب مرتبط و پیشنهادی :
ویژه نامه ضیافت الله (ماه مبارک رمضان)
ویژه نامه احکام روزه و روزه داری
مجموعه استیکر ماه رمضان (ایام و مناسبتها)
دعاهای تصویری روزانه ماه مبارک رمضان
ویژه نامه پیام ادعیه روزانه ماه مبارک رمضان