رفتن به محتوای اصلی

خجل شدم ز جوانی که زندگانی نیست / شاعر : شهریار

تاریخ انتشار:

خجل شدم ز جوانی که زندگانی نیست / شاعر : شهریار

خجل شدم ز جوانی که زندگانی نیست
به زندگانی من فرصت جوانی نیست

من از دو روزه هستی به جان شدم بیزار
خدای شکر که این عمر جاودانی نیست

همه بگریه ابر سیه گشودم چشم
دراین افق که فروغی ز شادمانی نیست

به غصه بلکه به تدریج انتحار کنم
دریغ و درد که این انتحار آنی نیست

نه من به سیلی خود سرخ میکنم رخ و بس
به بزم ما رخی از باده ارغوانی نیست

ببین به جلد سگ پاسبان چه گرگانند
به جان خواجه که این شیوه شبانی نیست

ز بلبل چمن طبع شهریار افسوس
که از خزان گلشن شور نغمه خوانی نیست

موضوع انجمن

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا