رفتن به محتوای اصلی

پژوهشی درباره باربد (موسیقیدان بزرگ دوره ساسانی)

تاریخ انتشار:

تحقیقی درباره باربد؛ موسیقیدان دوره ساسانی

باربد، موسیقیدان و هنرمند بزرگ ایرانی، مربوط به دوره طلایی ساسانی. کسی که پایه های موسیقی ایرانی و شعر عروضی عرب را بنیان نهاد. شخصیتی جادویی که برای هر روز ماه و سال، جنگ ها، پادشاهان و غیرت و عظمت ایرانی آهنگ و شعر ساخت و سروده های زرتشت را در قلب ایرانیان حک کرد. نوازنده چیره دست بربط و شاه رامشگران ایران. در این مقاله هر چند کوتاه، به دوران زندگی پر افتخار این مرد بزرگ می پردازیم. سفر او از شهری کوچک در خراسان تا تیسفون پایتخت امپراطوری ساسانی و شروع دوران رشد و شوفایی او و هنر ایران. سپس اولین شکست خسرو پرویز از اعراب و شروع دوران افول فرهنگ و عظمت و هنر ایران. در هر مجالی که فرصت داد اشعاری که بزرگان در باب وی سرودند را آوردیم و در سروده های فردوسی که به مدح و ستایش باربد پرداخته به جستجو و بررسی پرداختیم. با وجود بیش از پانصد کتاب در زمینه باربد یا مرتبط با ایشان سعی بر آن نمودیم که با استفاده از منابع دقیقتر و جامع، اصل و چکیده زندگی این اسطوره ایرانی را به تصویر و نگارش بکشیم. باشد که مورد توجه علاقمندان به فرهنگ و هنر ایرانی مخصوصا موسیقی ایرانی قرار گیرد.

مقدمه:

پژوهشگران شرق و غرب درباره ارزشهای بزرگ و ارزشمند آثار موسیقی عهد باستان و بویژه دوره ساسانیان پژوهش های بسیاری نگاشته اند. نقش خنیاگر بزرگ ساسانی، یعنی باربد (۵۸۵ -۶۲۸ میلادی)و تاثیر پر بار آن در سده های بعدی تمدن مردمان خاور بسیار ارزشمند است. پژوهشگران بزرگی چون: کریستین سن، براون، برکشلی، نفیسی، شوشتری، شعبانی، خالقی، جلال همایی، صفوت، بیلیایف، وینوگراداف، ریپکا، مانیک، زونیس، بویس، تفضلی، شفیعی کدکنی و دیگران مهمترین دوره ارزشمند موسیقی پیش از اسلام را بر پایه تمدن ساسانی و دوره باربد دانسته اند. افزون بر اینها بایستی علاوه کرد که آنچه در دانشنامه های ایرانی و اروپایی بر پایه آثار ادبی و موسیقی و تاریخی فارسی نگاشته گردیده، شخصیت، زمان و دوران باربد مروزی، آثار او و نقش پر بار وی در تشکل موسیقی حرفه ای سده های بعدی به صورت علمی و دقیق تحلیل نشده است. در این پژوهش سعی شده تا از چهره باربد و روزگار او تصویری آشکار داده شود.

 

روش تحقیق:

روش تحقیق در این مقاله کیفی و تاریخ نگاری بر اساس کتاب رساله باربد و زمان او نوشته دکتر علی عسکر رجب اف و مقاله باربد در حماسه ملی اثر دکتر منصور رستگار فسایی، لغتنامه دهخدا، تاریخ موسیقی ایران نوشته حسن مشحون، شعر و موسیقی در ایران نوشته عباس اقبال، حسین خدیو جم و جمعی دیگر از نویسندگان و جستجو در سایتهای مختلف اینترنتی بوده است.

 

عصر درخشان موسیقی

سال ۲۲۴ میلادی، پس از انحطاط سلسله های هخامنشی و اشکانی سلسله نوین ساسانیان تاسیس شد که حدود ۴۰۰ سال دولتداری کرد. اولین پادشاه ساسانی اردشیر بابکان بود و پس از او بهرام گور به پادشاهی رسید. پس از بهرام، شاپور و پس از او خسرو انوشیروان و خسروپرویز به پادشاهی رسیدند.

بنیان سلسله ساسانی به دست اردشیر بابکان گذاشته شد (۲۲ م. ) و شوکت چهارصد ساله آن با ورود اسلام به ایران در سال ۲۱ هجری قمری و مرگ یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی، خاتمه پذیرفت (۳۲ ه. ق. /۹۵۲ م. ). اردشیر بابکان ایران را که در زمان اشکانیان به صورت ملوک الطوایفی اداره میشد دگرگون کرد و آن را تحت یک حکومت مرکزی درآورد و دین زردشتی را آیین رسمی کشور قرار داد. تمدن و فرهنگ این دوره آخرین تجلی تمدن و صنعت و هنر کهن ایران و مکمّل تمدن هخامنشی بود که پس از انقراض سلسله ساسانی با تمدن دوره اسلامی درآمیخت و به کوشش دانشمندانی که اکثریت آنان را ایرانیان تشکیل می دادند آبیاری شد و توسعه یافت.

با آنکه در اثر رویدادها و وقایع گوناگون بسیاری از کتب و آثار علمی و ادبی و هنری ایران کهن و عهد ساسانی از بین رفت امّا بنا به مدارک موجود جنبشهای علمی و فرهنگی و هنری عهد ساسانی به مراتب بیش از ادوار قبل بود، از جمله جنبش علمی و هنری که از زمان اردشیر بابکان، بنیانگذار سلسله ساسانی و جانشین او شاهپور اول، آغاز شده بود در زمان انوشیروان به منتهای درجه خود رسید و هر موسیقی که از زمان اردشیر بابکان مورد حمایت و توجه قرار گرفته بود در زمان بهرام گور (بهرام پنجم ۲۰؛ – ۳۹؛ میلادی) و خسروپرویز (۵۹۰ – ۹۲۷ میلادی) رو به پیشرفت و ترقی نهاد. اما از چگونگی موسیقی در این دوره ناگزیر باید به ادبیات و رکن اساسی آن، یعنی شعر پرداخت. به طور کلی شعر در ایران پیش از اسلام و عهد ساسانی به نسبت گسترش موسیقی در این عصر رایج و معمول بوده و طبیعی و به معنی حقیقی شعر بوده ولی مانند امروز قافیه نداشته است.

اصول وزن و قافیه را در حقیقت شعر نشمرده اند و به همین معنی شعر گاهی در قالب نثر ریخته می شود و وزن و قافیه و آنچه از ملحقات شعر که سبب تأثیر بیشتر معانی شعر میگردد، از قبیل الحان موسیقی، بیرون از حقیقت شعر است و در ردیف آرایشهای آن به شمار می رود. این اشعار بی پیرایه و بی قافیه وزنی موسیقایی داشته که آن را با کشش صدا یا کشش کلمات یا ادا کردن کلمات به صورت کوتاه و بلند یا به طور تند و کند نگاه می داشتند چنانکه امروز هم برای نگاهداشتن ضرب موسیقی به همین ترتیب عمل می کنند. چنین است که اشعار قدیم را دارای وزن ضربی ( ایقاعی) می خوانیم. این وزن در بسیاری از اصوات نیز محسوس است یعنی اگر این اصوات را در کلمات ادا کنیم موزون می شوند، مانند صدای یکنواختی که از راه رفتن یا از کوبیدن دو شیئ به هم ایجاد می شود.

در کتاب پهلوی کارنامه اردشیرپاپکان، میخوانیم که اردشیر در اصطبل (ستورگاه) نشسته طبل زده و نغمه خوانی کرده و به انواع دیگر خرمی نموده است. عباس اقبال آشتیانی از روی ارتباط شعر و موسیقی در عهد ساسانی و چند مورد اسناد تاریخی وجود شعر در این دوره را اثبات کرده می نویسد: ابن مقفع در دو جا از مقدمه کلیله و دمنه گوید: انوشیروان در روزی که به افتخار برزویه به علت پدید آوردن آوردن کلیله و دمنه جشن گرفت، شعرا و خطبای مملکت خود را فرمود تا در جشن حاضر شوند و هرکدام به مناسبت آن روز چیزی بسازند؛ و نیز گوید اسامی بعضی از اشعار و الحان مانند “خسروانی»”، «اورامین»، «لاسکوی»، «پهلوی» یا «فهلوی» که از دوره قدیم، سرود و شعر می خوانده اند با موسیقی توأم بوده است.

محمدالله مستوفی گوید: در زمان بهرام کار مطربان بالا گرفت چنانکه مطربی روزی بصد درم قانع نمیشد بهرام گوراز هندوستان دوازده هزار لولی آورد که نوادگان ایشان هنوز در ایران مطربی می کنند.

موسیقی در عهد خسروپرویز به منتهی درجهٔ ترقی خود رسید و تشویق های آن پادشاه از ارباب ذوق و اعطایی صلات گرانبها بواسطه وفورثروت باعث ظیوردو خنیاگر و سازنده مشهور ایرانی باربد و نکیسا گردید. در دیوان منوچهری اسامی بسیاری از آن مضبوط میباشد: نگارنده بواسطه تتبع فرهنگها و دواوین شعرا نام عده ای از این الحان را بدست آورده و یقین دارد که عده زیادی از آنها باقیمانده دوره ساسانی است و برای مزید اطلاع آنها را متذکر میگردد از اینقرار: از ادوار – پالیزبان – باخرز- سبز بهاره – با روزنه – باغ سیاوشان – رامشخوار – راه گل – راهوی.

نظامی شاعر اسامی این سی لحن را در طی داستان خسرو و شیرین برشتهٔ نظم آورده فقط درآنجا سه لحن «کبک دری» و «کیخسروی» و «نوروز» را بجای سه لحن «آئین جمشید» و «راح و روح» و «نوبهاری» آورده است.

موسیقی دوره ساسانی در موسیقی دوره اسلامی تاثیر عظیمی نموده و مسلمین بعضی از آلات و اصطلاحات این فن خود را از ایرانیان اخذ کرده اند و لغات صغانه (چغانه) و نای (نای) و طنبور (تنبور) و زه (زه) و غیره شاهد همین مدعاست.

این جستجوی علمی و هنری مخصوصا در دوران انوشیروان و خسروپرویز رخ داده است. در این دوران با حضور باربد علم موسیقی، شعر و هنرهای نفیسه به بالاترین سطح خود رسیده است. در همین روزگار مکتب کلاسیک فرهنگ و هنر مردمان ایرانی به جریان تاریخ تمدن جهانی و تفکر هنری – زیبایی شناسی چون بخش تازه و غنی وارد شد.

گروهی از دانشمندان ایرانی باربد را اهل جهرم در استان فارس و گروهی دیگر اهل مرو می دانند. واژه باربد از دو بخش بار به معنی رخصت و اجازه و بد به معنی مسئول یا محافظ تشکیل شده است. نام باربد در پهلوی به صورتهای پهربد و پهلبد و در منابع عربی به صورت بهلبز به کار رفته است. قابل ذکر است که در اشعار نظامی و امیرخسرو دهلوی نه تنها نبوغ هنری باربد، بلکه تنوع سازها، دسته های هنری، ارتباط قوی شعر و نوا، رقص و آواز،لوحه های موثر و چشمگیر صحنه های هنرمندان، یعنی مقام هنر در روزگار تصویر شده است.

نظامی می گوید:

ترنمشان خمار از گوش می برد

یکی دل را و دیگر هوش می برد

به ناله سینه را سوراخ کردند

غلامان را به شه گستاخ کردند

مغنی ماند و شاهنشاه و شاپور

شدند آن دیگران از بارگه دور

ستای باربد دستان همی زد

به هشیاری ره مستان همی زد

سرکش نام شخصی بود که تا آمدن باربد به تیسفون سروری خنیاگران دولت ساسانی را عهده دار بود.سال دقیق تولد و وفاتش معلوم نیست. تنها همین معلوم است که به هنگام سفر باربد به تیسفون او ۵۰ یا ۶۰ ساله بوده است.از نوشته های منابع پیداست که شکل و نوع موسیقی عهد ساسانی بویژه سرودهای نیایشی و حماسی دسته جمعی، سبک تازه اجرای آن توسط بانوان رونق پذیرفته است و در این رشته پیش از همه خدمت آزادوار چنگی و گیسوی نواگر زیاد است.بدون تردید در شکل گیری و پیشرفت موسیقی حرفه ای ما، بانوان نوازنده-خواننده سهم بسزا داشته اند. آنها نه تنها در هنر اجرای زمان خود رویه، قاعده و قوانین نوین هنرآفرینی را در میان آوردند، بلکه شخصیت و آثار آنان طی عصرهای بعدی منبع الهام بانوان بسیار هنرمند شد.

 

باربد و روزگار او

در خراسان زمین، شهرکی کوچک به نام نسای کوچک وجود داشت. در خانواده یکی از اهالی این شهر، کودکی به نام باربد دیده به جهان گشود که بعدها ستاره درخشانی در آسمان هنر ایران زمین گردید. او بخشهایی از گاثاها (سروده های مقدس اوستا) را از بر کرد و افزون بر این چندین رساله و کتاب و تاریخ نامه و آیین نامه را از بر نمود. مردم او را گسن گفت یعنی سرود سرا می نامیدند. سالها بعد او به همراه خانواده و ۶۰۰ خانواده دیگر نسای کوچک را ترک کردند و به یکی از مراکز فرهنگی و علمی خراسان، یعنی مرو نقل مکان نمودند. اهل ساز و آواز مروی در هنر اجراکنندگی رویه و سبک خاص خود را داشتند. قابل ذکر است که هنر نوازندگی و خوانندگی پارتی در سیمای هنر آوازخوانی مروی تجسم خود را یافته بود. شیوه باژخوانی مرویان مانند زمزمه بوده و عادتا در روزهای جشن، یادبود پهلوانان و جشن های مردمی در دور خوان آراسته و پر ناز و نعمت صورت می گرفته است. بنا به تاکید مسعودی در مروج الذهب متن این شکل موسیقی، اساسا از کتاب زمزمه ی زردشت انتخاب می شد.

حیات موسیقی شهر مرو به هنر آوازخوانی و نوازندگی باربد تکان تازه داد. باربد اسرار هنر باژ گفتن، زمزمه های موبدان خراسان را در همبستگی با تمام سنت های اصیل مردمان ایرانی الاصل در ساز و لحن خود تجسم نمودن میخواست. او ژانر و شکل و نوع های معمولی ساز و آواز آن روزگار را که عبارت بود از ترنیک (ترانه)، چکامک ( چکامه، سرود)، فهلویات، روستک ترنیک (ترانه های روستایی) می خواست با مضمون و افاده های رنگین رفعت دهد.

همیشه، هر ساعت و روز، هفته و ماه در پی جستجو و آموزش بود. برای ترانه های تازه اش از سرودهای نیایشی، حماسی، موسمی اوستا، اشعار تازه انتخاب میکرد. او در برابر عمر دوباره بخشیدن به اصول هنر اجرای نیاکان همچنین موسیقی یونان، هند، چین، بابل، شام و مصر و روم را می آموخت و از آن بهره های تازه می گرفت. از استعداد فوق العاده باربد پدر شاعرمنش و رامشگرش فخر می کرد.

باربد در تمام ایران زمین مشهور شد. چنانکه راویان اخبار متذکر میشوند، باربد جوان با ساز و نوای دل انگیزش دل اهل خراسان را تسخیر کرده بود. اهل فرهنگ و هنر و تاریخ نویسان عجم و عرب او را افتخار خراسان و مردمش معرفی می کردند.

