رفتن به محتوای اصلی

ماندم به چمن شب شد و مهتاب برآمد / شاعر : شهریار

تاریخ انتشار:

ماندم به چمن شب شد و مهتاب برآمد / شاعر : شهریار

ماندم به چمن شب شد و مهتاب برآمد
سیمای شب آغشته به سیماب برآمد

آویخت چراغ فلک از طارم نیلی
قندیل مه آویزه محراب برآمد

دریای فلک دیدم و بس گوهر انجم
یاد از توام ای گوهر نایاب برآمد

چون غنچه دل تنگ من آغشته به خون شد
تا یادم از آن نوگل سیراب برآمد

ماهم به نظر در دل ابر متلاطم
چون زورقی افتاده به گرداب برآمد

از راز فسونکاری شب پرده برافتاد
هر روز که خورشید جهانتاب برآمد

دیدم به لب جوی جهان گذران را
آفاق همه نقش رخ آب برآمد

در صحبت احباب ز بس روی و ریا بود
جانم به لب از صحبت احباب برآمد

موضوع انجمن

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا