مردی که با فدا شدن در راه آرمان امام، طیب شد

انجمن‌ها: 

پیام امام خمینی به طیب حاج‌رضایی چه بود

 پیام امام خمینی به طیب حاج‌رضایی چه بود

طیب در پیامی از زندان به امام ضمن بیان زندگی و بدکرداری‌هایش قسم می‌خورد که به امام خیانت نکرده است و امام نیز در پاسخ می‌فرمایند: «آخرین برگ کتاب زندگی آدم، تعیین‌کننده است؛ ببین در آخرین صفحه کتابت چه می‌نویسی».

 

به گزارش خبرنگار تاریخ خبرگزاری فارس، در میان سردسته اراذل و اوباشی که در جریان کودتای 28 مرداد 1332 نقش داشتند و بعدها به«تاج‌بخش» معروف شدند دو چهره سرشناس وجود داشت که سرنوشتی کاملا متفاوت با هم پیدا کردند؛ طیب حاج رضایی و شعبان جعفری، هر دو آنها جزو لوطی‌هایی بودند که در «زورخانه» پا گرفته و رشد کرده بودند و «گنده‌لات» شدند، جاهل‌هایی که وقتی با نوچه‌هایشان در گذری دیده می‌شدند برای هر عابر ناآشنایی رعب و وحشت می‌آفریدند، اراذلی که نان و نامشان از دعوا و زورگویی و چاقوکشی به دست می‌آمد و شاهکارشان به هم ریختن پایتخت در روز کودتا علیه دولت‌ مردمی دکتر محمد مصدق بود.

 

«طیب» ده سال پس از کودتا به جرم راه‌اندازی راهپیمایی در 15 خرداد 1342 در میدان تیر حشمتیه تیرباران شد تا نامش آبرویی برای بچه‌محل‌هایش باشد و مظهر بزرگی و عزت؛ اما شعبان جعفری، «شعبون بی‌مخ» ماند تا هر عامل فشار و عمله زورمداری را به نام او بخوانند.

 

 طیب شهید شد و شعبان از وطن گریخت تا دست روزگار، طومار حیاتش را در 28 مرداد 1385 در هم بپیچد تا حتی مرگش نیز یادآور ننگی تاریخی باشد که به نام او نوشته شده است.

 

 راستی چه تفاوتی میان سرشت «طیب» و «شعبان» بود که سرنوشتشان این همه متفاوت شد؟! اگر کسی در روزگار جوانی آن دو می‌خواست درباره‌شان قضاوت کند هر دو را از یک قماش می‌دید که تنها فرقشان این بود که یکی«مولوی» را قرق می‌کرد و آن یکی«سنگلج» را؛ اما آنها که با طیب دمخور بودند، می‌دیدند که او«مردانگی»هایی دارد که شعبان ندارد و این راز سعادت طیب است.

 

 شهید حاج اسماعیل رضایی و شهید طیب حاج رضایی، از بارفروشان میدان بار تهران بودند که در برپایی قیام 15 خرداد 1342 نقش مؤثری داشتند.

پس از واقعه 15 خرداد، طیب حاج رضایی به عنوان یکی از محرکین اصلی تحت تعقیب قرار گرفت به طوری که فرمانداری نظامی تهران طی گزارشی ویژه، به شاه اعلام کرد شخص طیب حاج رضایی مسئوول اصلی این اقدامات است.

 

از آن پس، طیب حاج رضایی و اسماعیل رضایی دستگیر شدند و به مدت 5 ماه در زندان زیر شکنجه‏ها مقاومت کردند. پایمردی آنان به حدی بود که شهادت را بر عفو شاه ترجیح دادند.

شهید طیب دربرابر همه شکنجه‏ها و سختی‏های زندان مقاومت کرد و مردانه ایستاد. او حاضر نشد از راه جدیدی که انتخاب کرده بود جدا شود و علیه نهضت اسلامی موضعی بگیرد. به همین دلیل نیز وی به همراه اسماعیل رضایی، در دادگاه نظامی به اعدام محکوم و در یازدهم آبان 1342 تیرباران شدند.

 

 *سرنوشت حر انقلاب

 

پس از تظاهرات 15 خرداد، محمد رضا پهلوی به دروغ در رسانه‌ها گفت که مخالفانش از خارجی‌ها پول گرفته‌اند و با هدایت خارجی‌ها قصد آشوب علیه وی را دارند.به ساواک نیز ماموریت داده می‌شود که اسنادی برای این دروغ شاه جعل کند که نصیری به یاد کینه‌اش از طیب افتاد.

طیب را به دلیل شرکت در تظاهرات 15 خرداد به همراه یکی از مبارزان انقلابی به نام حاج اسماعیل رضایی که اتفاقا نسبتی هم با طیب نداشت و از نظر فکری با وی تفاوت‌های آشکار بسیار داشت،‌ دستگیر می‌کنند.

از طرف شخص نصیری- رئیس ساواک- در زندان به طیب فشار می‌آورند که بگو از [ امام] خمینی پول گرفته‌ای تا آزادت کنیم.

طیب زیر شدیدترین شکنجه‌ها که حتی از نظر جسمی به وی آسیب بسیاری وارد کرده بود، مقاومت کرده و در طول بازجویی‌ها فقط می‌گفت به فرزند فاطمه زهرا(س) و سالار شهیدان حسین(ع) تهمت نمی‌‍ زنم و خیانت نمی‌کنم.

حتی گفته می‌شود که طیب ساعاتی نصیری را سر کار گذاشته و به ظاهر قبول می‌کند که این حرف را بزند، اما شرط می‌گذارد که تنها در برابر (امام) خمینی می‌گویم. اما وقتی طیب را نزد امام می‌آورند به زانو درآمده و در مقابل ایشان قسم می‌خورد که تا حالا این سید خدا را ندیده‌ام که بخواهم از او پول بگیرم.

وی از طریق خانواده‌اش در دوران زندان به امام پیامی فرستاد که پاسخ امام، افکار او را که حالا مدتی است دگرگون شده، به سمت روشنایی سوق می‌دهد.

تمام زندگی طیب با همین یک جمله تغییر می‌کند و وی تا پای چوبه داری که برای او تدارک دیده بودند، به قول خودش به فرزند زهرای مرضیه(س) و حسین(ع) خیانت نکرد و حّر انقلاب شد.

امام خمینی(ره) نیز پس از شنیدن سرنوشت طیب و اعدام وی، از تمام طلاب حوزه‌ علمیه قم می‌خواهد که به پاداش استقامتی که در راه ایمانش داشت، برای وی روزه گرفته و نماز بخوانند.

Share

خیلی زیبا