باربد آرزوی موسیقی خیز نمودن ایران را در سینه می پرورید. با اینگونه احساسات و آرزوهای میهن پرستانه و افتخار و غرور تخمینا به سال ۶۱۰ میلادی راه تیسفون در پیش گرفت. البته رامشگران پایتخت امپراطوری پیشتر از این از استعداد بی نظیر باربد با خبر بودند و همین امر موجب رشک سرکش، رئیس خنیاگران دوره ساسانیان بود.

او از این خوفناک بود که روزی این جوان نسایی که با نسبت مروزی شهره ی خاص و عام شده بود، جای او را بگیرد. از این رو سرکش از تمام امکانات خود استفاده میکرد تا سد راه آمدن باربد به پایتخت و دربار شود. باربد مدتی با مردم تیسفون در مهمانسرای پایتخت به عنوان مسافر اقامت داشت. او از طریق کارگزاران دون پایه ی دربار و اهالی شهر از محل بوستانسرا و محل برپایی جشن خسروپرویز آگاه شد.

خسروپرویز که ذاتا مردی هنردوست، فرهنگی و سیاستمداری توانا بود، می کوشید تا شکوه و جلال سلسله ی خود را از طریق به خدمت گرفتن چهره های بزرگ فرهنگی و هنری باز هم ارتقا دهد. در آن دوران باربد ۲۰ یا ۲۲ ساله بود. گاهی او را جهرمی ( شهری در نزدیکی شیراز) ولی اکثرا او را مروزی دانسته اند. همچنین گروهی از مورخان، ادیبان و دانشمندان در زمینه توانایی او در شعر و موسیقی، او را رودکی زمان ساسانی نامیده اند.

نمونه اولین چکامه در منظومه درخت آسوریک آمده که تا زمان ما حفظ شده است. باربد را بزرگترین شخصیت ناقل فهلویات به شمار آورده اند. یکی از شکلهای معمول شعری و موسیقی زمان باربد پتواژه بوده است. پتواژه از دو واژه پت و واژه یعنی سخن بزرگ تشکیل شده متن آن از اشعار ستایشی و وصفی ترکیب یافته، بیشتر به قصیده های منبعده ی اسلامی شباهت داشت.

ابوهلال عسکری (الصناعت الشعر) راجع به سروده های این دوران نوشته: سرود ها عبارتی است که دارای سجع و از جنس نثر سرود خسروانی یا خسروی و کیخسروی نثر مسجع در مدح خسروپرویز بوده و از اختراعات فهلبد (باربد) است.

ترکیب و ساخت سلسله شعری خسروانی ابتدا از شعر هجایی فراهم آمده و باربد متن قسمتی از آنها را از گاثاهای زردشت انتخاب می کرده است. از بررسی منابع آشکار می شود که سلسله خسروانی از هفت قسم، سروده های دارای موضوع های متنوع، یعنی گنج عروس، گنج باد آورد (با نام گنج شیطان نیز معمول است) گنج افراسیاب، گنج فریدون، گنج ساخته و گنج گاو عبارت بوده است. شهرت و توانایی باربد نه تنها در ایران زمین توصیف و تصویر شد، بلکه سحر هنر او زیب و زینت نوشته های ادبی، موسیقی در هند انشا شده نیز گردیده. مسعودی نوشته است: خسروانی برای استادان این فن قانون مطلق به شمار میرفت، دیگران از این تصنیف باربد منبعد با شیوه های خاص خوشه چینی کرده اند. ثعالبی نیشابوری می گوید: در واقع خسروانی به چند داستان اطلاقمی شده است.

دهخدا در معنی خسروانی می گوید: نام لحنی است از مصنفات باربد و آن نثری بوده است مسجع مشتمل بر دعای خسرو و مطلقا نظم در آن بکار نرفته و این لحن داخل سی لحن مشهور نیست که اگر داخل باشد سی و یک می شود و شیخ نظامی سی و یک آورده است وسی و یکم همین را نام برده. نوعی از سرود مسجع به طور نثر که باربد در مجلس خسروپرویز گفتی بر دعا و ثنای آن پادشاه. بسیاری از رامشگران دوران خلافت خود را شاگرد معنوی باربد و ناقلان آثارش می دانسته اند.

بنا به گفته بوعلی سینا چنین برمی آید که او نیز متذکر خسروانی باربد شده و راجع به الحان القدیمیه، خسروانیات، فارسیات که هرکدام دارای اوزان و ضرب ویژه ای بوده اند، توضیحاتی ارائه داده است. فعالیت باربد در تیسفون بسیار پر ثمر و با برکت بوده است. چنانکه ابن جاحظ و ابن ندیم اشاره کرده اند: او در تیسفون به مرتبه شاه رامشگران رسید و دستان و لحن های عجیب و موثری ساخت و نوروزیه ی او مردم ایرانی و عرب را مثل خسروانی سرشار و شاداب سرور گردانید. باربد و همکارانش برای علاقمندان و مشتاقان شکار که ایشان را نخچیرباز می گفتند، سلسله سرودهای عجیبی آفرید و سرود نخچیرگان نمونه ای از آنها است.

نخچیرگان به مجموع الحان سی گانه ی باربد شامل می شد. باربد آفریننده ترانه های نوروزی نیز به شمار می رود. از این ترانه ها می توان به فرخ روز، سروستان، ارغنون، لبینا اشاره کرد. آثار باربد را موسیقیدانان قرون بعدی چون شعبه، جنس، آوازه، و شاخه های مهم مقام ها توضیح و توصیف کرده اند، عبدالقادر مراغه ای در مقاصد الالحان ماهیت تاریخی و موسیقی لحن و آثار باربد را خاطرنشان نموده و آن را زمینه دوره اول تشکیل مقام ها شمرده است.

به عقیده منوچهری دامغانی ترانه های باربد ساعت به ساعت از حنجره طوطی وار رامشگران خراسان طنین می اندازد. بایستی یاد آور شد که باربد در تصانیف خویش نه تنها پیروزی نبردهای شاهان ساسانی را وصف کرده، بلکه در تعدادی از آنها تمام رستاخیز های زمانه اش را مجسم ساخته است.

ابن جاحظ خاطرنشان می کند که از رامشگران عهد خلیفه ها، موصلیها بیشترین حسادت را به باربد می کردند. آنان دستاوردهای خویش را که سراسر تقلید از آفریده های باربد بود، در لباس افسانه به حضور هارون الرشید پیشکش می کردند و از این راه انعام و جامه های فاخر می ستاندند. همین مطلب را مورخان، ادیبان و موسیقی دانان دیگر در نوشته های خویش تقویت داده اند.

افول و ناکامی ها

باربد بیشترین آثار هنری خویش را در تیسفون آفرید و نبوغ هنری او در پایتخت به اوج رسید. سلسه ساسانی در زمان یزدگرد سوم آخرین نماینده (۶۳۲-۶۵۲ میلادی) این دولت پر افتخار که بیش از چهارصد سال ادامه داشت فروپاشید و خاتمه یافت.

جای شک نیست که آثار باربد و سنت های محفل او در عهد امویان نیز معتبر بوده است. آشنایی همه جانبه عالم عرب با شخصیت و هنر باربد در دوران خلافت علی ابن ابیطالب وسعت یافته است. حمله نابهنگام امپراتور ایراکلی به ایران زمین وضع داخلی سلسله مقتدر ساسانی را به لرزه درآورد و متزلزل کرد.

درباریان و کارگزاران خسروپرویز این وضع را بهانه کرده، شهریار را به دست پسرش شیرویه کشتند. باربد همیشه مردم و سیاستمداران را از خوف و خطر خلفای مرتجع آگاه و به هوشیاری دعوت کرده بود. باربد با هنر خود کوشید تا مردم را بر ضد نابسامانی های داخلی و خارجی بسیج کند. او نخستین طعم شکست خسروپرویز از اعراب را در واقعه زقار چشید. او نمی خواست تا تازیان بیابانگرد ویرانی و خرابی را برای مردم هنرور و شاعرمنش ایران زمین به ارمغان آورند. سرانجام باربد قربانی دسیسه های دشمنان درباری و حمله های بیگانگان بربر می گردد.

باربد تا هنگام قتل خسروپرویز ریاست رامشگران مملکت را عهده دار بود، پس از آن دیگر نمی خواست ساز و آوازش در اختیار قاتلان باشد. از اینرو به قول فردوسی او انگشتان سحرانگیزش را برید و سازش را آتش زد! و یا اینکه خود پس از به تخت نشستن شیرویه پایتخت را ترک گفته است.

فقیه می گوید که باربد از دست ناسازگاری های دربار با خانواده اش به اصفهان آمد و با ترانه و نواهایش مردم را بر ضد دشمن دعوت کرد. اما زکریای قزوینی نوشته است که پس از درگذشت باربد فرزندانش در اصفهان باقی ماندند. بعدها بسیاری از اهل هنر اصفهان اصل و نصب خود را از اولاد باربد مروزی دانسته اند. باربد نه تنها یک نابغه فرهنگ و هنر بود بلکه می توان گفت که او همچون فرزند برومند مردم، هنرمند بزرگ زمانها و الگوی نژاد تاریخ آفرین ایرانی از قعر قرون و تاریخ پرافتخار ایران زمین مجسم و جاودانه می شود.

فردوسی در فصل شیون باربد بر خسرو از همان لحظه های فاجعه انگیز زندگی خسرو پرویز، دسایس دربار و دیگر پدیده های پر مخاطره آن روزها و نواهای باربد سخن آغاز نموده است:

کنون شیون باربد گوش دار

سر مهر مهتر به آغوش دار
چو آگاه شد باربد زانکه شاه

بپرداخت ناکام و بی رای گاه
بیامد بدان خانه او را بدید

شده لعل رخسار او شنبلید
همی پهلوان بر او مویه کرد

دو رخساره زرد و دلی پر ز درد
کجات آن شبستان و رامشگران

کجات آن دل و رای روشن روان
کجات آن سخن گوی شیرین زبان

کجات آن دژ و بارگاه سران
به یزدان و نام تو ای شهریار

به نوروز و مهر و به خرم بهار
اگر دست من زین پس نیز رود

بسازد مبادا به من بر درود
بسوزم همه ساز خویش را

بدان تا نبینم بداندیش را
ببرید هر چار انگشت خویش

بریده همی داشت در مشت خویش
چو در خانه شد آتشی برفروخت

همه ساز خویش یکسر بسوخت

 

نتیجه گیری

تاریخ و فرهنگ و جامعه ایران همیشه مملو از افرادی بزرگ و فدایی بوده است که تمام وقت و عمر خویش را در راه وطن و برای درخشش ایران فدا نموده اند. افرادی چون باربد، فردوسی و…

هدف من ایجاد اندک آشنایی دوستان علاقمند به تاریخ موسیقی ایران با شخصیت و زندگی باربد بود که امروزه کمتر و یا شاید اصلا مورد مطالعه قرار نمیگیرد. ارتباط شعر کهن با تاریخ ایران و موسیقی کهن منطقه خاورمیانه و اروپا و هندوستان با این شخصیت بی مانند که به علت بی توجهی مورد فراموشی قرار گرفته است. قطعا در آینده با تلاش بیشتر و مطالعه بیشتر گامهای قوی تری در این راه برخواهیم داشت

 

منابع
۱- رجب اف، عسکر علی -۱۳۹۳- باربد و زمان او -احمد صدری -انتشارات آرون

۲- دکتر رستگار فسایی، منصور –باربد در حماسه ملی -۱۶ صفحه

۳- لغتنامه دهخدا

۴- مشحون، حسن-۱۳۷۳- تاریخ موسیقی ایران– نشر سیمرغ

۵- اقبال، عباس – خدیوجم، حسین-کریستین سن، آرتور-فرهت، هرمز-شعر و موسیقی در ایران -انتشارات هیرمند

موضوع انجمن

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا